[ویکی فقه] رویین تنی، یعنی داشتن بدنی نیرومند و محکم که ضربت اسلحه بر آن کارگر نباشد.
رویین تنی، یعنی داشتن بدنی نیرومند و محکم که ضربت اسلحه بر آن کارگر نباشد. مفهوم دیگر رویین تنی آن است که یکی بتواند برتر از دیگران قرار گیرد. آدمیان تا زمانی که بتوانند همدیگر را زخم بزنند و از پای در بیاورند، با هم برابرند. اگر در میان آنان کسی پیدا شود که ضربه ی هلاک بر او کارگر نیفتد، از همه ی آنها برتر می شود و بدین گونه واجد صفت قهرمان بی همتا می گردد که تجسم آن یکی از نیازهای روانی بشر بوده است؛ از این رو رویین تن کسی است که هیچ ضربه ای بر او اثر ندارد، نیروهای مافوق طبیعی او را شکست ناپذیر کرده اند و فقط یک نقطه از بدن او رویینه نیست، یعنی یک نقطه نقص و ضعف دارد.
اندیشه رویین تنی
اندیشه ی رویین تنی که ریشه ای کهن دارد، کنایه از آرزوی بشر به آسیب ناپذیر ماندن و بی مرگی و عمر جاوید داشتن بود. درد جاودانگی، دردی بود که همواره انسان را در پی چاره جویی در برابر مرگ می انداخت. ابدیت والاترین آرزوی بشر، انسان را به دامان خلق افسانه های زندگی جاوید کشاند. این چنین بود که بشر به کمک افسانه هایش به این آرزوی دیرین دست یافت. اهمیت موضوع به حدی است که کهن ترین اثر ادبی که بر جای مانده، حاوی این معنی است و آن حماسه گیل گمش است. توضیح این که، جوهر حماسه ی گیل گمش عبارت است از: چاره ناپذیری مرگ، یعنی انتهایی که در سرنوشت همه ی آدمیان است و حتی کسانی چون او که تواناترین و نامورترین فرد زمان خود است، از آن نمی تواند رست. اندیشه ی رویین تنی اساسا اندیشه ی دست یافتن به انسانی فناناپذیر است؛ اما عملا تحقق آن غیر ممکن می نمود. بدین سبب رویین تنی تنها برای قهرمانانش نام به همراه آورد، چراکه مرگ واقعیت اجتناب ناپذیر و جبر حیات بشر است و این نام آوران نیز حتی از این سرنوشت محتوم با تمام برتری هایشان نسبت به آدم های معمولی رهایی نیافتند. انسان می دانست که فناپذیر است؛ ولی با خلق این قرمانان می خواست در برابر فنا مقاومت کند و داستان قهرمان نمایی این نام آوران اساسا تمنّای بی مرگی بیش نبود؛ اما چون انسان دریافت که به بی مرگی تن او در این جهان امیدی نیست، دل به جاودانگی نام قهرمانان رویین تن خود بست تا شاید با نام ماندگار این قهرمانان عطش جاودانه زیستن خود را فرو نشاند.
چگونگی رویین تن شدن
در اینجا سؤالی ذهن شیفتگان جاودانگی را به خود مشغول کرده بود و آن این بود که: "چگونه می شود رویین تن شد؟" انسان در پاسخ به این سؤال به طبیعت روی آورد. نخست به سراغ عناصری رفت که در زندگانی او نقش حیاتی دارند و اساسا زندگی اش بدان ها وابسته بود؛ آب، آتش، گیاه، نور؛ اما از میان تمام آب ها، آب حیات را برگزید جاودانگی به وسیله ی این آب در اعتقاد ایران اسلامی راه یافته است که هر کسی از آن بخورد، آسیب ناپذیر می شود و بی مرگ، بنا بر روایات، اسکندر در جست وجوی آب حیات ناکام ماند و خضر از آن خورد و جاوید شد و از میان گیاهان، گیاه زندگی بخش و از نورها، نور خورشید را برای این منظور انتخاب کرد. سپس به سراغ موجوداتی رفت که یا در او، به نوعی ایجاد ترس و بیم می کردند و یا از جهتی برایش مقدس بودند و پس از آن به چیزهایی روی آورد که می توانستند آسیب ناپذیری را برای او موجب شوند. هرچه بود انسان آن را به خدمت گرفت تا به آرزوی دیرینه رویین تنی دست یابد، اما سرنوشت محتوم انسان چنین رقم زده شده بود که یا به دلیل دور از دسترس بودن و یا از دست دادن این عنصر حیات بخش، بدان دست نیابد و یا اگر دست یافت، به طور کامل نتواند از نیروی خار فوق لعاده آنها بهره جوید.
