لغت نامه دهخدا
خون. [ خ َ ] ( ع مص ) دغلی. ناراستی کردن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). خیانت کردن. شرایط امانت بجا نیاوردن. مقابل امانت ورزیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).خیانة. خانة. مخانة. یقال : خان الرجل الامانة؛ نادرستی کردآن مرد در امانت و یقال : خانه العهد؛ نادرستی کرد مر او را در عهد. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).
خون. [ خ َ ] ( ع اِمص ) دغلی. نادرستی. || ضعف و سستی در بینایی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، خَوان ، خُوان.
خون. ( ع اِ ) ج ِ خُوان ، خِوان ، خَوّان و خُوّان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خون. ( اِ ) مایعی است سرخ رنگ در بدن جانداران و آن یکی از اخلاط اربعه است بنزدقدما. ( یادداشت مؤلف ). دم. ( از برهان قاطع ). ماده ای قرمزرنگ و سیال که در رگهای بدن ( وریدها + شریانها ) جریان دارد و مرکب است از دو قسمت : 1 - سلولهای کوچکی بنام «گلبول قرمز» و «گلبول سفید»؛ 2 - ماده سیالی موسوم به «پلاسما» که قسمت اعظم خون را تشکیل می دهد و وظیفه مهمی در بدن آدمی دارد. ( از حاشیه برهان قاطع دکتر معین ). مایعی سرخ که دوران می کند در شرایین و اورده انسان و دیگر حیوانات فقاری. غذاهائی که انسان و دیگر حیوانات فقاری می خورند پس از حصول میعان جذب و در خون داخل می گردند و بواسطه یک سلسله از مجاری یعنی شرایین در همه اجزای بدن برده میشوند و خون شریانی وقتی که سرخ رنگین باشد دلیل بر سلامتی شخص است و چون کمرنگ گردد دلیل بر حدوث بیماری مخصوصی است که انمی گویند و اطبا در مداوای آن نوعاً آهن استعمال می کنند. خون وریدی همیشه سرخی سیاهرنگی داردو حیوانات پستاندار و طیور دارای خون گرم اند یعنی خون آنها حرارتی دارد فوق حرارت محیط و خزنده ها و ماهیها خونشان سرد است یعنی دارای همان حرارتی است که آنان در میان آن زندگی می کنند و رنگ خون پستانداران وطیور و خزنده ها و ماهیها سرخ است و خون صدفها سفید می باشد. ( ناظم الاطباء ). مایعی است قرمزرنگ که در قلب و سرخرگها و سیاهرگها و مویرگها جریان دارد در انسان در حدود 113 وزن بدن را تشکیل میدهد و مرد بالغ متوسطالقامه در حال عادی 6 لیتر خون در بدن دارد. خون اکسیژن و غذا به بافتهای بدن می رساند و انیدریدکربونیک و فضولات دیگر را برای دفع شدن حمل میکند خون انسان عبارت است از مایعی موسوم به پلاسما که در آن گویچه های سرخ ( سرخی خون از این گویچه هاست ) گویچه سفید و پلاکت ها ( که در بستن خون دخالت دارند ) شناورند بیشتر پلاسما آب است و در آن املاح ، مواد غذائی ، گازهای انیدرید کربونیک و اکسیژن و ازت و نیز هورمونها و پادتن ها وجود دارد. ( از دائرة المعارف فارسی ) : بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
قریه ایست چهار فرسنگ بیشتر میانه شمال و جنوب بشگان . این نقطه در فرهنگ جغرافیایی ایران چنین آمده است : دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر و شمال خاوری خورموج کنار راه مالرو عمومی برازجان به بوشکان .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم مصدر ) [مجاز] قتل، کشتار: خون ناحق.
۳. [قدیمی، مجاز] پیوند نژادی.
* خون خوردن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. [عامیانه] بسیار غم خوردن.
۲. کشتار.
* خون دل (جگر ): [مجاز] غم، غصه، رنج، و محنت بسیار.
* خون رَز (رزان ): [قدیمی، مجاز] شراب: مریز خون من ای بت به روزگار خزان / مساعدت کن و با من بریز خون رزان (امیرمعزی: ۵۲۸ ).
* خون ریختن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. کشتار کردن.
۲. کشتن مردم.
* خونِ سیاوشان: (زیست شناسی )
۱. صمغی سرخ رنگ که از درختی به نام شیان به دست می آید و در طب به کار می رود.
۲. درختی از خانوادۀ نخل با میوه ای شبیه گیلاس.
* خون کردن: (مصدر لازم )
۱. [مجاز] کشتن انسان.
۲. [عامیانه] قربانی کردن حیوان.
* خون گرفتن: (مصدر متعدی ) (پزشکی )
۱. خارج کردن خون از بدن به وسیلۀ سرنگ، بُرش پوست، و مانندِ آن.
۲. حجامت کردن.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] خون از نجاسات است که در قلب و رگها جریان دارد. از احکام آن در بابهای طهارت، صلات، صوم، حج، تجارت، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
خون مایعی سرخ رنگ، جاری در قلب و رگها می باشد.
احکام خون
۱. ↑ جواهر الکلام ج۵، ص۳۵۴-۳۵۸.
...
خون مایعی سرخ رنگ، جاری در قلب و رگها می باشد.
احکام خون
۱. ↑ جواهر الکلام ج۵، ص۳۵۴-۳۵۸.
...
wikifeqh: خون
[ویکی الکتاب] معنی دَمُ: خون
معنی عَلَقَةٍ: قطعهای خون خشکیده و بسته شده
معنی عَلَقٍ: خون بسته شده ( اولین حالتی که منی در رحم به خود میگیرد )
معنی صَدِیدٍ: چرک و خون غلیظ و درهمی که حرارتش و بوی گندش اهل دوزخ را عذاب میدهد( در اصل به معنی چرک وخونی است که از رحِم سرازیر شود )
معنی وَرِیدِ: رگ گردن (کلمه ورید به معنای رگی است که از قلب جدا شده و در تمامی بدن منتشر میشود ، و خون در آن جریان دارد . بعضی هم گفتهاند : به معنای رگ گردن و حلق است . در عبارت "وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ ﭐلْوَرِیدِ"آن را به طناب تشبیه کرده است)
معنی قُرُوَءٍ: پاک شدنها از حیض - حیضها(قروء جمع قرء است ، و قرء لفظی است که هم معنای حیض را میدهد ، و هم معنای پاکی از آنرا ، بطوری که گفتهاند ، از واژههائی است که دو معنای ضد هم دارد ، چیزی که هست معنای اصلی آن جمع است ، اما نه هر جمعی ، بلکه جمعی که دگرگونگی و ت...
معنی ذَکَّیْتُمْ: تذکیه کردید - ذبح کردید (وتذکیه عبارت است از بریدن چهار لوله گردن ، دو تا رگ خون ، که در دو طرف گردن است ، و یکی لوله غذا ، و چهارمی لوله هوا ، به شرطی که حیوان نیمه جانی داشته باشد ، دلیل داشتن نیمه جان این است که وقتی چهار رگ او را میزنند حرکتی بکن...
معنی مَحِیضِ: عادت ماهیانه زنان - حیض- قائدگی (چرخهٔ قاعدگی یا سیکل قاعدگی در واقع تغییرات فیزیولوژیکی است که در زنان بارور جهت تولیدمثل جنسی رخ می دهد و هر ماه یک تخمک بالغ شده و آمادهٔ تشکیل جنین می شود. در این مدت به تدریج بافت رحم نیز آمادهٔ نگهداری جنین می شو...
