سرکه

/serke/

مترادف سرکه: خل

معنی انگلیسی:
vinegar

لغت نامه دهخدا

سرکه. [ س ِ ک َ /ک ِ ] ( اِ ) سرکا. گیلکی «سرکه » . می ترش شده بوسیله تخمیر. خَل . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). ابونافع. ( دهار ). اسم فارسی خَل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). آب انگور ترش شده :
بیاورد زن خوان و بنهاد راست
بر او تره و سرکه و نان و ماست.
فردوسی.
کرا سرکه دارو بود بر جگر
شود زانگبین درد او بیشتر.
فردوسی.
رغم مرا چو سرکه مکن چون به من رسی
رویی کزو بتنگ بریزد همی شکر.
فرخی.
چرا نبید حرام است و هست سرکه حلال
نه هم نبید بود ابتدا از آن سرکه.
منوچهری.
بسا کس کو خورد سرکه به خوان بر
نهاده پیش او حلوای شکر.
( ویس و رامین ).
تره و سرکه هست و نانت نیست
قامتت کوته است و جامه طویل.
ناصرخسرو.
ز می سرکه توان کردن ولیکن
ز سرکه می طمع داری نیاید.
خاقانی.
درستش شد که این دوران بدعهد
بقم با نیل دارد سرکه با شهد.
نظامی.
گر دهدت سرکه چو شیره مجوش
خیر توخواهد تو چه دانی خموش.
نظامی.
سرکه از دست رنج خویش و تره
بهتر از نان کدخدا و بره.
سعدی.
با هرکه نه دولتی است منشین
کز سرکه نگشت کام شیرین.
امیرخسرو دهلوی.
کسی را که از سرکه باشد دوا
شود دردش از انگبین بیشتر.
قرةالعیون.
- سرکه انداختن ؛ ریختن انگور یا مویز به خُم برای سرکه شدن.
- سرکه بر ابرو داشتن ؛ عبوس بودن. ترشرو بودن.
- امثال :
از خم سرکه ، سرکه پالاید.
به یکی گفتند سرکه هفت ساله داری ؟ گفت دارم و نمیدهم. گفتند چرا؟ گفت اگر به هر خواهنده میدادم هفت ساله نمیشد.
سرکه ای دادن و سپندان خواستن.
سرکه مفت شیرین تر از عسل است. ( آنندراج ).
سرکه نقد به از حلوای نسیه.

فرهنگ فارسی

مایع ترش که ازانگوریامویزیاخرمایاانجیر
( اسم ) مایعی است با بوی بسیار زننده و طعم بسیار ترش که از اکسید شدن شرابها و نوشابه های الکلی دیگر که غلضت الکلی آنها زیاد نیست به دست می آید . سرکه رنگ کاغذ تورنسل را قرمز میکند بنابرین جسمی اسیدی است که در تجزیه الکتریکی مانند اسیدهای کانی ئیدروژن تولید میکند . جوهر سرکه . اسیدی است که مایع اصلی سرکه است و جزو اسیدهای قوی آلی است و امروزه به طریق مختلف صنعتی نیز آنرا تهیه میکنند اسید استیک . یا سرکه ده ساله . ۱ - سرکه ای که ده سال از تولید آن گذشته باشد . ۲ - کینه دیرینه .

فرهنگ معین

(س کِ ) (اِ. ) مایعی است اسیدی بسیار تُرش و با بوی تند و زننده که از انگور، خرما، انجیر، گرفته می شود و طبیعت آن سرد و خشک است . ، ~ فروختن کنایه از: ترشرویی کردن . ، مثل سیر و ~ جوشیدن کنایه از: ناآرام بودن ، در تب و تاب بودن .

فرهنگ عمید

مایعی ترش که بخش اصلی آن اسیداستیک و آب است و از انگور، خرما، انجیر و بعضی میوه های آب دار دیگر به دست می آید و در داروسازی برای حل کردن بعضی داروها به کار می رود.
* سرکه فروختن: (مصدر لازم )
۱. فروختن سرکه به کسی.
۲. [قدیمی، مجاز] رو ترش کردن، روی در هم کشیدن، به کسی اخم کردن: سرکه مفروش و هزاران جان ببین / از قناعت غرق بحر انگبین (مولوی: ۱۳۱ ).

گویش مازنی

/serke/ سرکه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سرکه از جمله الفاظی است که در فقه کاربرد دارد.
سرکه مایع ترش به دست آمده از مواد گوناگون، بویژه انگور و خرما می باشد.
کاربرد سرکه در ابواب فقه
از آن در بابهای طهارت، نکاح و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
سرکه در روایات
در روایات متعدد از سرکه تعریف و به خوردن آن سفارش شده است. از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده که فرمود: سرکه خوب خورشی است و خانواده ای که از آن برخوردارند، فقیر نمی شوند. و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: خداوند و فرشتگان او به سفره ای که در آن سرکه و نمک باشد درود می فرستند.
احکام سرکه
...

