جایگاه تقوا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پرهیزگاری، خویشتن داری در برابر خواهش های نفسانی، پرهیز از موجبات خشم خداوند را تقوا گویند.
از منظر قرآن فقط اعمال متقیان پذیرفته است:«... اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین» و به کاری که بنیان آن براساس تقوا نباشد، هرگز اعتنایی نیست ، هرچند ساختن مسجد باشد:«والَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِدًا ضِرارًا و کُفرًا... • لاتَقُم فیهِ اَبَدًا لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَوم اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین • اَفَمَن اَسَّسَ بُنینَهُ عَلی تَقوی مِنَ اللّهِ...» ؛نیز بر پایه روایات فراوانی شرط قبولی اعمال تقواست. تقوا دستور خداوند به خاتم پیامبران (صلی الله علیه وآله):«یاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّه...» و نیز سفارش او به پیروان اسلام و دیگر ادیان الهی است و چنانچه ویژگی دیگری بیش از آن به صلاح بندگان و در خوبی، جامع تر و در ارزش عظیم تر و در عبودیت فراگیرتر می بود، خداوند مهربان به آن وصیّت می کرد :«ولِلّهِ ما فِی السَّموتِ وما فِی الاَرضِ ولَقَد وصَّینَا الَّذینَ اوتوا الکِتبَ مِن قَبلِکُم واِیّاکُم اَنِ اتَّقوا اللّهَ». پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) نیز به رعایت تقوای الهی سفارش کرده ، آن را سرآمد کارها و بزرگ ترین وصیت دانسته اند.
اوصاف تقوا در قرآن
در قرآن کریم از تقوا با اوصافی یاد شده که بیانگر اهمیت و جایگاه ویژه آن از دیدگاه قرآن اند:
← بهترین پوشش معنوی
(۱). احکام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.(۲). بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.(۳). البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. ۱۱۰۷ ق.)، قم، البعثة، ۱۴۱۵ ق.(۴). تأویل الآیات الظاهره، سید شرف الدین علی الحسینی استر آبادی، (م. ۹۶۵ ق.)، به کوشش استاد ولی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۹ ق.(۵). التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.(۶). تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (م. قرن۴ ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.(۷). التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.(۸). تسنیم، جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش.(۹). تفسیر اطیب البیان، عبدالحسین طیب، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ ش.(۱۰). تفسیر الثوری، سفیان الثوری (م. ۱۶۱ ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۳ ق.(۱۱). تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق.(۱۲). تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰ ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.(۱۳). تفسیر غریب القرآن الکریم، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)، به کوشش محمد کاظم، قم، زاهدی.(۱۴). تفسیر القرآن الکریم، الشبّر (م. ۱۲۴۲ ق.)، به کوشش حامد حفنی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۷ ق.(۱۵). تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق.(۱۶). التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.(۱۷). تفسیر کنزالدقایق، المشهدی، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ ق.(۱۸). تفسیر مجاهد، مجاهد (م. ۱۰۲ ق.)، به کوشش محمد عبدالسلام، دارالفکر الاسلامی الحدیثة، ۱۴۱۰ ق.(۱۹). تفسیر المحیط الاعظم، سید حیدر آملی (م. ۷۸۲ ق.)، به کوشش موسوی تبریزی، وزارت ارشاد، ۱۴۱۴ ق.(۲۰). التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(علیه السلام)، به کوشش ابطحی، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، ۱۴۰۹ ق.(۲۱). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.(۲۲). تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.(۲۳). التقوی فی القرآن، السید کمال الحیدری، دمشق، مؤسسة دارالصادقین الثقافیة، ۱۴۲۱ ق.(۲۴). جامع احادیث الشیعه، اسماعیل معزی ملایری، قم، مطبعة العلمیة، ۱۳۹۹ ق.(۲۵). جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.(۲۶). الجامع لأحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.(۲۷). الخصال، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ ق.(۲۸). روضة الواعظین، الفتال النیشابوری (م. ۵۰۸ ق.)، به کوشش سید محمد مهدی، قم، الرضی.(۲۹). زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق.(۳۰). سفینة البحار، شیخ عباس القمی (م. ۱۳۵۹ ق.)، به کوشش مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۶ ق.(۳۱). شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، (م. ۵۰۶ ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ ق.(۳۲). عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد اللیثی (م. قرن ۶)، به کوشش حسنی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ ش.(۳۳). غررالحکم، عبدالواحد آمدی (م. قرن ۵)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۷ ق.(۳۴). فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه.(۳۵). فقه القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ ق.)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق.(۳۶). الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.(۳۷). کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق.(۳۸). لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ق.(۳۹). مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.(۴۰). مستدرک الوسائل، النوری (م. ۱۳۲۰ ق.)، بیروت، آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.(۴۱). مشکاة الانوار، الطبرسی (م. قرن ۷)، به کوشش هوشمند، دارالحدیث.(۴۲). المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.(۴۳). معانی الاخبار، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش.(۴۴). معدن الجواهر، محمد بن علی الکراجکی (م. ۴۴۹ ق.)، به کوشش حسینی، قم، مهر استوار، ۱۳۹۴ ق.(۴۵). مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.(۴۶). مواهب الرحمن، سید عبدالاعلی السبزواری، دفتر آیة الله سبزواری، ۱۴۱۴ ق.(۴۷). میزان الحکمه، ری شهری، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق. المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.(۴۸). نهج البلاغه، صبحی صالح، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ ق.