تکرار در قرآن: ۱۶(بار)
خیانت مقابل امانت است. و اصل آن چنان که در مجمع ذیل آیه 186 بقره گفته به معنی منع حق است راغب میگوید: خیانت و نفاق هر دو یکی است ولی خیانت نسبت به عهد و امانت و نفاق نسبت به عهد و امانت و نفاق نسبت بدین گفته میشود سپس با هم میشوند. پس خیانت مخالفت حق است با نقض عهد در نهان. علی هذا خیانت به معنی منع حق و مخالفت با حقّ است. مراد از خیانت در این جا نقض عهد و مخالفت حق است که اسیران مثلاً میخواستند پس از آزادی باز به جنگ آن حضرت بیایند یعنی اگر بخواهند با تو خیانت و حیله و نقض عهد کنند از پیش به خدا خیانت کرده و مخالفت با حق کردهاند پس خدا بدامشان انداخت. با خدا و رسول مخالفت نکنید و در امانت خود نیز خیانت ننمائید. * ، . اختنان به عقیده طبرسی و قاموس و صحاح به معنی خیانت است در اقرب میگوید اختنان همان خیانت است الّا این که اختنان از خیانت ابلغ و رساتر است: راغب میگوید: آن تحرّک میل انسان به خیانت است نه خود خیانت. به عقیده راغب معنی آیه اوّل چنین است: خدا دانست که میخواستید به نفس خویش خیانت کنید همچنین است آیه دوّم. ولی کلمه «فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفاعَنْکُمْ» نشان میدهد که آنها خیانت میکردهاند نه این که میل به خیانت داشتند و همچنین آیه دوّم میگوید از کسانی که بر خویشتن خیانت میکنند دفاع مکن. نه اینکه میل بخیانت دارند گر چه آن نیز معنای صحیح است یعنی آنان که در فکر خیانت به خویشاند از آنان دفاع منما. بهتر است بگوئیم که افتعال در اینجا به معنی مبالغه است چنان که از اقرب الموارد نقل شد و مبالغه بنابر آنکه در المنجد گفته شده یکی از معانی افتعال است. در این صورت میتوان گفت که مراد از مبالغه در خیانت ادامه آن است. * برای خائنان مدافع و طرفگیر مباش و اگر گوئیم «لام» برای انتفاع است معنی کاملاً روشن میشود یعنی به نفع خائنان مخاصمه و دفاع مکن. * مراد از خیانت به عقیده سدّی کفر است، بعضی نفاق گفتهاند، ضحاک گوید نمّامی و افشاء سرّ بر مشرکان است ولی بهتر است گفته شود مراد نقض عهد و مخالفت با حقّ است یعنی زن نوح و زن لوط با آن دو نسبت به حقّ و دین مخالفت کردند و ایمان نیاوردند. خوّان: صیغه مبالغه است یعنی بسیار خائن یا همیشه خائن . خائنه در آیه ممکن است مصدر باشد یعنی: خیانت چشمها را میداند و آن نگاه حرام است. طبرسی فرموده: خائنه مصدر است مثل خیانت چنان که کاذبه و لاغیه به معنی کذب و لغو است بعضی گفتهاند از قبیل اضافه صفت به سوی موصوف است یعنی «یَعْلَمُ الْاَعْیُنَ الْخائِنَةَ مِنْهُمْ» و در آیه راغب جماعة مقدر کرده یعنی «عَلی جَماعَةٍ خائِنَةٍ» ولی طبرسی آن را به معنی گرفته و گفته: وزن فاعله در مصادر زیاد است مثل عافیة، طافیه، کاذیه. قول مجمع به نظر اقرب میرسد.
معنی عَلَقَةٍ: قطعهای خون خشکیده و بسته شده
معنی عَلَقٍ: خون بسته شده ( اولین حالتی که منی در رحم به خود میگیرد )
معنی صَدِیدٍ: چرک و خون غلیظ و درهمی که حرارتش و بوی گندش اهل دوزخ را عذاب میدهد( در اصل به معنی چرک وخونی است که از رحِم سرازیر شود )
معنی وَرِیدِ: رگ گردن (کلمه ورید به معنای رگی است که از قلب جدا شده و در تمامی بدن منتشر میشود ، و خون در آن جریان دارد . بعضی هم گفتهاند : به معنای رگ گردن و حلق است . در عبارت "وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ ﭐلْوَرِیدِ"آن را به طناب تشبیه کرده است)
معنی قُرُوَءٍ: پاک شدنها از حیض - حیضها(قروء جمع قرء است ، و قرء لفظی است که هم معنای حیض را میدهد ، و هم معنای پاکی از آنرا ، بطوری که گفتهاند ، از واژههائی است که دو معنای ضد هم دارد ، چیزی که هست معنای اصلی آن جمع است ، اما نه هر جمعی ، بلکه جمعی که دگرگونگی و ت...
معنی ذَکَّیْتُمْ: تذکیه کردید - ذبح کردید (وتذکیه عبارت است از بریدن چهار لوله گردن ، دو تا رگ خون ، که در دو طرف گردن است ، و یکی لوله غذا ، و چهارمی لوله هوا ، به شرطی که حیوان نیمه جانی داشته باشد ، دلیل داشتن نیمه جان این است که وقتی چهار رگ او را میزنند حرکتی بکن...
معنی مَحِیضِ: عادت ماهیانه زنان - حیض- قائدگی (چرخهٔ قاعدگی یا سیکل قاعدگی در واقع تغییرات فیزیولوژیکی است که در زنان بارور جهت تولیدمثل جنسی رخ می دهد و هر ماه یک تخمک بالغ شده و آمادهٔ تشکیل جنین می شود. در این مدت به تدریج بافت رحم نیز آمادهٔ نگهداری جنین می شو...
تکرار در قرآن: ۱۶(بار)
خیانت مقابل امانت است. و اصل آن چنان که در مجمع ذیل آیه 186 بقره گفته به معنی منع حق است راغب میگوید: خیانت و نفاق هر دو یکی است ولی خیانت نسبت به عهد و امانت و نفاق نسبت به عهد و امانت و نفاق نسبت بدین گفته میشود سپس با هم میشوند. پس خیانت مخالفت حق است با نقض عهد در نهان. علی هذا خیانت به معنی منع حق و مخالفت با حقّ است. مراد از خیانت در این جا نقض عهد و مخالفت حق است که اسیران مثلاً میخواستند پس از آزادی باز به جنگ آن حضرت بیایند یعنی اگر بخواهند با تو خیانت و حیله و نقض عهد کنند از پیش به خدا خیانت کرده و مخالفت با حق کردهاند پس خدا بدامشان انداخت. با خدا و رسول مخالفت نکنید و در امانت خود نیز خیانت ننمائید. * ، . اختنان به عقیده طبرسی و قاموس و صحاح به معنی خیانت است در اقرب میگوید اختنان همان خیانت است الّا این که اختنان از خیانت ابلغ و رساتر است: راغب میگوید: آن تحرّک میل انسان به خیانت است نه خود خیانت. به عقیده راغب معنی آیه اوّل چنین است: خدا دانست که میخواستید به نفس خویش خیانت کنید همچنین است آیه دوّم. ولی کلمه «فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفاعَنْکُمْ» نشان میدهد که آنها خیانت میکردهاند نه این که میل به خیانت داشتند و همچنین آیه دوّم میگوید از کسانی که بر خویشتن خیانت میکنند دفاع مکن. نه اینکه میل بخیانت دارند گر چه آن نیز معنای صحیح است یعنی آنان که در فکر خیانت به خویشاند از آنان دفاع منما. بهتر است بگوئیم که افتعال در اینجا به معنی مبالغه است چنان که از اقرب الموارد نقل شد و مبالغه بنابر آنکه در المنجد گفته شده یکی از معانی افتعال است. در این صورت میتوان گفت که مراد از مبالغه در خیانت ادامه آن است. * برای خائنان مدافع و طرفگیر مباش و اگر گوئیم «لام» برای انتفاع است معنی کاملاً روشن میشود یعنی به نفع خائنان مخاصمه و دفاع مکن. * مراد از خیانت به عقیده سدّی کفر است، بعضی نفاق گفتهاند، ضحاک گوید نمّامی و افشاء سرّ بر مشرکان است ولی بهتر است گفته شود مراد نقض عهد و مخالفت با حقّ است یعنی زن نوح و زن لوط با آن دو نسبت به حقّ و دین مخالفت کردند و ایمان نیاوردند. خوّان: صیغه مبالغه است یعنی بسیار خائن یا همیشه خائن . خائنه در آیه ممکن است مصدر باشد یعنی: خیانت چشمها را میداند و آن نگاه حرام است. طبرسی فرموده: خائنه مصدر است مثل خیانت چنان که کاذبه و لاغیه به معنی کذب و لغو است بعضی گفتهاند از قبیل اضافه صفت به سوی موصوف است یعنی «یَعْلَمُ الْاَعْیُنَ الْخائِنَةَ مِنْهُمْ» و در آیه راغب جماعة مقدر کرده یعنی «عَلی جَماعَةٍ خائِنَةٍ» ولی طبرسی آن را به معنی گرفته و گفته: وزن فاعله در مصادر زیاد است مثل عافیة، طافیه، کاذیه. قول مجمع به نظر اقرب میرسد.
