[ویکی فقه] محمد بن محمد بن حسن معروف به خواجه نصیر الدین طوسی در صبحگاه یازدهم جمادی الاول سال ۵۹۷ ق، به هنگام طلوع آفتاب در طوس پا به عرصه وجود نهاد. پدر با تفأل به قرآن کریم نوزاد را که سومین فرزندش بود «محمد» نامید. او بعدها کنیه اش «ابوجعفر» گشته، به القابی چون «نصرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت یافت.
پدرش شیخ وجیه الدین که از علماء شهر قم بود، به همراه خانواده به شوق زیارت امام رضا (علیه السّلام)، به مشهد عزیمت نمود و پس از زیارت در هنگام بازگشت به وطن به علت بیماری همسرش در یکی از محله های شهر طوس ساکن شد و خواجه نصیر، در همان شهر متولد شد. ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد.ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت.مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی کمک می کرد. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت.عطش علمی محمد در نزد دایی اش چندان برطرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده اند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤال هایی می کند که گاه پاسخش را نمی دانم!پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی بهره شده بود دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژه ای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت، به طوس آمد و محمد که هر لحظه، عطش علمی اش افزون می گردید در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه ای که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند.او در شهر طوس و به دست استادش «نصیر الدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت.وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر آموخت. پس از آن به توصیه پدر نزد دایی خود "نورالدین علی بن محمد شیعی" که از دانشمندان به نام در ریاضیات، حکمت و منطق بود به فراگیری آن علوم پرداخت. سپس به نیشابور مهاجرت کرد و از محضر اساتید بزرگی مثل "فرید الدین داماد نیشابوری"، "اشارات بوعلی" و از "قطب الدین مصری"، «قانون ابن سینا» را فرا گرفت. وی علاوه بر کتاب های فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» نیز بهره مند شد. خواجه نصیر پس از کسب علوم مختلف در خراسان به دیار ری شتافت و پس از آنجا به قم سپس به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او فقه را از محضر "معین الدین سالم مصری" از شاگردان "ابن ادریس حلی" و "ابن زهره حلبی" فرا گرفت و در سال ۶۱۹ قمری از استاد خود اجازه نقل روایت دریافت کرد. او همچنین مدتی در محضر "علامه حلی" فقه آموخت. "کمال الدین موصلی" ساکن شهر موصل دیگر دانشمندی بود که علم نجوم و ریاضی را به خواجه آموخت. خواجه پس از سالها کسب علم و معرفت و طی کردن درجات علمی و سیر و سلوک معنوی در دیار غربت، عزم وطن کرد و از عراق به سمت خراسان رهسپار شد.
خواجه در قلعه های اسماعیلیه
خواجه نصیر در سفری که از عراق به خراسان باز می گشت طی برخوردی با داعیان اسماعیلی، قسمتی از زندگانی خود را در قلعه های اسماعیلیان گذراند. آنچه که از تاریخ بر می آید این است که خواجه نصیر از سال ۶۳۳ در نزد اسماعیلیان می زیسته است. اگر چه در باب رفتن او به قلعه های اسماعیلیان علل مختلفی نقل کرده اند، اما علت عمده، آشفتگی اوضاع کشور بر اثر حمله مغول و امنیت قلعه های اسماعیلیه بوده است.در این مدت که خواجه نصیر در "قلعه قهستان" بود، بیشتر مورد احترام و تکریم قرار می گرفت و آزادانه به شهر قاین رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگی می نمود، در همین زمان بود که به درخواست میزبان خود در "قلعه ناصر الدین"، کتاب "طهارة الاعراق ابن مسکویه" را از عربی به فارسی ترجمه کرد و نام آن را "اخلاق ناصری" گذاشت. خواجه حدود ۲۶ سال در قلعه های اسماعیلیه به سر برد و در این مدت دست به تالیف و تحریر کتاب های متعددی زد. شرح اشارات ابن سینا، اخلاق ناصری، رساله معینیه، مطلوب المؤمنین، روضه القلوب، تجرید الاعتقاد، رساله تولی و تبری، نمونه ای از آثار خواجه در این مدت است. خواجه در این دوره از زندگی پر ماجرای خویش از کتابخانه های غنی اسماعیلیان بهره فراوان برد و به علت نبوغ فکری، معروف و سرشناس گشت.ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامه ای به خلیفه عباسی در بغداد بنویسد. در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه خبردار شد و دستور داد تا خواجه را دستگیر و زندانی کنند. پس از چندی خواجه نصیر به "قلعه الموت" منتقل شد. ولی حاکم قلعه که از دانش او اطلاع پیدا کرده بود، با او رفتاری مناسب در پیش گرفت.