قهرمانان رویین تن
...
رویین تنی، یعنی داشتن بدنی نیرومند و محکم که ضربت اسلحه بر آن کارگر نباشد. مفهوم دیگر رویین تنی آن است که یکی بتواند برتر از دیگران قرار گیرد. آدمیان تا زمانی که بتوانند همدیگر را زخم بزنند و از پای در بیاورند، با هم برابرند. اگر در میان آنان کسی پیدا شود که ضربه ی هلاک بر او کارگر نیفتد، از همه ی آنها برتر می شود و بدین گونه واجد صفت قهرمان بی همتا می گردد که تجسم آن یکی از نیازهای روانی بشر بوده است؛ از این رو رویین تن کسی است که هیچ ضربه ای بر او اثر ندارد، نیروهای مافوق طبیعی او را شکست ناپذیر کرده اند و فقط یک نقطه از بدن او رویینه نیست، یعنی یک نقطه نقص و ضعف دارد.
اندیشه رویین تنی
اندیشه ی رویین تنی که ریشه ای کهن دارد، کنایه از آرزوی بشر به آسیب ناپذیر ماندن و بی مرگی و عمر جاوید داشتن بود. درد جاودانگی، دردی بود که همواره انسان را در پی چاره جویی در برابر مرگ می انداخت. ابدیت والاترین آرزوی بشر، انسان را به دامان خلق افسانه های زندگی جاوید کشاند. این چنین بود که بشر به کمک افسانه هایش به این آرزوی دیرین دست یافت. اهمیت موضوع به حدی است که کهن ترین اثر ادبی که بر جای مانده، حاوی این معنی است و آن حماسه گیل گمش است. توضیح این که، جوهر حماسه ی گیل گمش عبارت است از: چاره ناپذیری مرگ، یعنی انتهایی که در سرنوشت همه ی آدمیان است و حتی کسانی چون او که تواناترین و نامورترین فرد زمان خود است، از آن نمی تواند رست. اندیشه ی رویین تنی اساسا اندیشه ی دست یافتن به انسانی فناناپذیر است؛ اما عملا تحقق آن غیر ممکن می نمود. بدین سبب رویین تنی تنها برای قهرمانانش نام به همراه آورد، چراکه مرگ واقعیت اجتناب ناپذیر و جبر حیات بشر است و این نام آوران نیز حتی از این سرنوشت محتوم با تمام برتری هایشان نسبت به آدم های معمولی رهایی نیافتند. انسان می دانست که فناپذیر است؛ ولی با خلق این قرمانان می خواست در برابر فنا مقاومت کند و داستان قهرمان نمایی این نام آوران اساسا تمنّای بی مرگی بیش نبود؛ اما چون انسان دریافت که به بی مرگی تن او در این جهان امیدی نیست، دل به جاودانگی نام قهرمانان رویین تن خود بست تا شاید با نام ماندگار این قهرمانان عطش جاودانه زیستن خود را فرو نشاند.
چگونگی رویین تن شدن
در اینجا سؤالی ذهن شیفتگان جاودانگی را به خود مشغول کرده بود و آن این بود که: "چگونه می شود رویین تن شد؟" انسان در پاسخ به این سؤال به طبیعت روی آورد. نخست به سراغ عناصری رفت که در زندگانی او نقش حیاتی دارند و اساسا زندگی اش بدان ها وابسته بود؛ آب، آتش، گیاه، نور؛ اما از میان تمام آب ها، آب حیات را برگزید جاودانگی به وسیله ی این آب در اعتقاد ایران اسلامی راه یافته است که هر کسی از آن بخورد، آسیب ناپذیر می شود و بی مرگ، بنا بر روایات، اسکندر در جست وجوی آب حیات ناکام ماند و خضر از آن خورد و جاوید شد و از میان گیاهان، گیاه زندگی بخش و از نورها، نور خورشید را برای این منظور انتخاب کرد. سپس به سراغ موجوداتی رفت که یا در او، به نوعی ایجاد ترس و بیم می کردند و یا از جهتی برایش مقدس بودند و پس از آن به چیزهایی روی آورد که می توانستند آسیب ناپذیری را برای او موجب شوند. هرچه بود انسان آن را به خدمت گرفت تا به آرزوی دیرینه رویین تنی دست یابد، اما سرنوشت محتوم انسان چنین رقم زده شده بود که یا به دلیل دور از دسترس بودن و یا از دست دادن این عنصر حیات بخش، بدان دست نیابد و یا اگر دست یافت، به طور کامل نتواند از نیروی خار فوق لعاده آنها بهره جوید.
قهرمانان رویین تن
...
wikifeqh: روبین تنی