wikialkb: ریشه_خون
دانشنامه عمومی
خون ( به انگلیسی: Blood ) نوعی بافت پیوندی متشکل از انواع سلول و ماده پلاسماست که در رگ ها جریان دارد. بدن برای زنده ماندن به مواد مغذی و اکسیژن نیازمند است ولی فقط بودن غذا در معده و بودن اکسیژن در شش ها کافی نیست، بلکه این دو باید به همه نقاط بدن برسند و خون این عمل یعنی رساندن آن مواد به همه بدن را برعهده دارد. خون در لوله هایی به نام رگ جریان می یابد. قلب، خون را در رگ ها به جریان می اندازد. [ ۱]
در حدود ۷ الی ۸ درصد وزن بدن را خون تشکیل می دهد و در انسان بالغ به طور متوسط ۵ تا ۶ لیتر از حجم بدن را خون تشکیل می دهد. [ ۲]
یک قطره خون به یک قطره جوهر قرمز می ماند، ولی ساختارش به سادگی ساختار جوهر نیست. در حقیقت خون از سلول های مختلفی ساخته شده است که هر یک کار ویژه ای را انجام می دهند. قرمز دیده شدن رنگ خون به دلیل وجود گلبول های قرمز فراوان است. گلبول های قرمز اکسیژن را در هموگلوبین خود به تمام نقاط بدن رسانده و نیاز اکسیژن سلول ها را تامین می کنند. قسمت مایع خون پلاسما نام دارد. قسمت عمده پلاسما را آب تشکیل می دهد. از وظایف پلاسما می توان تامین نیاز غذایی سلول های بدن و دفع مواد زائد که عمدتا کربن دی اکسید می باشد را نام برد.
خون به صورت مایع است و کار اصلی آن رساندن اکسیژن و موادّ تغذیه کننده مانند گلوکز و سازنده به بافت ها و کمک به دفع موادّ زائد ( همچون کربن دی اکسید و اسید لاکتیک ) از بافت های بدن و دفاع در برابر میکروارگانیسم ها است. این مایع به وسیلهٔ پمپاژ قلب ( یا ساختاری همانند ) توسط رگها، به تمام قسمت های بدن منتقل می شود. خون هم یک شاره و هم یک نوع بافت، محسوب می شود و بافت نامیده شدن آن، از آن روست که شامل مجموعه ای از یاخته های ویژه است که وظایف و اعمال خاصی را به انجام می رسانند. این یاخته ها در مادهٔ میان یاخته ای و زمینه ای مایعی به نام پلاسما شناورند که به خون حالت شاره می بخشد. [ ۳] به دانش بررسی خون، خون شناسی گفته می شود.
• انتقال مواد مغذی همچون اسیدهای آمینه، گلوکز و اسیدهای چرب.
• وظیفه برداشت مواد زاید همچون دی اکسید کربن، اوره و اسید لاکتیک اوره و موتد نیتروژن دار از بدن.
• عملکردهای ایمنی با حمل گلبول های سفید لفنوسیت های tوb و کشف مواد خارجی با استفاده از آنتی بادی های محلول در آن.
• انعقاد خون که یکی از عملکردهای خود بهبودی بدن است.
• نقش پیام رسانی که با انتقال هورمون ها و پیام دهی در آسیب بافتی انجام می شود.
• تنظیم پی اچ بدن
• تنظیم دمای بدن
• فعالیت های هیدرولیک. [ ۴]
• گروه خونی O، دهنده عمومی و AB، گیرنده عموم است.
• برای پیوند اعضای بدن مانند پیوند کلیه گروه خونی و فاکتورهای دیگر خون مورد بررسی قرار می گیرد.
در حدود ۷ الی ۸ درصد وزن بدن را خون تشکیل می دهد و در انسان بالغ به طور متوسط ۵ تا ۶ لیتر از حجم بدن را خون تشکیل می دهد. [ ۲]
یک قطره خون به یک قطره جوهر قرمز می ماند، ولی ساختارش به سادگی ساختار جوهر نیست. در حقیقت خون از سلول های مختلفی ساخته شده است که هر یک کار ویژه ای را انجام می دهند. قرمز دیده شدن رنگ خون به دلیل وجود گلبول های قرمز فراوان است. گلبول های قرمز اکسیژن را در هموگلوبین خود به تمام نقاط بدن رسانده و نیاز اکسیژن سلول ها را تامین می کنند. قسمت مایع خون پلاسما نام دارد. قسمت عمده پلاسما را آب تشکیل می دهد. از وظایف پلاسما می توان تامین نیاز غذایی سلول های بدن و دفع مواد زائد که عمدتا کربن دی اکسید می باشد را نام برد.
خون به صورت مایع است و کار اصلی آن رساندن اکسیژن و موادّ تغذیه کننده مانند گلوکز و سازنده به بافت ها و کمک به دفع موادّ زائد ( همچون کربن دی اکسید و اسید لاکتیک ) از بافت های بدن و دفاع در برابر میکروارگانیسم ها است. این مایع به وسیلهٔ پمپاژ قلب ( یا ساختاری همانند ) توسط رگها، به تمام قسمت های بدن منتقل می شود. خون هم یک شاره و هم یک نوع بافت، محسوب می شود و بافت نامیده شدن آن، از آن روست که شامل مجموعه ای از یاخته های ویژه است که وظایف و اعمال خاصی را به انجام می رسانند. این یاخته ها در مادهٔ میان یاخته ای و زمینه ای مایعی به نام پلاسما شناورند که به خون حالت شاره می بخشد. [ ۳] به دانش بررسی خون، خون شناسی گفته می شود.
• انتقال مواد مغذی همچون اسیدهای آمینه، گلوکز و اسیدهای چرب.
• وظیفه برداشت مواد زاید همچون دی اکسید کربن، اوره و اسید لاکتیک اوره و موتد نیتروژن دار از بدن.
• عملکردهای ایمنی با حمل گلبول های سفید لفنوسیت های tوb و کشف مواد خارجی با استفاده از آنتی بادی های محلول در آن.
• انعقاد خون که یکی از عملکردهای خود بهبودی بدن است.
• نقش پیام رسانی که با انتقال هورمون ها و پیام دهی در آسیب بافتی انجام می شود.
• تنظیم پی اچ بدن
• تنظیم دمای بدن
• فعالیت های هیدرولیک. [ ۴]
• گروه خونی O، دهنده عمومی و AB، گیرنده عموم است.
• برای پیوند اعضای بدن مانند پیوند کلیه گروه خونی و فاکتورهای دیگر خون مورد بررسی قرار می گیرد.
wiki: خون
خون (فیلم ۲۰۰۰). «خون» ( انگلیسی: Blood ( 2000 film ) ) فیلمی در ژانر ترسناک است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد.
wiki: خون (فیلم ۲۰۰۰)
خون (فیلم ۲۰۰۴). خون ( به هندی: Rakht ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی ماهش مانجرکار است. در این فیلم بازیگرانی همچون بیپاشا باسو، سانجی دات، دینو مورئا، سونیل شتی، آمریتا ارورا، نیها دوپیا، شارات ساکسنا، پایال روهاتگی، شیواجی ساتام، آبیشک باچان ایفای نقش کرده اند.
wiki: خون (فیلم ۲۰۰۴)
خون (فیلم ۲۰۰۸). «خون» ( بنگالی: জোর ) فیلمی در ژانر رمانتیک و درام است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد.
wiki: خون (فیلم ۲۰۰۸)
خون (فیلم ۲۰۰۹). خون ( انگلیسی: Blood ) فیلمی در ژانر اکشن و ترسناک است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آیا سوگیموتو اشاره کرد.
wiki: خون (فیلم ۲۰۰۹)
خون (فیلم ۲۰۱۲). خون ( انگلیسی: Blood ) فیلمی در ژانر جنایی است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به پل بتانی، استیون گراهام، مارک استرانگ، برایان کاکس و بن کرمپتون اشاره کرد.
wiki: خون (فیلم ۲۰۱۲)
خون (فیلم ۲۰۲۲). خون ( به انگلیسی: Blood ) یک فیلم ترسناک و دلهره آور آمریکایی محصول سال ۲۰۲۲ به کارگردانی برد اندرسون و نویسندگی ویل هانلی با بازی میشل موناهن و اسکیت اولریش است. [ ۲] [ ۳]
جس، مادر و پرستار جدا شده، با دختر و پسر کوچکش اوون به خانه مزرعه قدیمی خود نقل مکان می کند. مدت کوتاهی پس از استقرار، اوون توسط سگ گاز گرفته می شود و در نتیجه یک عفونت مرموز ناشی از گاز گرفتگی ایجاد می شود.
