به دوش در جمله های زیر دقت کنید
دوش گرفتن= زیر باران و چیزی که می بارد قرار گرفتن
دوشیدن= باریدن و چکاندن از چیزی
بر دوش کشیدن = به بار کشیدن = کنایه از حمل
دوشیزه = دوش ایزه ( is = هست / شد ) = به بار آمده = کسی که به سن بلوغ میرسد و میتواند شیر دهد یا کسی که میتواند کار دوشیدن را انجام دهد
... [مشاهده متن کامل]
دوغ = دوغتر = دوختر = داتر لاتین = کسی که میتواند دوغ را به بار آورد
در همه اینها دوش = بار
همچنین اصطلاح بارش کردم = بر دوش کسی چیزی قرار دادن است => دوش کنایع از مسئولیت نیز شد اما با بررسی دقیق میتوان فهمید دوش یعنی باریدن که خود دو چم دارد
1 - مسئولیت
2 - هر آنچه که بر سر ما می افتد = واران = از بالا به پایین => bar = واحدی برای فشار در لاتین نیز شد => برای اشاره به مسعولیت در ایران بکار رفت
همچنین در باریک نشانه قطره های ریز و کشیده باران شد ؛ پس میبینیم برای یک واژه در چند جا بستگی به نیاز کاربرد های خاصی یافت.
واژه دوشیدن
معادل ابجد 374
تعداد حروف 6
تلفظ dušidan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: dušitan. duxtan] ‹دوشانیدن›
مختصات ( دَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان عامیانه
در پاسخ به کاربران /جلال سبوحی/ و /Salar/:
در زبان اوستایی ما واژه ای داشتیم به نام "دوچ" که برابر "دوشیدن" بوده است. این واژه به زبان پهلوی یا پارسی میانه رفته است و شده است "دوش" یا "دوس" که دگرگونی بسیار کمی است.
... [مشاهده متن کامل]
از همین واژه "دوچ" واژه "دوغ" گرفته شده است که همسانی آنها چه در نوشتار و چه در مینه ( =معنا ) را می توانید ببینید. دوغ در گذشته برابر "شیر، کره" بوده است.
پشتوانه را می توانید ببینید:
دوش در تورکی به معنای سینه است و دوشیدن خارج کردن شیر از دوش ( پستان )
داغ دوشو ( سینه کوه )
دوشیدن: [عامیانه، کنایه ] به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن.
واژه ( دوشیدن، دوختن، دُختن ) و دگرریختهای آن در زبانهای دیگر:
پارسی باستان:DUGA
پهلوی:DOSHITAN، DOXTAN، DOSHIDAN
بلوچی:DOSHAGH
پشتو:DAVASHAL
سانسکریت:DUHATI، DOGDHI، DOH
ارمنی:DIEM
گوتیک:DAUG، DADDJAN
... [مشاهده متن کامل]
ایسلندی کهن:DUGA
انگلیسی کهن:DEAG
لهستانی:DOIC
و زبانهای دیگر
پسگشت ( منبع ) :
PKORNY 271
MACKENZIE 123
BUCK 386
نکته:دگرگونی آوایی ( س ) و ( ش ) در زبانهای هندواروپایی رواگمند است.
بمانند دوشیدن / دوسیدن / دوزیدن و دوختن