دست
/dast/
مترادف دست: ید، ارتباط، تبانی، رابطه، تسلط، قدرت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
معرب دشت فارسی دشت صحرائ
فرهنگ معین
(دَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - عضوی از بدن انسان از شانه تا سر انگشتان . ۲ - مسند. ۳ - قاعده ، روش . ۴ - واحدی برای شمارش اقلامی مانند: لباس ، فنجان . ۵ - نوبت ، دفعه . ۶ - توانایی ، قدرت . ۷ - دسته ، جناح ، لشکر. ، ~ به بغل تعظیم کردن ، کرنش نمودن . ، ~ُ پا
فرهنگ عمید
۲. عضوی از بدن انسان از سرانگشتان تا مچ: گرفتش دست و یک سو برد از آن پیش / حکایت کرد با او قصهٴ خویش (نظامی۲: ۲۴۸ ).
۳. (زیست شناسی ) هریک از دو پای جلو چهارپایان.
۴. [مجاز] قدرت و سلطه.
۵. [مجاز] قاعده و قانون.
۶. [مجاز] قسم و نوع: کس را سخن بلند از ا ین دست / سوگند به مصطفی اگر هست (خاقانی۱: ۲۴۸ ).
۷. [مجاز] روش.
۸. [مجاز] مسند.
۹. واحدی برای بعضی از چیزها که تمام و کامل باشند: یک دست لباس (که کت و شلوار باشد )، یک دست فنجان، یک دست بشقاب، یک دست قاشق (که هرکدام شش عدد باشد ).
۱۰. یک نوبت بازی: یک دست پاسور، یک دست تخته، یک دست شطرنج.
۱۱. [قدیمی] حیله، نیرنگ.
۱۲. [قدیمی] صدر مجلس.
۱۳. [قدیمی] وساده، بالش.
۱۴. [قدیمی] ورق.
۱۵. [جمع: دُسُوت] [قدیمی] بیابان.
* ازدست:
۱. از طرف، از جانب.
۲. از عهده، از عهدۀ: از دست او کاری برنمی آید، این کار از دست او برنمی آید.
* از دست برآمدن: (مصدر لازم ) از عهده برآمدن: گرت از دست برآید دهنی شیرین کن / مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی (سعدی: ۱۰۶ ).
* از دست دادن: (مصدر متعدی )
۱. گم کردن.
۲. باختن چیزی، محروم شدن از چیزی.
* از دست رفتن: (مصدر لازم ) ‹از دست شدن›
۱. گم شدن.
۲. نابود شدن.
۳. بی اختیار شدن.
۴. از اختیار خارج شدن.
* به دست آمدن: (مصدر لازم ) حاصل شدن، فراهم شدن.
* به دست آوردن: (مصدر متعدی ) حاصل کردن، فراهم کردن، یافتن.
* به دست بودن: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱. آگاه و باخبر بودن.
۲. هوشیار بودن: گرت ز دست برآید مراد خاطر ما / به دست باش که خیری به جای خویشتن است (حافظ: ۱۱۸ ).
۳. مواظب بودن.
* به دست چپ شمردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی، مجاز] افزون شدن شمارۀ چیزی. &delta، زیرا بندهای انگشتان دست راست برای شمارش آحاد و عشرات و بندهای انگشتان دست چپ مخصوص مآت و الوف است: هر لحظه کشی ز صف عشاق / چندان که به دست چپ شماری (خاقانی: ۶۶۹ ).
* به دست شدن (آمدن ): (مصدر لازم ) [قدیمی] حاصل شدن: در جهان دوستی به دست نشد / که از او در دلم شکست نشد (اوحدی: ۵۳۸ ).
* دست آختن: (مصدر لازم ) [قدیمی] دست دراز کردن، دست یازیدن: چو نتوان بر افلاک دست آختن / ضروری ست با گردشش ساختن (سعدی: ۱۳۶ ).
* دست افشاندن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. رقص کردن.
۲. تکان دادن دست ها هنگام رقص و نشاط.
* دست افشاندن از کسی یا چیزی: دست برداشتن و صرف نظر کردن از آن.
* دست انداختن: (مصدر متعدی ) [عامیانه]
۱. دست به چیزی دراز کردن.
۲. به تندی و چابکی دست به سوی کسی یا چیزی بردن برای گرفتن آن، دست اندازی کردن.
۳. [مجاز] مسخره کردن، ریشخند کردن.
* دست برآوردن: [قدیمی]
۱. دست بلند کردن برای دعا کردن.
۲. (مصدر لازم ) آماده شدن.
* دست برداشتن: (مصدر لازم )
۱. دست برآوردن، دست بلند کردن.
۲. [مجاز] ول کردن، صرف نظر کردن، دل کندن از چیزی.