فیلمبرداری از ۱۴ اکتبر تا ۱۴ نوامبر ۲۰۲۰ در وینیپگ، منیتوبا، کانادا انجام شد. [ ۴]
در سپتامبر ۲۰۲۲، توسط ورتیکال انترتینمنت حقوق پخش فیلم در آمریکای شمالی و بریتانیا را به دست آورد. [ ۵] این فیلم برای اولین بار در جشنواره فیلم آمریکایی دوویل در ۵ سپتامبر ۲۰۲۲ به نمایش درآمد. [ ۶] سرانجام این فیلم در ۲۷ ژانویه ۲۰۲۳ در سینماها و در ۳۱ ژانویه به صورت ویدئویی به نمایش درآمد. [ ۷]
در راتن تومیتوز، این فیلم بر اساس ۳۱ نقد، ۵۸ درصد محبوبیت دارد، با میانگین امتیاز ۶ از ۱۰. [ ۸] در متاکریتیک، فیلم بر اساس هفت منتقد، میانگین وزنی ۵۵ از ۱۰۰ را کسب کرده است که نشان دهنده «نقدهای مختلط یا متوسط» است. [ ۹]
جس، مادر و پرستار جدا شده، با دختر و پسر کوچکش اوون به خانه مزرعه قدیمی خود نقل مکان می کند. مدت کوتاهی پس از استقرار، اوون توسط سگ گاز گرفته می شود و در نتیجه یک عفونت مرموز ناشی از گاز گرفتگی ایجاد می شود.
فیلمبرداری از ۱۴ اکتبر تا ۱۴ نوامبر ۲۰۲۰ در وینیپگ، منیتوبا، کانادا انجام شد. [ ۴]
در سپتامبر ۲۰۲۲، توسط ورتیکال انترتینمنت حقوق پخش فیلم در آمریکای شمالی و بریتانیا را به دست آورد. [ ۵] این فیلم برای اولین بار در جشنواره فیلم آمریکایی دوویل در ۵ سپتامبر ۲۰۲۲ به نمایش درآمد. [ ۶] سرانجام این فیلم در ۲۷ ژانویه ۲۰۲۳ در سینماها و در ۳۱ ژانویه به صورت ویدئویی به نمایش درآمد. [ ۷]
در راتن تومیتوز، این فیلم بر اساس ۳۱ نقد، ۵۸ درصد محبوبیت دارد، با میانگین امتیاز ۶ از ۱۰. [ ۸] در متاکریتیک، فیلم بر اساس هفت منتقد، میانگین وزنی ۵۵ از ۱۰۰ را کسب کرده است که نشان دهنده «نقدهای مختلط یا متوسط» است. [ ۹]
wiki: خون (فیلم ۲۰۲۲)
خون (مجموعه تلویزیونی). خون ( کره ای: 블러드; لاتین نویسی اصلاح شده: Beulleodeu ) یک مجموعهٔ تلویزیونی کره جنوبی سال ۲۰۱۵ با بازی آن جه - هیون، جی جین - هی و کو هه سان است. [ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴] [ ۵] این مجموعه از ۱۶ فوریه تا ۲۱ آوریل ۲۰۱۵، روزهای دوشنبه و سه شنبه ساعت ۲۲:۰۰ ( کی اس تی ) از کی بی اس۲ برای ۲۰ قسمت پخش شد.
• آن جه - هیون در نقش پارک جی سانگ/جیسون پارک
• جی جین هی در نقش لی جه ووک
• کو هه سان در نقش یو ری تا/یو چه اون
• سون سو هیون در نقش مین گا یون
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• آن جه - هیون در نقش پارک جی سانگ/جیسون پارک
• جی جین هی در نقش لی جه ووک
• کو هه سان در نقش یو ری تا/یو چه اون
• سون سو هیون در نقش مین گا یون
wiki: خون (مجموعه تلویزیونی)
دانشنامه آزاد فارسی
خون (blood)
مایعی سرخ رنگ که قلبآن را تلمبه می کند و در سرخ رگها، سیاه رگها، و مویرگهای حیوانات مهره دار به حرکت درمی آید و جریان خون را تشکیل می دهد. این اصطلاح برای مایع مشابهی نیز به کار می رود که در بدن بی مهرگانِ دارای دستگاه گردش خون بستهجریان دارد. خون مواد مغذّی و اکسیژن را به سلول های بدن می رساند و محصولات زاید، مثل دی اکسید کربن، را از آن ها دور می کند. علاوه بر این، خون در پاسخ ایمنی دخالت دارد. در برخی از جانداران، توزیع حرارت در بدن نیز برعهدۀ خون است. بدن انسان بالغ حدود۵.۵ لیتر خون دارد که حدود پنج درصد از وزن بدن را شامل می شود. خون از مایعی با نام پلاسماتشکیل شده است که سه گروه عمدۀ یاخته های میکروسکوپی در آن معلق اند.گویچه های قرمز (اریتروسیتها). تعداد آن ها تقریباً ۶ میلیون در هر میلی لیترِ خون فرد بالغ است و نزدیک به نصف حجم خون را تشکیل می دهند. این یاخته ها اکسیژن را در بدن جابه جا می کنند. اکسیژن درون میلیون ها مویرگ خونی که در اطراف کیسه های هوایی ریز شش ها قرار دارند، جذب می شود. مسئول حمل اکسیژن در خون پروتئینی قرمزرنگ در گویچه های قرمز، با نام هموگلوبین، است (← گویچه_قرمز_خون).
گویچه های سفید (لوکوسیت ها). انواع گوناگونی دارند. برخی از آن ها (بیگانه خوارها) باکتری های مهاجم را می بلعند و از بدن در مقابل بیماری ها دفاع می کنند. این گروه از سلول ها در ترمیم بافت ها نیز دخیل اند. گروهی از گویچه های سفید (لنفوسیت ها) با تولید پادتن ایمنی ایجاد می کنند. پادتن ها به باکتری های بیماری زا می چسبند و آن ها را تخریب می کنند. دسته ای دیگر از گویچه های سفید یاخته های آلوده به ویروس را از بین می برند (← گویچۀ سفید خون).
پلاکت خون (ترومبوسیتها). در انعقاد خون نقش دارد. یاخته های خون دایم فرسوده می شوند و می میرند و یاخته های خونی ساخته شده در مغز استخوانجای سلول های فرسوده را می گیرند. روزانه ۲۰۰ میلیارد گویچۀ قرمز تخریب می شود و بدن در هر ساعت ۹هزار میلیون گویچۀ قرمز جدید می سازد. خون ترکیبات متنوعی را در بدن جابه جا می کند. پس از هضمغذا، مولکول های کوچک غذا از رودهجذب و وارد خون می شوند. خون این مواد غذایی، مثلاً گلوکز، را به یاخته های بدن می رساند. مواد زاید یاخته ها، مثل دی اکسید کربن، نیز از طریق خون برای دفع به شش ها می رسند. هورمون ها، مثلاً استروژن، با خون به یاخته های بدن می رسند و فرآیندهای گوناگون را تنظیم می کنند (← پلاکت)
سیگار کشیدن. کشیدن سیگار به اشکال گوناگون بر خون اثر می گذارد. دود سیگار باعث تنگی رگ های خونی و بالارفتن فشار خون می شود. فشار خون بالاتر از حد طبیعی برای سلامتی مضر است. دود سیگار دارای گازی با نام مونواکسید کربناست که به جای اکسیژن با هموگلوبین ترکیب می شود، اما برخلاف اکسیژن از هموگلوبین جدا نمی شود. در این حالت، دیگر هموگلوبین قادر به حمل اکسیژن نیست. بدن کسانی که زیاد سیگار می کشند، هنگام ورزش اکسیژن کافی دریافت نمی کند و بنابراین، آن ها احساس تنگی نفسمی کنند.
تنظیم دما. خون حرارت را در بدن پخش می کند. پوست یکی از قسمت هایی است که حرارت به آن منتقل می شود و از آن به محیط اطرافدفع می شود.
ترکیب خون (ترکیب خون). رنگ خون سرخ رگی که سرشار از اکسیژن است، قرمز روشن و رنگ خون سیاه رگی که اکسیژن کمی دارد، قرمز تیره است. خون کمی از آب سنگین تر و وزن مخصوص آن۱.۰۶ است، و خاصیت قلیایی دارد. خون انسان شامل گویچه های قرمز، گویچه های سفید (بیگانه خوارها و لنفوسیت ها)، و پلاکت هایی است که در پلاسما شناورند.
خون مصنوعی. از ۱۹۹۶، شرکت های امریکایی انواع گوناگونی از خون مصنوعی را آزمایش کردند. همۀ انواع خون مصنوعی قادرند اکسیژن را از شش ها به یاخته ها برسانند و دی اکسید کربن را به شش ها حمل کنند.
