[ویکی فقه] لازمه هر انقلابی در بدو امر، وجود یارانی مخلص و فداکار است تا پایه های نهضت را به دوش بگیرند، یارانی که به استقبال انواع خطرها رفته، دست از یاری و فداکاری بر ندارند، یافتن چنین یاران وفاداری، بدون برجا گذاشتن حساسیتی از سوی دشمنان، برای رشد و پیشبرد هر انقلابی، امری کاملاً لازم و ضروری بوده، اقدامات خاصی را از سوی رهبر و پیشوای خود، طلب می کند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) نیز با توجه به چنین امری، چند سالی را به صورت مخفیانه، به ترویج آیین آسمانی خود پرداختند تا اینکه یارانی استوار و ثابت قدم، جهت حفظ و صیانت از آرمانهای اصیل اسلامی مهیا شدند.
آنچه که در تاریخ ضبط شده و روایات وارده از سوی شیعه و سنی نیز بر آن صحّه می گذارد این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در سه یا چهار یا پنج سال اول بعثت، رسالت خویش را مخفی نگه می داشتند و دعوتشان را آشکار نمی کردند.این امر بوسیله آیه ۹۴- ۹۵ سوره حجر نیز تایید می شود. دعوت مخفیانه در ابتدا امری لازم بوده تا اینکه در ابتدای کار مسلمانان، با قریش رو در رو نگردند، قریشی که در شرک و بت پرستی خود متعصب بودند، از این رو حضرت دعوتش را در مجالس عمومی آشکار نمی کرد و تنها بعضی از خویشاوندان و کسانی که از قبل با آنها آشنایی داشته و امید به هدایت شان را داشتند به طور مخفیانه به اسلام دعوت می کردند تا اینکه عده ای از مردم که بیشتر، از ضعفای قوم بودند به او ایمان آوردند. حضرت در این دوره، به شدت اصول مخفی کاری را رعایت می فرمودند، اما با وجود تمام این مخفی کاری ها، خبر دعوتش در میان همه تیره ها در مکه پیچیده بود، آنها در مجالسشان در این باره سخن می گفتند. مشرکان هم در ابتدا قضیه را چندان جدی نمی گرفتند و برای آن اهمیتی قائل نبودند و گمان می کردند سخنان حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم)، بیشتر از سخنان کاهنان و خدا پرستانی امثال قس بن ساعده و زید بن عمرو امیه بن صلت و دیگران که عبادت بتان را ترک کرده بودند، نیست، از این رو زمانی که از کنار ایشان رد می شدند به مجالسشان اشاره می کردند و با تمسخر می گفتند: «از آسمان با جوان بنی عبدالمطلب سخن گفته می شود.» تا اینکه رفته رفته بر تعداد مؤمنین افزوده شد تا جایی که روزی نبود که مردم مکه از خواب بر خیزند و با مرد یا زن مسلمانی روبرو نشوند. این امر نگرانی ها و مخالفت هایی را از سوی قریش در پی داشت.
رفتن به شعاب مکه
در طول سه سال دعوت پنهانی، پنهان کاری سر لوحه کار رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و مسلمانان قرار گرفته بود. در این باره واقدی از ابن عباس و او از سعید بن زید نقل کرده که: «ما اسلام خود را مخفی می کردیم و نماز نمی خواندیم، مگر در خانه های در بسته و در شعب و بعضی برای بعضی دیگر، نگهبانی می دادیم.» حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) در طول این سه سال، به همراه دیگر مسلمانان، برای ادای فرائض دینی مخفیانه به کوه ها و شعاب اطراف مکه می رفتند و در خفا و پنهانی نماز می خواندند، تا اینکه روزی سعد بن ابی وقاص با جمعی از مسلمانان مشغول نماز بودند، چند تن از مشرکان سر رسیدند و به آنها که مشغول نماز بودند، ناسزا گفتند و آنها را بر این کارشان ملامت کرده، خرده گرفتند، کار به درگیری و زد و خورد کشیده شد و سر یکی از مشرکان در این درگیری شکست. پس از این درگیری حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) و اصحابش در خانه ارقم بن ابی ارقم در دامنه کوه صفا مخفی شدند و آنجا را مرکز دعوت و محل اجتماعشان قرار دادند تا عبادات و شعائرشان از انظار مشرکین دور بماند. ایشان در آنجا یک ماه یا بیشتر ماندند و از آن خارج نشدند تا اینکه تعداد شان به چهل نفر رسید و جمعیت مسلمانان، شکل گرفت. کم کم زمان آن رسیده بود که دعوت خود را به آگاهی همگان برساند تا اینکه آیه نازل شد که امر الهی را آشکار کند: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین انّا کفیناک المستهزءین؛ آشکار آنچه را ماموریت داری بیان کن و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)•ما شر استهزا کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد».
