حام
فرهنگ اسم ها
معنی: حمایت کننده، نام یکی از پسران نوح ( ع )
برچسب ها: اسم، اسم با ح، اسم پسر، اسم عبری
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
شتری که ده بچه از پشت او پیدا شده باشد حمایت کننده گرد چیزی گردنده
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] شتر نری که از صلب آن ده فرزند به وجود آید حام گفته می شود و فقها در باب وقف به مناسبت ذکر وقفهای باطل، از این نوع سنّت جاهلی یاد کرده اند.
برخی آیینهای جاهلی نسبت به چارپایان و احکامی چون حرمت خوردن گوشت یا سوار شدن بر آنها تحت عناوین بحیره ، سائبه ، وصیله و حام در قرآن اشاره رفته و باطل شمرده شده است.
برخی آیینهای جاهلی نسبت به چارپایان و احکامی چون حرمت خوردن گوشت یا سوار شدن بر آنها تحت عناوین بحیره ، سائبه ، وصیله و حام در قرآن اشاره رفته و باطل شمرده شده است.
[ویکی الکتاب] معنی حَامٍ: شتر نری که آنرا بر ناقهها میجهانیدند (جزء حیواناتی است که اعراب جاهلیت کشتن و خوردن آن را بر خود حرام کرده بودند)
ریشه کلمه:
حمی (۶ بار)
«حام»، اسم فاعل از مادّه «حمایت» به معنای حمایت کننده، به حیوان نری می گفتند که از وجود آن برای تلقیح حیوانات ماده استفاده می شد، هنگامی که ده بار از آن برای تلقیح استفاده می کردند، و هر بار فرزندی از نطفه آن به وجود می آمد، می گفتند که این حیوان پشت خود را حمایت کرده یعنی کسی حق سوار شدن بر آن را ندارد (یکی از معانی «حمی»، نگاهداری و جلوگیری و ممنوعیت است).
آیه درباره بدعتهای جاهلیت و پوچ بودن آنهاست . در رسوم جاهلیت اگر ناقهای پنج بار میزائید و اخری نر بود گوش آن ناقه را شکافته و رها میکردند به ان سوار نمیشدند و ذبح نمیکردند و از آب و چرا مانع نمیشدند و شخص خسته اگر آن را در راه میدید سوارش نمیشد و نام آن بحیره بود. سائبه: آن بود که کسی نذر میکرد اگر مرضم شفا یابد یا مسافر از سفر باز گردد ناقه من سائبه یعنی رها شده است سپس آن را مثل بحیره رها میکردند. وصیله: گوسفند اگر بچه ماده میزائید برای آنها بود و اگر بچه نر میزائید آن را برای خدایان ذبح میکردند و اگر در یکدفعه نر و ماده میزائید میگفتند: ماده به برادرش وصل است و بچّه نر را برای خدایان ذبح نمیکردند. حام: شتر نری که از صلب آن ده شتر میشد میگفتند: پشت خود را قرق کرده دیگر سوار آن نمیشدند و مثل بحیره آزاد میکردند (نقل از مجمع) اقوال دیگری نیز در مجمع و غیره نقل شده که ذکر آنها لازم نیست .
ریشه کلمه:
حمی (۶ بار)
«حام»، اسم فاعل از مادّه «حمایت» به معنای حمایت کننده، به حیوان نری می گفتند که از وجود آن برای تلقیح حیوانات ماده استفاده می شد، هنگامی که ده بار از آن برای تلقیح استفاده می کردند، و هر بار فرزندی از نطفه آن به وجود می آمد، می گفتند که این حیوان پشت خود را حمایت کرده یعنی کسی حق سوار شدن بر آن را ندارد (یکی از معانی «حمی»، نگاهداری و جلوگیری و ممنوعیت است).
آیه درباره بدعتهای جاهلیت و پوچ بودن آنهاست . در رسوم جاهلیت اگر ناقهای پنج بار میزائید و اخری نر بود گوش آن ناقه را شکافته و رها میکردند به ان سوار نمیشدند و ذبح نمیکردند و از آب و چرا مانع نمیشدند و شخص خسته اگر آن را در راه میدید سوارش نمیشد و نام آن بحیره بود. سائبه: آن بود که کسی نذر میکرد اگر مرضم شفا یابد یا مسافر از سفر باز گردد ناقه من سائبه یعنی رها شده است سپس آن را مثل بحیره رها میکردند. وصیله: گوسفند اگر بچه ماده میزائید برای آنها بود و اگر بچه نر میزائید آن را برای خدایان ذبح میکردند و اگر در یکدفعه نر و ماده میزائید میگفتند: ماده به برادرش وصل است و بچّه نر را برای خدایان ذبح نمیکردند. حام: شتر نری که از صلب آن ده شتر میشد میگفتند: پشت خود را قرق کرده دیگر سوار آن نمیشدند و مثل بحیره آزاد میکردند (نقل از مجمع) اقوال دیگری نیز در مجمع و غیره نقل شده که ذکر آنها لازم نیست .
wikialkb: حَام
[ویکی فقه] حام (ابهام زدایی). واژه حام ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: معانیحام (شتر نر)، شتر نری که از صلب آن ده فرزند به وجود آید؛ دارای احکام فقهی در باب وقف اعلام و اشخاصحام (پسر نوح)، یکی از پسران نوحو برادر سام و یافث
...
