دختر. [ دُ ت َ ] ( اِ ) فرزند مادینه انسان. ابنه. بنت. دخت. بولة. ولیدة. ( یادداشت مؤلف ). شَعرَة. نافِجَة. ( منتهی الارب ). مقابل پسر که فرزند نرینه آدمی است : مراو را دهم دختر خویش را سپارم بدو لشکر خویش را.
فردوسی.
چنین گفت دانا که دخترمباد چو باشد بجز خاکش افسر مباد.
فردوسی.
اگر دختری از منوچهر شاه بر این تخت زرین بدی باکلاه.
فردوسی.
یکی بانگ برزد بزیر گلیم که لرزان شدند آن دو دختر ز بیم.
فردوسی.
ولیکن ز دختر یکی برگزین که چون بینمش خوانمش آفرین.
فردوسی.
خنک آن میر که در خانه ٔآن بارخدای پسر و دختر آن میر بود بنده و داه.
فرخی.
دختر وی را که عقد و نکاح کرده شد باید آورد. ( تاریخ بیهقی ). خواجه بزرگ بنشست و کارها راست کردند امیری با کالیجار را و دخترش را از گرگان بفرستد. ( تاریخ بیهقی ). بنزد پدر دختر ار چند دوست بر دشمنش مهترین ننگ اوست.
اسدی.
دختر نابوده به ، چون ببود، یا بشوی یا بگور. ( از قابوسنامه ). سیماب دخترست عطارد را کیوان چو مادرست و سرب دختر.
ناصرخسرو.
هر که را دخترست خاصه فلاد بهتر از گور نبودش داماد.
سنائی.
آن سه دختر وان سه خواهر پنج وقت در پرستاری بیک جا دیده ام.
خاقانی.
دختر چو بکف گرفت خامه ارسال کندجواب نامه آن نامه نشان روسیاهیست نامش چو نوشته شد گواهیست.
نظامی.
اگر نباشد جز رابعه دوم دختر چنان به است که سوی عدم برد برکات.
کمال اسماعیل.
جاریة؛ دختر خرد. ( منتهی الارب ). جاریة لَعساء؛ دختر نهایت سرخ رنگ که اندکی بسیاهی زند. ( منتهی الارب ). جاریة مُکَنّة؛ دختر پرده گین شده. ( منتهی الارب ). جاریة مَمشوقَة؛ دختر نیک کشیده بالا. ( از منتهی الارب ). جاریة مُهَفَهفة؛ دختر باریک شکم سبک روح لاغرمیان. جرباء؛ دختر بانمک. دودری ؛ دختر کوتاه بالا. رُهُم ؛ دختران زیرک. عائق ِ؛ دختر نوجوان. عُبُرد عُرابِد، عُربِدة عُربِد؛ دختر سپیدرنگ تازه بدن نازک و لرزان اندام. عَرّاء؛ دختر دوشیزه. عکناء، مُعَکَّه ؛ دختر که شکمش نورد و شکن دار باشد. عَلطَمیس ؛ دختر پرگوشت نازک اندام. ماروَرة؛ دختر نازنین و نرم و نازک اندام. مَخباه ؛ دختر مخدره که هنوز متزوج نشده باشد. مَرداء؛ دختر تابان رخسار. مرمار، مَرمارة؛ دختر جنبان از نشاط. مُرموَرّة؛ دختر نرم و نازک. مُرَیراء؛ دختر نازک لرزان اندام. مُعبَره ؛ دختر ختنه ناکرده. مِعفاص ؛ دختر نهایت بدخلق. مِکسال ؛ دخترنازپرورده که از مجلس خود بیرون نرود. مُکَعِّب ؛ دختر پستان کرده. مُلَعَّطَه ؛ دختر تندار نیکوقامت. فریش ؛دختر وطی کرده. قِشَّر؛ دخترریزه اندام. قلوص ؛ دختر جوان ( بر سبیل کنایت ). قُلّی ؛ دختر پست بالا. کاعِب ؛ دختر نارپستان. کَرِعَة؛ دختر تیزشهوت. کَعاب ؛ دختر پستان برآورده. کَهدل ؛ دختر نوجوان. کَهکاهَة، دختر فربه. ( منتهی الارب ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
فرزندمادینه، دوشیزه، دخت، دخ هم گویند ( اسم ) ۱ - فرزند مادینه انسان بنت ابنه . ۲ - زنمرد ندیده باکره . یا دختر آفتاب شراب لعلی یا دختر خم ۱ - شراب لعلی . ۲ - انگور دانه انگور . یا دختر روزگار حادثه .
فرهنگ معین
(دُ تَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - فرزند مادینه ، بنت ، دخت . ۲ - دوشیزه ، زن مرد ندیده .
فرهنگ عمید
۱. فرزند مادینه. ۲. دوشیزه، باکره. * دختر آفتاب: [قدیمی، مجاز] شراب، شراب لعلی. * دختر تاک: [قدیمی، مجاز] = * دختر رز * دختر خم: [قدیمی، مجاز] شراب، شراب انگوری. * دختر رز: [قدیمی، مجاز] ۱. شراب، شراب انگوری، دختر تاک. ۲. انگور، خوشۀ انگور: دختر رز که تو بر طارم تاکش دیدی / مدتی شد که بر آونگ سرش در کنب است (انوری: ۴۹ ).