وجوب نماز
از جمله اموری که در اولین روزهای دوره دعوت پنهانی واقع شد وجوب نماز بر مسلمانان بود. نماز، اول چیزی بود که خداوند بعد اقرار به توحید و تبرّی از بتان واجب کرده بود. جریان از این قرار بود که روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به بالای شهر مکه رفته بود، جبرئیل نازل شد و با پاشنه پای خود به کنار کوه زده چشمه آبی ظاهر شد، جبرئیل در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او نگاه می کرد، وضو ساخت. پس صورتش را شست و مضمضه و استنشاق کرد و سر و بعد پاهایش را تا قوزک پا، مسح کرد. حضرت نیز به همان ترتیب وضو گرفت آنگاه جبرئیل دو رکعت نماز خواند حضرت نیز به همان نحو نماز خواند. گویا نخستین نمازی که بر حضرت واجب شد، نماز ظهر بود، ابن عباس می گوید: «سپس جبرئیل نازل شد و نماز ظهر را در هنگام تمایل خورشید خواند و نماز عصر را پس از رفتن سایه به اندازه قد انسان و نماز مغرب را به هنگام غروب خورشید و نماز عشاء را پس از رفتن شفق و نماز صبح را پس از طلوع فجر خواند.» ظاهراً تا قبل از هجرت نمازی که بر ایشان واجب شد دو رکعتی بود بعدها نماز کامل شد و شد چهار رکعت و برای مسافر همان دو رکعت باقی ماند.
عدم نزول قرآن در زمان دعوت پنهانی
...
آنچه که در تاریخ ضبط شده و روایات وارده از سوی شیعه و سنی نیز بر آن صحّه می گذارد این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در سه یا چهار یا پنج سال اول بعثت، رسالت خویش را مخفی نگه می داشتند و دعوتشان را آشکار نمی کردند.این امر بوسیله آیه ۹۴- ۹۵ سوره حجر نیز تایید می شود. دعوت مخفیانه در ابتدا امری لازم بوده تا اینکه در ابتدای کار مسلمانان، با قریش رو در رو نگردند، قریشی که در شرک و بت پرستی خود متعصب بودند، از این رو حضرت دعوتش را در مجالس عمومی آشکار نمی کرد و تنها بعضی از خویشاوندان و کسانی که از قبل با آنها آشنایی داشته و امید به هدایت شان را داشتند به طور مخفیانه به اسلام دعوت می کردند تا اینکه عده ای از مردم که بیشتر، از ضعفای قوم بودند به او ایمان آوردند. حضرت در این دوره، به شدت اصول مخفی کاری را رعایت می فرمودند، اما با وجود تمام این مخفی کاری ها، خبر دعوتش در میان همه تیره ها در مکه پیچیده بود، آنها در مجالسشان در این باره سخن می گفتند. مشرکان هم در ابتدا قضیه را چندان جدی نمی گرفتند و برای آن اهمیتی قائل نبودند و گمان می کردند سخنان حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم)، بیشتر از سخنان کاهنان و خدا پرستانی امثال قس بن ساعده و زید بن عمرو امیه بن صلت و دیگران که عبادت بتان را ترک کرده بودند، نیست، از این رو زمانی که از کنار ایشان رد می شدند به مجالسشان اشاره می کردند و با تمسخر می گفتند: «از آسمان با جوان بنی عبدالمطلب سخن گفته می شود.» تا اینکه رفته رفته بر تعداد مؤمنین افزوده شد تا جایی که روزی نبود که مردم مکه از خواب بر خیزند و با مرد یا زن مسلمانی روبرو نشوند. این امر نگرانی ها و مخالفت هایی را از سوی قریش در پی داشت.