* دست بردن در چیزی: (مصدر لازم ) [مجاز] در چیزی دخل وتصرف کردن، کم یا زیاد کردن، تغییر دادن.
* دستِ چپی:
۱. [عامیانه] ویژگی چیزی که در سمت چپ قرار دارد.
۲. (سیاسی ) کسی که با سیاست و روش دولت و اوضاع موجود کشور خود مخالف و خواهان دگرگونی و تحول است، چپ رو، چپ گرا.
* دست داشتن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. در کاری مداخله داشتن.
۲. وقوف داشتن، تسلط داشتن.
* دست دادن: (مصدر لازم )
۱. دست خود را در دست کس دیگر گذاشتن هنگام ملاقات، مصافحه.
۲. [مجاز] بیعت کردن، پیمان بستن.
۳. [مجاز] به دست آمدن، حاصل شدن.
۴. [مجاز] روی دادن.
۵. [مجاز] میسر شدن.
* دست زدن: (مصدر لازم )
۱. دو کف دست را برهم زدن با آهنگ موسیقی، کف زدن، دو دست را پیاپی برهم زدن برای ابراز شادی و خوشحالی.
۲. [مجاز] به کاری پرداختن.
* دست زدن به چیزی: (مصدر لازم ) دست بر آن گذاشتن.
* دست شستن: (مصدر لازم )
۱. شستن دست های خود.
۲. [مجاز] ناامید شدن و صرف نظر کردن از چیزی.
* دست کشیدن: (مصدر متعدی )
۱. دست مالیدن، لمس کردن.
۲. با دست مالش دادن.
۳. (مصدر لازم ) [مجاز] دست برداشتن از چیزی یا کاری.
۴. (مصدر لازم ) [مجاز] تعطیل کردن کار، فارغ شدن از کار.
* دست کم: (قید ) حداقل.
* دست گشادن: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱. باز کردن دست.
۲. [مجاز] برای انجام دادن کاری آماده شدن.
۳. [مجاز] آغاز بذل و بخشش کردن.
* دست یازیدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] دست دراز کردن به سوی چیزی.
* دست یافتن: (مصدر لازم ) [مجاز] بر کسی یا چیزی مسلط شدن، چیره شدن، پیروز گردیدن: کنون دشمن بدگهر دست یافت / سر دست مردیّ و جهدم بتافت (سعدی۱: ۵۵ ).
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
گِریدِن وا دست
چِل
شَپ؛ شَپاله
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] دست یکی از اعضای بدن است و از آن در باب های طهارت، صلات و ... سخن گفته اند.
دست قسمتی از بدن است که بر سرِ بازو تا انگشتان و نیز بر مچ تا سر انگشتان اطلاق می شود.
کاربرد دست در فقه
از آن در بابهای طهارت، صلات، حج، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، حدود، قصاص و دیات سخن گفته اند.
طهارت و دست
استنجاء با دست راست مکروه است. مستحب است استبراء با دست چپ انجام گیرد. از واجبات وضو شستن دستها از آرنج تا سرانگشتان است. کسی که می خواهد به قصد وضو، دست خود را داخل ظرف آبی کند، مستحب است قبل از آن، دستان خود را در حدث ناشی از بول و خواب یک بار و در حدث ناشی از غائط دو بار بشوید.
قبر و دست
...
دست قسمتی از بدن است که بر سرِ بازو تا انگشتان و نیز بر مچ تا سر انگشتان اطلاق می شود.
کاربرد دست در فقه
از آن در بابهای طهارت، صلات، حج، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، حدود، قصاص و دیات سخن گفته اند.
طهارت و دست
استنجاء با دست راست مکروه است. مستحب است استبراء با دست چپ انجام گیرد. از واجبات وضو شستن دستها از آرنج تا سرانگشتان است. کسی که می خواهد به قصد وضو، دست خود را داخل ظرف آبی کند، مستحب است قبل از آن، دستان خود را در حدث ناشی از بول و خواب یک بار و در حدث ناشی از غائط دو بار بشوید.
قبر و دست
...
wikifeqh: دست
دانشنامه عمومی
دست قسمتی از بدن جانداران است که در انسان از مچ به پایین قرار گرفته و شامل پیش مشت و انگشتان و کف دست است. دست انسان قادر به انجام حرکات مختلف ارادی و لمس است. بیشتر کارهای روزمره هر انسانی با دست انجام می گیرد.