...
wikifeqh: حام_(ابهام_زدایی)
[ویکی فقه] حام (شتر نر). شتر نری که از صلب آن ده فرزند به وجود آید حام گفته می شود و فقها در باب وقف به مناسبت ذکر وقفهای باطل، از این نوع سنّت جاهلی یاد کرده اند.
برخی آیینهای جاهلی نسبت به چارپایان و احکامی چون حرمت خوردن گوشت یا سوار شدن بر آنها تحت عناوین بحیره ، سائبه ، وصیله و حام در قرآن اشاره رفته و باطل شمرده شده است.
سنتهای جاهلی و حام
از سنن جاهلی که در اسلام باطل شمرده شده، این بود که بر شتر نری که از صلب او ده فرزند به وجود می آمد، سوار نمی شدند و او را در چریدن و آشامیدن آزاد و رها می گذاشتند.
برخی آیینهای جاهلی نسبت به چارپایان و احکامی چون حرمت خوردن گوشت یا سوار شدن بر آنها تحت عناوین بحیره ، سائبه ، وصیله و حام در قرآن اشاره رفته و باطل شمرده شده است.
سنتهای جاهلی و حام
از سنن جاهلی که در اسلام باطل شمرده شده، این بود که بر شتر نری که از صلب او ده فرزند به وجود می آمد، سوار نمی شدند و او را در چریدن و آشامیدن آزاد و رها می گذاشتند.
wikifeqh: حام_(شتر_نر)
دانشنامه آزاد فارسی
حام (Ham)
در عهد عتیق۱، سفر پیدایش، پسر دوم از سه پسر نوح۲ که پس از طوفان نوح دوباره زمین را از جمعیت انباشت. حام صاحب چهار پسر شد که مردمان جنوب زمین از آن ها به وجود آمدند؛ حبشیان از کوش۳، مصریان از مصرایم۴، کنعانیان از کنعان۵، و مردم لیبی از فوط۶. در روایات اسلامی داستان حام، نسبت به روایت عهد عتیق، شاخ و برگ بیشتری گرفته است، مثلاً گفته اند چون نوح او را لعنت کرد فرزندان و نژاد او سیاه شدند و بدین ترتیب نژاد سیاه پوست پدید آمد. نیز ← حامی،_نژاد
Old Testament
Noah Cush Mizraim Canaan Phut
در عهد عتیق۱، سفر پیدایش، پسر دوم از سه پسر نوح۲ که پس از طوفان نوح دوباره زمین را از جمعیت انباشت. حام صاحب چهار پسر شد که مردمان جنوب زمین از آن ها به وجود آمدند؛ حبشیان از کوش۳، مصریان از مصرایم۴، کنعانیان از کنعان۵، و مردم لیبی از فوط۶. در روایات اسلامی داستان حام، نسبت به روایت عهد عتیق، شاخ و برگ بیشتری گرفته است، مثلاً گفته اند چون نوح او را لعنت کرد فرزندان و نژاد او سیاه شدند و بدین ترتیب نژاد سیاه پوست پدید آمد. نیز ← حامی،_نژاد
Old Testament
Noah Cush Mizraim Canaan Phut
wikijoo: حام
پیشنهاد کاربران
به نام حام در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است .
سام از فرزندان آدم است که در تورات نامش آمده است .
و نوح پانصد ساله بود پس نوح سام و حام و یافث را آورد. ( پیدایش :باب 5 : 29 )
تذکر: نوح پسری به نام کنعان داشت که در تورات به نام او اشاره نشده است و در توفان نوح غرق شد.
سام از فرزندان آدم است که در تورات نامش آمده است .
و نوح پانصد ساله بود پس نوح سام و حام و یافث را آورد. ( پیدایش :باب 5 : 29 )
تذکر: نوح پسری به نام کنعان داشت که در تورات به نام او اشاره نشده است و در توفان نوح غرق شد.
حام : حامی - حمایت کننده
حام :حام این کلمه در زبان عبری به معنای گرم و سوزان است .
حام در زبان عربی از ریشه حَوَمَ است به معنای تشنگی و کسی که به دنبال آب می گردد.
حام در زبان عربی از ریشه حَوَمَ است به معنای تشنگی و کسی که به دنبال آب می گردد.