فرهنگستان زبان و ادب
{daughter} [فیزیک] هسته ای اتمی که براثر واپاشی یک هستۀ دیگر تولید می شود
واژه نامه بختیاریکا
دُت؛ دُر؛ دُدَر؛ دُم تاز؛ دُنا؛ دو ور؛ دُهدَر؛ ری کن و می کن
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] دختر دو معنا دارد یکی به معنای فرزند مونث است که در مقابل پسر می باشد و دیگری به معنای دوشیزه و باکره است دختر یعنی فرزند اناث، که مقابل پسر و انسان مؤنث که مقابل مذکر است یا دوشیزه و باکره. موارد کاربرد واژه دختر در ابواب فقه از دختر به معنای نخست در بابهای صلات، جهاد، نکاح و ارث سخن گفته اند.و از دختر به معنای دوم در باب طهارت، حجر و نکاح سخن گفته اند. احکام ← دختر از محارم نسبی است ...
دُختَر، به انسان نابالغ ماده گفته می شود. این واژه معمولاً در سنین پایین، بدو تولد و قبل از اتمام بلوغ، استفاده می شود. همچنین از واژهٔ دختر به عنوان فرزند دختر هم استفاده می شود و زمانی که بالغ شد او زن نامیده می شود . دختر ممکن است در یکی از این معانی به کار رود: • مؤنث خردسال • مؤنث جوان • دخت ( فرزند مؤنث ) : دختر گاهی در اشاره به رابطه فرزندی یک موجود مؤنث با پدر و مادرش استفاده می شود. کلمه دختر در این معنا بدون توجه به سن و سال او و در معنی «دخت» ( مانند شهدخت ) به کار می رود. جنس ماده دو کروموزوم ایکس از والدین به ارث می برد. جنس مذکر تعیین کننده جنسیت جنین است؛ جنس مذکر دارای دو کروموزوم x و y است و جنس مؤنث دارای دو کروموزوم x و x است. اگر کروموزوم ایکس جنس مذکر قوی تر باشد به صورت xx در می آید که جنسیت جنین مؤنث می شود. [ ۱] بدن دختران در دوران بلوغ به تدریج دست خوش تغییرات تدریجی می شود که این امر از ۱۰ سالگی آغاز و در ۱۶ سالگی پایان می یابد. بلوغ جنسی فرایند تغییرات فیزیکی است که در آن بدن جنین به بدن بالغ می شود که قادر به تولید مثل باروری است تا بارور سازی شود. این بلوغ به وسیلهٔ سیگنال های هورمونی از مغز به بدن آغاز می شود. در پاسخ به این سیگنال ها، غدد هورمون های مربوط به بلوغ را منتشر می کنند که در اثر این امر تغییراتی در بدن به وجود می آید. این تغییرات شامل تغییر در ماهیچه ها، خون، پوست، مو، سینه ها، اندام های جنسی، رشد فیزیکی و تغییر در قد و وزن است. در نیمه اول بلوغ به اتمام رسیده و بدن کودک به مرور شبیه به بدن بزرگسال می شود. نقطه عطف اصلی بلوغ دختران، شروع قاعدگی است که به طور متوسط بین ۱۲ تا ۱۳ سالگی اتفاق می افتد. [ ۲] [ ۳] [ ۴] [ ۵] در یونان باستان دختران در نزد مردم نسبت به پسران بسیار غیرمفید دانسته می شدند برای همین بیشتر دیده می شد که خانواده ها فرزندان دختر خود را بر سر راه بگذراند و آن ها را در طبیعت رها کنند یا حتی به عنوان برده بفروشند که البته این کار در مورد پسران بسیار کمتر دیده می شد. [ نیازمند منبع] وئاد ( زنده بگوری فرزند دختر ) در میان اکثر قبایل عرب رایج بوده که پس از اسلام منسوخ شد. [ ۶] [ ۷] [ ۸] اعراب، عزت و افتخار را در داشتن فرزندان پسر می دانستند و نگهداری دختران را مایه ننگ و به همین دلیل آنها را می کشتند. [ ۹] هنگامی که وضع حمل زنی میان اعراب فرا می رسید، حفره ای در زمین حفر می کرد و بالای آن می نشست، اگر نوزاد دختر بود، آن را در میان حفره پرتاب می کرد و اگر پسر بود، آن را نگه می داشت. [ نیازمند منبع]
دختر (آلبوم فارل ویلیامز). «دختر» ( به انگلیسی: Girl ) آلبومی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکافارل ویلیامز است که در ۳ مارس ۲۰۱۴ ( ۲۰۱۴ - 03 - ۰۳ ) منتشر شد. این آلبوم در چارت های ایتالیا، اسکاتلند، فرانسه، نروژ، استرالیا، دانمارک، فلاندرز، سوئیس، در رتبه اول و در چارت های والونیا، ایرلند، اسپانیا، هلند، آمریکا، لهستان، فنلاند، سوئد، نیوزلند، ، اتریش، کانادا جزو ده آلبوم اول قرار گرفت.
