[ویکی فقه] در این مقاله به بررسی تطبیقی حدیث شیعه و اهل سنّت پرداخته می شود.
ان الدین عند الله الاسلام. لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین. وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم. در مقدمه بحث، لازم است که چند مطلب را بیان کنیم و بعد درباره ارزش حدیث و علم حدیث در شریعت خاتم الانبیا و تاریخ حدیث در دو مکتب (مکتب اهل بیت و مکتب خلفا) بحث کنیم.اسلام، نظامی است که پروردگار عالم، متناسب با فطرت انسان و برای اینکه او را به درجه کمال انسانیت خود برساند، تشریع فرموده و این شریعت را از حضرت آدم(علیه السّلام) - تا نبی خاتم(صلی الله علیه و آله وسلّم) به اندازه نیازمندی جوامع بشری نازل نموده است: بر حضرت آدم(علیه السّلام) ، «صحف» آدم را به اندازه نیاز چند خانوار و «صحف» ادریس را بر حضرت ادریس(علیه السّلام) ، به اندازه حاجت یک آبادی کوچک و به همین ترتیب... تا زمان حضرت نوح(علیه السّلام) که مردم شهرنشین شدند، متناسب با نیاز مردم شهرنشین (که برای مثال، معاملات ربوی دارند). قرآن کریم درباره شریعت می فرماید: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا». البته بین شرایع، اختلاف نیست و در چند آیه بعدش می فرماید: «وان من شیعته لابراهیم» و به ما می فرماید: «فاتبعوا ملة ابراهیم حنیفا» ؛ به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) هم می فرماید: «واتبع ملة ابراهیم حنیفا» . شرایع آسمانی، تناقضی با هم نداشته، بلکه در تکامل بوده اند. در شریعت خاتم الانبیا، بعد از آنکه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) در روز غدیرخم، علی(علیه السّلام) را از جانب خدا به جانشینی تعیین کرد، آیه نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا». مثل تکامل شریعت از حضرت آدم(علیه السّلام) تا حضرت خاتم(صلی الله علیه و آله وسلّم) ، مثل علوم ریاضی دبستان و دبیرستان و دانشگاه است. منتهی در شریعتهای گذشته، همه شریعت در همان کتاب آسمانی شان بوده است: چه صحف آدم (علیه السّلام) ، چه صحف ادریس (علیه السّلام) و چه تورات موسی(علیه السّلام) و... تمام پیامبران صاحب شریعت، وصی در شریعت داشته اند و من در جلد دوم کتاب «عقائد الاسلام من القرآن الکریم»، سلسله اوصیا را از زمان حضرت آدم(علیه السّلام) تا زمان حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله وسلّم) آورده ام و تاکید کرده ام که هیچ پیامبری بی وصی نبوده است و تا وصی هر پیامبر صاحب شریعتی زنده بوده، کتاب آن شریعت هم سالم بوده است.
وصی پیامبران
وصی آدم، شیث(علیه السّلام) معروف به هبة الله بوده است. وصی نوح، سام بود؛ وصی موسی، الیسع بود و وصی عیسی، شمعون . همین طور همه پیامبران، اوصیایی داشتند. اوصیا از خودشان شریعتی نداشتند. تا اوصیای انبیای صاحب شریعت در قید حیات بوده اند، آن شریعت و آن کتاب آسمانی، محفوظ بوده است. وصی پیامبر صاحب شریعت که وفات می کرد، آن کتاب آسمانی، از سوی زورمندان آن امت، دستخوش تحریف و کتمان می شد. کسانی که خودشان را پیروان حضرت موسی بن عمران (علیه السّلام) می دانستند، تورات را تحریف می کردند و آن قسمت از تورات را که مخالف هوای نفسشان بود، تحریف یا کتمان می کردند؛ در شریعت عیسی بن مریم (علیه السّلام) هم همین طور. در کتابخانه دانشکده الهیات دانشگاه تهران، نسخه هایی از «تورات» و «انجیل» موجود است که به ظهور پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله وسلّم) بشارت داده اند. زورمندان، در هر شریعت، بدعتها و غلوهایی وارد می کردند؛ چنان که از قرآن کریم برمی آید: «رهبانیة ابتدعوها» و «لاتغلوا فی دینکم» . در شریعت عیسی(علیه السّلام) - نبوده است که عیسی ـ العیاذ بالله ـ پسر خداست. وقتی با یک شریعت چنین رفتار می شد، تجدید شریعت، لازم می آمد. شریعتی که موسی بن عمران (علیه السّلام) در «تورات» آورده بود، در زمان عیسی بن مریم (علیه السّلام) دیگر نبود و ربوبیت رب العالمین، اقتضا می کرد تا با فرستادن پیامبر دیگری تجدید شریعت شود. البته شرایع، نه تنها تناقضی با هم نداشته اند، بلکه تکامل می یافته اند؛ ولی تحریف می شده اند؛ «یحرفون» و «یکتمون» در قرآن هست. حکمت رب العالمین، مقتضی شد تا شریعت خاتم الانبیا تا ابد بماند، وگرنه انسانها که تغییر فطرت نمی دهند. فطرت زورمندان این امت (خلفا وحکام و...) با فطرت زورمندان امتهای گذشته فرق نکرده است. اینها هم اگر می توانستند، کتاب آسمانی خاتم الانبیا را تغییر می دادند و هرچه را مخالف هوای نفس آنها بود، تحریف یا کتمان می کردند و آن وقت، قرآن از ارزشی که الآن ما به آن ایمان داریم (و معتقدیم همه اش از جانب خدا آمده) می افتاد.
اقسام وحی
برای رسیدن شریعت خاتم الانبیا به امت، دو گونه وحی نازل شده است: ۱) وحی قرآنی، ۲) وحی بیانی.
