حکم کودک

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکم کودک (قرآن). یکی از احکامی که در اسلام در آن بحث شده است، کودکان هستند که درباره تربیت آنان و مسائل مربوط به آن بحث شده است.
تربیت کودکان(ممیز) از سوی والدین برای اجازه گرفتن، هنگام ورود به خلوتگاه پدر و مادر، در سه وقت(پیش از نماز صبح، هنگام ظهر و پس از نماز عشا) واجب است.«یـایها الذین ءامنوا لیستـذنکم... والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلـث مرت من قبل صلوة الفجر وحین تضعون ثیابکم من الظهیرة ومن بعد صلوة العشاء ثلـث عورت لکم لیس علیکم ولا علیهم جناح بعدهن طوفون علیکم بعضکم علی بعض...؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون می آورید، و بعد از نماز عشا؛ این سه وقت خصوصی برای شماست؛ امّا بعد از این سه وقت، گناهی بر شما و بر آنان نیست(که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیّت به یکدیگر خدمت نمایید). این گونه خداوند آیات را برای شما بیان می کند، و خداوند دانا و حکیم است!».(بر این اساس که خطاب آیه شریفه به اولیا است و از سویی دیگر اطفال تکلیفی ندارند.)و معنای(الّذین لم یبلغوا الحلم) اطفالی است که به حد تمیز رسیده اند، ولی بالغ نشده اند، و دلیل بر رسیدن به حد تمیز جمله(ثلاث عورات لکم) است.معنای(الّذین لم یبلغوا الحلم) اطفالی است که به حد تمیز رسیده اند، ولی بالغ نشده اند، و دلیل بر رسیدن به حد تمیز جمله(ثلاث عورات لکم) است.و منظور از جمله(ثلاث مرات) سه نوبت در هر روز است، به دلیل اینکه دنبالش آن را تفصیل داده ، و فرموده : اول قبل از نماز فجر، و دوم هنگام ظهر که به خانه می آیید و جامه می کنید، سوم بعد از نماز عشاء، و در جمله(ثلاث عورات لکم) به وجه حکم اشاره نموده و می فرماید: این سه موقع سه عورت است برای شما، که طبعا شایسته نیست غیر از شما کسی بر وضع شما مطلع شود.
ممنوعیت در تصرف اموال
کودکان، از تصرف در اموال خویش، تا هنگام بلوغ ممنوع هستند.«وان طـلقتموهن من قبل ان تمسوهن وقد فرضتم لهن فریضة فنصف ما فرضتم الا ان یعفون او یعفوا الذی بیده عقدة النکاح...؛ و اگر آنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید و (آمیزش جنسی کنید) طلاق دهید، در حالی که مهری برای آنها تعیین کرده اید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کرده اید(به آنها بدهید) مگر اینکه آنها(حق خود را) ببخشند؛ یا (در صورتی که صغیر و سفیه باشند، ولیّ آنها، یعنی) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آنها) به پرهیزکاری نزدیکتر است، و گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام می دهید، بیناست!».در ادامه آیه به سراغ جنبه های اخلاقی و عاطفی میرود و می فرماید: (مگر اینکه آنها حق خود را ببخشند) (و یا اگر صغیر و سفیه هستند، ولی آنان یعنی) آن کس که گره ازدواج به دست او است آن را ببخشد)(الا ان یعفون او یعفو الذی بیده عقدة النکاح).روشن است که ولی در صورتی میتواند از حق صغیر صرف نظر کند که مصلحت صغیر ایجاب نماید.بنابراین حکم پرداخت نصف مهر، صرف نظر از مساله عفو و بخشش است .از آنچه گفتیم روشن می شود که منظور از(الذی بیده عقدة النکاح)(کسی که گره ازدواج به دست او است) ولی صغیر یا سفیه است، زیرا او است که حق دارد اجازه ازدواج بدهد، ولی بعضی از مفسران چنین پنداشته اند که منظور شوهر است، یعنی هر گاه شوهر تمام مهر را قبلا پرداخته باشد(آن چنان که در میان بسیاری از اعراب معمول بوده) حق دارد نصف آن را باز پس گیرد مگر اینکه ببخشد و صرف نظر کند. «یـایها الذین ءامنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه... ولیملل الذی علیه الحق... فان کان الذی علیه الحق سفیهـا اوضعیفـا او لایستطیع ان یمل هو فلیملل ولیه بالعدل...؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که بدهی مدّت داری(به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسنده ای از روی عدالت،(سند را) در میان شما بنویسد! و کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خودداری کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزی را فروگذار ننماید! و اگر کسی که حق بر ذمه اوست، سفیه(یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایی بر املاکردن ندارد، باید ولیّ او (به جای او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکی انحرافی یافت، دیگری به او یادآوری کند.