رفتن به شعاب مکه
در طول سه سال دعوت پنهانی، پنهان کاری سر لوحه کار رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و مسلمانان قرار گرفته بود. در این باره واقدی از ابن عباس و او از سعید بن زید نقل کرده که: «ما اسلام خود را مخفی می کردیم و نماز نمی خواندیم، مگر در خانه های در بسته و در شعب و بعضی برای بعضی دیگر، نگهبانی می دادیم.» حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) در طول این سه سال، به همراه دیگر مسلمانان، برای ادای فرائض دینی مخفیانه به کوه ها و شعاب اطراف مکه می رفتند و در خفا و پنهانی نماز می خواندند، تا اینکه روزی سعد بن ابی وقاص با جمعی از مسلمانان مشغول نماز بودند، چند تن از مشرکان سر رسیدند و به آنها که مشغول نماز بودند، ناسزا گفتند و آنها را بر این کارشان ملامت کرده، خرده گرفتند، کار به درگیری و زد و خورد کشیده شد و سر یکی از مشرکان در این درگیری شکست. پس از این درگیری حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) و اصحابش در خانه ارقم بن ابی ارقم در دامنه کوه صفا مخفی شدند و آنجا را مرکز دعوت و محل اجتماعشان قرار دادند تا عبادات و شعائرشان از انظار مشرکین دور بماند. ایشان در آنجا یک ماه یا بیشتر ماندند و از آن خارج نشدند تا اینکه تعداد شان به چهل نفر رسید و جمعیت مسلمانان، شکل گرفت. کم کم زمان آن رسیده بود که دعوت خود را به آگاهی همگان برساند تا اینکه آیه نازل شد که امر الهی را آشکار کند: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین انّا کفیناک المستهزءین؛ آشکار آنچه را ماموریت داری بیان کن و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)•ما شر استهزا کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد».
وجوب نماز
از جمله اموری که در اولین روزهای دوره دعوت پنهانی واقع شد وجوب نماز بر مسلمانان بود. نماز، اول چیزی بود که خداوند بعد اقرار به توحید و تبرّی از بتان واجب کرده بود. جریان از این قرار بود که روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به بالای شهر مکه رفته بود، جبرئیل نازل شد و با پاشنه پای خود به کنار کوه زده چشمه آبی ظاهر شد، جبرئیل در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او نگاه می کرد، وضو ساخت. پس صورتش را شست و مضمضه و استنشاق کرد و سر و بعد پاهایش را تا قوزک پا، مسح کرد. حضرت نیز به همان ترتیب وضو گرفت آنگاه جبرئیل دو رکعت نماز خواند حضرت نیز به همان نحو نماز خواند. گویا نخستین نمازی که بر حضرت واجب شد، نماز ظهر بود، ابن عباس می گوید: «سپس جبرئیل نازل شد و نماز ظهر را در هنگام تمایل خورشید خواند و نماز عصر را پس از رفتن سایه به اندازه قد انسان و نماز مغرب را به هنگام غروب خورشید و نماز عشاء را پس از رفتن شفق و نماز صبح را پس از طلوع فجر خواند.» ظاهراً تا قبل از هجرت نمازی که بر ایشان واجب شد دو رکعتی بود بعدها نماز کامل شد و شد چهار رکعت و برای مسافر همان دو رکعت باقی ماند.
عدم نزول قرآن در زمان دعوت پنهانی
...
wikifeqh: دعوت_مخفیانه_پیامبر