به طور قراردادی دست به نواحی زیر تقسیم می شود:
• ناحیه کف دستی ( پالمار )
• ناحیه پشت دستی ( دورسال )
• انگشتان دست
در انسان هر یک از دست ها ۲۷ استخوان و شمار متناظری از مفصل ها را دارد. استخوان های دست ها در مجموع تقریباً یک چهارم شمار کل استخوان های بدن را تشکیل می دهند. ۳۴ ماهیچه حرکات انگشتان را کنترل می کنند در کف دست و ساعد قرار دارند. در خود انگشتان ماهیچه ای وجود ندارد. حدود یک چهارم قشر حرکتی مغز به عضلات دست ها اختصاص دارد. [ ۵]
ماهیچه ها به وسیله زردپی ( تاندون ) که از رشته های مستحکم بافت همبند ساخته شده اند، به استخوان ها متصل می شوند. هنگامی که ماهیچه منقبض می شود، زردپی را می کشد و زردپی نیز به نوبه خود استخوان را می کشد و آن را به حرکت درمی آورد. زردپی ها علاوه بر به حرکت درآوردن استخوان ها، مفاصل را هم پایدار می کنند. رُباط ها ( لیگامان ها ) استخوان ها را به هم متصل می کنند و آن ها را در هم آرایی درستی قرار می دهند. رباط هایی که در هر طرف مفاصل انگشت قرار دارند از انحراف جانبی مفصل جلوگیری می کنند و رباط هایی که در طول کف دست گسترده شده اند، مانع از خم شدن بیش ازحد انگشتان به عقب می شوند. [ ۵]
زردپی ها و رباط ها از رشته های ساخته شده از کلاژن - پروتئینی که به آن ها استحکام و انعطاف پذیری برای انجام کارکردهای مجزا را می دهند - ساخته شده اند. از آنجایی که این بافت های رشته ای خون رسانی کمی دارند، آسیب های زردپی ها و رباط ها به آهستگی بهبود می یابند. زردپی ها در دست عمدتاً به وسیله غلاف های محافظی پیچیده شده اند که شبیه یک بادکنک بدون باد هستند. پوشش درونی این غلاف که زُلاله ( سینوویوم ) خوانده می شود، یک مایع شفاف لغزنده تولید می کند که مایع زلاله ای ( سینوویال ) خوانده می شود. مفاصل نیز با زلاله پوشیده شده و با مایع زلاله ای پر می شود. این مایع حیاتی باعث لغزنده سازی زردپی ها و مفصل می شود و حرکت بدون اصطکاک انگشتان را امکان پذیر می کند. این مایع همچنین مواد مغذی را به استخوان ها و غضروف مجاور می رساند. غضروف، یک بافت محکم و تا حدی کِشسان، سطوح مفصل را می پوشاند و سطح هموار و لیز برای حرکت فراهم می کند. [ ۵]
به طور قراردادی دست به نواحی زیر تقسیم می شود:
• ناحیه کف دستی ( پالمار )
• ناحیه پشت دستی ( دورسال )
• انگشتان دست
در انسان هر یک از دست ها ۲۷ استخوان و شمار متناظری از مفصل ها را دارد. استخوان های دست ها در مجموع تقریباً یک چهارم شمار کل استخوان های بدن را تشکیل می دهند. ۳۴ ماهیچه حرکات انگشتان را کنترل می کنند در کف دست و ساعد قرار دارند. در خود انگشتان ماهیچه ای وجود ندارد. حدود یک چهارم قشر حرکتی مغز به عضلات دست ها اختصاص دارد. [ ۵]
ماهیچه ها به وسیله زردپی ( تاندون ) که از رشته های مستحکم بافت همبند ساخته شده اند، به استخوان ها متصل می شوند. هنگامی که ماهیچه منقبض می شود، زردپی را می کشد و زردپی نیز به نوبه خود استخوان را می کشد و آن را به حرکت درمی آورد. زردپی ها علاوه بر به حرکت درآوردن استخوان ها، مفاصل را هم پایدار می کنند. رُباط ها ( لیگامان ها ) استخوان ها را به هم متصل می کنند و آن ها را در هم آرایی درستی قرار می دهند. رباط هایی که در هر طرف مفاصل انگشت قرار دارند از انحراف جانبی مفصل جلوگیری می کنند و رباط هایی که در طول کف دست گسترده شده اند، مانع از خم شدن بیش ازحد انگشتان به عقب می شوند. [ ۵]
زردپی ها و رباط ها از رشته های ساخته شده از کلاژن - پروتئینی که به آن ها استحکام و انعطاف پذیری برای انجام کارکردهای مجزا را می دهند - ساخته شده اند. از آنجایی که این بافت های رشته ای خون رسانی کمی دارند، آسیب های زردپی ها و رباط ها به آهستگی بهبود می یابند. زردپی ها در دست عمدتاً به وسیله غلاف های محافظی پیچیده شده اند که شبیه یک بادکنک بدون باد هستند. پوشش درونی این غلاف که زُلاله ( سینوویوم ) خوانده می شود، یک مایع شفاف لغزنده تولید می کند که مایع زلاله ای ( سینوویال ) خوانده می شود. مفاصل نیز با زلاله پوشیده شده و با مایع زلاله ای پر می شود. این مایع حیاتی باعث لغزنده سازی زردپی ها و مفصل می شود و حرکت بدون اصطکاک انگشتان را امکان پذیر می کند. این مایع همچنین مواد مغذی را به استخوان ها و غضروف مجاور می رساند. غضروف، یک بافت محکم و تا حدی کِشسان، سطوح مفصل را می پوشاند و سطح هموار و لیز برای حرکت فراهم می کند. [ ۵]
wiki: دست
دست (فیلم ۱۹۶۰). دست ( انگلیسی: The Hand ) فیلمی در ژانر ترسناک است که در سال ۱۹۶۰ منتشر شد.