خواجه نصیر و مغولان
هلاکوخان مغول که از خطر اسماعیلیان کاملا واقف بود به قلعه های اسماعیلیه حمله کرد و پس از چند بار حمله و محاصره طولانی مدت، با درایت خواجه نصیر اهل قلعه بدون خونریزی و کشت و کشتار خود را تسلیم خان مغول کردند و این کار باعث جلوگیری از یک فاجعه انسانی شد.خان مغول که از جریان خواجه و زندانی شدن او با خبر شد، خواجه را گرامی داشت و این علاقه به خواجه زمانی بیشتر شد که خان مغول از علم و دانش خواجه و تسلط بر علوم مختلف مخصوصا علم نجوم آگاهی یافت؛ چون مغولان اعتقاد زیادی به ستاره و صور فلکی و طالع بینی آینده داشتند. حتی برخی از محققان، مغولان را خورشید و ماه پرست می دانستند و شاید همین امر باعث بناگزاری رصد خانه مراغه شد.
داوری تاریخ درباره خواجه نصیر
...
پدرش شیخ وجیه الدین که از علماء شهر قم بود، به همراه خانواده به شوق زیارت امام رضا (علیه السّلام)، به مشهد عزیمت نمود و پس از زیارت در هنگام بازگشت به وطن به علت بیماری همسرش در یکی از محله های شهر طوس ساکن شد و خواجه نصیر، در همان شهر متولد شد. ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد.ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت.مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی کمک می کرد. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت.عطش علمی محمد در نزد دایی اش چندان برطرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده اند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤال هایی می کند که گاه پاسخش را نمی دانم!پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی بهره شده بود دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژه ای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت، به طوس آمد و محمد که هر لحظه، عطش علمی اش افزون می گردید در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه ای که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند.او در شهر طوس و به دست استادش «نصیر الدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت.وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر آموخت. پس از آن به توصیه پدر نزد دایی خود "نورالدین علی بن محمد شیعی" که از دانشمندان به نام در ریاضیات، حکمت و منطق بود به فراگیری آن علوم پرداخت. سپس به نیشابور مهاجرت کرد و از محضر اساتید بزرگی مثل "فرید الدین داماد نیشابوری"، "اشارات بوعلی" و از "قطب الدین مصری"، «قانون ابن سینا» را فرا گرفت. وی علاوه بر کتاب های فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» نیز بهره مند شد. خواجه نصیر پس از کسب علوم مختلف در خراسان به دیار ری شتافت و پس از آنجا به قم سپس به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او فقه را از محضر "معین الدین سالم مصری" از شاگردان "ابن ادریس حلی" و "ابن زهره حلبی" فرا گرفت و در سال ۶۱۹ قمری از استاد خود اجازه نقل روایت دریافت کرد. او همچنین مدتی در محضر "علامه حلی" فقه آموخت. "کمال الدین موصلی" ساکن شهر موصل دیگر دانشمندی بود که علم نجوم و ریاضی را به خواجه آموخت. خواجه پس از سالها کسب علم و معرفت و طی کردن درجات علمی و سیر و سلوک معنوی در دیار غربت، عزم وطن کرد و از عراق به سمت خراسان رهسپار شد.