مایعی سرخ رنگ که قلبآن را تلمبه می کند و در سرخ رگها، سیاه رگها، و مویرگهای حیوانات مهره دار به حرکت درمی آید و جریان خون را تشکیل می دهد. این اصطلاح برای مایع مشابهی نیز به کار می رود که در بدن بی مهرگانِ دارای دستگاه گردش خون بستهجریان دارد. خون مواد مغذّی و اکسیژن را به سلول های بدن می رساند و محصولات زاید، مثل دی اکسید کربن، را از آن ها دور می کند. علاوه بر این، خون در پاسخ ایمنی دخالت دارد. در برخی از جانداران، توزیع حرارت در بدن نیز برعهدۀ خون است. بدن انسان بالغ حدود۵.۵ لیتر خون دارد که حدود پنج درصد از وزن بدن را شامل می شود. خون از مایعی با نام پلاسماتشکیل شده است که سه گروه عمدۀ یاخته های میکروسکوپی در آن معلق اند.گویچه های قرمز (اریتروسیتها). تعداد آن ها تقریباً ۶ میلیون در هر میلی لیترِ خون فرد بالغ است و نزدیک به نصف حجم خون را تشکیل می دهند. این یاخته ها اکسیژن را در بدن جابه جا می کنند. اکسیژن درون میلیون ها مویرگ خونی که در اطراف کیسه های هوایی ریز شش ها قرار دارند، جذب می شود. مسئول حمل اکسیژن در خون پروتئینی قرمزرنگ در گویچه های قرمز، با نام هموگلوبین، است (← گویچه_قرمز_خون).
گویچه های سفید (لوکوسیت ها). انواع گوناگونی دارند. برخی از آن ها (بیگانه خوارها) باکتری های مهاجم را می بلعند و از بدن در مقابل بیماری ها دفاع می کنند. این گروه از سلول ها در ترمیم بافت ها نیز دخیل اند. گروهی از گویچه های سفید (لنفوسیت ها) با تولید پادتن ایمنی ایجاد می کنند. پادتن ها به باکتری های بیماری زا می چسبند و آن ها را تخریب می کنند. دسته ای دیگر از گویچه های سفید یاخته های آلوده به ویروس را از بین می برند (← گویچۀ سفید خون).
پلاکت خون (ترومبوسیتها). در انعقاد خون نقش دارد. یاخته های خون دایم فرسوده می شوند و می میرند و یاخته های خونی ساخته شده در مغز استخوانجای سلول های فرسوده را می گیرند. روزانه ۲۰۰ میلیارد گویچۀ قرمز تخریب می شود و بدن در هر ساعت ۹هزار میلیون گویچۀ قرمز جدید می سازد. خون ترکیبات متنوعی را در بدن جابه جا می کند. پس از هضمغذا، مولکول های کوچک غذا از رودهجذب و وارد خون می شوند. خون این مواد غذایی، مثلاً گلوکز، را به یاخته های بدن می رساند. مواد زاید یاخته ها، مثل دی اکسید کربن، نیز از طریق خون برای دفع به شش ها می رسند. هورمون ها، مثلاً استروژن، با خون به یاخته های بدن می رسند و فرآیندهای گوناگون را تنظیم می کنند (← پلاکت)
سیگار کشیدن. کشیدن سیگار به اشکال گوناگون بر خون اثر می گذارد. دود سیگار باعث تنگی رگ های خونی و بالارفتن فشار خون می شود. فشار خون بالاتر از حد طبیعی برای سلامتی مضر است. دود سیگار دارای گازی با نام مونواکسید کربناست که به جای اکسیژن با هموگلوبین ترکیب می شود، اما برخلاف اکسیژن از هموگلوبین جدا نمی شود. در این حالت، دیگر هموگلوبین قادر به حمل اکسیژن نیست. بدن کسانی که زیاد سیگار می کشند، هنگام ورزش اکسیژن کافی دریافت نمی کند و بنابراین، آن ها احساس تنگی نفسمی کنند.
تنظیم دما. خون حرارت را در بدن پخش می کند. پوست یکی از قسمت هایی است که حرارت به آن منتقل می شود و از آن به محیط اطرافدفع می شود.
ترکیب خون (ترکیب خون). رنگ خون سرخ رگی که سرشار از اکسیژن است، قرمز روشن و رنگ خون سیاه رگی که اکسیژن کمی دارد، قرمز تیره است. خون کمی از آب سنگین تر و وزن مخصوص آن۱.۰۶ است، و خاصیت قلیایی دارد. خون انسان شامل گویچه های قرمز، گویچه های سفید (بیگانه خوارها و لنفوسیت ها)، و پلاکت هایی است که در پلاسما شناورند.
خون مصنوعی. از ۱۹۹۶، شرکت های امریکایی انواع گوناگونی از خون مصنوعی را آزمایش کردند. همۀ انواع خون مصنوعی قادرند اکسیژن را از شش ها به یاخته ها برسانند و دی اکسید کربن را به شش ها حمل کنند.
wikijoo: خون
جدول کلمات
مترادف ها
نسبت، خون، نژاد، مزاج، نیرو
خون، تکه سه گوش، خون بسته و لخته شده، زمین سه گوش
خون، عصاره، شیره، شیره گیاهی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دیگر گفته شود؛
خون کُستَکت را می خواهی.
کُستَک :استان.
خون کُستَکت را می خواهی.
کُستَک :استان.
خون در زبان لری مینجایی خی یا خین گفته می شود. در لکی بسته به لهجه خووین یا هووین نیز گفته میشود
در لری بختیاری
هین:خون
خین:قتل
خینی:قاتل
برخی به اشتباه هین را خین میگویند که جمله را تغییر میدهد
هین:خون
خین:قتل
خینی:قاتل
برخی به اشتباه هین را خین میگویند که جمله را تغییر میدهد
واژه خون فارسی میانه 𐭣𐭬𐭩𐭠 ( dmyʾ /xōn/ ) ، همچنین 𐫑𐫇𐫗
با بختیاری خین ( xīn ) ، لری شمالی خی ( xi ) ، بلوچی ہون ( hūn ) ، کردی شمالی xw�n، کردی مرکزی خوێن ( xw�n ) ، کردی جنوبی خۊن ( x�n ) یا خوین ( xuyn ) ، زازاکی گونی، گورانی ۋنی ( ʋinī ) یا هوون ( hūn ) ، پهلوی 𐭂𐭅𐭇𐭍 ( wγrn /wuxrn، uxarn/ ) ، Yagnobi вахм ( vaxm ) ، پشتو وینه ( wina ) و اوستایی 𐬬𐬊𐬵𐬎𐬥𐬀 ( vohuna ) .
... [مشاهده متن کامل]
منابع ها . ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
برهان قاطع
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
با بختیاری خین ( xīn ) ، لری شمالی خی ( xi ) ، بلوچی ہون ( hūn ) ، کردی شمالی xw�n، کردی مرکزی خوێن ( xw�n ) ، کردی جنوبی خۊن ( x�n ) یا خوین ( xuyn ) ، زازاکی گونی، گورانی ۋنی ( ʋinī ) یا هوون ( hūn ) ، پهلوی 𐭂𐭅𐭇𐭍 ( wγrn /wuxrn، uxarn/ ) ، Yagnobi вахм ( vaxm ) ، پشتو وینه ( wina ) و اوستایی 𐬬𐬊𐬵𐬎𐬥𐬀 ( vohuna ) .
... [مشاهده متن کامل]
منابع ها . ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
برهان قاطع
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
( انگار زبانها یکیست )
من نمیدانم واژه خون از کدام زبان به کدام زبان راه یافته است
اما ارتباطات بعضی واجه ها کاملا مشخص است
خون=خین=هین=قان
و واژه های مجازی که از این مفهوم گرفته شده است
... [مشاهده متن کامل]
خانه - مکان - گان - گونه - نژاد - کینگ - ان
که مجازا از محل زندگی یک قوم گرفته میشده است
حتی واژه مانندخ خواندن
در زمان قدیم مردم له دوسته لهتر و پست تر تقسیم میشده اند
بهترها از نژاد و خون برتر بودند از گونه یا همان گن و ژن انگلیسی بهتر بودند
به اینها خان و کینگ و نژاد برتر و بارورتر میگفتند
از این مفهوم کلمات زیادی گرفته شده است
من نمیدانم واژه خون از کدام زبان به کدام زبان راه یافته است
اما ارتباطات بعضی واجه ها کاملا مشخص است
خون=خین=هین=قان
و واژه های مجازی که از این مفهوم گرفته شده است
... [مشاهده متن کامل]
خانه - مکان - گان - گونه - نژاد - کینگ - ان
که مجازا از محل زندگی یک قوم گرفته میشده است
حتی واژه مانندخ خواندن
در زمان قدیم مردم له دوسته لهتر و پست تر تقسیم میشده اند
بهترها از نژاد و خون برتر بودند از گونه یا همان گن و ژن انگلیسی بهتر بودند
به اینها خان و کینگ و نژاد برتر و بارورتر میگفتند
از این مفهوم کلمات زیادی گرفته شده است
خون: در سنسکریت: صنه śoṇa ( سرخ ) ؛ پارتی: goxan؛ اوستایی vuhuna ( همه اش خوب ) ، خوئینه xvaina ( روان، مذاب ) ؛ سغدی: yuxn، xurn؛ مانوی: xon؛ پهلوی: xon، xun.