wiki: دست (فیلم ۱۹۶۰)
دست (فیلم ۱۹۶۵). دست ( به زبان چک: روکا Ruka ) فیلم پویانمایی ساختهٔ ییژی ترانکا کارگردان اهل جمهوری چک است. ترانکا پویانمایی دست را به روش استاپ موشن عروسک خیمه شب بازی در سال ۱۹۶۵ ساخت. دست آخرین اثر این کارگردان است. آکادمی علوم و هنرهای سینمایی این فیلم را به عنوان پنجمین پویانمایی برتر تاریخ سینما اعلام کرده است. [ ۱]
این فیلم برای اولین بار در سال ۱۹۶۵ به نمایش در آمد. هنگام درگذشت ترانکا در سال ۱۹۶۹، فیلم به دلیل نمایش سیاست های محدودکننده ای که بسیاری از هنرمندان در آن مجبور به کار بودند، توقیف شده بود. [ ۲]
این فیلم درگیری و تضاد بین دلقک و دستی قدرتمند را نمایش می دهد. دلقک هنرمندی است که مجسمه می سازد. دست قدرتمند به او دستور می دهد که فقط مجسمه دست را بسازد اما دلقک تصمیم می گیرد که در برابر این دستور بایستد. دلقک بدون توجه به دستور دست قدرتمند به ساخت گلدان های سرامیک برای گل های خانه اش ادامه می دهد. دست با تهدید، دستکاری و ایجاد دردسر برای تغییر تفکر دلقک تلاش می کند.
دست بالاخره دلقک را دستگیر کرده، او را در قفس زندانی و مجبور به ساخت مجسمه های دست می کند. دست به دلیل ساخت مجسمه هایش به دلقک مدال ها و جایزه ها می دهد اما دلقکِ ناراحت تصمیم به فرار می گیرد. او مجسمه بزرگ دست را پایین می آورد و در دیوار قفس سوراخی ایجاد می کند. دلقک درحالی که دست او را تعقیب می کند از قفس فرار می کند. در هنگام دویدن، دلقک تمام مدالها و جوایز خود را دور میندازد. دلقک به خانه می رود، و خود را در خانه حبس می کند. در حال هل دادن کمد برای ممانعت از ورود دست به خانه اش، ناگهان یکی از گلدان های سرامیکی اش به روی او می افتد. دلقک روی زمین می افتد و در حال مردن، گلهای عزیزش را که بیرون از گلدان افتاده اند نگاه می کند. هنگامی که دست قدرتمند وارد خانه می شود، دلقک مرده است. دست قدرتمند از کمد به عنوان تابوت دلقک استفاده می کند و مراسم دفن باشکوهی برای وی ترتیب می دهد.
در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵ از بنای یادبود ییژی ترنکا در پیلسن پرده برداری شد که یادآور فیلم دست نیز می باشد. [ ۳]
لیست جوایز دریافت شده توسط دست:[ ۴]
• جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بین المللی فیلم های انیمه انسی، ۱۹۶۵
• جایزه اول در کتگوری کارتون، برگامو، ۱۹۶۵
• جایزه نقره ای، ملبورن، ۱۹۶۶
• بهترین فیلم تمام جشنواره سال ( جایزه منتقدان ) , انسی، ۱۹۹۰
این فیلم برای اولین بار در سال ۱۹۶۵ به نمایش در آمد. هنگام درگذشت ترانکا در سال ۱۹۶۹، فیلم به دلیل نمایش سیاست های محدودکننده ای که بسیاری از هنرمندان در آن مجبور به کار بودند، توقیف شده بود. [ ۲]
این فیلم درگیری و تضاد بین دلقک و دستی قدرتمند را نمایش می دهد. دلقک هنرمندی است که مجسمه می سازد. دست قدرتمند به او دستور می دهد که فقط مجسمه دست را بسازد اما دلقک تصمیم می گیرد که در برابر این دستور بایستد. دلقک بدون توجه به دستور دست قدرتمند به ساخت گلدان های سرامیک برای گل های خانه اش ادامه می دهد. دست با تهدید، دستکاری و ایجاد دردسر برای تغییر تفکر دلقک تلاش می کند.
