فتوت

/fotovvat/

مترادف فتوت: ایثار، جوانمردی، رادمردی، رادی، مردانگی، همت، جوانی، سخا، سخاوت، کرم، بخشندگی

برابر پارسی: جوانمردی، رادمردی، رادی

معنی انگلیسی:
generosity, manliness, fair shake

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

فتوت. [ ف َ ] ( ع ص ) کوفته. فتیت. || ریزه ریزه نموده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) نان فتیر. ( فهرست مخزن الادویه ).

فتوت. [ ف ُ ت ُوْ وَ ] ( ع اِمص ) جوانی. ( زمخشری ) ( اقرب الموارد ). سیبویه گوید: در جمع و مصدر این ریشه یاء به واو بدل شود، و این ابدال کم نظیری است. ( از اقرب الموارد ). || سخا و کرم. ( اقرب الموارد ) ( تعریفات ). بخشندگی. بخشش. دهش. ( یادداشت بخط مؤلف ). || مروت. ( اقرب الموارد ). جوانمردی و مردانگی. ( یادداشت بخط مؤلف ) : مرا که در صدر مروت نشسته و عقد فتوت بسته. ( گلستان ). || ( اصطلاح تصوف ) در اصطلاح اهل حقیقت آن است که خلق را به دنیا و آخرت از خویش نرنجانی. ( تعریفات ). کف نفس از آزار رساندن به خلق ، بخشش موجود، ترک شکایات از فقد موجود باشد. علی بن ابی بکر اهوازی گوید: فتوت آن است که خویشتن را در این جهان از جمیع جهانیان فروتر شناسی. مفسرین فتوت را به بت شکنی تعریف کرده اند، چنانکه در سرگذشت حضرت ابراهیم خلیل اﷲ به روایت یکی از افراد خاندانش ، در قرآن آمده است که «قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم » ( قرآن 60/21 )، پس بت هر کس روان اوست و هرکه با روان خویش مخالفت ورزید جوانمرد بحقیقت اوست ، و نیز چنین است در خلاصة السلوک. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). فتوت و جوانمردی را دو مظهر است. یکی فردی ، یعنی صفات و خصائص خاصه افراد، اعم از اینکه آن افراد بهم گرد آیند و یا منفرداً زندگی نمایند. دیگر اجتماعی یعنی مجموعه اعمال و آداب و آثار و احوالی که این افراد را پدید آورده اند و به رعایت آن ملزمشان ساخته. فتوت فردی که مظاهر مختلف داشته خاص سرزمین واحد و قوم بخصوص نیست و لااقل هر قوم و طایفه ای در ادوار مختلف تاریخ ، به یکی از این صفات و مظاهر متصف بوده است. بخشش و آزادگی و شجاعت و فرزانگی از فتوتند. شجاعت و مهمان نوازی را نزد عرب به حد کمال توان دید. آزادمردی و دلیری و بزرگ منشی و وفای به عهد را در سرزمین پهناوری که مسکن نژاد آریا و قوم ایرانی است هرچه تمام تر میتوان یافت. پس اگر محققی بلحاظ کرم و شجاعت منبع فتوت فردی را در عرب بجوید راهی نه بر صواب رفته و اگر بسبب آزادگی و رادی سرچشمه جوانمردی را منحصراً در ایران پژوهش کند باز به بیراهی گراییده است. عنصری که در فتوت تأثیر خاص کرده است - خاصه در فتوت اجتماعی - تصوف است و صحیح تر آن است که بگوییم فتوت اجتماعی پس از آمیختن فتوت فردی با تصوف پیدا آمده است. عنصر دیگر که همچون تصوف سهمی بسزا در پرورش و نمایاندن فتوت اجتماعی دارد عیاری است. عیاران طایفه ای بوده اند از مردم که در ظاهر شغل دستبرد زدن به کاروان و تاختن از محلی به محل دیگر داشتند اما در عین راهزنی و دستبرد، از طریق جوان مردی ونمک شناسی گامی بیرون نمی نهادند و در رعایت جانب مردانگی و بلندنظری مثل بودند. دفاع یک قسمت از شهر یا محله به عهده اینان بود. به اهل محل خویش تجاوز نمیکردند، دروغ نمی گفتند، خیانت نمی کردند، مشق پیاده روی و تیراندازی و شمشیرزنی و خنجرگذاری و دیگر آداب سپاهکشی میکرده اند. نکته دیگری که در مقدمه بحث فتوت اجتماعی باید بدان اشارت کرد موضوع غازیان مطوعه است. غازیان مطوعه کسانی بودند که از شهرهای اسلام به طوع و رغبت و به هزینه خود دسته دسته گرد می آمدند و در سرحدها به حرب کفار میرفتند. حق آن است که عیاری وتصوف دو عامل مهم تغییر فتوت لغوی استعاری به فتوت اصطلاحی شده است. در اوایل قرن پنجم هجری در بلاد شام فتوتی پدید آمد بنام «احداث » ( ج ِ حدث مرادف فتی ) و معروفترین آنان اَحداث شهر حلب بودند. فتوت شاطری و عیاری در عصر سلجوقی با