وهون و هون کاملا بی ربط به واژه خون هستند و معانی ای مثل خاری و خفت و همچنین نام قبیله ای در شرق اروپای کهن بوده. واژه خون به گفته صحیح دوستان از ترکی میانه ( و احتمالا توسط غزنویان ) "اخون" و نزدیک به
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
واژه "آخون" به معنای "روان" ( روح ) ( هر آنچه که جاری باشد ) آمده و فردوسی نیز از شاعران همان دوره بود.
پان توجه کنند درباره واژه خون باز می گویم
واژه خون
معادل ابجد 656
تعداد حروف 3
تلفظ xun
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: xūn, xōn]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی xun
الگوی تکیه S
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 1
منبع
فرهنگ لغت معین
واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های وستا
واژه خون
معادل ابجد 656
تعداد حروف 3
تلفظ xun
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: xūn, xōn]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی xun
الگوی تکیه S
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 1
منبع
فرهنگ لغت معین
واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های وستا
خون کلمه ای تورکی است که از فعل اخماق به معنی جاری شدن گرفته شده است اخون امر جمع مخاطب از فعل اخماق است که معنی ان جاری شوید است و الف ان افتاده و به صورت خون وارد فارسی شده است که با مفهوم حاری شدن در رگها مترادف است
واژه خون خیلی خیلی پارسی است برام بعضی نه سندی درستی مدرک درستی دارد چون واژه اوستایی پهلوی در زبان قوم آنها فکر می کنند متعلق به قوم آنها هاست بدون تحقیق دست فقط متن می نویسد انگار حق با آن هاست مثلا استاد آرش محمد یکی از آنها هاست. ترکیب ( اسم ) [پهلوی: xūn, xōn] تلفظ xun واژه خون این واژه صد درصدر پارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ لغت معین
واژگان مترادف و متضاد
لطفا این رو انتشار بدهید.
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ لغت معین
واژگان مترادف و متضاد
لطفا این رو انتشار بدهید.
این فعل akmak در تورکی چه قدرتی داره که هزاران معنی به خودش میگیره و هزاران واژه ازش ساخته میشه، طبق گفته آرش محمدی همه واژه ها آخرش از akmak سرچشمه میگیرن، یا شاید ضعف تورکی باشه که فعل دیگه ای نداره
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و دوم اینکه قرار نیست همه واژه ها از فعل ساخته بشن، گاها فعل ها از واژه ها ساخته میشن، شما هر واژه ای رو چه فارسی چه عربی چه انگلیسی سرچ کنی آرش محمدی زیرش نوشته این از akmak تورکی اومده
درود ُ سپاس
واژه خون از واژه باستانی - اوستایی " وُهون" بدست آمده که در زبان پهلوی، واژه وهون به دیسه های هون و خون ساده گردیده است، این واژه به ریخت خین در زبانهای لری، اچمی، گویشهای سمنانی، تاجیکی و. . ، خوین در کردی و کُن در هندی کاربرد دارد.
... [مشاهده متن کامل]
واژه خون در پهلوی به چم چشمه نیز بوده که نشان آن را در نام شهرهایی مانند خونسار و سَرخون ( چهارمحال ) می توان دید که چم سرچشمه دارند، همچنین "خیاو" که نام کهن مشکین شهر است معنای چشمه آب دارد: [خی] کوتاه شده خین یا خون که به چم چشمه است و [ آو] که همان آب است.
[آب در پارسی باستان "آپی"، در اوستا آپ و آپام، در سانسکرست آپَ، در پهلوی آپ و آب و اینک در همه زبانهای ایرانی و هند ُ اروپایی دیده می شود، از هند ( اپانی و پانی=آب ) گرفته تا کردی ( آو ) ، فرانسه ( آو ) و ایتالیا، اسپانیا و پرتغال ( آکوا ) و. . . همگی از زبان نیاهند ُ اروپایی ریشه می گیرند، سو در ترکی نیز به گمان بسیار از "شو"=آب در چینی ریشه گرفته]
خین به دیسه خیم هم در آمده که چم سرشت و طبع و سرچشمه انسانی دارد که با معنای خون=چشمه پیوند دارد.
و همچنین از خون به خوی ( =عرق ) می رسیم که می شود چشمه آب روی پوست.
واژه خون از واژه باستانی - اوستایی " وُهون" بدست آمده که در زبان پهلوی، واژه وهون به دیسه های هون و خون ساده گردیده است، این واژه به ریخت خین در زبانهای لری، اچمی، گویشهای سمنانی، تاجیکی و. . ، خوین در کردی و کُن در هندی کاربرد دارد.
... [مشاهده متن کامل]
واژه خون در پهلوی به چم چشمه نیز بوده که نشان آن را در نام شهرهایی مانند خونسار و سَرخون ( چهارمحال ) می توان دید که چم سرچشمه دارند، همچنین "خیاو" که نام کهن مشکین شهر است معنای چشمه آب دارد: [خی] کوتاه شده خین یا خون که به چم چشمه است و [ آو] که همان آب است.
[آب در پارسی باستان "آپی"، در اوستا آپ و آپام، در سانسکرست آپَ، در پهلوی آپ و آب و اینک در همه زبانهای ایرانی و هند ُ اروپایی دیده می شود، از هند ( اپانی و پانی=آب ) گرفته تا کردی ( آو ) ، فرانسه ( آو ) و ایتالیا، اسپانیا و پرتغال ( آکوا ) و. . . همگی از زبان نیاهند ُ اروپایی ریشه می گیرند، سو در ترکی نیز به گمان بسیار از "شو"=آب در چینی ریشه گرفته]
خین به دیسه خیم هم در آمده که چم سرشت و طبع و سرچشمه انسانی دارد که با معنای خون=چشمه پیوند دارد.
و همچنین از خون به خوی ( =عرق ) می رسیم که می شود چشمه آب روی پوست.
" خون" از فعل ترکی akmak به معنی جاری شدن ، جریان یافتن گرفته شده است
از این فعل مشتق akan به معنی جاری شونده به دست آمده که از آن نیز واژه " قان" به معنی خون به دست می آید که به معنی خون می باشد
... [مشاهده متن کامل]
ونیز مشتق " akun " یا " akın" به معنی جریان می باشد
اشکال هین و هون ، خون ، خین و. . . . نیز از این شکل به دست آمده اند و وارد فارسی شده اند
از تلفیق ساختاری معنایی ریشه ik ( یا همان ich=ایچ ) به معنی درون و akı به معنی جریان، مایع، سیال شکل نهایی ki یا chi به معنی جریان درون مایع درون به دست می آید که می توانیم کاربرد آن به شکل chi به معنی انرژی درون ، خون ، مایع حیات در بدن و. . . . در زبان های شرقی مشاهده کنیم .
ki به معنی مایع درون ( یا چیزی که مایع در درون دارد ) به شکل " خی" وارد فارسی شده است و معنایش را نیز از این ریشه گرفته است
از ریشه ki یا kı شکل kım یا kum ( قوم ) به دست می آید که از آن واژه ترکی qumquma ( قومقوما ) به دست می آید که به شکل قمقمه وارد فارسی شده است .
کلماتی چون
خیک = چیزی که درونش پر از مایع باشد
خیس =حالتی که در آن چیزی درونش یا محتواتش یا ساختارش مملو از مایع گردیده باشد
خان = همان آکان ( از فعل آکماک ) به معنی جاری شونده ، نقطه جریان یافتن مایعی در کل
خدو = از فعل آخماق ترکی به معنی جاری شدن از اسم مصدر ماضی " آخدئ یا آخدو " به معنی ترشح کرد ، ریزش ، نشت مخصوصا در مورد ریزش ترشحات مایع از بدن نیز به کار می رود .