دختر (فیلم ۱۹۸۷). دختر ( انگلیسی: The Girl ) فیلمی بریتانیایی - سوئدی به کارگردانیارنه ماتسون است که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به فرانکو نرو، کریستوفر لی، و کلیفورد رز اشاره کرد.
دختر (فیلم ۲۰۱۲). دختر ( به انگلیسی: The Girl ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۲ و به کارگردانی دیوید ریکر است. در این فیلم بازیگرانی همچون ابی کورنیش، ویل پاتون و رائول کاستیلو ایفای نقش کرده اند.
دختر (فیلم ۲۰۱۵). دختر ( به انگلیسی: The Daughter ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۵ و به کارگردانی سایمون استون است. در این فیلم بازیگرانی همچون جفری راش، ایون لسلی، پل اشنایدر، میراندا اتو، آنا تورو، اودسا یانگ و سم نیل ایفای نقش کرده اند.
دختر (فیلم ۲۰۲۰). دختر ( انگلیسی: Girl ) یک فیلم دلهره آور آمریکایی - کانادایی محصول سال ۲۰۲۰ به نویسندگی و کارگردانی چد فائوست است. بلا تورن در این فیلم نقش زن جوانی را بازی می کند که تنها با نام دختر شناخته می شود، که به قصد قتل پدر آزارگرش به زادگاهش بازمی گردد تا متوجه شود که شخص دیگری قبلاً او را به قتل رسانده است. [ ۲] چد فائوست، الیزابت ساندرز، میکی رورک، لنت ور و گلن گولد از بازیگران اصلی این فیلم نیز هستند. این فیلم در سال ۲۰۱۹ در سادبری بزرگ، انتاریو فیلمبرداری شد. [ ۳] در وب سایت جمع آوری نقد راتن تومیتوز، این فیلم بر اساس ۲۹ نقد، با میانگین امتیاز ۵٫۲ از ۱۰، ۵۹ درصد محبوبیت دارد. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
جدول کلمات
دت
مترادف ها
maid(اسم)
مستخدمه، خدمتکار، خادمه، دختر، دوشیزه یا زن جوان، پیشخدمت مونی
gill(اسم)
تمیز کردن، یار، ابجو، دلارام، دوشیزه، دختر، دلبر، دختربچه، گوشت ماهی، پیمانهای برای شراب، دختر جوان، استطاله زیر گلوی مرغ، نوعی نان شیرینی بشکل قلب
daughter(اسم)
فرزند، دختر
girl(اسم)
کلفت، معشوقه، دوشیزه، دختر، دختربچه، زن جوان
gal(اسم)
دختر
sissy(اسم)
دختر، خواهر، مردیا بچه زن صفت
wench(اسم)
فاحشه، دختر، دختر دهقان
sister(اسم)
دختر، پرستار، خواهر، همشیره، دختر تارک دنیا
lass(اسم)
دختر، زن جوان
lassie(اسم)
دختر، زن جوان
girlie(اسم)
دختر
periwinkle(اسم)
دختر، گل تلفونی، پراونش
quean(اسم)
فاحشه، دختر، بدکاره
sis(اسم)
دختر
فارسی به عربی
بنت , جاریة , فتاة
پیشنهاد کاربران
یاران کِه دِیتُ دِت وَ ( گا داری:شخم زنی ) گاوَنار طلا گارُم مرواری. یاران کی دیدید دختر با گاو زمین را شخم بزند گاورامش ( چوب دستش برای راندن گاوها ) طلا و ( گاواندرش :چوبی که خیش را به جفت ویا یوغ پیوند میدهد ) مروارید باشد. ... [مشاهده متن کامل]
این بیت یک آرمانشهر را به دست داده است که دختری با این ویژگی های دارندگی در کار کشاورزی باشد و به فرآوری پردازد. این بیت لکی است و ادبیات لکی را نمودار می دهد.
دختر=دوغ در=کسی که شیر خانواده را تامین می کند وگاوهارامی دوشد که این شخص همان دخترخانواده بود . ودرزبان لکی که ۵۴۰۰۰ سال قدمت تاریخی ثبت شده دارد وریشه ی دیگرزبانهاست ازکلمات مشابه ای همچون نان در =کسی که نان آورخانواه است ، هنوزهم استفاده می شود . بنابراین : دوغ در=دوخ در =دختر
دختریعنی دوشیزه . . . . . . . .
