[ویکی فقه] متکلمان معتزلی ثواب و عقاب را نشانة اختیار انسان دانسته اند و چنین استدلال کرده اند که اگر انسان در افعال خویش مختار و صاحب اراده نباشد، مدح و ذم و ثواب و عقاب او بی معنا می شود و تکلیف کردن به او نیز بر خلاف عقل است. اما اشاعره نظریة کسب را مطرح کرده و تأکید کرده اند که ثواب و عقاب از باب «عادة اللّه» (بطریق العادة) است و نشانة اختیار نیست.
متکلمان مفاهیم «ثواب و عقاب» و «مدح و ذم» را به هم پیوند زده اند و ازاین رو بحثهای ثواب و عقاب با مبحث بنیادی تر حسن و قبح گره خورده است. شیخ مفید و عضدالدین ایجی از متکلمانی هستند که در تعریف حسن و قبح از مفهوم ثواب و عقاب سود برده اند. به نظر عضدالدین ایجی، یکی از معانی حسن و قبح ــ که نزاع معتزله و اشاعره در باب حسن و قبح عقلی نیز ناظر به همین معناست ــ عبارت است از تعلق گرفتن مدح و ذم به فعل در دنیا و ثواب و عقاب در آخرت . از نظر اشاعره، فعل با قطع نظر از ارادة خداوند نه شایستة مدح و ثواب است نه شایستة ذم و عقاب. اما از نظر معتزلههر فعل، در واقع و با قطع نظر از شرع، یا دارای جهت حسن است و ازاین رو شایستة مدح و ثواب، یا دارای جهت قبح است و ازاین رو شایستة ذم و عقاب. بدین ترتیب، به اعتقاد معتزله، استحقاقِ ثواب و عقابْ برآمدهاز واقعیت فعل است و امری قراردادی یا تابع ارادة خداوند نیست، در حالی که به اعتقاد اشاعره اساساً استحقاقی درکار نیست، چرا که حسن و قبحی فراتر از ارادة خداوند وجود ندارد و بنابراین، ثواب چیزی جز تفضل الاهی نیست. بر پایة این اختلاف، به اعتقاد معتزله پاداش دادن مستحقِّ ثواب، بر خداوند عقلاً واجب است اما به اعتقاد اشاعره خداوندعقلاً می تواند از اعطای ثواب سر باز زند یا از عقاب در گذرد، هرچند چنین نمی کند برخی از امامیه نیز بر مبنای نظریة استحقاق، ثواب را بر خداوند واجب دانسته اند.
نسبت میان ثواب و تکلیف
در بارة نسبت میان ثواب و تکلیف نیز اختلاف معتزله و اشاعره بنیادین است. قاضی عبدالجبار همدانی در استدلالی که برخی از متکلمان امامیه نیز از آن بهره برده اند، گفته است چنانچه خداوند ما را به انجام دادن کارهای دشوار (از جمله عبادت که لازمة آن دشواری و رنج در دوری گزیدن از مشتهیات است) تکلیف کند باید در برابر آن، چنان پاداش فراوانی مقرر نماید که اعطایش بدون سبب و ابتدائاً، نامعقول باشد؛ تکلیف کردن انسان بدون در نظر گرفتن چنین پاداشی ظلم آشکار است. اما اشاعره به چنین ضرورتی قائل نیستند و ثواب را در برابر انجام دادن تکلیف، بر خداوند واجب نمی دانند، چرا که به اعتقاد آنان، تکلیف، تصرف در عبد است.
