[ویکی فقه] تنقبت قطعه ای از زیارت عاشورا است «لَعَنَ الله اُمّةً اسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ» واژه (تنقبت) نقاب زدن دشمنان امام حسین در منابع تاریخی نیامده و دارای ابهام می باشد از این رو برخی از بزرگان در مقام توضیح و تفسیر آن برآمده اند و به توجیهاتی روی آورده اند.
سلسله اسناد، چه بسا با ابهاماتی روبه روست که دو بحث رجالی مهم «تمییز مشترکات» و «توحید مختلفات» برای حلّ آن پدید آمده اند. سال های درازی است که عالمان رجالی به این امر پی برده اند که اصول رجالی ما، برای این دو بحث، کافی نیستند. ایشان به راه های دیگری برای برطرف کردن کاستی های مصادر رجالی در این زمینه پرداخته اند. نخستین اثر مهم در این زمینه، توسط ملاّ محمد اردبیلی (م ۱۱۰۱ ق) بانام جامع الرواة بر پایه تعیین راویان و گاه تعیین مشایخ، تألیف گردیده است. مجموعه کتاب های «ترتیب الاسانید» مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و آثار مشابهی که آیت الله والد (آیت الله سید موسی شبیری زنجانی) ـ حفظه الله ـ در این زمینه فراهم آورده اند، (بین آثار آیت الله والد درزمینه «ترتیب الاسانید»، با مجموعه آثار مرحوم بروجردی در این زمینه، شباهت هایی دیده می شود. ولی این دو مجموعه، کاملاً مستقل از هم تألیف شده اند. ) گامی دیگر برای حلّ این ابهامات است. البته انگیزه ایشان برای تألیف این آثار، به جز رفع اشتراک، برطرف ساختن اشکالاتی بوده است که در اسنادْ پدیدار شده اند (همچون: تصحیف، قلب، زیادت و نقص) که می توان تمام آنها را در عنوان جامع «تحریف» گنجانید.این گونه آثار، بر پایه تتبّع اسانید مشابه، به بحث های رجالی اتقان بیشتری می بخشند. سازمان یافته ترین اثر چاپی در این زمینه، کتاب معجم رجال الحدیث است که از جهت استقرای مشایخ و شاگردان، بی نظیر است و کتابی همانند آن در نظم و روشمندی در میان شیعه و اهل سنّت، دیده نشده است.آنچه تاکنون بدان ها اشاره رفت، همگی درزمینه اسناد احادیث بود. نظیر این گونه مباحث، در متون حدیثی هم مطرح است. با مراجعه به متون مشابه، می توان از بسیاری از ابهامات متون حدیثی و تحریف های نسّاخ و… مطّلع شده، به متنی خالی از ایراد و ابهام، دست یافت. مهم ترین تلاش در این زمینه، تلاش علامه شوشتری در تالیفات مختلف خود، همچون قاموس الرجال، النجعة فی شرح اللّمعة و بخصوص اثر بسیار سودمند الاخبار الدخیلة است. این تلاش ها هرچند با نواقص و کاستی های بسیار همراه است، (نگارنده مجلّدی از قاموس الرجال را برای بررسی تصحیفاتی که مؤلف فقید در رجال الکشی ادّعا کرده، به دقّت وارسی کرد و به این نتیجه رسید که در اکثر موارد، اثبات تصحیف، دشوار است. بلکه در برخی از آنها قطعاً تصحیف رخ نداده است و تنها در موارد کمی تصحیف متن، مسلّم است. ولی در این موارد، گاه چنان تفطّن مؤلّفْ جالب توجه است که اگر ایشان به تصحیف عبارت و متن صحیح آن اشارت نکرده بود، شاید کس دیگری متوّجه این نکات نمی شد. تفصیل این بحث، در این مقال نمی گنجد. ) ولی جهات مثبت آنها چنان خیره کننده است که در هیچ بحث رجالی یا حدیثی، در متن یا سند، نمی توان از مراجعه بدان ها چشم پوشید.
مفهوم تنقبت
در زیارت شریف عاشورا، این قطعه را بارها خوانده ایم: «لَعَنَ الله اُمّةً اسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ». معنای ظاهری جمله روشن است. سخن از زین بستن و لگام زدن بر اسبان، برای پیکار با حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) به میان آمده که مفهوم آن، کاملاً روشن و پذیرفتنی است؛ ولی در اینجا «نقاب زدن» گروه ستمگر هم مطرح شده که این سؤال را به ذهن می آورد که در هیچ مصدری از مصادر تاریخی یا حدیثی دیده یا شنیده نشده که در جریان عاشورا، کوفیان و لشکر عمر سعد و یزیدیان، نقاب به چهره بزنند. برای پاسخ گفتن این سؤال، نخستین بار، مرحوم کفعمی به تأویل و توجیه این قسمت از زیارت پرداخته است. پس از وی، علامه مجلسی کوشیده است که معنای ظاهری عبارت را توضیح دهد.