و شهود نباید به هنگامی که آنها را (برای شهادت) دعوت می کنند، خودداری نمایند! و از نوشتن (بدهیِ خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و برای شهادت مستقیم تر، و برای جلوگیری از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر می باشد؛ مگر اینکه داد و ستد نقدی باشد که بین خود، دست به دست می کنید.در این صورت، گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید. ولی هنگامی که خرید و فروش (نقدی) می کنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویی،) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شده اید.از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم می دهد؛ خداوند به همه چیز داناست.».«وابتلوا الیتـمی حتی اذا بلغوا النکاح فان ءانستم منهم رشدا فادفعوا الیهم امولهم...؛ و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روی اسراف نخورید! هر کس که بی نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خودداری کند؛ و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتی که می کشد،) از آن بخورد. و هنگامی که اموالشان را به آنها بازمی گردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند برای محاسبه کافی است.».«ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده...؛ و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و برای اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! -هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمی کنیم- و هنگامی که سخنی می گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتی اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می کند، تا متذکّر شوید!».«ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده...؛ و به مال یتیم، جز به بهترین راه نزدیک نشوید، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می شود!».«واما الجدار فکان لغلـمین یتیمین فی المدینة وکان تحته کنز لهما وکان ابوهما صــلحـا فاراد ربک ان یبلغا اشدهما ویستخرجا کنزهما رحمة من ربک...؛ و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی!»
کفیل گرفتن
کفیل گرفتن، برای سرپرستی کودکان جایز می باشد.«اذ قالت امرات عمرن رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا... • فلما وضعتها... • فتقبلها ربها بقبول حسن وانبتها نباتـا حسنـا وکفلها زکریا...؛ (به یاد آورید) هنگامی را که همسرِ «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، برای تو نذر کردم، که «محرَّر» (و آزاد، برای خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایی!• ولی هنگامی که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولی خدا از آنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمی تواند وظیفه خدمتگزاری معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مریم نام گذاردم؛ و او و فرزندانش را از (وسوسه های) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار می دهم.• خداوند، او (= مریم ) را به طرز نیکویی پذیرفت؛ و به طرز شایسته ای، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد)؛ و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او می شد، غذای مخصوصی در آن جا می دید. از او پرسید: ای مریم! این را از کجا آورده ای؟! گفت: این از سوی خداست.خداوند به هر کس بخواهد، بی حساب روزی می دهد.»«ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک وما کنت لدیهم اذ یلقون اقلـمهم ایهم یکفل مریم وما کنت لدیهم اذ یختصمون؛ (ای پیامبر!) این، از خبرهای غیبی است که به تو وحی می کنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهای خود را (برای قرعه کشی) به آب می افکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستی مریم را عهده دار شود، و (نیز) به هنگامی که (دانشمندان بنی اسرائیل، برای کسب افتخار سرپرستی او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتی؛ و همه اینها، از راه وحی به تو گفته شد».
مالکیت اموال
...

پیشنهاد کاربران

بپرس