پرسش معتزلان
یکی از مهم ترین پرسشهای معتزلیان این بوده که استحقاقِ ثواب و عقاب دائمی است یا موقت ؟. این پرسش خود به دو پرسش قابل انحلال است: یکی این که آیا استحقاق ثواب از لوازم ذاتیِ عمل نیک است و استحقاق عقاب از لوازم ذاتیِ عمل بد، و ازاین رو استحقاق ضرورتاً از نفس عمل جدایی ناپذیر است ؟ دوم این که حتی در صورت غیرذاتی بودن استحقاق، آیا استحقاق ثواب و عقاب موقتی است یا دائم ؟ پرسش نخست ناظر است به ضروری بودن استحقاق در برابر عمل و پرسش دوم ناظر است به دوام استحقاق در برابر آن؛ هرچند در آثار متکلمان این دو پرسش به صراحت از یکدیگر تفکیک نشده است اما انجام این تفکیک ما را در فهم بهتر آرای آنان یاری می دهد. طبیعی است که اگر استحقاق از لوازمِ ذاتی عمل باشد، هیچ چیز نمی تواند، نه در دنیا نه در آخرت، آن را زایل کند اما اگر آن از لوازم ذاتیِ عمل نباشد، ممکن است در شرایطی زایل شود. به نظر می رسد متکلمان معتزلی و امامی استحقاق را از لوازم ذاتیِ عمل نمی دانند زیرا از اسباب زایل شدن استحقاق ثواب و عقاب سخن گفته اند. به اعتقاد معتزله، چنان که قاضی عبدالجبار همدانی گفته است، دو چیز استحقاق ثواب را نابود می کند: پشیمانی از طاعت و اِحْباط. معتزله از میانْ رفتن ثواب اعمال گذشته را با گناهان آینده یا گناهان بزرگ تر احباط می خوانند. بسیاری از معتزله و نیز خوارج گفته اند که با یک گناه کبیره تمام طاعات پیشین حبط می شود اما غالب امامیه، هم با از میان رفتن استحقاق ثواب بر اثر پشیمانی مخالفت کرده اند هم با نظریة احباط . امامیه معتقدند عمل نکردن به وعده ها مصداق ظلم و از ساحت خداوند به دور است و بنابراین، طاعات انسان حبط نمی شود. به اعتقاد آنان هیچ چیز استحقاق ثواب را زایل نمی کند اشاعره نیز با نظریة احباط مخالفت کرده اند. به اعتقاد آنان اگرچه خلف وعده بر خداوند محال نیست، به وعده هایش عمل می کند زیرا خلف وعده برای او نقص است.
علل زایل شدن عقاب
...
متکلمان مفاهیم «ثواب و عقاب» و «مدح و ذم» را به هم پیوند زده اند و ازاین رو بحثهای ثواب و عقاب با مبحث بنیادی تر حسن و قبح گره خورده است. شیخ مفید و عضدالدین ایجی از متکلمانی هستند که در تعریف حسن و قبح از مفهوم ثواب و عقاب سود برده اند. به نظر عضدالدین ایجی، یکی از معانی حسن و قبح ــ که نزاع معتزله و اشاعره در باب حسن و قبح عقلی نیز ناظر به همین معناست ــ عبارت است از تعلق گرفتن مدح و ذم به فعل در دنیا و ثواب و عقاب در آخرت . از نظر اشاعره، فعل با قطع نظر از ارادة خداوند نه شایستة مدح و ثواب است نه شایستة ذم و عقاب. اما از نظر معتزلههر فعل، در واقع و با قطع نظر از شرع، یا دارای جهت حسن است و ازاین رو شایستة مدح و ثواب، یا دارای جهت قبح است و ازاین رو شایستة ذم و عقاب. بدین ترتیب، به اعتقاد معتزله، استحقاقِ ثواب و عقابْ برآمدهاز واقعیت فعل است و امری قراردادی یا تابع ارادة خداوند نیست، در حالی که به اعتقاد اشاعره اساساً استحقاقی درکار نیست، چرا که حسن و قبحی فراتر از ارادة خداوند وجود ندارد و بنابراین، ثواب چیزی جز تفضل الاهی نیست. بر پایة این اختلاف، به اعتقاد معتزله پاداش دادن مستحقِّ ثواب، بر خداوند عقلاً واجب است اما به اعتقاد اشاعره خداوندعقلاً می تواند از اعطای ثواب سر باز زند یا از عقاب در گذرد، هرچند چنین نمی کند برخی از امامیه نیز بر مبنای نظریة استحقاق، ثواب را بر خداوند واجب دانسته اند.