دست بالاخره دلقک را دستگیر کرده، او را در قفس زندانی و مجبور به ساخت مجسمه های دست می کند. دست به دلیل ساخت مجسمه هایش به دلقک مدال ها و جایزه ها می دهد اما دلقکِ ناراحت تصمیم به فرار می گیرد. او مجسمه بزرگ دست را پایین می آورد و در دیوار قفس سوراخی ایجاد می کند. دلقک درحالی که دست او را تعقیب می کند از قفس فرار می کند. در هنگام دویدن، دلقک تمام مدالها و جوایز خود را دور میندازد. دلقک به خانه می رود، و خود را در خانه حبس می کند. در حال هل دادن کمد برای ممانعت از ورود دست به خانه اش، ناگهان یکی از گلدان های سرامیکی اش به روی او می افتد. دلقک روی زمین می افتد و در حال مردن، گلهای عزیزش را که بیرون از گلدان افتاده اند نگاه می کند. هنگامی که دست قدرتمند وارد خانه می شود، دلقک مرده است. دست قدرتمند از کمد به عنوان تابوت دلقک استفاده می کند و مراسم دفن باشکوهی برای وی ترتیب می دهد.
در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵ از بنای یادبود ییژی ترنکا در پیلسن پرده برداری شد که یادآور فیلم دست نیز می باشد. [ ۳]
لیست جوایز دریافت شده توسط دست:[ ۴]
• جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بین المللی فیلم های انیمه انسی، ۱۹۶۵
• جایزه اول در کتگوری کارتون، برگامو، ۱۹۶۵
• جایزه نقره ای، ملبورن، ۱۹۶۶
• بهترین فیلم تمام جشنواره سال ( جایزه منتقدان ) , انسی، ۱۹۹۰
wiki: دست (فیلم ۱۹۶۵)
دست (فیلم ۱۹۸۱). دست ( به انگلیسی: The Hand ) فیلمی از الیور استون محصول سال ۱۹۸۱ شرکت اوریون پیکچرز است.
wiki: دست (فیلم ۱۹۸۱)
دست (کالبدشناسی). دست ( Manus ) ( واژه لاتین به معنای دست ) یک اصطلاح جانورشناسی برای قسمت انتهایی اندام جلویی یک جانور است. در چهارپایان، بخشی از اندام انگشت بندی است که شامل کف دست و انگشتان ( بند انگشت ) می شود. در طول تکامل، شکل های مختلفی به خود گرفته و عملکردهای مختلفی را انجام داده است. می توان آن را با دست نخستی ها، اندام جلویی تحتانی جانوران سم دار یا پنجه جلویی نشان داد و در بال پرندگان، خفاش ها و خزندگان پرنده پیشاتاریخ ( پتروسورها ) ، باله پستانداران دریایی و خزندگان دریایی منقرض شده مانند نزدیک سوسمارسانان و ماهی خزنده سانان نشان داده می شود.
در سرپایان، دست انتهای شاخک است و قسمت وسیع تری از شاخک است و مکنده های آن اغلب بزرگ تر و متفاوت از سایر بازوها قرار گرفته اند.
در سرپایان، دست انتهای شاخک است و قسمت وسیع تری از شاخک است و مکنده های آن اغلب بزرگ تر و متفاوت از سایر بازوها قرار گرفته اند.
wiki: دست (کالبدشناسی)
دست (یکا). دست ( به انگلیسی: Hand ) از یکاهای غیر دستگاه بین المللی یکاها برای اندازه گیری درازا است . آن همچنین برای اندازه گیری ارتفاع اسبها در بعضی کشورهای انگلیسی زبان مثل استرالیا [ ۱] ، کانادا ، انگلستان و ایالات متحده است. که ریشۀ آن به مصر قدیم باز می گردد. اساس آن از پهنای دست انسان گرفته شده است. اقتباس اینچ بین المللی در سال ۱۹۵۹ استاندارد یک فرم امپریال و تبدیل متریک را فراهم کرد. آن را به صورت h یا hh مخفف می کنند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: دست (یکا)
دانشنامه آزاد فارسی
اندام حرکتی در انسان، از شانه تا مچ. بازو یا استخوان بالایی دست از بالا به کتف یا سرشانه جفت، و در انتهای پایینی با زند زیرین و زبرین (استخوان های ساعد) مفصل می شود. این استخوان ها نیز با یکدیگر و با استخوان های مچ مفصل می شوند. هر یک از جفت ساختار انتهای دو بازو، دارای چهار انگشت، یک شست و یک کف است. نخستی ها، مخصوصاً انسان، به جهت داشتن شست، که در مقابل سایر انگشت ها قرار می گیرد و امکان گرفتن اجسام را فراهم می آورد، از سایر جانوران متمایزند. ماهیچۀ دالی (دلتایی) شانه، ماهیچۀ بزرگی است که سرپوش شانه را می سازد و برای بالابردن شانه از کنار بدن عمل می کند و از سرشانه تا وسط بازو امتداد دارد. ماهیچۀ اصلی دخیل در پایین آوردن مجدد دست، ماهیچه های پهن پشتیاند که از پشت و کنارۀ دیوارۀ قفسۀ سینه به طرف بالا و جلو امتداد داشته و به جلوی گردن استخوان بازو وصل می شوند. غرابی ـ بازویی به وسطِ جلویی بازو وصل است و سینه ای بزرگ چین جلویی زیر بغل را تشکیل می دهد. دست با عضلۀ دوسر، که از شانه تا مفصل آرنج در جلو امتداد دارد، خم می شود و با عضلۀ سه سر، که از شانه تا مفصل آرنج در پشت امتداد دارد، راست می شود. ماهیچه های پیش بازو (ساعد) شامل ماهیچه های راست کننده و خم کنندۀ مچ و انگشتان اند. رگ های اصلی زیربغلی اند و در آن جا که به صورت اریب از ناحیۀ بالایی بازو می گذرند، به بازویی معروف اند. سرخ رگ های زند زبرین و زند زیرین، که انشعاباتی از رگ بازویی اند، به طرف پایین ناحیۀ پایینی دست امتداد دارند.