دختر فیلمی به کارگردانی و تهیه کنندگی رضا میرکریمی و نویسندگی مهران کاشانی محصول سال ۱۳۹۴ است. آهنگسازی این فیلم توسط محمدرضا علیقلی صورت گرفته است. این فیلم برای نمایش در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته گشت و در ۷ بخش نامزد دریافت سیمرغ بلورین از سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر شد. ... [مشاهده متن کامل]
فیلم دختر در تاریخ ۲ تیر ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شده است. دختر جایزه گئورگ طلایی بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره بین المللی فیلم مسکو ۲۰۱۶ را به دست آورد. احمد عزیزی ( فرهاد اصلانی ) که سرپرست بخش تعمیرات و نگهداری پالایشگاه آبادان است برای مراسم خواستگاری دخترش سمیرا آماده می شود و دختر دیگرش ستاره ( ماهور الوند ) در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان هم دانشگاهی اش را دارد که با مخالفت پدرش روبه رو می شود و تصمیم می گیرد بدون اجازهٔ خانواده صبح با هواپیما به تهران برود و ظهر برگردد ولی در بازگشت، به دلیل کنسل شدن پرواز، با مشکلاتی روبه رو می شود و پدرش برای بازگرداندن او عازم تهران می شود. ستاره نزد عمه اش فرزانه ( مریلا زارعی ) می رود و آن جا اتفاقاتی رخ می دهد که بحث هایی را میان افراد ایجاد می کند. • فرهاد اصلانی • مریلا زارعی • ماهور الوند • شاهرخ فروتنیان • قربان نجفی • یاسمن معاوی • ابتسام بغلانی • مهدخت مولایی • برنده جایزه گئورگ طلایی بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره بین المللی فیلم مسکو ۲۰۱۶ • برنده جایزهٔ بهترین بازیگر مرد جشنواره بین المللی فیلم مسکو۲۰۱۶ • برنده جایزه بهترین فیلم فدراسیون سینماگران روسیه جشنواره بین المللی فیلم مسکو ۲۰۱۶ • برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره بین المللی فیلم داکا ۲۰۱۶ • برنده جایزه ویژه جشنواره بین المللی فیلم اوراسیا ۲۰۱۶ • برنده جایزه طاووس طلایی بهترین فیلم جشنواره بین المللی فیلم هند ۲۰۱۶ • برنده جایزه گرند پری جشنواره بین المللی فیلم مونس ۲۰۱۷
در لری به دختر، دُوَر می گویند و به مادر، دی یا دا می گویند دُوَر به معنی د ا وار یا دی وار است و یعنی شبیه دا، شبیه دایه، شبیه مادر
به معنی کسیه که شیر میدوشه یا شیر میده تو خیلی جاهای خراسان به دوشیدن شیر میگن دختن مثلا میگن که بز ها را بدختم . دختن یعنی دوشیدن . صرفش اینطوریه که. . . دختم دختی دخت دختیم دختین دختند
دِتَر گویش طالقانی
دختر از ریشه " دوغ " است که در میان مردمان آریایی به معنی" شیر " بوده و ریشه واژه ی دختر " دوغ دَر " بوده به معنی" شیر دوش " زیرا در جامعه کهن ایران باستان یکی از وظایف اصلی دختران شیر دوشیدن بوده است . به daughter در انگلیسی توجه کنید . واژه daughter نیز همین دختر است . gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و " خ " گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوخت . ... [مشاهده متن کامل]
دوغ دَر، در گذر زمان به دختر تبدیل شده است. فعل دوختن نیز در فرهنگ های لغت فارسی به معنای دوشیدن بکار رفته است. گاو را دوخت : گاو را دوشید.
دختر در سنسکریت دوهیتره duhitre و به معنی شیر نوشاننده یا شیر دهنده می باشد؛ در اوستایی: dogda؛ در سغدی: ذوغدر żuqdar؛ و در پهلوی: doxtar و به همان معنی شیر نوشاننده است.
sweet young thing A cute, innocent young girl or woman
واژه دختر معادل ابجد 1204 تعداد حروف 4 تلفظ doxtar نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: duxtar] ‹دخت، دخ› مختصات ( دُ تَ ) [ په . ] ( اِ. ) آواشناسی doxtar الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید فرهنگ لغت معین فرهنگ بزرگ سخن
کردی شمالی و مرکزی: کِچ کردی جنوبی: دیوَت ( =دۊەت ) زبان لکی: دِت زبان هورامی: کناچی
#دختر ایران باستان : *dugdā دوغدا اوستا: dugədar دوغدر پهلویی: *dʰuǰʰitr - دوختر پارسی نو: دختر در پارسی دوغ به چم و معنی شیر است. و دختر به کسی میگویند که کار او دوشیدن شیر است. دوغتر دوشنده شیر خواهد بود. ... [مشاهده متن کامل]
هنگامی که شیر را میزنند و از آن کره میگیرند انچه می ماند آب دوغ است. انچه امروز به دوغ میشناسیم آب دوغ است تا کنون مردمان کاشان و اصفهان ان را آب دوغ میگویند. از نگاه دیگر در دوره ساسانی دختر را دوختر میگفتند شاید به کار دوختن نیز نگاه داشته باشد. @iranaryan انگلیسی: daughter المانی: Tochter روسی:дочь� ( dočʹ در بیشتر زبان های اروپایی نام دختر از ریشه پارسی آن است. https://en. m. wiktionary. org/wiki/دختر https://www. etymonline. com/word/daughter#etymonline_v_786 اگر ترک چینی وفا داشتی جهان را به زیر قبا داشتی شعری از خواجه نظام دین گنجوی که ترک ها میگن شاعر ترک تبار بوده ترک ها مهاجران چینی تبار هستند که نزدیک به ده قرن خون ایرانیان را از اولین همه جنگیز به ایران ریختند و مردمان شمال ایران تبریز و ارومیه را مجبور به صحبت به زبان ترکی کردند
دختریعنی ، دخترساده ومظلومی که به گفته پدرخدابیامرزم اگر ناراحت شودملائکه ها به حالش گریه میکنند.