نسبت میان ثواب و تکلیف
در بارة نسبت میان ثواب و تکلیف نیز اختلاف معتزله و اشاعره بنیادین است. قاضی عبدالجبار همدانی در استدلالی که برخی از متکلمان امامیه نیز از آن بهره برده اند، گفته است چنانچه خداوند ما را به انجام دادن کارهای دشوار (از جمله عبادت که لازمة آن دشواری و رنج در دوری گزیدن از مشتهیات است) تکلیف کند باید در برابر آن، چنان پاداش فراوانی مقرر نماید که اعطایش بدون سبب و ابتدائاً، نامعقول باشد؛ تکلیف کردن انسان بدون در نظر گرفتن چنین پاداشی ظلم آشکار است. اما اشاعره به چنین ضرورتی قائل نیستند و ثواب را در برابر انجام دادن تکلیف، بر خداوند واجب نمی دانند، چرا که به اعتقاد آنان، تکلیف، تصرف در عبد است.
پرسش معتزلان
یکی از مهم ترین پرسشهای معتزلیان این بوده که استحقاقِ ثواب و عقاب دائمی است یا موقت ؟. این پرسش خود به دو پرسش قابل انحلال است: یکی این که آیا استحقاق ثواب از لوازم ذاتیِ عمل نیک است و استحقاق عقاب از لوازم ذاتیِ عمل بد، و ازاین رو استحقاق ضرورتاً از نفس عمل جدایی ناپذیر است ؟ دوم این که حتی در صورت غیرذاتی بودن استحقاق، آیا استحقاق ثواب و عقاب موقتی است یا دائم ؟ پرسش نخست ناظر است به ضروری بودن استحقاق در برابر عمل و پرسش دوم ناظر است به دوام استحقاق در برابر آن؛ هرچند در آثار متکلمان این دو پرسش به صراحت از یکدیگر تفکیک نشده است اما انجام این تفکیک ما را در فهم بهتر آرای آنان یاری می دهد. طبیعی است که اگر استحقاق از لوازمِ ذاتی عمل باشد، هیچ چیز نمی تواند، نه در دنیا نه در آخرت، آن را زایل کند اما اگر آن از لوازم ذاتیِ عمل نباشد، ممکن است در شرایطی زایل شود. به نظر می رسد متکلمان معتزلی و امامی استحقاق را از لوازم ذاتیِ عمل نمی دانند زیرا از اسباب زایل شدن استحقاق ثواب و عقاب سخن گفته اند. به اعتقاد معتزله، چنان که قاضی عبدالجبار همدانی گفته است، دو چیز استحقاق ثواب را نابود می کند: پشیمانی از طاعت و اِحْباط. معتزله از میانْ رفتن ثواب اعمال گذشته را با گناهان آینده یا گناهان بزرگ تر احباط می خوانند. بسیاری از معتزله و نیز خوارج گفته اند که با یک گناه کبیره تمام طاعات پیشین حبط می شود اما غالب امامیه، هم با از میان رفتن استحقاق ثواب بر اثر پشیمانی مخالفت کرده اند هم با نظریة احباط . امامیه معتقدند عمل نکردن به وعده ها مصداق ظلم و از ساحت خداوند به دور است و بنابراین، طاعات انسان حبط نمی شود. به اعتقاد آنان هیچ چیز استحقاق ثواب را زایل نمی کند اشاعره نیز با نظریة احباط مخالفت کرده اند. به اعتقاد آنان اگرچه خلف وعده بر خداوند محال نیست، به وعده هایش عمل می کند زیرا خلف وعده برای او نقص است.
علل زایل شدن عقاب
...
wikifeqh: ثواب_و_عقاب_در_کلام