← دیدگاه علامه مجلسی
تکلّف آمیز بودن توجیهات گذشته، راه احتمالات جدیدی را در این بحث می گشاید. پیش از طرح تفصیلی این احتمالات، ذکر نکته ای مفید است که آیت الله والد از پدر بزرگوارشان مرحوم آیت الله حاج سید احمد زنجانی (رحمت الله علیه) نقل کردند که ایشان می فرموده اند: «درجایی که معنای عبارت با تکلّف همراه باشد، درصدد توجیه آن عبارت برنیایید؛ بلکه نخست به نسخه های معتبر مراجعه کنید. چه بسا در عبارت، تصحیف رخ داده باشد، خلاصه این که درجایی که معنای عبارتْ متکلّفانه است، اصل، مصحّف بودن عبارت است».آیت الله والد می فرمودند که من این مطلب را برای مرحوم آیت الله حاج میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی نقل کردم. ایشان ضمن تأیید آن، افزودند: «در چنین مواردی، چون ما علم اجمالی به خطا داریم، نمی توان اصالت عدم الخطا را جاری ساخت؛ چون آوردن عبارت دشوار که تفسیر آن بدون تکلّفْ امکان ندارد، در محاورات معمولی که بنابر معمّا گویی نیست، اشتباهی معنوی است؛ زیرا با غرض محاوره که تفهیم و تفاهم است، سازگار نیست. بنابراین، اصل خطا مسلّم است: یا خطای لفظی از سوی ناسخان یا خطای معنوی از سوی گوینده. البته تتبّع در این گونه موارد، علم اجمالی ما را منحل می کند و احتمال خطای لفظی را متعیّن می سازد؛ چون در غالب آنها، پس از مراجعه به نسخه های معتبر، غلط بودن نسخه آشکار می گردد».در این جا این بحث مطرح است که آیا این قاعده و این بحث ها، بر احادیث، قابل تطبیق است؟ به نظر بدوی چنین می رسد که با توجه به این که ائمه (علیهم السّلام) معصوم بوده اند، طبیعتاً احتمال خطای معنوی در گوینده، منتفی است؛ بلکه می توان گفت که صرف نظر از عصمت، با عنایت به این که امامان ما همگی از افصحِ متکلّمان و سخنوران بوده اند، احتمال صدور سخن متکلّفانه از ایشان، بسیار مستبعد می نماید، به گونه ای که اطمینان به عدم آن داریم. بنابراین، اگر عصمت امامان (علیهم السّلام) را هم در نظر نگیریم، باز باید تنها احتمال خطای ناسخان را مطرح ساخت؛ ولی با عنایت به جواز نقل به معنا، نمی توانیم مطمئن باشیم که لفظ نقل شده، عین لفظ صادر شده از امام (علیه السّلام) است و اینجاست که احتمال وجود خطای معنوی در نقل به معنا مطرح می گردد.البته در ارزیابی این احتمال، قوّت فقهی ـ حدیثی راوی و میزان آشنایی وی به قواعد ادب، مؤثّر است. لذا بین روایت عمّار ساباطی (که بسیار با اِعضال و دشواری معنوی همراه است)، با روایت امثال ابان بن تَغلِب (که از درجه علمی و ادبی و فقهی والایی برخوردار است)، باید تفاوت قائل شد.بحث بیشتر در این زمینه، در حوصله این مقال نیست؛ ولی آنچه در این بحث مفید است، این که نقل به معنا در روایات عادی انجام می گرفته است؛ ولی در دو دسته روایات، نقل به معنا یا مجاز نیست و یا خارجاً انجام نمی گرفته است: دسته اوّل: ادعیه و زیارات، با توجه به نهی از تصرّف در دعاها که ظاهراً زیارات مأثوره را هم در برمی گیرد. دسته دوم، در خطب و رسایلی که جنبه لفظی در آنها، از اهمیّت ویژه ای برخوردار است.باری، در عبارات زیارت ها، اگر تفسیر ظاهری روایت با تکلّفْ همراه باشد، باید به تحریف نسخه حکم کرد؛ چون احتمال تصرّف عمدی در عبارت متن و نادیده انگاشتن نهی از تصرّف در دعا و زیارت، معمولاً بسیار ضعیف است.