دانشنامه عمومی

سِرکه یک محلول آبی از اسید استیک و مواد شیمیایی دیگری است که می تواند، شامل طعم دهنده ها باشد. معمولاً ۵ تا ۲۰ درصد از حجم سرکه ها، اسید استیک می باشد. معمولاً اسید استیک با تخمیر اتانول یا تخمیر قند توسط باکتریهای اسید استیک تولید می شود. سرکه های طبیعی، اسید تاتاریک و جوهر لیموی کمتری دارند.
سرکه معمولی افزون برداشتن آنتی بیوتیکهای طبیعی، پس از تخمیر دارای اسید آمینههای بیولوژیک می شود، در صورتی که در سرکه مصنوعی این ماده مهم وجود ندارد.
سرکه طبیعی ناظم متابولیسم بدن می باشد، چون ترشح بزاق را زیاد می کند، ترشح بزاق از نظر علم بیوشیمی، دارای مقدار زیادی مواد پروتئینی ( آلبومین ) است که غذا را بهتر حل و هضم می کند. همچنین اختلاط سرکه با بزاق دهان، از دندانها در برابر فساد حفظ می کند.
سرکه محرک بدن است و برای پاره ای از داروها، مانند آتروپینف ضدتریاک محسوب می شود. مدت ها پیش سرکه را عامل سرطان زا می دانستند، ولی هم اکنون تا اندازه ای آن را عامل مبارزه با مواد تولیدکننده سرطان ( کانسروژن ) به حساب می آورند.
در رژیم نمک ( زیان نمک و نخوردن آن ) خوردن سرکه مناسب است، چون سرکه نمک موجود در میوه ها را تحریک و زیاد نموده و از راه عرق کردن بدن خارج می نماید. در رژیم گوشت نیز همین گونه عمل می نماید، و تنها برای مبتلایان به بیماری کبد مناسب نیست. سرکه برای جلوگیری از چاقی و لاغری و همچنین در رژیم ضد دیابت بسیار سودمند است. هم چنین مردمان ایران آن را برای ساخت ترشی استفاده می کنند
در دو روش سریع و آهسته انجام می شود. در روش آهسته طی چندین ماه وطی عملکرد استیک اسید باکتری ها اتانول به استیک اسید اکسید می شود. در روش سریع با اضافه نمودن بچ سرکه ( محیط کشت حاوی باکتری استیک اسید باکتری معروف به کشت مادر ) به محیط تخمیر، سرکه تهیه می کنند. عمل اکسید شدن را باکتری استوباکتر انجام می دهد. این باکتری در سال ۱۸۶۴ م. توسط لوئی پاستور کشف شد.
برای طعم و مزه دادن به انواع غذاها از سرکه به عنوان نوعی چاشنی استفاده می کنند. در تهیه انواع ترشی هم این ماده بسیار کاربرد دارد.
این نوع سرکه را با مالت کردن جو درست می کنند. در فرایند مالت کردن، نشاسته موجود در دانه جو به قند تبدیل می شود. سپس از این قند، آب جو پدید می آید که با گذشت زمان این ماده تبدیل به سرکه می شود. روشی دیگر، استفاده از محلول ۴–۸ درصدی اسید استیک است که با استفاده از کارامل، آن را رنگی کرده اند.
عکس سرکهعکس سرکهعکس سرکه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سرکه (vinegar)
مایع ترش، حاوی حداقل چهار درصد اسید استیک تهیه شده از تخمیر و اکسیداسیون الکل. چاشنی غذا و مادۀ نگه دارنده در ترشی ها به شمار می رود. سرکۀ جوانۀ جو (مالت)قهوه ای رنگ است و از حبوبات تهیه می شود. سرکۀ سفیدنوع تقطیرشدۀ آن است. از شراب سیب، شرابو عسلنیز سرکه می گیرند. سرکۀ تابستان، شراب سرکه شدۀ کهنه در چلیک های چوبی است.

مترادف ها

pickle (اسم)
ترشی، سر که، خیار ترشی، وضعیت دشوار

acetic acid (اسم)
سر که

acetum (اسم)
سر که، استخراج عصاره از گیاهان دارویی

vinegar (اسم)
سر که

فارسی به عربی

خل , مخلل

پیشنهاد کاربران

سرکه کلمه ای ترکی است و ارتباطی به زبان دری و مغولی ندارد. کسانی که با طعنه زدن به زبان مغولی ادعا دارند این کلمه فارسی ایت بدانند که زبانی بنام فارسی وجود خارجی ندارد و دری می باشد و بجای کینه ورزیدن علمی صحبت کنیم بهتر است.
یادمان باشد ترکی هنر است
منبع. فرهنگ عمید
سرکه
سرکه واژه ای فارسی است و ارتباطی به سرکا در زبان مغولی و به معنای تخم شپش ندارد .
سرکه کلمه ای تورکی است
کلمات زبان دری اصولا مختوم به "ه" نمیشوند مگر این که خلاف آن ثابت شود
کلماتی مثل لاشه ، آواره ، تلیشه ، دکه ، لکه ، سرمه ، چمباتمه ، دگمه ، دلمه ، قیمه ، قورمه ، خامه ، گزمه ، کته ، اشکنه ، کلوچه ، یاوه ، چلچله و تپانچه ، تیشه و دشنه و . . . تورکی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

مرحوم شیخ محمود کاشغرلی در کتاب شریف دیوان لغات الترک ، کلمه سرکه رو تورکی معرفی کرده است
اصل این کلمه در زبان تورکی سیرکه است.