خواجه در قلعه های اسماعیلیه
خواجه نصیر در سفری که از عراق به خراسان باز می گشت طی برخوردی با داعیان اسماعیلی، قسمتی از زندگانی خود را در قلعه های اسماعیلیان گذراند. آنچه که از تاریخ بر می آید این است که خواجه نصیر از سال ۶۳۳ در نزد اسماعیلیان می زیسته است. اگر چه در باب رفتن او به قلعه های اسماعیلیان علل مختلفی نقل کرده اند، اما علت عمده، آشفتگی اوضاع کشور بر اثر حمله مغول و امنیت قلعه های اسماعیلیه بوده است.در این مدت که خواجه نصیر در "قلعه قهستان" بود، بیشتر مورد احترام و تکریم قرار می گرفت و آزادانه به شهر قاین رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگی می نمود، در همین زمان بود که به درخواست میزبان خود در "قلعه ناصر الدین"، کتاب "طهارة الاعراق ابن مسکویه" را از عربی به فارسی ترجمه کرد و نام آن را "اخلاق ناصری" گذاشت. خواجه حدود ۲۶ سال در قلعه های اسماعیلیه به سر برد و در این مدت دست به تالیف و تحریر کتاب های متعددی زد. شرح اشارات ابن سینا، اخلاق ناصری، رساله معینیه، مطلوب المؤمنین، روضه القلوب، تجرید الاعتقاد، رساله تولی و تبری، نمونه ای از آثار خواجه در این مدت است. خواجه در این دوره از زندگی پر ماجرای خویش از کتابخانه های غنی اسماعیلیان بهره فراوان برد و به علت نبوغ فکری، معروف و سرشناس گشت.ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامه ای به خلیفه عباسی در بغداد بنویسد. در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه خبردار شد و دستور داد تا خواجه را دستگیر و زندانی کنند. پس از چندی خواجه نصیر به "قلعه الموت" منتقل شد. ولی حاکم قلعه که از دانش او اطلاع پیدا کرده بود، با او رفتاری مناسب در پیش گرفت.
خواجه نصیر و مغولان
هلاکوخان مغول که از خطر اسماعیلیان کاملا واقف بود به قلعه های اسماعیلیه حمله کرد و پس از چند بار حمله و محاصره طولانی مدت، با درایت خواجه نصیر اهل قلعه بدون خونریزی و کشت و کشتار خود را تسلیم خان مغول کردند و این کار باعث جلوگیری از یک فاجعه انسانی شد.خان مغول که از جریان خواجه و زندانی شدن او با خبر شد، خواجه را گرامی داشت و این علاقه به خواجه زمانی بیشتر شد که خان مغول از علم و دانش خواجه و تسلط بر علوم مختلف مخصوصا علم نجوم آگاهی یافت؛ چون مغولان اعتقاد زیادی به ستاره و صور فلکی و طالع بینی آینده داشتند. حتی برخی از محققان، مغولان را خورشید و ماه پرست می دانستند و شاید همین امر باعث بناگزاری رصد خانه مراغه شد.
داوری تاریخ درباره خواجه نصیر
...
wikifeqh: نصیرالدین_طوسی
[ویکی شیعه] محمد بن محمد بن حسن طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷-۶۷۲ق.) حکیم و متکلم قرن هفتم قمری است. درباره مذهب خواجه نصیر، اقوال مختلفی وجود دارد؛ هرچند شواهد زیادی مبنی بر اثناعشری بودن او در دست است. خواجه نصیر نویسنده کتاب ها و رساله های بسیاری در علوم اخلاق، منطق، فلسفه، کلام، ریاضیات و نجوم است. اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس، شرح الاشارات، تجرید الاعتقاد، جامع الحساب و کتاب مشهور زیج ایلخانی و تذکرة فی علم الهیئة در علم نجوم از آثار مهم و مشهور او هستند. او همچنین رصدخانه مراغه و نیز کتابخانه مراغه را با بیش از ۴۰۰،۰۰۰ جلد کتاب بنا نهاد.
خواجه نصیرالدین در ۱۱ جمادی الاول سال ۵۹۷ ق در طوس به دنیا آمد و در آنجا پرورش یافت. به همین دلیل مشهور به «طوسی» شد. اصل او از «جه رود» است که امروزه جهرود گفته می شود و از توابع قم در محلی به نام وشاره است.
