تقوا و ابروریزی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقوا و آبروریزی (قرآن). تقوا سبب پرهیز انسان از هتک حرمت دیگران و حفظ آبروی آنها می شود.
تقوا و پارسایی، سبب پرهیز آدمی از هتک حرمت دیگران می شود:وجاءه قومه یهرعون الیه ومن قبل کانوا یعملون السیـات قال یـقوم هـؤلاء بناتی هن اطهر لکم فاتقوا الله ولا تخزون فی ضیفی... .قوم او (به قصد مزاحمت میهمانان) به سرعت به سراغ او آمدند (و قبلا کارهای بد انجام می دادند) گفت: «ای قوم من! اینها دختران منند برای شما پاکیزه ترند! (با آنها ازدواج کنید و از زشتکاری چشم بپوشید! ) از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!» وجاء اهل المدینة یستبشرون• قال ان هـؤلاء ضیفی فلا تفضحون• واتقوا الله ولا تخزون.(از سوی دیگر،) اهل شهر (از ورود میهمانان با خبر شدند، و به طرف خانه لوط) آمدند در حالی که شادمان بودند. • (لوط) گفت: «اینها میهمانان منند آبروی مرا نریزید! • و از خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید!»
دیدگاه مفسرین
فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی، این جمله بیانگر خواسته لوط علیه السّلام است و جمله: و لا تخزون فی ضیفی، عطفی است تفسیری برای جمله فاتقوا الله، چون آن حضرت اگر از آنها خواست که متعرض میهمانانش نشوند بخاطر هوای نفسش و عصبیت جاهلیت نبود بلکه به خاطر این بود که می خواست مردم از خدا بترسند، که اگر می ترسیدند نه متعرض میهمانان او می شدند و نه متعرض هیچ کس دیگر، چون در این نهی از منکر، هیچ فرقی میان میهمانان او و دیگران نبود و او سالها بوده که آن مردم را از این گناه شنیع نهی می کرده و بر نهی خود اصرار می ورزیده.و اگر این بار نهی خود را وابسته بر معنای ضیافت کرده و ضیافت را هم به خودش نسبت داده و نتیجه تعرض آنان را رسوایی خود معرفی کرده و گفته: مرا نزد میهمانانم رسوا مسازید، همه به این امید بوده تا شاید به این وسیله صفت فتوت و کرامت را در آنها به حرکت و به هیجان در آورد، و لذا بعد از این جمله، به طریقه استغاثه و طلب یاری متوسل شد و گفت: الیس منکم رجل رشید، آیا یک مرد رشد یافته در میان شما نیست؟ تا شاید یک نفر دارای رشد انسانی پیدا شود و آن جناب را یاری نماید و او و میهمانان او را از شر آن مردم ظالم نجات دهد، لیکن آن مردم آن قدر رو به انحراف رفته بودند که درست مصداق کلام خدای تعالی شده بودند که فرموده: لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون به همین جهت گفته های پیغمبرشان کمترین اثری در آنان نکرد و از گفتار او منتهی نشدند، بلکه پاسخی دادند که او را از هر گونه پافشاری مایوس کردند. در اینجا قرآن می گوید: قوم با سرعت و حرص و ولع برای رسیدن به مقصد خود به سوی لوط آمدند (و جاءه قومه یهرعون الیه). همان قوم و گروهی که صفحات زندگانیشان سیاه و آلوده به ننگ بود، و قبلا اعمال زشت و بدی انجام می دادند (و من قبل کانوا یعملون السیئات).لوط در این هنگام حق داشت بر خود بلرزد و از شدت ناراحتی فریاد بکشد و به آنها، گفت من حتی حاضرم دختران خودم را به عقد شما در آورم، اینها برای شما پاکیزه ترند (قال یا قوم هؤلاء بناتی هن اطهر لکم). بیائید و از خدا بترسید، آبروی مرا نبرید، و با قصد سوء در مورد میهمانانم مرا رسوا مسازید (فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی). ای وای مگر در میان شما یک انسان رشید و عاقل و شایسته وجود ندارد، که شما را از این اعمال ننگین و بی شرمانه باز دارد (ا لیس منکم رجل رشید).

پیشنهاد کاربران

بپرس