دختر به معنی انسانی که توان زایش دارد دوغتر= دوغخ در ایرانی باستان به معنی بچه به دنیا آوردن و زاییدن بوده است نام مادر اشو زرتشت هم دوغدو بوده است /ار /به معنی انسان جوان و نرینه
درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با girl ) واژه کنیچک در زبانهای ایرانیِ بازمانده از پهلوی به دیسه های کنیشک، کینا، کنیز، کنیژ، کیژوله، کیچ، کچ، کچی، کج و کیجا درآمده است، این واژه در زبان اوسِتی ( ایرونی ) کیزگ گفته می شود. ... [مشاهده متن کامل]
واژه هایی مانند کچ، کیچ، کیجا و کیزگ، بسیار همانند واژه های قیز، کیز، گیز، قیس، کیس در گویشهای زبان ترکی است. این واژه در زبان نیاترکی هم به دیس قیز به کار می رفته ولی چون زبان نیاترکی پیشینه چندان کهنی ندارد و بنمایه های آن از هزار سال چندان فراتر نمی روند دور نیست که واژه قیز، وامواژه ای از زبانهای ایرانی در نیاترکی باشد.
همانطور که بارها اشاره کردم تمام منابعی که شما اوردید درست هستند ولی همگی در نهایت به زبان نیاترکی در دشت های مغولستان میرسند و نه فراتر از آن. منابعی که تایید می کنند نام "ترک" که در زبان نیا ترکی نیز وجود داشته از واژه چینی 突厥 برآمده است: ... [مشاهده متن کامل]
Linghu Defen�et al. , �Book of Zhou, �Vol. 50. Wei Zheng�et al. , �Book of Sui, �Vol. 84. Li Yanshou� ( 李延寿 ) , �History of the Northern Dynasties, �Vol. 99. Ethnogenesis in the tribal zone: The Shaping of the Turks ISBN�978 - 973 - 1871 - 96 - 7. ( تصویر اول: etymonline ) ( تصویر چهارم: فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی )
در زبان های تونگوزی هم از girki به معنی زن استفاده میشود . در بالا به اشتباه ا کلمه ز را به جای حذف ز نوشتم.
در هیچ منبعی نگفته که قیز و سو وام واژه هستند در همون سایتی هم که عکس ها رو گذاشتی هم نگفته کدام زبانشناس گفته کلمه ترک چینیه؟ منبع آکادمیک بیار . این فقط تخیلات شماست . اسم کتاب و زبانشناس منبعت چیه؟ زبانشناسی مثل Gerard Clauson که در منبع بالا آوردم چیزی بلد نیست حتما تو بلدی . کلمه ز در پایان کلمات در نیای ترکی به صورت ر بوده اند که درCommon Turkic l به ز تبدیل میشند . در ترکی اوغوری یا lir Turkic هنوز همون ر می گویند مثال : سور به سوز و دورمک به دوزمک ( تحمل کردن ) . تنگیر به تنگیز و بعداً تنیز و دنیز ( دریا ) بور به بوز ( خاکستری ) هنوز در ترکی اوغوری به دختر خیر و هیر می گویند . درباره سو ( آب ) هم تمام منابع ریشه رو ترکی میدانند. اگر منبع ای دارید مثل من اسم کتابو صفحه ش رو بنویسید منابع: Clauson, Gerard ( 1972 ) , “su:v”, in An Etymological Dictionary of pre - thirteenth - century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 783 ... [مشاهده متن کامل]
Levitskaja, L. S. ; Dybo, A. V. ; Rassadin, V. I. ( 2000 ) Etimologičeskij slovarʹ tjurkskix jazykov [Etymological Dictionary of Turkic Languages][1] ( in Russian ) , volume 6, Moscow: Indrik, page 348 Tenišev E. R. , editor ( 2001 ) Sravnitelʹno - istoričeskaja grammatika tjurkskix jazykov: Leksika [Comparative Historical Grammar of Turkic Languages: Lexis] ( in Russian ) , volume 4, Moscow: Nauka, page 87 Doerfer, Gerhard ( 1967 ) T�rkische und mongolische Elemente im Neupersischen [Turkic and Mongolian Elements in New Persian] ( Akademie der Wissenschaften und der Literatur: Ver�ffentlichungen der Orientalischen Kommission; 20 ) [2] ( in German ) , volume 3, Wiesbaden: Franz Steiner Verlag, page 281 - 282
من میگم قز در نیاترکی وام واژه هست درست مثل کوچک و خاتون شما منبع میارید که در نیا ترکی وجود داشته؟ کیژ و کچ کردی مشابهش در خیلی از زبان های هم خانواده زنده و مرده اش هست و ریشه نیاهندواروپایی مشخص هم داره، در حالی که دختر و زن در مغولی که مانند ترکی یک زبان آلتاییه اوخین هستند و طبق همین تصویری که شما آپلود کردید ترکی کهن اورخ و اویوغ را هم داشته که با اوخین مغولی همریشه هست و بی ارتباط با قز. زمانی که ترکی اولیه سخنور داشته فارسی در مرحله میانه بوده و هزاران سال از قدمت فارسی کهن و اوستایی می گذشته پس منطقیه که کچ کردیه و اشتراکش با قز در ریشه نیا ایرانیشونه نه نیاترکی. ... [مشاهده متن کامل]
سو به معنی آب هم در نیا ترکی هست ولی از چینی گرفته شده و حتی بنا به نظر همه زبانشناس ها خود نام تورک ریشه چینی داره، پس وجود یک واژه در یک زبان اولیه ابدا ریشه ی اونو مشخص نمیکنه و باید دید ایا در زبان های پیش از اون بوده یا خیر
Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*Kɨ̄ŕ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill.