استخوان ها. استخوان بندی دست شامل ۲۷ استخوان است: هشت استخوان مچ که در دو ردیف چهارتایی قرار گرفته اند؛ پنج استخوان کف دست که به کف دست استحکام می بخشند؛ چهارده استخوان بند انگشت، شامل دو استخوان در شست و سه استخوان در هر یک از انگشتان دیگر.
عملکرد دست. حرکات دست و انگشتان وابسته به عضلات ساعد و زردپی هایشان است که به استخوان های دست منتهی می شوند، و نیز وابسته به عضلات کوچک دست است. در انسان، شست عملکرد مستقل دارد و سطح نرم آن در کف دست را می توان در تماس با سطح کف دستی بقیۀ انگشت ها قرار داد. این حرکت نقش مهمی در گرفتن اشیا با دست و اجرای حرکات ظریف دارد. در بین نخستی ها، انسان به سبب طویل بودن شست و بزرگ تر بودن زاویۀ بین شست و انگشت اشاره، این حرکت را ماهرانه تر صورت می دهد. حالت دیگر دست، در هنگام کار، محکم گرفتن اشیا، و اعمال نیرو است. در این حالت، شست و انگشتان دیگر جسم را به کف دست می فشارند، مچ به عقب خم می شود، و ماهیچه های خم کنندۀ دراز ساعد منقبض می شوند تا انگشتان به طرف کف دست خم شوند و جسم را بگیرند. در این حالت، شست در امتداد محور و جسم قرار می گیرد و بر فشار انگشتان می افزاید.
استخوان ها. استخوان بندی دست شامل ۲۷ استخوان است: هشت استخوان مچ که در دو ردیف چهارتایی قرار گرفته اند؛ پنج استخوان کف دست که به کف دست استحکام می بخشند؛ چهارده استخوان بند انگشت، شامل دو استخوان در شست و سه استخوان در هر یک از انگشتان دیگر.
عملکرد دست. حرکات دست و انگشتان وابسته به عضلات ساعد و زردپی هایشان است که به استخوان های دست منتهی می شوند، و نیز وابسته به عضلات کوچک دست است. در انسان، شست عملکرد مستقل دارد و سطح نرم آن در کف دست را می توان در تماس با سطح کف دستی بقیۀ انگشت ها قرار داد. این حرکت نقش مهمی در گرفتن اشیا با دست و اجرای حرکات ظریف دارد. در بین نخستی ها، انسان به سبب طویل بودن شست و بزرگ تر بودن زاویۀ بین شست و انگشت اشاره، این حرکت را ماهرانه تر صورت می دهد. حالت دیگر دست، در هنگام کار، محکم گرفتن اشیا، و اعمال نیرو است. در این حالت، شست و انگشتان دیگر جسم را به کف دست می فشارند، مچ به عقب خم می شود، و ماهیچه های خم کنندۀ دراز ساعد منقبض می شوند تا انگشتان به طرف کف دست خم شوند و جسم را بگیرند. در این حالت، شست در امتداد محور و جسم قرار می گیرد و بر فشار انگشتان می افزاید.
wikijoo: دست
جدول کلمات
مترادف ها
طرف، کمک، پیمان، دست، دسته، شرکت، خط، پنجه، پهلو، عقربه، دست خط، دخالت، یک وجب
پا، دست، پنجه، چنگال، چنگ
دوره، جهت، مجموعه، دستگاه، دست، دسته، یک دست
بازو، دست، سلاح، شاخه، اسلحه، شعبه، قسمت، جنگ افزار، دستهء صندلی یا مبل
دست
جفت، دست، گروه، دسته، گروهه، تیم، یک دستگاه
دست، قسمت انتهایی، دست حیوان
پر، دست، بال، باله، پره ماهی، بال ماهی، پرک، پره طیاره
فارسی به عربی
( دست (دادن ) ) مصافحة
پیشنهاد کاربران
دست واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �دست� در فارسی کهن می باشد که با واژه �زستا� در زبان اوستایی ( زند ) هم ریشه است .