مقاومت شدید مواجه شد و بسبب قتل و نهب و اخلال و فسادی که میکردند کم کم فتوت به پرهیزگاری و دینداری گرایید و اجتماعات فتیان سرّی شد. و در خفا کار تبلیغ این فتوت که عکس العمل فتوت عیاری مرسوم در بلاد عرب ، خاصه بغداد بود بالا گرفت و در حقیقت صوفیه به تنزیه و تصفیه آن پرداختند، و یکی از مشاهیر فتیان این دوره کتابی بنام «الفتوة» ساخته است. در قرن ششم هجری حتی دارالخلافه بغداد اندک گرایشی بدان نمود و وزیر خلیفه ابوالکرم به سال 532 هَ. ق. برادرزاده خود را وادار کرد که به دست ابن بکران به فتوت گراید. ( نقل از سخنرانی محمد دبیرسیاقی درباره آئین جوانمردی ). ملا حسین واعظ کاشفی کتابی بنام فتوت نامه نوشته و آداب و رسوم فتیان را در آن نگاشته است. وی گوید : موضوع علم فتوت نفس انسان باشد، از آن جهت که مباشر و مرتکب افعال جمیله و صفات حمیده گردد و تارک و رادع اعمال قبیحه و اخلاق رذیله شود، به اراده. و به عبارت دیگرتجلیه و تخلیه و تزکیه و تصفیه را شعار و دثار خود سازد تا رستگاری یابد و به نجات ابد رسد. فتوت را سه مرتبه است : اول سخا که هرچه دارد از هیچکس واندارد،دوم صفا که سینه را از کبر و کینه پاک و پاکیزه سازد، و مرتبه آخر وفاست که هم با خلق نگه دارد و هم با خدا. مظهر صفت فتوت فتی یا جوانمرد نامیده می شود. ابراهیم خلیل به عقیده اهل فتوت اول نقطه دایره فتوت و ابوالفتیان است ، از پس او یوسف صدیق ، سدیگر یوشعبن نون ، چهارم اصحاب کهف و پنجم مرتضی علی. اما ازفتی مطلق مراد علی بن ابی طالب است و سند سلسله فتوت به آن حضرت منتهی میگردد. هر دسته از اهل فتوت پیروو مرید شیخی و پیری بوده اند و به او دست ارادت داده و از جان و دل فرمان او را مطیع و احکام و اوامر اورا مجری میشده اند. شرایط ارادت پنج بوده است : توبه ٔبه صدق ، ترک علایق و اشغال دنیوی ، دل با زبان راست داشتن ، اقتداء درست کردن و درِ مرادات بر خود بستن. لوازم مرید گرفتن بیست وهشت بوده است : چهار فرض ، چهار سنت ، چهار ادب ، چهار ارکان ، چهار شرط و هشت مستحب. اما چهار شرط: اول آنکه مرید را غسل فرماید، دوم تحقیق مهم مرید کند که پیش تر دست ارادت به دیگری نداده باشد، سوم چون خواهد دست مرید گیرد و درود فرستد به محمد و آل او، چهارم آب و نمک در مجلس حاضر کند. کسانی که در حلقه اهل فتوت وارد میشده اند جز از پیر سه نفر دیگر را نیز باید خدمت کنند: یکی نقیب که شغل اوتفحص احوال و رسیدگی به غور امور و حسب و نسب اهل فتوت بوده است ، دوم پدر عهد که داوطلب را به عهد خدا می آورده و آیه عهد و عهدنامه و خطبه طریقت را بر او میخوانده است ، سوم استاد شَدّ که میان کسی را که داعیه قبول این مسلک و شاگردی چنین استاد داشته است می بسته و او را پس از اجرای آداب میان بستن فرزند طریق خلف میخوانده است. ارکان میان بستن شش بوده است : اول آنکه استاد اقسام شَدّ و انواع آن را داند و بیان کند، دوم فرزند را چهل روز خدمت فرماید و پس از آن برداشت کند، سوم آب و نمک در مجلس حاضر کند، چهارم چراغ پنج فتیله برافروزد، پنجم میان فرزند به شرط ببندد، ششم حلوای شرط را ترتیب کند. آب و نمک اشارت است بدانکه اهل طریق باید چون آب صافی و روشن دل باشند وحق نمک یکدیگر رعایت کنند تا چون آب و نمک در همه جا راه داشته باشند. چراغ پنج فتیله اشارت است به چراغ دل که به محبت پنج تن آل عبا باید افروخت تا عالم وجود بدان روشن گردد. هنگامی که میخواستند میان کسی راببندند در مکان وسیع پاکیزه ای مجلس می ساختند و پیر و پدر عهداﷲ و استاد شد و نقیب و برادران طریق در محفل حاضر می شدند و دو سجاده رو به قبله یکی برای پیر و یکی برای استاد شَدّ می انداختند و دو برادر طریقت بر دست چپ پدر عهد می نشستند و اگر پیر حاضر نبود مصحفی بر روی سجاده او می نهادند و کاسه آب صافی در مجلس حاضر میکردند و قدری نمک سفید پاک که هیچ چیز به آن آمیخته نباشد می آوردند. نقیب برمیخاست و پس از قرائت آیه مخصوص نمک را در آب میریخت و سپس چراغ پنج فتیله روشن