سرکه
در کتابی که صد سال بیشتر نیست پیدا شده! و نهصد سال گم بوده دنبال نمونه و گواه گشتن کاری بس پرخطا و لغزش است،
یابندگان یا شاید بهتر باشد بگوییم جور کنندگانِ کتابی که آن را دیوان لغات الترک نامیدند نخست برای ابهامات آن روشنگری کرده ازجمله اینکه بگویند این دیوان در آن صدها سال ناپدید بودن دقیقا کجا بوده یعنی در چه شرایط محیطی و امنیتی به سر می برده که این چنین سالم و دست نخورده و بی کم وکاست به دست ایشان رسیده یا چه کسانی در گذر نسلها با دقت از این یادگار ارزشمند نگهداری می کرده اند که توانسته صدها سال از دست نم و رطوبت و سرماگرما و آتش سوزی ها بگریزد و نوش جان موش و موریانه نگردد؟ بازیچه ی دست کودکان نشده، برگ برگش سر از دکان بقالی و عطاری در نیاورد؟ و پرسش های دیگر،
...
[مشاهده متن کامل]

اما شگفت است در این صدها سال چرا هیچ یک از آن نگهبانان دلسوز و فرزانه که قدر این یادگار پر ارج را می دانستند همت نمی کردند چند تایی نسخه های دیگر نیز از آن فراهم کنند و به دیگر سرزمین های ترک بفرستند و آنها را از این چشمه پرفیض بهره مند سازند و یاد و خاطره روانشاد کاشغرلی!!! را هم زنده نگه دارند.
دستکم دو سه تا اثر پاره پوره از آن در جاهای دیگر هم پیدا می شد و پشتوانه یکدگر می گردید نه اینکه تنها یکی و آن هم اینقدر کامل در هشت جلد همگی از صفحه اول تا صفحه آخر سالم و تمیز، نه پارگی، نه پاک شدگی، نه پوسیدگی انگار خود همین صد سال پیش نوشته شده!!! و چون در این صد ساله به خوبی در موزه نگهداری شده پس سالم و هلو به دست ادب دوستان رسیده!
تا هنگامی که این نشانه های پرسشی و چالش برانگیزانه از روی این کتاب برداشته نشود نمونه گیری یا دلیل آوری از آن یک خودفریبیِ کودکانه بیش نیست.

اقای فرتاش ، هرکسی حقیقت رو بگه پانترک نمیشه اون کتاب هم کاملا معتبره. اما درمورد زبان پهلوی ایا واقعا اسنادی هست که همچین زبانی وجود داشته؟
سرکه، در زبان لری و لکی و کردی به سر شدن ، خواب آلود و کو هوش شدن میاد، خطر ناکه = خطر نکن
سِک، خَلّ
کلمه Su کلمه ای چینی است که وارد تُرکی شده
واژه ( سرکه ) واژه ای پارسی و ایرانی است؛
( دیوان لغاتِ ترک یک کتاب جعلی در راستای پانمغولیسم است، واژه سرکه هم سوتی و گافی است که در آن کتاب جعلی آمده است. ) آنهم واژه ای از هفت سین نوروزِ ما.
واژه سرکه در زبان پهلوی به دیسه یِ ( سیک ( سک ) ) بوده است. چنانکه در رویه 75 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
...
[مشاهده متن کامل]

سرکه
سرکه یک واژه پارسی است در شاهنامه فردوسی نیز به آن اشاره شده است و در هفت سین از آن بهره گرفته می شود و این واژه در گویش های گوناگون زبان پارسی نیز بکار می رود. همچنین آمیختگی دو واژه سرکه و انگبین، واژه
...
[مشاهده متن کامل]
سکنجبین ساخته می شود و همین واژه سکنجبین در رساله پورسینا بچشم می خورد. همین واژه سرکه به زبان عربی راه یافته و به شکل سِکر، واگویی و تلفظ می شود. دیوان لغاتی که کاربر بالا به آن اشاره می کند در سده 466 هجری قمری نوشته شده و گویا اشاره کاربر بالا به رویه 68 از ترجمه محمدزاده صدیق است و از همکنشی و تعامل واژگان سخن به میان آمده و از دید بُنواژه شناسی بررسی نکرده تا روشن شود این واژه از چه زبانی به زبان دیگری راه یافته است.

سرکه در اصل Sirkə واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود بن حسین کاشغری
سِر، به معنی بی حس شدن است ، که هم به معنی کم و سبک است.
سرکه ، بی حس کننده ضعیف
خل، سک
سک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس