[ویکی فقه] جسم ، از اقسام موجود بماهو موجود و از آن جهت که دستخوش تغییر می شود، موضوع علم طبیعی . جسم نزد حکما لفظ مشترکی است به دو معنای جسم طبیعی و جسم تعلیمی . .
در باره تعریف جسم طبیعی میان اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد؛ بعضی آن را «امر طویل عریض عمیق » تعریف کرده اند و عده ای در تعریف آن گفته اند که جسم طبیعی ، جوهری است که فرض ابعاد سه گانه ، یعنی طول و عرض و عمق ، در آن ممکن باشد، به طوری که این سه ، یکدیگر را قطع کنند و از تقاطع آنها، سه زاویه قائمه به وجود آید.
← قید فرض
جسم تعلیمی ــ که از آن در علوم تعلیمی ( ریاضیات و هندسه ) بحث می شود عبارت است از کمّ متصلی که قابل ابعاد ثلاثه است و بر جسم طبیعی عارض می شود.
جسم تعلیمی جدا از جسم طبیعی نیست و این دو در واقع متحد و موجود به یک وجودند و در تحلیل عقلی میان آنها تفاوت گذاشته می شود.
مثلاً، موم ممکن است به اشکال مختلفی تغییر شکل دهد، بنابراین جسم تعلیمی در آن متعدد است ، اما جسم طبیعی در تمام اشکال ، امر واحدی خواهد بود.
تفاوت بین جسم تعلیمی و جسم طبیعی از حیث ابهام و تعین است .
امتداد جسمی اگر به طور مطلق و مبهم لحاظ شود، بدون تعین به متناهی یا نامتناهی بودن و بدون رعایت مساحت داشتن یا نداشتن آن ، جسمِ طبیعی خواهد بود و اگر با قید تناهی و داشتن مساحتی معین لحاظ شود، جسم تعلیمی است .
به عبارت دیگر، جسم ، ذاتاً و به حسب طبیعتش ، عین امتداد در ابعاد و جهات است ، بدون اینکه متعین به تعینی خاص باشد و کمیت و مقدار و تعین اتصال ، بعد از خودِ اتصال ، بر آن عارض می شود.
اتصال به این معنا فصل مقسِّم جوهر جسمانی است .
اتصال به این وجه (مبهم و غیر متعین ) غیر از اتصال و امتداد متعین و محسوس و غیر از جسمیت تعلیمی است که قسمی از انواع کمّ بوده و جسم به سبب عروضِ آن ، انقسام را می پذیرد.
پس ، نباید این امتداد کمّی عرضی را جزء مقوم ماهیت جوهر دانست .
بنابراین ، جسم تعلیمی عارض بر جسم طبیعی است و این دو در وهم از یکدیگر جدا می شوند.
در عین حال ، باید توجه داشت که جسم طبیعی با تعین مقداری و عددی در خارج موجود است و این از لوازم وجودی جسم است .
همچنین عروض مقادیر تعلیمی (جسم تعلیمی ) و وجود ابعاد متعین ، متوقف بر جسم طبیعی است ، چنان که وجود اعراض ، متوقف بر موضوعشان است .
وجود جسم و به عبارتی هَلِ بسیطه جسم )، به عنوان جوهری که در آن سه خط متقاطع عمود بر هم قابل فرض باشد، بنا بر مشاهده حسی بین است و احتیاجی به اثبات و استدلال ندارد.
حواس ظاهری انسان ، اگرچه از درک حقیقت جوهر جسمانی ناتوان است ، احوال و اوصاف عرضی اجسام را درک می کند و هنگامی که درک این عوارض به عقل عرضه می گردد، عقل در حکم به وجود جسم ، کوچک ترین تردیدی به خود راه نمی دهد، زیرا آنچه عارض جسم به شمار می آید، بدون وجود جسم صورت تحقق نمی پذیرد.
آنچه حس انسان از یک جوهر جسمانی دریافت می کند جز امر متصل چیز دیگری نیست ، و حقیقت و ماهیت جسم همواره مورد بحث و گفتگوی حکما بوده است .
بحث از حقیقت جسم و شناخت جسم نیز از مسائل الاهیات بالمعنی الاعم یا فلسفه اولی است ، زیرا بیان موضوعات علوم از حیث وجود (هل بسیطه ) و ماهیتِ (مای حقیقیه ) آنها برعهده فلسفه اولی ' است .
در عین حال ، جسم از حیث تغییر و تجددی که می پذیرد و معروض حرکت واقع می شود، موضوع علم طبیعی است و بحث از ماهیت و حقیقت موضوع (= جسم ) و وجود آن ، در فلسفه اولی ' مطرح می شود، زیرا موضوع فلسفه اولی ' یا علم الاهی موجود بما هُوَ موجود است و در آن از عوارض ذاتی آن بحث می شود، جسم بودن هم از عوارض ذاتی موجود بما هو موجود است .
حقیقت جسم
در باره حقیقت جسم که ذاتاً متصل است یا نه و بسیط است یا مرکّب از دو جوهر ، یا مرکّب از جوهر و عرض است یا نه میان حکما اختلاف هست .
به طور کلی ، ضابطه اقوال در باره جسم بدین صورت است که جسم قابل تقسیم به اجزایی است .
این اجزا یا همه بالفعل اند یا همه بالقوه ، یا بعضی از اجزا بالقوه و بعضی بالفعل اند.
اقوال معروف در باب حقیقت جسم
...
در باره تعریف جسم طبیعی میان اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد؛ بعضی آن را «امر طویل عریض عمیق » تعریف کرده اند و عده ای در تعریف آن گفته اند که جسم طبیعی ، جوهری است که فرض ابعاد سه گانه ، یعنی طول و عرض و عمق ، در آن ممکن باشد، به طوری که این سه ، یکدیگر را قطع کنند و از تقاطع آنها، سه زاویه قائمه به وجود آید.
← قید فرض
جسم تعلیمی ــ که از آن در علوم تعلیمی ( ریاضیات و هندسه ) بحث می شود عبارت است از کمّ متصلی که قابل ابعاد ثلاثه است و بر جسم طبیعی عارض می شود.
جسم تعلیمی جدا از جسم طبیعی نیست و این دو در واقع متحد و موجود به یک وجودند و در تحلیل عقلی میان آنها تفاوت گذاشته می شود.
مثلاً، موم ممکن است به اشکال مختلفی تغییر شکل دهد، بنابراین جسم تعلیمی در آن متعدد است ، اما جسم طبیعی در تمام اشکال ، امر واحدی خواهد بود.
تفاوت بین جسم تعلیمی و جسم طبیعی از حیث ابهام و تعین است .
امتداد جسمی اگر به طور مطلق و مبهم لحاظ شود، بدون تعین به متناهی یا نامتناهی بودن و بدون رعایت مساحت داشتن یا نداشتن آن ، جسمِ طبیعی خواهد بود و اگر با قید تناهی و داشتن مساحتی معین لحاظ شود، جسم تعلیمی است .
به عبارت دیگر، جسم ، ذاتاً و به حسب طبیعتش ، عین امتداد در ابعاد و جهات است ، بدون اینکه متعین به تعینی خاص باشد و کمیت و مقدار و تعین اتصال ، بعد از خودِ اتصال ، بر آن عارض می شود.
اتصال به این معنا فصل مقسِّم جوهر جسمانی است .
اتصال به این وجه (مبهم و غیر متعین ) غیر از اتصال و امتداد متعین و محسوس و غیر از جسمیت تعلیمی است که قسمی از انواع کمّ بوده و جسم به سبب عروضِ آن ، انقسام را می پذیرد.
پس ، نباید این امتداد کمّی عرضی را جزء مقوم ماهیت جوهر دانست .
بنابراین ، جسم تعلیمی عارض بر جسم طبیعی است و این دو در وهم از یکدیگر جدا می شوند.
در عین حال ، باید توجه داشت که جسم طبیعی با تعین مقداری و عددی در خارج موجود است و این از لوازم وجودی جسم است .
همچنین عروض مقادیر تعلیمی (جسم تعلیمی ) و وجود ابعاد متعین ، متوقف بر جسم طبیعی است ، چنان که وجود اعراض ، متوقف بر موضوعشان است .
وجود جسم و به عبارتی هَلِ بسیطه جسم )، به عنوان جوهری که در آن سه خط متقاطع عمود بر هم قابل فرض باشد، بنا بر مشاهده حسی بین است و احتیاجی به اثبات و استدلال ندارد.
حواس ظاهری انسان ، اگرچه از درک حقیقت جوهر جسمانی ناتوان است ، احوال و اوصاف عرضی اجسام را درک می کند و هنگامی که درک این عوارض به عقل عرضه می گردد، عقل در حکم به وجود جسم ، کوچک ترین تردیدی به خود راه نمی دهد، زیرا آنچه عارض جسم به شمار می آید، بدون وجود جسم صورت تحقق نمی پذیرد.
آنچه حس انسان از یک جوهر جسمانی دریافت می کند جز امر متصل چیز دیگری نیست ، و حقیقت و ماهیت جسم همواره مورد بحث و گفتگوی حکما بوده است .
بحث از حقیقت جسم و شناخت جسم نیز از مسائل الاهیات بالمعنی الاعم یا فلسفه اولی است ، زیرا بیان موضوعات علوم از حیث وجود (هل بسیطه ) و ماهیتِ (مای حقیقیه ) آنها برعهده فلسفه اولی ' است .
در عین حال ، جسم از حیث تغییر و تجددی که می پذیرد و معروض حرکت واقع می شود، موضوع علم طبیعی است و بحث از ماهیت و حقیقت موضوع (= جسم ) و وجود آن ، در فلسفه اولی ' مطرح می شود، زیرا موضوع فلسفه اولی ' یا علم الاهی موجود بما هُوَ موجود است و در آن از عوارض ذاتی آن بحث می شود، جسم بودن هم از عوارض ذاتی موجود بما هو موجود است .
حقیقت جسم
در باره حقیقت جسم که ذاتاً متصل است یا نه و بسیط است یا مرکّب از دو جوهر ، یا مرکّب از جوهر و عرض است یا نه میان حکما اختلاف هست .
به طور کلی ، ضابطه اقوال در باره جسم بدین صورت است که جسم قابل تقسیم به اجزایی است .
این اجزا یا همه بالفعل اند یا همه بالقوه ، یا بعضی از اجزا بالقوه و بعضی بالفعل اند.
اقوال معروف در باب حقیقت جسم
...
wikifeqh: جسم_مادی