[ویکی فقه] جایگاه تقوا (قرآن). خدای تعالی مشقت ها را بر دل ها تحمیل می کند تا قلب ها به تقوی عادت کنند.
قلب، مرکز و جایگاه تقوا و خداترسی است:«ذلک ومن یعظم شعـئر الله فانها من تقوی القلوب؛ این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست.»«ان الذین یغضون اصوتهم عند رسول الله اولـئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی...؛ آنها که صدای خود را نزد رسول خدا کوتاه می کنند همان کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای تقوا خالص نموده ...»
دیدگاه مفسرین
فانها من تقوی القلوب، یعنی تعظیم شعائر الهی از تقوی است، بنابراین ضمیر در فانها به تعظیم شعایری بر می گردد که از کلام مفهوم می شود، آنگاه گویی که مضاف تعظیم حذف شده، و مضاف الیه (شعائر) به جای آن نشسته، و ضمیر مضاف هم به همان قائم مقامش برگشته است. و اضافه تقوی به قلوب اشاره است به اینکه حقیقت تقوی و احتراز و اجتناب از غضب خدای تعالی و تورع از محارم او، امری است معنوی که قائم است به دلها. و منظور از قلب، دل و نفوس است. پس تقوی، قائم به اعمال (که عبارت است از حرکات و سکنات بدنی) نیست، چون حرکات و سکنات در اطاعت و معصیت مشترک است، مثلا دست زدن و لمس کردن بدن جنس مخالف در نکاح و زنا، و همچنین بی جان کردن در جنایت و در قصاص، و نیز نماز برای خدا و برای ریا، و امثال اینها از نظر اسکلت ظاهری یکی است، پس اگر یکی حلال و دیگری حرام، یکی زشت و دیگری معروف است، به خاطر همان امر معنوی درونی و تقوای قلبی است، نه خود عمل و نه عناوینی که از افعال انتزاع می شود، مانند احسان و اطاعت و امثال آن. کوتاه سخن اینکه تمام آنچه در برنامه های دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او می اندازد شعائر الهی است و بزرگداشت آن نشانه تقوای دل ها است. این نکته نیز قابل توجه است که منظور از بزرگداشت (آن چنان که بعضی از مفسران ظاهر بین گفته اند) بزرگی جسمانی قربانی و مانند آن نیست، بلکه حقیقت تعظیم آن است که مقام و موقعیت این شعائر را در افکار و اذهان و ظاهر و باطن بالا ببرند و آنچه درخور احترام و عظمت آنها است به جای آورند. ارتباط این عمل با تقوای دل ها نیز روشن است، زیرا علاوه بر اینکه تعظیم جزء عناوین قصدیه است، بسیار می شود که افراد متظاهر یا منافق تظاهر به تعظیم شعائر می کنند، ولی چون از تقوای قلب آنها سرچشمه نمی گیرد بی ارزش است تعظیم و بزرگداشت حقیقی از آن کسانی است که تقوای دل دارند. و می دانیم تقوا و روح پرهیزگاری و احساس مسئولیت در برابر فرمان های الهی چیزی است که کانون آن قلب و روح آدمی است، و از آنجا است که به جسم سرایت می کند، لذا می توان گفت که احترام و بزرگداشت شعائر الهی از نشانه های تقوای دل است . در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) می خوانیم که اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود التقوی هاهنا: حقیقت تقوا اینجا است!

پیشنهاد کاربران

بپرس