منبع اینکه کچ، کیژ ( کردی ) کچی ( لری ) کج ( بلوچی ) کیجا ( مازندرانی، گیلکی ) و . . . ریشه ایرانی دارند و واژه آذری کهن "کینا" به معنی دختر و واژه ترکی آذربایجانی قز با آنها همریشه است:
منبع شما چیه ؟ کچ یا قیز در کردی از ترکی وام گرفته شده . در کدام منبع کلمه کچ در فارسی میانه به معنی دختر است؟ منابع ریشه نیای ترکی قز یا قیز :Clauson, Gerard ( 1972 ) , “kı:z”, in An Etymological Dictionary of pre - thirteenth - century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 679 ... [مشاهده متن کامل]
Clauson, Gerard ( 1972 ) , “kırkın”, in An Etymological Dictionary of pre - thirteenth - century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 654 Clauson, Gerard ( 1972 ) , “kırna:k”, in An Etymological Dictionary of pre - thirteenth - century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 661 Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*Kɨ̄ŕ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
زبان شناسان و تاریخدانان متذکر می شوند که تقریباً تمامی عنوان های فرمان روایان در زبان ترکی اولیه از ریشه ایرانی هستند. منبع: در همین سایت گوک ترک ها را جستجو کنید و توضیح دانشنامه عمومی را بخوانید. ... [مشاهده متن کامل]
زبان ترکی باستان به ۲۵۰۰ سال پیش باز می گردد، زمانی که فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) در ایران رواج داشته است. واژگان زیادی از زبان های ایرانی به ترکی باستان وام داده شدند، مانند کوچک که در اوستایی kutaka و نیاهندواروپایی kut بوده است، یا خاتون که در فارسی میانه xātūn بوده و از ریشه نیا ایرانی hwatā́wniH ( مونث hwatā́wā که امروزه خدا شده ) برامده است و توسط زبان ایرانی سغدی به ترکی باستان راه یافته ( ترکی باستان: qatun ) . بنابراین اگر واژه ای در زبان های ایرانی و ترکی مشترک بود باید دید آیا در زبان های ایرانی میانه و کهن به کار می رفته یا نه تا ریشه آن مشخص شود.
واژه قز/قیز در ترکی آذربایجانی بازمانده ای از زبان کهن پهلوی آذری است. فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) : Kech کردی سورانی: کچ / کیژ کردی کورمانجی: keč مازندرانی: کیجا واژه دختر نیز بدون شک هندو اروپایی است و ربطی به زبان آلتایی ترکی ندارد. ... [مشاهده متن کامل]
اوستایی: duğdār فارسی میانه: duxtar فارسی: دختر مازندرانی: دِتِر پیرسها ( منابع ) : فرهنگ فارسی به پهلوی، دکتر بهرام فره وشی فرهنگ کوچک زبان پهلوی، د. ن. مکنزی فرهنگ ریشه واژگان فارسی، دکتر علی نورایی فرهنگ واژگان اوستایی بر پایه فرهنگ کانگا، احسان بهرامی
دخترم
موجودی که در آینده مسیول مرگ مردان خواهد شد. موجودی جهنمی
شما لازم نیست درباره زبان فارسی ریشه یابی کنی همون قیز که میگین هم در پارسی میانه وجود داشته و واژه ای هندواروپایی هست مانند girl و douter در انگلیسی
واژه ( دوغ ) و ( دوغتر/دختر ) ریشه در زبانهایِ اوستایی و سانسکریت دارد؛ ( نیاز به یادآوری است که در زبان اوستایی ( دوغ ) هم به چمِ ( شیرِ خوراکی ) و هم به چمِ ( دوختن ) می باشد. ) چنانکه در رویه 472 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
به کسی که سن او زیر هجده سال باشد دختر یا پسر گفته می شود
دختر شاهکار خلقت و آفرینش و ظریف ترین ، لطیف ترین، زیباترین و مهربون ترین و بابرکت ترین موجود خدا هست. دخترا فرشته های زمینی اند🌼🌷🌸 دخترا نماد پاکی و لطافت و زیبایی و شکوهن. امیدوارم بعضیا از رو حسادت دیسلاک نکنن
در ایران باستان از لفظ کچیک یا کچ یا دخت استفاده میشده واژه انگلیسی دوتر از واژه فارسی دختر گرفته شده . . . ناگفته نماند که اکنون هم در مناطق کرد نشین از واژه کچ استفاده میشود
فقط میتونم بگم پسرا هرچقدر هم که اشوه برن به پای دخترا نمیرسن. شاید بگن بین پسر و دختر فرقی نیست قبول ندارید پسرا برید توی قرآنو نگاه کنید. پس. . . دخترا بهترین چیزی هستن که یک خانواده و دنیا میتونه داشته باشه ) البته با ادباشون (
فرشته زمینی💜✨ آرمی ها تایید کنند💜
فدات دختر
فرشته ی زمینی😍😍🤗
دختر ( معمولی ) دخت ( ادبی ) دُخ/دُخی ( خودمونی )
دخت . . بنت . . دوشیزه . . دت. .