تصحیف واژه تنقبت
...
سلسله اسناد، چه بسا با ابهاماتی روبه روست که دو بحث رجالی مهم «تمییز مشترکات» و «توحید مختلفات» برای حلّ آن پدید آمده اند. سال های درازی است که عالمان رجالی به این امر پی برده اند که اصول رجالی ما، برای این دو بحث، کافی نیستند. ایشان به راه های دیگری برای برطرف کردن کاستی های مصادر رجالی در این زمینه پرداخته اند. نخستین اثر مهم در این زمینه، توسط ملاّ محمد اردبیلی (م ۱۱۰۱ ق) بانام جامع الرواة بر پایه تعیین راویان و گاه تعیین مشایخ، تألیف گردیده است. مجموعه کتاب های «ترتیب الاسانید» مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و آثار مشابهی که آیت الله والد (آیت الله سید موسی شبیری زنجانی) ـ حفظه الله ـ در این زمینه فراهم آورده اند، (بین آثار آیت الله والد درزمینه «ترتیب الاسانید»، با مجموعه آثار مرحوم بروجردی در این زمینه، شباهت هایی دیده می شود. ولی این دو مجموعه، کاملاً مستقل از هم تألیف شده اند. ) گامی دیگر برای حلّ این ابهامات است. البته انگیزه ایشان برای تألیف این آثار، به جز رفع اشتراک، برطرف ساختن اشکالاتی بوده است که در اسنادْ پدیدار شده اند (همچون: تصحیف، قلب، زیادت و نقص) که می توان تمام آنها را در عنوان جامع «تحریف» گنجانید.این گونه آثار، بر پایه تتبّع اسانید مشابه، به بحث های رجالی اتقان بیشتری می بخشند. سازمان یافته ترین اثر چاپی در این زمینه، کتاب معجم رجال الحدیث است که از جهت استقرای مشایخ و شاگردان، بی نظیر است و کتابی همانند آن در نظم و روشمندی در میان شیعه و اهل سنّت، دیده نشده است.آنچه تاکنون بدان ها اشاره رفت، همگی درزمینه اسناد احادیث بود. نظیر این گونه مباحث، در متون حدیثی هم مطرح است. با مراجعه به متون مشابه، می توان از بسیاری از ابهامات متون حدیثی و تحریف های نسّاخ و… مطّلع شده، به متنی خالی از ایراد و ابهام، دست یافت. مهم ترین تلاش در این زمینه، تلاش علامه شوشتری در تالیفات مختلف خود، همچون قاموس الرجال، النجعة فی شرح اللّمعة و بخصوص اثر بسیار سودمند الاخبار الدخیلة است. این تلاش ها هرچند با نواقص و کاستی های بسیار همراه است، (نگارنده مجلّدی از قاموس الرجال را برای بررسی تصحیفاتی که مؤلف فقید در رجال الکشی ادّعا کرده، به دقّت وارسی کرد و به این نتیجه رسید که در اکثر موارد، اثبات تصحیف، دشوار است. بلکه در برخی از آنها قطعاً تصحیف رخ نداده است و تنها در موارد کمی تصحیف متن، مسلّم است. ولی در این موارد، گاه چنان تفطّن مؤلّفْ جالب توجه است که اگر ایشان به تصحیف عبارت و متن صحیح آن اشارت نکرده بود، شاید کس دیگری متوّجه این نکات نمی شد. تفصیل این بحث، در این مقال نمی گنجد. ) ولی جهات مثبت آنها چنان خیره کننده است که در هیچ بحث رجالی یا حدیثی، در متن یا سند، نمی توان از مراجعه بدان ها چشم پوشید.
مفهوم تنقبت
در زیارت شریف عاشورا، این قطعه را بارها خوانده ایم: «لَعَنَ الله اُمّةً اسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ». معنای ظاهری جمله روشن است. سخن از زین بستن و لگام زدن بر اسبان، برای پیکار با حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) به میان آمده که مفهوم آن، کاملاً روشن و پذیرفتنی است؛ ولی در اینجا «نقاب زدن» گروه ستمگر هم مطرح شده که این سؤال را به ذهن می آورد که در هیچ مصدری از مصادر تاریخی یا حدیثی دیده یا شنیده نشده که در جریان عاشورا، کوفیان و لشکر عمر سعد و یزیدیان، نقاب به چهره بزنند. برای پاسخ گفتن این سؤال، نخستین بار، مرحوم کفعمی به تأویل و توجیه این قسمت از زیارت پرداخته است. پس از وی، علامه مجلسی کوشیده است که معنای ظاهری عبارت را توضیح دهد.