خواجه نصیر در کودکی قرآن، صرف، نحو و آداب را فرا گرفت. (از اولین اساتید وی، جدش محمد بن حسن در فقه و حدیث و دایی اش نورالدین علی بن محمد شیعی در منطق و حکمت بودند.) سپس، با راهنمایی پدر، نزد کمال الدین محمد ریاضیات آموخت، آن گاه نزد پدر خود علوم حدیث، روایت و فقه را فرا گرفت. در همین دوران که خواجه در ابتدای جوانی بود شاخه های مختلف ریاضیات (حساب، هندسه و جبر) را نیز به حد کمال فرا گرفت.
خواجه نصیرالدین در ۱۱ جمادی الاول سال ۵۹۷ ق در طوس به دنیا آمد و در آنجا پرورش یافت. به همین دلیل مشهور به «طوسی» شد. اصل او از «جه رود» است که امروزه جهرود گفته می شود و از توابع قم در محلی به نام وشاره است.
خواجه نصیر در کودکی قرآن، صرف، نحو و آداب را فرا گرفت. (از اولین اساتید وی، جدش محمد بن حسن در فقه و حدیث و دایی اش نورالدین علی بن محمد شیعی در منطق و حکمت بودند.) سپس، با راهنمایی پدر، نزد کمال الدین محمد ریاضیات آموخت، آن گاه نزد پدر خود علوم حدیث، روایت و فقه را فرا گرفت. در همین دوران که خواجه در ابتدای جوانی بود شاخه های مختلف ریاضیات (حساب، هندسه و جبر) را نیز به حد کمال فرا گرفت.
wikishia: خواجه_نصیرالدین_طوسی
[ویکی اهل البیت] محمد بن محمد بن حسن طوسی (597-672 ق) معروف به خواجه نصیرالدین طوسی؛ فیلسوف، متکلّم، و ریاضیدان بزرگ ایرانی در قرن هفتم هجری است. خواجه نصیر بنا کننده رصد خانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی است. بزرگانی همچون علامه حلی، قطب الدین شیرازی و... در مکتب وی پرورش یافتند.
وی کتب و رساله های علمی متعددی در موضوعات گوناگون به رشته تحریر درآورد که از آن جمله می توان به : تجرید الاعتقاد، شرح الاشارات، اخلاق ناصری، تحریر اصول اقلیدس و... اشاره کرد.
محمد بن محمد بن حسن طوسی معروف به محقق طوسی و خواجه نصیرالدین طوسی در سال 597 هـ.ق در طوس متولد شد. پدرش محمد بن حسن از فقهای امامیه و محدثان طوس بود.
ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت.
مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی کمک می کرد. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود به فراگیری آن علوم پرداخت.
عطش علمی محمد در نزد دایی اش چندان برطرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده اند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤال هایی می کند که گاه پاسخش را نمی دانم!
پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی بهره شده بود دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژه أی در علوم رجال، درایه و حدیث داشت به طوس آمد و محمد که هر لحظه، عطش علمی اش افزون می گردید در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه أی که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند.
او در شهر طوس و بدست استادش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت.
وی کتب و رساله های علمی متعددی در موضوعات گوناگون به رشته تحریر درآورد که از آن جمله می توان به : تجرید الاعتقاد، شرح الاشارات، اخلاق ناصری، تحریر اصول اقلیدس و... اشاره کرد.
محمد بن محمد بن حسن طوسی معروف به محقق طوسی و خواجه نصیرالدین طوسی در سال 597 هـ.ق در طوس متولد شد. پدرش محمد بن حسن از فقهای امامیه و محدثان طوس بود.
ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت.
مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی کمک می کرد. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود به فراگیری آن علوم پرداخت.
عطش علمی محمد در نزد دایی اش چندان برطرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده اند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤال هایی می کند که گاه پاسخش را نمی دانم!
پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی بهره شده بود دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژه أی در علوم رجال، درایه و حدیث داشت به طوس آمد و محمد که هر لحظه، عطش علمی اش افزون می گردید در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه أی که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند.
او در شهر طوس و بدست استادش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت.
wikiahlb: خواجه_نصیرالدین_طوسی