دختر به معنای انسانی است که هویت اجتماعی مستقل نداشته و وابسته به دیگران است. عموما دختران به سن قانونی نرسیده اند. زن انسانی است که هویت اجتماعی مستقل دارد و در امور مختلف همچون امرار معاش و زندگی وابسته به کسی نیست. ... [مشاهده متن کامل]
زن از نظر استقلال و هویت لجتماعی و همچنین میزان تجربه یک پله از دختر بالاتر است . زن و دختر تفاوتی ندارند جز در هویت اجتماعی و استقلال . این موضوع ربطی به ازدواج نداشته و حتی کسی که ازدواج کرده ولی وابسته به همسرش است نیز دختر میباشد.
دختر یعنی پاک و زیبا این پاکی و زیبایی بد از به دنیا آمدن دختر حضرت محمد ( ص ) به وجود آمده . . . سال ها پیش در عراق قبل از به دنیا آمدن دختر حضرت محمد ( ص ) در عراق دختر معنی نداشته و بعد از به دنیا آمدن نوزاد دختر آن را زندبه گور می کردند . ... [مشاهده متن کامل]
ولی بعد از به دنیا آمدن حضرت فاطمه زهرا ( س ) به دختر ارزش افزوده شد
امروز مزین به نام نامی حضرت معصومه ( س ) و � روز دختر � متبرک شده است که ان شاا. . . بر همگی مبارک باشد ، بر آن شدیم تا در حد توان نیم نگاهی به ریشه یابی واژه در زبان های عربی ، فارسی و ترکی بیاندازیم . ... [مشاهده متن کامل]
بنا به اظهار دهخدا گرچه برخی از لغت نامه نویس ها ریشه واژه � بنت � در عربی را مجزا از � بن : پسر � دانسته اند ولی با دقت در ریشه # Bn # و مشتقات و واریانت های آن در زبان های سامی ( عبری ، آرامی ، سوری . . . ) و دقت در واژه آشوری � بانو : تولید کننده � و نبود کاربرد واژه متناسب با � Binum : پسر � برای دختر در زبان اکدی که کهن ترین نیای زبان های سامی است ، می توان این چنین حدس زد که واژه � بنت � نیز از ریشه # Bn # در دوره های بعدی ( جدا شدن عبری ، عربی و. . . از نیای اصلی ) به وجود آمده است چنانچه در زبان اکدی باستان با افزوده شدن T به واژه � māru : پسر , فرزند , دختر � واژه جدید فقط در مفهوم دختر یعنی � mārtu : دختر � ساخته شده است. همچنین بقای لغات اکدی batultu در مفهوم � زن جوان � , سومری Munus که قسمتی از واژه کهن سومری DumuMunus : در مفهوم فرزند دختر : � دومو یعنی نسل , نژاد , توم و. . . که در مفهوم فرزند و مونوس دختر � بوده و سومری namdumumunus : معادل اطلاق وضعیتی برای مفهوم دختر را در زبان 👈فعلی عربی بصورت � بطول ، مونس و ناموس � هنوز می توان ردیابی نمود. ولی آنچه مشخص است احتمال دارد ریشه # بن ، بان # از زبان ها ساکنان باستانی فلات کنونی ایران وارد زبان های سامی و سپس سایر زبان ها شده است چنانچه ریشه � بان � در زبان ایلامی در مفهوم � محل , خانه و. . . � ذکر شده است. با مراجعه کتاب های دکتر حسن دوست و دکتر نورایی می توان دریافت که واژگان فارسی دختر و دوشیزه از ریشه - daug* معادل هندواروپایی � dheugh* : دوشیدن" معادل واژه انگلیسی daughter از همین ریشه هستند و ریشه - dauk* بر گرفته از - deuk* "کشیدن" هندواروپایی است که در لاتین مصدر ducere "کشیدن" از آن مشتق می شود و احتمالا دختر در مفهوم دوشنده ( شیر ) بوده است. واژه باستانی � kız , کؽز � در ترکی باستان بنا به قوانین آواشناسی محتمل است از شکل کهن تر و با تبدیل � ر به ز � به وجود آمده ، چناچه از � k�r : کؤر : دیدن � واژه � k�z : کؤز : چشم � ساخته شده ، آنچه مشخص است ریشه کهن � k - y - r � نیز معادل � زمین, خاک , خشکی و. . . � و درکل مرتبط با باروری بوده و قابل ردیابی در دیوان الغات الترک و زبان های باستانی چون سومری ( gir , ki ) , اورارتویی ( kira ) می باشد ، ولی جالب است نگاهی به مفاهیم واژه � kız : کؽز � در ترکی میانه ( دیوان الغات الترک , قوتادغوبیلیک و. . . ) بیاندازیم : در ترکی میانه با تبدیل آوای � ک به ق � واژه � qız : قؽز � علیرغم وجود مفهوم � دختر � شاهد وجود مفهوم � گرانبها ، باارزش � نیز هستیم ، یعنی ترکان واژه دختر را معادل گرانبها و با ارزش دانسته و حتی کلمه � قؽز ؽل� در مفهوم � طلا � نیز از این ریشه به وجود آمده است , در کتاب نسخه جدید مکشوفه � دده قورقود � نیز در تعریف و تمجید نقش دختر اینگونه می خوانیم : � یورد اورناجی , کوز آیدینی , بیل قوتی , یورک یاغی , ییدّی یاشار قیزی اولسا � .