واژه �دستک� به معنای یاری و �آبدست � به معنای وضو و غسل در زبان ترکی برگفته از این واژه است .
... [مشاهده متن کامل]
واژه های دستمال - دستکش - دستار - دسته - دستگاه - دست بند - سر دست - دست پرورده - دستگیر - دست خوش - دسترس - دستیار - دست انداز - دستفروش - دست شویی - دست پاچه - دستمزد - دسترنج و . . . با این واژه ساخته شده اند .
پاسخ به جناب ایران :
1 - در حدود 278 واژه ترکی یا مغولی در زبان فارسی موجود است در حالیکه 1359 واژه فارسی در ترکی وجود دارد .
2 - در حدود 7353 واژه عربی در فارسی وجود دارد ( 3000 واژه از خود فارسی به عربی رفته و دوبار بازگشته است ) و در زبان ترکی 6467 واژه عربی وجود دارد ( که بیشتر با پسوند یا پیشوند فارسی هستند ) .
3 - در حدود 1835 واژه فرانسوی در زبان فارسی وجود دارد ( تعداد بسیاری از آنها با زبان فارسی هم ریشه هستند چرا که زبانهای اروپایی با فارسی هم خانواده اند ) و در زبان ترکی 5253 واژه فرانسوی موجود است .
واژه �دستک� به معنای یاری و �آبدست � به معنای وضو و غسل در زبان ترکی برگفته از این واژه است .
... [مشاهده متن کامل]
واژه های دستمال - دستکش - دستار - دسته - دستگاه - دست بند - سر دست - دست پرورده - دستگیر - دست خوش - دسترس - دستیار - دست انداز - دستفروش - دست شویی - دست پاچه - دستمزد - دسترنج و . . . با این واژه ساخته شده اند .
پاسخ به جناب ایران :
1 - در حدود 278 واژه ترکی یا مغولی در زبان فارسی موجود است در حالیکه 1359 واژه فارسی در ترکی وجود دارد .
2 - در حدود 7353 واژه عربی در فارسی وجود دارد ( 3000 واژه از خود فارسی به عربی رفته و دوبار بازگشته است ) و در زبان ترکی 6467 واژه عربی وجود دارد ( که بیشتر با پسوند یا پیشوند فارسی هستند ) .
3 - در حدود 1835 واژه فرانسوی در زبان فارسی وجود دارد ( تعداد بسیاری از آنها با زبان فارسی هم ریشه هستند چرا که زبانهای اروپایی با فارسی هم خانواده اند ) و در زبان ترکی 5253 واژه فرانسوی موجود است .
زبان رسمی ایران نامش پارسی یا فارسیست
این دیگه هرجور خودتون دوست دارید تلفظ کنید
مولوی این زبان رو پارسی خونده
سعدی حافظ و فردوسی هم همینطور
پارسی گو گرچه تازی خوشترست
عشق را خود صد زبان دیگریست
... [مشاهده متن کامل]
مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم
که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی
( در مرام ما نیست که شیرینی بخوریم اما با اطرافیانمون به اشتراک نذاریم )
این را به گوش گرامی بیاویزید
کسی هم نمیکوشه واژه های ترکی رو بدزده
اتفاقا برعکسش تو این فرهنگ داره موج میزنه
حالا شاید چارتا پان ایرانیست افراطی چارتا ازین گفای دوزاری بزنن
ولی هیچکدومشون ادعا نکردن ترکی گویشی از فارسیه!
کاری که دوستانی که پدافندشون شدید بسیار انجام میدن
ساختار فارسی هم والا به انگلیسی شبیه تره تا ترکی
تاجایی که ما میبینیم ( مثل نحوه گذشته ساختن فعل ها، مصدر های جعلی و غیرجعلی، شباهت ریز برخی پسوندها، شباهت واژگان بنیادین و . . . )
تازه اون که از یه شاخه دیگه از هندواروپایی هاست
نکنه انگلیسی هم گویشی از ترکیه شیطونا؟
این دیگه هرجور خودتون دوست دارید تلفظ کنید
مولوی این زبان رو پارسی خونده
سعدی حافظ و فردوسی هم همینطور
پارسی گو گرچه تازی خوشترست
عشق را خود صد زبان دیگریست
... [مشاهده متن کامل]
مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم
که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی
( در مرام ما نیست که شیرینی بخوریم اما با اطرافیانمون به اشتراک نذاریم )
این را به گوش گرامی بیاویزید
کسی هم نمیکوشه واژه های ترکی رو بدزده
اتفاقا برعکسش تو این فرهنگ داره موج میزنه
حالا شاید چارتا پان ایرانیست افراطی چارتا ازین گفای دوزاری بزنن
ولی هیچکدومشون ادعا نکردن ترکی گویشی از فارسیه!