خوی = از ریشه ترکی آخئق یا آخوق می باشد و آن هم ترکی است
خوید = بعد از اقتباس خوی از روی آن خوید ساخته شده که آن هم خاستگاه ترکی دارد
از طرفی آب خودش یک کلمه ترکی است و از شکل akıb به معنی سیال ، جریان یافته که از فعل akmak به معنی جریان یافتن ، سیل کردن مشتق شده به دست آمده که به شکل ab وارد فارسی شده و با ریشه ترکی aksu یا ağsu یا asu یا همان su هم ریشه است .
خیابان = هم خی آن ترکیست هم آب آن
از این فعل مشتق akan به معنی جاری شونده به دست آمده که از آن نیز واژه " قان" به معنی خون به دست می آید که به معنی خون می باشد
... [مشاهده متن کامل]
ونیز مشتق " akun " یا " akın" به معنی جریان می باشد
اشکال هین و هون ، خون ، خین و. . . . نیز از این شکل به دست آمده اند و وارد فارسی شده اند
از تلفیق ساختاری معنایی ریشه ik ( یا همان ich=ایچ ) به معنی درون و akı به معنی جریان، مایع، سیال شکل نهایی ki یا chi به معنی جریان درون مایع درون به دست می آید که می توانیم کاربرد آن به شکل chi به معنی انرژی درون ، خون ، مایع حیات در بدن و. . . . در زبان های شرقی مشاهده کنیم .
ki به معنی مایع درون ( یا چیزی که مایع در درون دارد ) به شکل " خی" وارد فارسی شده است و معنایش را نیز از این ریشه گرفته است
از ریشه ki یا kı شکل kım یا kum ( قوم ) به دست می آید که از آن واژه ترکی qumquma ( قومقوما ) به دست می آید که به شکل قمقمه وارد فارسی شده است .
کلماتی چون
خیک = چیزی که درونش پر از مایع باشد
خیس =حالتی که در آن چیزی درونش یا محتواتش یا ساختارش مملو از مایع گردیده باشد
خان = همان آکان ( از فعل آکماک ) به معنی جاری شونده ، نقطه جریان یافتن مایعی در کل
خدو = از فعل آخماق ترکی به معنی جاری شدن از اسم مصدر ماضی " آخدئ یا آخدو " به معنی ترشح کرد ، ریزش ، نشت مخصوصا در مورد ریزش ترشحات مایع از بدن نیز به کار می رود .
خوی = از ریشه ترکی آخئق یا آخوق می باشد و آن هم ترکی است
خوید = بعد از اقتباس خوی از روی آن خوید ساخته شده که آن هم خاستگاه ترکی دارد
از طرفی آب خودش یک کلمه ترکی است و از شکل akıb به معنی سیال ، جریان یافته که از فعل akmak به معنی جریان یافتن ، سیل کردن مشتق شده به دست آمده که به شکل ab وارد فارسی شده و با ریشه ترکی aksu یا ağsu یا asu یا همان su هم ریشه است .
خیابان = هم خی آن ترکیست هم آب آن
خون
ریشه در زبان های کهن ایرانی دارد. در اوستا: وُهون: vohun
برای نمونه در وندیداد فرگرد ۴ بند ۳۴ آمده:
ای دادار جهان استومند ای اشون کسی که دیگری را چنان بزند که خون وی بریزد پادافره وی چیست؟بخشی از متن اصلی که واژه را در کمانک جای داده ام چنین است:
... [مشاهده متن کامل]
tacat - ( vohun ) �m hvarem jai�ti. . . .
همچنین تا جایی که من دیده ام استاد حسن عمید در فرهنگ فارسی خود پهلوی بودن این واژه را گزارش نموده و به گمان بسیار بنمایه وی نیز اوستا بوده است. ریخت پهلوی این واژه نیز hun گزارش شده که با ریخت کنونی آن در زبان های ایرانی ( خون و خین و هون و هین ) بسیار نزدیک است. از آبادیس می خواهم این آگاهی های استوار را در بخش آغازین بیاورد تا جوانان ایرانی ارزش زبان و فرهنگ خود را بدانند و از سردرگمی و گمراهی دور شوند و گمان نکنند ایران که از کهنترین فرهنگ های جهان است با این همه شاخه های زبانی ( زبان های ایرانی ) مردم آن برای مایه زندگی تن واژه نداشته اند یا آن را از فرهنگ هایی بیابانی که چیستی خود را وامدار ایران هستند برگرفته اند.
فردوسی: نهادند سر سوی افراسیاب - همه رخ ز خون سیاوش پر آب
سعدی: یکی را خری در گل افتاده بود - ز سوداش خون در دل افتاده بود
مولوی: مانده آن همره گرو در پیش او - خون روان شد از دل بی خویش او
عطار: ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم - خون دل بخوردم و در خون جان شدم
نظامی: خواجه را در عروق هفت اندام - خون بجوش آمده بجستن کام
و. . .
زبانزد:
خون به جوش آمدن - چشم ها را خون گرفتن ( خشمناک شدن )
خون جگر خوردن - دل پر خون داشتن ( رنج کشیدن )
از چشم خون باریدن ( بسیار اندوهگین شدن )
خون کسی رنگین تر نبودن ( کاربرد در برابری مردم )
به خون کسی تشنه بودن ( دشمنی بسیار )
در خون کسی دست شستن - خون کسی را به گردن داشتن ( دست را به خون کسی آلوده کردن )
همخون بودن ( هم نیا بودن ) و. . .
ریشه در زبان های کهن ایرانی دارد. در اوستا: وُهون: vohun
برای نمونه در وندیداد فرگرد ۴ بند ۳۴ آمده:
ای دادار جهان استومند ای اشون کسی که دیگری را چنان بزند که خون وی بریزد پادافره وی چیست؟بخشی از متن اصلی که واژه را در کمانک جای داده ام چنین است:
... [مشاهده متن کامل]
همچنین تا جایی که من دیده ام استاد حسن عمید در فرهنگ فارسی خود پهلوی بودن این واژه را گزارش نموده و به گمان بسیار بنمایه وی نیز اوستا بوده است. ریخت پهلوی این واژه نیز hun گزارش شده که با ریخت کنونی آن در زبان های ایرانی ( خون و خین و هون و هین ) بسیار نزدیک است. از آبادیس می خواهم این آگاهی های استوار را در بخش آغازین بیاورد تا جوانان ایرانی ارزش زبان و فرهنگ خود را بدانند و از سردرگمی و گمراهی دور شوند و گمان نکنند ایران که از کهنترین فرهنگ های جهان است با این همه شاخه های زبانی ( زبان های ایرانی ) مردم آن برای مایه زندگی تن واژه نداشته اند یا آن را از فرهنگ هایی بیابانی که چیستی خود را وامدار ایران هستند برگرفته اند.
فردوسی: نهادند سر سوی افراسیاب - همه رخ ز خون سیاوش پر آب
سعدی: یکی را خری در گل افتاده بود - ز سوداش خون در دل افتاده بود
مولوی: مانده آن همره گرو در پیش او - خون روان شد از دل بی خویش او
عطار: ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم - خون دل بخوردم و در خون جان شدم
نظامی: خواجه را در عروق هفت اندام - خون بجوش آمده بجستن کام
و. . .
زبانزد:
خون به جوش آمدن - چشم ها را خون گرفتن ( خشمناک شدن )
خون جگر خوردن - دل پر خون داشتن ( رنج کشیدن )
از چشم خون باریدن ( بسیار اندوهگین شدن )
خون کسی رنگین تر نبودن ( کاربرد در برابری مردم )
به خون کسی تشنه بودن ( دشمنی بسیار )
در خون کسی دست شستن - خون کسی را به گردن داشتن ( دست را به خون کسی آلوده کردن )
همخون بودن ( هم نیا بودن ) و. . .
خون:
《واژه ای پارسی است》
خون از واژه "خی" به معنای "مشک آب" گرفته شده است وخون به معنی" آب درون تن" می باشد. واژگان هم خانواده دیگر:
خیک ( مشک آب )
خیس ( آبدار )
خیابان ( جوی آب )
... [مشاهده متن کامل]
خوید ( نمدار، تازه )
خدو ( آب دهان )
خوی ( آب تن، عرق، تَر )
خان ( چشمه، چاه )
و . . . .
نام چندین شهر و بخش کنار آب نیز از ریشه �خی� است:
خوی ( آذربایجان باختری )
خیوه ( ازبکستان )
دریاچه کیاو ( خرم آباد )
خود واژه ی خرم نیز از همین ریشه است.