← وحی قرآنی
...
ان الدین عند الله الاسلام. لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین. وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم. در مقدمه بحث، لازم است که چند مطلب را بیان کنیم و بعد درباره ارزش حدیث و علم حدیث در شریعت خاتم الانبیا و تاریخ حدیث در دو مکتب (مکتب اهل بیت و مکتب خلفا) بحث کنیم.اسلام، نظامی است که پروردگار عالم، متناسب با فطرت انسان و برای اینکه او را به درجه کمال انسانیت خود برساند، تشریع فرموده و این شریعت را از حضرت آدم(علیه السّلام) - تا نبی خاتم(صلی الله علیه و آله وسلّم) به اندازه نیازمندی جوامع بشری نازل نموده است: بر حضرت آدم(علیه السّلام) ، «صحف» آدم را به اندازه نیاز چند خانوار و «صحف» ادریس را بر حضرت ادریس(علیه السّلام) ، به اندازه حاجت یک آبادی کوچک و به همین ترتیب... تا زمان حضرت نوح(علیه السّلام) که مردم شهرنشین شدند، متناسب با نیاز مردم شهرنشین (که برای مثال، معاملات ربوی دارند). قرآن کریم درباره شریعت می فرماید: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا». البته بین شرایع، اختلاف نیست و در چند آیه بعدش می فرماید: «وان من شیعته لابراهیم» و به ما می فرماید: «فاتبعوا ملة ابراهیم حنیفا» ؛ به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) هم می فرماید: «واتبع ملة ابراهیم حنیفا» . شرایع آسمانی، تناقضی با هم نداشته، بلکه در تکامل بوده اند. در شریعت خاتم الانبیا، بعد از آنکه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) در روز غدیرخم، علی(علیه السّلام) را از جانب خدا به جانشینی تعیین کرد، آیه نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا». مثل تکامل شریعت از حضرت آدم(علیه السّلام) تا حضرت خاتم(صلی الله علیه و آله وسلّم) ، مثل علوم ریاضی دبستان و دبیرستان و دانشگاه است. منتهی در شریعتهای گذشته، همه شریعت در همان کتاب آسمانی شان بوده است: چه صحف آدم (علیه السّلام) ، چه صحف ادریس (علیه السّلام) و چه تورات موسی(علیه السّلام) و... تمام پیامبران صاحب شریعت، وصی در شریعت داشته اند و من در جلد دوم کتاب «عقائد الاسلام من القرآن الکریم»، سلسله اوصیا را از زمان حضرت آدم(علیه السّلام) تا زمان حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله وسلّم) آورده ام و تاکید کرده ام که هیچ پیامبری بی وصی نبوده است و تا وصی هر پیامبر صاحب شریعتی زنده بوده، کتاب آن شریعت هم سالم بوده است.
وصی پیامبران
وصی آدم، شیث(علیه السّلام) معروف به هبة الله بوده است. وصی نوح، سام بود؛ وصی موسی، الیسع بود و وصی عیسی، شمعون . همین طور همه پیامبران، اوصیایی داشتند. اوصیا از خودشان شریعتی نداشتند. تا اوصیای انبیای صاحب شریعت در قید حیات بوده اند، آن شریعت و آن کتاب آسمانی، محفوظ بوده است. وصی پیامبر صاحب شریعت که وفات می کرد، آن کتاب آسمانی، از سوی زورمندان آن امت، دستخوش تحریف و کتمان می شد. کسانی که خودشان را پیروان حضرت موسی بن عمران (علیه السّلام) می دانستند، تورات را تحریف می کردند و آن قسمت از تورات را که مخالف هوای نفسشان بود، تحریف یا کتمان می کردند؛ در شریعت عیسی بن مریم (علیه السّلام) هم همین طور. در کتابخانه دانشکده الهیات دانشگاه تهران، نسخه هایی از «تورات» و «انجیل» موجود است که به ظهور پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله وسلّم) بشارت داده اند. زورمندان، در هر شریعت، بدعتها و غلوهایی وارد می کردند؛ چنان که از قرآن کریم برمی آید: «رهبانیة ابتدعوها» و «لاتغلوا فی دینکم» . در شریعت عیسی(علیه السّلام) - نبوده است که عیسی ـ العیاذ بالله ـ پسر خداست. وقتی با یک شریعت چنین رفتار می شد، تجدید شریعت، لازم می آمد. شریعتی که موسی بن عمران (علیه السّلام) در «تورات» آورده بود، در زمان عیسی بن مریم (علیه السّلام) دیگر نبود و ربوبیت رب العالمین، اقتضا می کرد تا با فرستادن پیامبر دیگری تجدید شریعت شود. البته شرایع، نه تنها تناقضی با هم نداشته اند، بلکه تکامل می یافته اند؛ ولی تحریف می شده اند؛ «یحرفون» و «یکتمون» در قرآن هست. حکمت رب العالمین، مقتضی شد تا شریعت خاتم الانبیا تا ابد بماند، وگرنه انسانها که تغییر فطرت نمی دهند. فطرت زورمندان این امت (خلفا وحکام و...) با فطرت زورمندان امتهای گذشته فرق نکرده است. اینها هم اگر می توانستند، کتاب آسمانی خاتم الانبیا را تغییر می دادند و هرچه را مخالف هوای نفس آنها بود، تحریف یا کتمان می کردند و آن وقت، قرآن از ارزشی که الآن ما به آن ایمان داریم (و معتقدیم همه اش از جانب خدا آمده) می افتاد.
اقسام وحی
برای رسیدن شریعت خاتم الانبیا به امت، دو گونه وحی نازل شده است: ۱) وحی قرآنی، ۲) وحی بیانی.
← وحی قرآنی
...
wikifeqh: حدیث_فریقین