میکردند و آیه نور قرائت میشد و پدر عهد فرزند را پس از خواندن آیه عهد، به عهد می آورد و نصایحی به او میداد. سپس استاد شَدّ برپا میخاست و فرزند را بر طرف چپ خود نگاه میداشت و هر دو روی به پیرمیکردند و استاد دوازده امام یاد میکرد. پس به دست راست دست فرزند می گرفت چنان که انگشت ابهام خود بر انگشت ابهام او مینهاد. پس سه بار کلمه شهادت بر او میخواند و به تجرید او را از کبایر توبه میداد. پس دست چپ بر سر فرزند مینهاد و نظر بر صفه های مجلس میکرد. پس فاتحه میخواند و تکبیر میگفت و سند و پیران و اهل شَدّ و بیعت را یاد میکرد و جداگانه پیر و استاد خود را ذکر خیر می گفت. پس دست چپ از سر فرزند به کتف راست او فرودمی آورد و صلوات میفرستاد به رسول و اهل بیت او و فرزند را همانجا میگذاشت و سه قدم خود بازپس میرفت ، پس فاتحه برمیخواند و پای راست یک قدم فراپیش مینهاد. آنگاه سوره اخلاص میخواند و پای راست پیش مینهاد و یک بار سجاده شدّ از کتف خود برمیگردانید و به دست چپ فرودمی آورد. در این هنگام شَدّ را راست بر میان سجاده می اندازند، چنان که چون نماز گزارد پیشانی او بر میان شَدّ باشد. پس شیخ برخیزد و دو رکعت نماز شَدّ بگزارد و میان بستگان در دنبال به وی اقتدا کنند، پس سلام بازدهد و شیخ اینجا خطبه طریقت بخواند... چون خطبه خوانده شود ارکانی که در کتاب فتوت نامه مذکور است بخوانند بر فرزند و حجت گیرند سه بار. آنگاه استاد شَدّ برخیزد و هر دو دست به زیر شَدّ درآورد، پس دست راست و چهار انگشت در زیر شَدّ آرد و انگشت ابهام به زیر شَدّ دارد. پس از روی سجاده بر دارد و بوسه بر میان شد دهد و بر کتف خود اندازد. پس رو به قبله بایستد چنانکه هر دو انگشت ابهام پای بر کنار سجاده باشد و باز شَدّ را از گردن خود به دست راست فرودآرد و بر سجاده اندازد. آنگاه دست چپ را بلند دارد و بر گردن فرزنداندازد چنانکه هر دو سر شَدّ در پیش میان وی به هم رسد و شَدّ را حمل دهد و به سه کرت به میان فرزند رساند. اول به دست راست فرودآرد و بگوید: یا حی و یا قیوم. پس به دست چپ فرودآرد و بگوید: یا ذا الجلال و الاکرام. سوم بار به میان فرزند رساند و بگوید: یا هو،یا من هو لا اله الا هو. پس دعای فتوت امام جعفر صادق بخواند و گره شَدّ زند. آنگه سخنی که باید گفت در گوش فرزند بگوید. پس آب و نمک را به حاضران بچشاند و اگر حلوا باشد به شرط برساند. پس بعد از سه روز فرزند را به نظر استاد آورند و استاد گره از میان وی بگشاید و گوید که بستم میان این فرزند به بقا و اکنون گشادم به فنا. پس شَدّ را به گردن فرزند اندازد. به عقیده اهل فتوت خلفای علی در میان بستن چهار تن بودند: اول سلمان فارسی مأمور مداین ، دوم داود مصری مأمور مصر، سوم سهیل رومی مأمور روم ، و چهارم ابومحجن ثقفی مأمور یمن. و سند میان بستگان هر یک از ممالک اسلامی به یکی از چهار تن می پیوندد. ( نقل به اختصار از مقاله عباس اقبال در شماره 6 و 7 مجله شرق ). داش مشتی ها و لوطیها نیز صورت دیگر از جوانمردان هستندکه در دوره های اخیر در ایران دستگاهی و آدابی داشته اند و از لوازم آنها هفت وصله بوده است به شرح زیر: زنجیر بی سوسه یزدی ، جام برنجی کرمانی ، دستمال بزرگ ابریشمی کاشانی ، چاقوی اصفهانی ، چپق چوب عنّاب یا آلوبالو، شال لام الف لا و گیوه تخت نازک. داش مشتی ها از پستی و چاپلوسی و قیود و تشریفات به دور بوده اند و کارهای کثیف و پست را دوست نداشتند. هرگز یک نفر داش به کسب حلاجی ، دلاکی ، کناسی و حمالی نمی پرداخت. داش ها درهر کوچه و گذر قدرتی داشتند، به اهالی محل خود تجاوز نمیکردند و حق نمک را می شناختند. قاپ بازی و لیس بازی از سرگرمی های آنها بود. الفاظ و کلمات را به معانی خاص به کار میبردند تا حرفهای خصوصی آنها را دیگران نفهمند. ( از یادداشت های محمد دبیرسیاقی ). در هر صورت در دوره های مختلف در ایران عیاران و جوانمردان به صورتهای مختلف ظهور کرده اند. و رجوع به فتیان شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

