خنده، واکنش صدادار به احساس خوشحالی،
قلقلک یا در مواقع
ناراحتی است که به آن خنده تلخ می گویند. عوامل متعددی نظیر
شنیدن یک
لطیفه یا مورد قلقلک قرار گرفتن می تواند باعث پیدایش خنده شود. خنده در رفتار انسان و بعضی از حیوانات دیده می شود. خنده جزئی از
رفتار انسانی است که به وسیله
مغز برای تنظیم احساسات تولید شده؛ و در دید روان شناسی، نشانه ای برای برقرار کردن رابطه ای مثبت با دیگران است. [ ۱] خنده می تواند دارای گیرایش باشد و خنده یک نفر باعث پیدایش خنده در دیگر انسانها شود. این می تواند دلیل محبوبیت استفاده از صدای خنده در نمایش های
کمدی را توضیح دهد.
خنده از انقباض
حنجره به وسیله
اپیگلوت ایجاد می شود. مطالعه خنده و اثرات آن بر بدن را خنده شناسی می گویند.
محققان می گویند: افراد خندان به دلیل ترشح نوعی ماده شیمیایی در حال خنده، کسانی هستند که
درد کمتری احساس می کنند. [ ۲]
پیش از همه این
داروین بود که متوجه شد اگر از بروز نشانه های یک هیجان مثلاً حالت بغض و غم جلوگیری کنیم احساس غم و اندوه کمتری خواهیم داشت. روان شناس مشهور
قرن نوزدهم «ویلیام جیمز» که پدر علم
روان شناسی نامیده می شود به یک نظر افراطی رسید و عنوان کرد که: «اگر یک نفر هیجانی را با صورتش بروز ندهد، اصلاً حسش نخواهد کرد». در حال حاضر به ندرت روان شناسی را می توان یافت که با ایده
ویلیام جیمز موافق باشد، اما شواهد چشم گیر جدیدی وجود دارد که به شکل های دیگر بخشی از نظرات وی را تأیید می کند، مبنی بر اینکه احساسات تنها به مغز مربوط نیستند، بلکه به عنوان مثال حالت های چهره نیز نقش قابل توجهی در شکل گیری و تقویت هیجان ها ایفا می کنند. [ ۳]
روان شناسان
دانشگاه کاردیف در
ولز دریافتند افرادی که توانایی
اخم کردنشان به وسیلهٔ تزریق «بوتاکس» تحلیل رفته بود به صورت میانگین «شادتر» از افرادی هستند که قدرت اخم کردن شان مختل نشده است. پژوهش های بعدی نشان داد ناتوانی در بروزِ یک هیجان نه تنها از تأثیر روحی و درونی آن می کاهد بلکه توانایی تشخیص آن را نیز پایین می آورد. افرادی که با
بوتاکس توانایی اخم کردن را از دست داده بودند جمله های مربوط به «ناراحتی» و «غم» را کُندتر و سخت تر می خواندند یا به عبارتی تأثیر احساسی کلمات غمگین را کمتر حس می کردند. [ ۴]
هیجان انگیزترین پژوهش در این رابطه مربوط به پژوهشگران
دانشگاه مانهایم آلمان است که حتی شرکت کنندگان در آن انگیزهٔ اصلی پژوهش گران را نمی دانستند. به شرکت کننده ها گفته شده بود شما در پژوهشی شرکت می کنید که قرار است میزانِ دشواریِ انجام کارها بدون استفاده از «دست» را بسنجد. سه گروه شرکت کننده می بایست «مدادی» را به یکی از دو حالت زیر در طول آزمایش با دهانشان نگه می داشتند. به گروه نخست گفته شد مدادها را با لب خود نگه دارند که ناخواسته موجب می شد چهره شان حالت اخم و ناراحتی به خود بگیرد. گروه دوم باید مداد را با دندان نگه می داشت ( برای این عمل Risorius یا عضلهٔ خنده به گوشه ها جمع می شود ) که ناخواسته حالت چهرهٔ خندان را ایجاد می کند و گروه سوم که گروه کنترل بود باید مداد را با دستی نگه می داشت که کار کمتری از آن می کشید. هر سه گروه پرسش های پرسش نامه و همین طور میزان دشواری این عمل را نمره می دادند. آخرین تکلیف برای این شرکت کننده ها ( که در واقع هدف اصلی پژوهش بود ) نمره دادن به «میزانِ خنده دار بودنِ» یک کارتون کوتاه بود آن هم وقتی که که مداد را با دهان یا دندان نگه داشته بودند و طبیعتاْ چهره شان ناخواسته حالت غم یا شادی به خود گرفته بود. همان طور که انتظار می رفت گروهی که مداد را با دندان نگه داشته بود ( گروه خندان ) کارتون را بسیار خنده دارتر ارزیابی کرده بود، بدون آن که شرکت کننده ها کوچک ترین سرنخی از واقعیت ماجرا داشته باشند. چیزی که این یافته ها پیشنهاد می دهد این است که خندهٔ مصنوعی می تواند باعث شادی شود و حالت های صورت حتی اگر واقعاً منظور خاصی پشت شان نباشد می توانند به صورت معناداری خلق و خو و احساسات ما را تحت تأثیر قرار دهند. [ ۵]