دختر یعنی فرشته ی زبایی هست که فقط بال نداره ترکی:قز انگلیسی:girl
دختر : در باره این واژه یک باور براین است که این کلمه به معنای دوشنده بوده و منظور فرزند مادینه ای بوده که بتواند شیر دام رابدوشد و کلمه دوشسپ فرانسوی به معنای دوشیزه را نیز با این کلمه و دوشیدن مرتبط می دانند و باور دیگر براین اساس است که ... [مشاهده متن کامل]
دختر را در جنوب ایران دخت تلفظ می کنند و دخت با کلمه اُخت عربی به معنای خواهر از یک ریشه بوده و از تحریف دااُخت به معنای همدم یا مونس مادر بوجود آمده است و همچنین کلمه هخا در واژه هخامنش نیز با کلمه اخی عربی به معنای برادر از یک ریشه می باشد. دکتر کزازی در مورد واژه ی "دختر " می نویسد : ( ( دختر و " دخت " با همین ریخت "، در پهلوی به کار برده می شده اند . . ستاک واژه دخ dux همان است که در ریخت دوش در " دوشیدن " مانده است و در " دوشیزه " که نامی است دیگر دختر را ؛ " دختر " در بنیاد و ریشه ، به معنی دوشنده است و این نام از آن روی بر وی نهاده شده است که در خانمانهای کهن آریایی ، کار دختران دوشیدن دامها بوده است . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 330. ) " دختر " با daughter در انگلیسی و tochter در آلمانی ، datter نروژی و دانمارکی، dotter در سوئدی ، سنجیدنی است .
با شکوه و درخشان
کلمه ی دوغ در فارسی قبلا به معنی سفید بوده که در ترکی هم به شکل آق موجود است و داغ ترکی هم به کوه اشاره دارد که به معنی پوشیده از برف و سفید میباشد. در قدیم به شیر و نیز آرد یا خمیر به خاطر سفیدی دوغ میگفته اند که همین کلمه در انگلیسی نیز به شکل دوغ یا daugh, dough به همین معانی موجود است ، تر هم پسوند اسم فاعل یا کننده کار است که در انگلیسی نیز با همین کاربرد هست. ... [مشاهده متن کامل]
پس دختر به معنی کسی که شیر میدوشد یا خمیر درست میکند میباشد چون در قدیم آریاییها دامپرور و کوچ نشین بوده اند و این دو وظیفه در خانه بر عهده ی دختران بوده است.
فرشته روی زمین که پر و بال نداره بهش ♡☆دختر♡☆ میگن
فرشته ی روی زمین که بال نداره
دختر چهار حرفع ولی دختر بودن خیلی حرفع
قیز
کوه نمک دختر بلا کلک دختر یه فرشته
فرشته ای زیبا خوش رو در زمین
در پهلوی: دُخت ( duxt ) ، کنیزَک ( kanīg ) دیدگاه های گوناگونی درباره ( دُختَر ) وجود دارد: 1. از واژه ی دوغدر: یعنی کسی که مسئول ( مسوؤل ) و نگهبان دوغ یا کسی که شیر می دوشید ( واژه دوشیزه هم از اینجا آمده است: دوش و پسوند اسم ساز شباهت"یزه" ) ... [مشاهده متن کامل]
2. دوغ به ترکی یعنی زایش ( دوغماق ) : یعنی زایشی برای ( پسوند: در! ) یا نگهبانی و. . . 3. دَخ: خالص، پاک، نیکو - خوب، پسندیده، شایسته - جور، هماهنگ، متناسب، هنجار و. . . و پسوند ( در"تر"! ) که به مرور به دُخ تغییر شکل یافت! daughter برگرفته شده از فارسی است! پُشتیبان ( پشتیوان ) شایشته، مدافع گر چشم و دلپاک، هوادار و حامی یکرنگی و یکدستی خانواده