← دیدگاه علامه مجلسی
تکلّف آمیز بودن توجیهات گذشته، راه احتمالات جدیدی را در این بحث می گشاید. پیش از طرح تفصیلی این احتمالات، ذکر نکته ای مفید است که آیت الله والد از پدر بزرگوارشان مرحوم آیت الله حاج سید احمد زنجانی (رحمت الله علیه) نقل کردند که ایشان می فرموده اند: «درجایی که معنای عبارت با تکلّف همراه باشد، درصدد توجیه آن عبارت برنیایید؛ بلکه نخست به نسخه های معتبر مراجعه کنید. چه بسا در عبارت، تصحیف رخ داده باشد، خلاصه این که درجایی که معنای عبارتْ متکلّفانه است، اصل، مصحّف بودن عبارت است».آیت الله والد می فرمودند که من این مطلب را برای مرحوم آیت الله حاج میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی نقل کردم. ایشان ضمن تأیید آن، افزودند: «در چنین مواردی، چون ما علم اجمالی به خطا داریم، نمی توان اصالت عدم الخطا را جاری ساخت؛ چون آوردن عبارت دشوار که تفسیر آن بدون تکلّفْ امکان ندارد، در محاورات معمولی که بنابر معمّا گویی نیست، اشتباهی معنوی است؛ زیرا با غرض محاوره که تفهیم و تفاهم است، سازگار نیست. بنابراین، اصل خطا مسلّم است: یا خطای لفظی از سوی ناسخان یا خطای معنوی از سوی گوینده. البته تتبّع در این گونه موارد، علم اجمالی ما را منحل می کند و احتمال خطای لفظی را متعیّن می سازد؛ چون در غالب آنها، پس از مراجعه به نسخه های معتبر، غلط بودن نسخه آشکار می گردد».در این جا این بحث مطرح است که آیا این قاعده و این بحث ها، بر احادیث، قابل تطبیق است؟ به نظر بدوی چنین می رسد که با توجه به این که ائمه (علیهم السّلام) معصوم بوده اند، طبیعتاً احتمال خطای معنوی در گوینده، منتفی است؛ بلکه می توان گفت که صرف نظر از عصمت، با عنایت به این که امامان ما همگی از افصحِ متکلّمان و سخنوران بوده اند، احتمال صدور سخن متکلّفانه از ایشان، بسیار مستبعد می نماید، به گونه ای که اطمینان به عدم آن داریم. بنابراین، اگر عصمت امامان (علیهم السّلام) را هم در نظر نگیریم، باز باید تنها احتمال خطای ناسخان را مطرح ساخت؛ ولی با عنایت به جواز نقل به معنا، نمی توانیم مطمئن باشیم که لفظ نقل شده، عین لفظ صادر شده از امام (علیه السّلام) است و اینجاست که احتمال وجود خطای معنوی در نقل به معنا مطرح می گردد.البته در ارزیابی این احتمال، قوّت فقهی ـ حدیثی راوی و میزان آشنایی وی به قواعد ادب، مؤثّر است. لذا بین روایت عمّار ساباطی (که بسیار با اِعضال و دشواری معنوی همراه است)، با روایت امثال ابان بن تَغلِب (که از درجه علمی و ادبی و فقهی والایی برخوردار است)، باید تفاوت قائل شد.بحث بیشتر در این زمینه، در حوصله این مقال نیست؛ ولی آنچه در این بحث مفید است، این که نقل به معنا در روایات عادی انجام می گرفته است؛ ولی در دو دسته روایات، نقل به معنا یا مجاز نیست و یا خارجاً انجام نمی گرفته است: دسته اوّل: ادعیه و زیارات، با توجه به نهی از تصرّف در دعاها که ظاهراً زیارات مأثوره را هم در برمی گیرد. دسته دوم، در خطب و رسایلی که جنبه لفظی در آنها، از اهمیّت ویژه ای برخوردار است.باری، در عبارات زیارت ها، اگر تفسیر ظاهری روایت با تکلّفْ همراه باشد، باید به تحریف نسخه حکم کرد؛ چون احتمال تصرّف عمدی در عبارت متن و نادیده انگاشتن نهی از تصرّف در دعا و زیارت، معمولاً بسیار ضعیف است.
تصحیف واژه تنقبت
...
wikifeqh: تنقبت_در_زیارت_عاشورا