کاری که دوستانی که پدافندشون شدید بسیار انجام میدن
ساختار فارسی هم والا به انگلیسی شبیه تره تا ترکی
تاجایی که ما میبینیم ( مثل نحوه گذشته ساختن فعل ها، مصدر های جعلی و غیرجعلی، شباهت ریز برخی پسوندها، شباهت واژگان بنیادین و . . . )
تازه اون که از یه شاخه دیگه از هندواروپایی هاست
نکنه انگلیسی هم گویشی از ترکیه شیطونا؟
دوستمون آقای سرور
حرف خوبی زدن
اکثرا در متناشون نظر شخصیشونو
نوشتن با اینکه من میبینم
مورد کم لطفی و توهین قرار میگیرن
منم باهاشون نه کاملا اما درصد بالایی
موافقم
چون کلمه دماغ منو به سمت و سوی
... [مشاهده متن کامل]
دیگه ای برد
متاسفانه ما تو زبان رسمی ایران
واژه های ترکی رو هم
به نام خودمون میزنیم
در حالی که ترکی هستن
نباید انکار کرد
این زبان به غیر از ساختار ترکیش
کلی کلمه عربی داره
نمیدونم چرا در این مورد ایستادگی میکنید☑
حرف خوبی زدن
اکثرا در متناشون نظر شخصیشونو
نوشتن با اینکه من میبینم
مورد کم لطفی و توهین قرار میگیرن
منم باهاشون نه کاملا اما درصد بالایی
موافقم
چون کلمه دماغ منو به سمت و سوی
... [مشاهده متن کامل]
دیگه ای برد
متاسفانه ما تو زبان رسمی ایران
واژه های ترکی رو هم
به نام خودمون میزنیم
در حالی که ترکی هستن
نباید انکار کرد
این زبان به غیر از ساختار ترکیش
کلی کلمه عربی داره
نمیدونم چرا در این مورد ایستادگی میکنید☑
همونی که بهتون گفته دست هندیه
باید گفته باشه که ترکی هم مغولی. . .
حتی به غلط
باید گفته باشه که ترکی هم مغولی. . .
حتی به غلط
ده و دس
هندیه❤
هندیه❤
لری بختیاری
دَس، وُناژ:دست
اَنگُست، کِلِک:انگشت
دَس، وُناژ:دست
اَنگُست، کِلِک:انگشت
واژه دست
معادل ابجد 464
تعداد حروف 3
تلفظ dast
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dast، جمع: دستان]
مختصات ( دَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی dast
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
معادل ابجد 464
تعداد حروف 3
تلفظ dast
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dast، جمع: دستان]
مختصات ( دَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی dast
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
دست به معنی دفعه، مرتبه، بار
مثلا دیوار را سه دست رنگ بزن
به معنی ست بازی
مثلا بیا یک دست دیگر بازی کنیم
مثلا دیوار را سه دست رنگ بزن
به معنی ست بازی
مثلا بیا یک دست دیگر بازی کنیم
معنی
دست باحروف ذنگ
در کردی کرمانجی به آن لَپ گفته می شود
دست کوتاه کردن: کنایه ای ایما از فرونهادن رها کردن
[ از آن نیز کوته کنم دست خویش
زمینی که بخشیده بودند پیش؛]
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳۱۵.
[ از آن نیز کوته کنم دست خویش
زمینی که بخشیده بودند پیش؛]
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳۱۵.
دست: بالش، تخت، مسند پادشاهان از همین رو به محل حکومت پادشاهان دستگاه گفته شده است.
<< سراسر همه دست ِ زریّن نهید
به سُغد اندر، آرایش ِ چین نهید>>
‹‹نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳٠۴. ››
<< سراسر همه دست ِ زریّن نهید
به سُغد اندر، آرایش ِ چین نهید>>
‹‹نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳٠۴. ››
در دیوان وحشی بافقی هم ترکیب 《دست مگذار》آمده.
ز خود بگسل ولی زنهار زنهار
به عشق آویز و عشق از دست مگذار
ز خود بگسل ولی زنهار زنهار
به عشق آویز و عشق از دست مگذار
اگر معنی دست بدن بده می شه hand اگه معنیه ست بده می شه game
در کرمانجی خراسان قرص گفته می شود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)