اهل فتوت فتیان تصوف و عیاری دو منشائ فتوت بشمار میروند . اساس فتوت را حدیث ادعایی [ فتی اعلی سیف ا ذوالفقار] که خطاب بعلی ۴ شده میدانند ( طبری . زتنبرگ ۲۷ ) ( ورک . تاریخ طبری چاپ مصر مطبعه حسینیه ) . طبق روایات افراد خاندان پیغمبر خود را نمایندگان حقیقی فتوت میدانستند . در طی قرون این کلمه بمعنی فروسیت گرفته شد. در اوایل قرن پنجم ه. در بد شام نوعی فتوت پدید آمد بنام [ احداث ] ( ج . حدث مردان فتی ) و معروفترین آنان احداث شهر حلب بودند. فتوت شاطری و عیاری در عصر سلجوقی با مقاومت شدید مواجه شدند و بسبب قتل و نهب و اخل و افسادی که عمال دولت میکردند کم کم فتوت به پرهیزگاری و دینداری گرایید و اجتماعات فتیان سری شد. کار تبلیغ این فتوت که عکس العمل فتوت مرسوم در بد عرب خاصه بغداد بود با گرفت و صوفیه نیز به تنزیه و تصفیه آن پرداختند و یکی از مشاهیر فتیان این دوره کتابی بنام [ الفتوه ] تالیف کرده . در قرن ششم حتی دارالخفه بغداد اندک گرایشی بدان نمود و وزیر خلیفه ابوالکرم بسال ۵۳۲ برادرزاده خود را وادار کرد که بدست ابن بکران به فتوت گراید . گویند ناصر الدین الله ( ۶۲۲ - ۵۷۵ ه ق . ) به بسیاری از امرائ و بزرگان رتبه فتوت داد و امتیاز [ رمی البندق ] را بدیشان عطا کرد . اعطای مقام مزبور طی مراسمی باشکوه انجام میگرفت و داوطلب میبایست شلواری بپوشد که آنرا [ سراویل الفتوه ] یا [ لباس الفتوه ] مینامند و از [ کاس الفتوه ] نیز بنوشند . بقول کتاب عمده الطالب خانواده علوی آل معیه از زمان ناصر خلیفه حق اعطای رتبه فتوت داشتند . ابن بطوطه در آسیای صغیر جوامع فتیان را دیدار کرد . محسین کاشفی کتابی بنام فتوت نامه] نوشته و آداب و رسوم فتیان را در آن نگاشته رسایل بسیار در باب این فرقه تالیف شدهاست . هر دسته از اهل فتوت پیرو و مرید شیخی و پیری بوده اند و راو دست ارادت داده و از جان و دل فرمان وی را مطیع و احکام و اوامر او را مجری شمرده اند ولی بجز پیر به سه تن دیگر نیز باید خدمت کنند : یکی نقیب که امور و حسب شغل او تفحص احول و رسیدگی بغور و نسب اهل فتوت بوده است . دوم پدر عهد که داوطلب را بعهد خدا می آورده و آیه عهدنامه و خطبه طریقت را بر او میخوانده است . سوم استاد شد که میان کسی را که داعیه این مسلک و شاگردی چنین استاد را داشته است می بسته و او را پس از اجرای آداب میان بستن فرزند طریق خلف میخوانده است . بعقیده اهل فتوت خلفای علی ۴ در [ میان بستن ] چهار تن بودند: اول سلمان فارسی مامورمداین دوم داودمصری مامور مصر سوم سهیل رومی مامور روم و چهارم ابومحجن ثقفی مامور یمن و سند .میان بستگان هر یک از ممالک اسمی بیکی از چهار تن میپیوندند ( دائره المعارف اسم لغت نامه و غیره ) .
جوانی، جوانمردی، سخا، کرم
( اسم ) ۱ - جوانی ۲ - سخا کرم بخشندگی ۳ - جوانمردی مردانگی ۴- ایثار است یعنی غیر را برنفس خود ایثار کند و آن ایثار بجاه است و اعلی درجه آن ایثار بنفس است بدان که در امر غیر سعی کند و او را بر خود برتری دهد لغزشهای او را نادیده انگارد و با همگان بانصاف عمل کند . یا علم فتوت . موضوع آن علم فتوت نفس انسان است از آن جهت که مباشر و مرتکب اعمال نیک گردد و تارک و رادع اعمال بد و پست شود باراده و به عبارت دیگر تجلیه و تخلیه و تزکیه را شعار و دثار خود سازد تا رستگاری یابد و به نجات ابد رسد .
کوفته . فتیت