🚫این واژه بصورت ( قان ) وارد زبان ترکی شده. 🚫
《آرش محمدی جان، نظرت را کامل خواندم ولی زیاد با واژه ی خون ارتباط نداشت. اگر مانند تو داوری کنیم می توانیم بگوییم خون از ریشه ی ( خزیدن ) هم هست. چون سُر خوردن و خزیدن هم از ویژگی های خون است. 》
《واژه ای پارسی است》
خون از واژه "خی" به معنای "مشک آب" گرفته شده است وخون به معنی" آب درون تن" می باشد. واژگان هم خانواده دیگر:
خیک ( مشک آب )
خیس ( آبدار )
خیابان ( جوی آب )
... [مشاهده متن کامل]
خوید ( نمدار، تازه )
خدو ( آب دهان )
خوی ( آب تن، عرق، تَر )
خان ( چشمه، چاه )
و . . . .
نام چندین شهر و بخش کنار آب نیز از ریشه �خی� است:
خوی ( آذربایجان باختری )
خیوه ( ازبکستان )
دریاچه کیاو ( خرم آباد )
خود واژه ی خرم نیز از همین ریشه است.
🚫این واژه بصورت ( قان ) وارد زبان ترکی شده. 🚫
《آرش محمدی جان، نظرت را کامل خواندم ولی زیاد با واژه ی خون ارتباط نداشت. اگر مانند تو داوری کنیم می توانیم بگوییم خون از ریشه ی ( خزیدن ) هم هست. چون سُر خوردن و خزیدن هم از ویژگی های خون است. 》
خون صفت دم و یا دما است که در زبان اشوری و عبری خون را مینامند . در زبان فارسی هم ب خون دما میگویند و با پسوند وند میشود دماوند که منظور کوه دماوند است چون در ارتفاعات کوهای بلند گلبولهای قرمز تعداشان زیاد میشود و صورت انسان سرخگون میشود .
شکل انگلیسی crude یا شکل فرانسوی cru ( که همانطور که می دانید فرانسوی ها می توانند در گفتار گاهی حتی کلمات را تا ۵ الی ۶ درجه تخفیف ، حذف و به صورت خلاصه وار در بیاورند ) یا شکل ژرمانیک آن kreue از واژه یونانی crudus به معنی "rough"یعنی خشک ، زمخت ، زبر ، خشن و "raw" یعنی خام ، نپخته. . . می باشد برگرفته شده است
... [مشاهده متن کامل]
واژه لاتین crudus که با برداشتن پسوند لاتین ساز آن us به شکل crud در می آید ترکی است و از فعل ترکی kurumak به معنی خشک شدن ، سفت شدن ، زمخت شدن و. . . . و kurutmak یعنی خشک کردن ( به وسیله نور یا حرارت یا در معرض هوا قرار دادن و. . . ) ، سفت کردن و. . . بر گرفته شده است
از مشتقات این دو فعل می توان موارد زیر را نام برد :
kuru : خشک، زمخت ، سفت ،
خالص ( خام ) ، محض ، صرف،
kurutma : عمل خشک کردن، عمل آب زدایی و خشک کردن از طریق در معرض حرارت یا نور آفتاب یا جریان هوا قرار دادن
kurutuk : خشک کرده شده ،
kuruk : خشکیده، سفت شده ، زمخت شده ،
حتی در لاتین واژه crudam به معنی برشته کردن ، کباب کردن میباشد که فرآیندی است که در آن با در معرض حرارت قرار دادن گوشت اقدام به آب زدایی و خشکاندن گوشت می کنیم تا جایی که بافت گوشتی آن نرم و قابل خوردن شود
پس با فرض اینکه حتی در این استدلال دور کلمه crudus یا اشکال دیگر آن در سایر زبان های اروپایی با گذر معنایی از معناهای چون خشک ، خشن، زمخت ، خام ، خالص ، نپخته و کم پخته و خونی به معنایی چون "خون" درست باشد باز سرمنشا ترکی دارد
اما اگر خون را به عنوان ماده ای که ۱ - در بدن در حال جریان است و ۲ - در بین کلیه بافت های بدن پخش شده است و ۳ - به عنوان مایع میانی که از بافت های بدن جدا شده و مابین آن ها قرار می گیرد در نظر بگیریم می توانیم ببینیم که کلمه " خون" از فعل ترکی akmak گرفته شده است
چون فعل akmak دارای معانی زیر می باشد
۱ - جاری شدن ، جریان یافتن
۲ - پخش شدن ، پخش کردن ( شکل امروزی این فعل که با این معنا در حال استفاده است aymak می باشد )
۳ - جدا شدن ( که شکل امروزی فعل aymak میباشد و از آن فعل ayırmak به معنی جدا کردن و ayrılmak به معنی جدا کرده شدن به دست می آید )
که در کلمه akan ( یا kan یا qan یا okon یا oqon یا qon q ) نیز به معانی جاری ، پخش شده ، مابین و جدا ختم می شود که همگی از ویژگی های ماده " خون " در بدن می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
واژه لاتین crudus که با برداشتن پسوند لاتین ساز آن us به شکل crud در می آید ترکی است و از فعل ترکی kurumak به معنی خشک شدن ، سفت شدن ، زمخت شدن و. . . . و kurutmak یعنی خشک کردن ( به وسیله نور یا حرارت یا در معرض هوا قرار دادن و. . . ) ، سفت کردن و. . . بر گرفته شده است
از مشتقات این دو فعل می توان موارد زیر را نام برد :
kuru : خشک، زمخت ، سفت ،
خالص ( خام ) ، محض ، صرف،
kurutma : عمل خشک کردن، عمل آب زدایی و خشک کردن از طریق در معرض حرارت یا نور آفتاب یا جریان هوا قرار دادن
kurutuk : خشک کرده شده ،
kuruk : خشکیده، سفت شده ، زمخت شده ،
حتی در لاتین واژه crudam به معنی برشته کردن ، کباب کردن میباشد که فرآیندی است که در آن با در معرض حرارت قرار دادن گوشت اقدام به آب زدایی و خشکاندن گوشت می کنیم تا جایی که بافت گوشتی آن نرم و قابل خوردن شود
پس با فرض اینکه حتی در این استدلال دور کلمه crudus یا اشکال دیگر آن در سایر زبان های اروپایی با گذر معنایی از معناهای چون خشک ، خشن، زمخت ، خام ، خالص ، نپخته و کم پخته و خونی به معنایی چون "خون" درست باشد باز سرمنشا ترکی دارد
اما اگر خون را به عنوان ماده ای که ۱ - در بدن در حال جریان است و ۲ - در بین کلیه بافت های بدن پخش شده است و ۳ - به عنوان مایع میانی که از بافت های بدن جدا شده و مابین آن ها قرار می گیرد در نظر بگیریم می توانیم ببینیم که کلمه " خون" از فعل ترکی akmak گرفته شده است
چون فعل akmak دارای معانی زیر می باشد
۱ - جاری شدن ، جریان یافتن
۲ - پخش شدن ، پخش کردن ( شکل امروزی این فعل که با این معنا در حال استفاده است aymak می باشد )
۳ - جدا شدن ( که شکل امروزی فعل aymak میباشد و از آن فعل ayırmak به معنی جدا کردن و ayrılmak به معنی جدا کرده شدن به دست می آید )
که در کلمه akan ( یا kan یا qan یا okon یا oqon یا qon q ) نیز به معانی جاری ، پخش شده ، مابین و جدا ختم می شود که همگی از ویژگی های ماده " خون " در بدن می باشد.
فکر می کنم واژه crude به معنی خام، زمخت، نپخته ( خونی ) هم با واژه خون در فارسی و کن در تورکی هم ریشه باشه.
ریشه این واژه در غرب با *kreue - ایندواروپین یکی دونسته می شه.
درواقع خون درون مایه خام رو درخودش داره و خام چیزی هست که در ابتدای چرخه، راه و مسیری قرار گرفته.
... [مشاهده متن کامل]
Instagram: 504essentialword
ریشه این واژه در غرب با *kreue - ایندواروپین یکی دونسته می شه.
درواقع خون درون مایه خام رو درخودش داره و خام چیزی هست که در ابتدای چرخه، راه و مسیری قرار گرفته.
... [مشاهده متن کامل]
کاربر A
مردک اگه جوابی داری بده چرا فحش میدی
خب تو زبان های تورکی هم مشابه همین واژه وجود داره
تورکی استانبولی: kan
تورکی آذربایجانی: Qan
ازبکی: Qon
مردک اگه جوابی داری بده چرا فحش میدی
خب تو زبان های تورکی هم مشابه همین واژه وجود داره
تورکی استانبولی: kan
تورکی آذربایجانی: Qan
ازبکی: Qon
گریه در زبان ملکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)