فرهنگ معین

(فُ تُ وَّ ) [ ع . فتوة ] (اِمص . ) ۱ - جو ا نی . ۲ - جوانمردی ، کرم ، بخشندگی . ، ~نامه کتابی که در آن اصول و آداب فتوت نوشته شده است .

فرهنگ عمید

۱. جوانی.
۲. جوانمردی.
۳. [قدیمی] سخا، کَرَم.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] فُتُوَّت یا آئین جوانمردی عنوان مسلکی صوفیانه است که بسیاری از کشورهای اسلامی رواج داشت. این آئین شکلی از خدمت گزاری به جامعه و انسان ها با مرام و آداب ویژه بود. فتوت بر جنبه های اخلاقی اسلام تأکید داشت و از لحاظ اجتماعی وسیله ای برای دستگیری از فقیران وموجب استیصال ستمگران شد. پس از اسلام تمام فتیان خود را به علی(ع) منسوب می دانند.
فتوت، لغتی عربی و در فارسی به معنی جوانی، جوانمردی و بخشندگی است. این لغت از فتی مشتق شده است. کلمه فتی (به صورت های مختلف مفرد، مثنی و جمع) هشت بار در قرآن آمده و قبل از اسلام هم، در ادبیات عرب کاربرد داشته است.
فتی در لغت به معنی جوان و در اصطلاح، کسی است که به رشد اخلاقی و روحی رسیده باشد. وجه نامیدن چنین اشخاصی به جوان و جوانمرد این است که انسان، پیش از این که به رشد اخلاقی برسد همچون کودک است؛ اما جوان از لحاظ سلامت روحی و جسمی در بهترین دوره عمرش به سر می‏ برد و جوانمرد هم به لحاظ کمالات اخلاقی در بهترین و قوی ‏ترین حالات است.

دانشنامه آزاد فارسی

فُتُوّت
(یا: جوانمردی؛ در عربی از فَتی به معنی جوان، نیز به معنی بخشندگی، مردانگی، سخا و کرم) از آیین هایی که در جهان اسلام پس از تصوف در شمار رایج ترین آیین ها بوده است. در اخلاق و ادب، شامل فضایلی است مانند بزرگواری، سخاوت، رشادت و جز آن ها که این رفتار را از یک فتیِ حقیقی انتظار داشتند و نیز به معنی اجتماعی از جوانان که این فضایل مذکور را وظیفۀ خود می دانستند. فتوت آیینی ایرانی است که سرچشمه های آن را شاید در آیین مهر یا میترائیسم باید جُست. دور نیست که حتی پس از ظهور اسلام، این آیین از ایران به شبه جزیرۀ عربستان رفته باشد. پیروان این آیین را جوانمردان یا فتیان گویند. در میان اعراب قدیم فتوت به معنای منتهای مفهوم انسانیت بود و از میان آن فضایل، بیشتر به سخاوت و شجاعت توجه داشتند و بعدها این دو فضیلت از ارکان اصلی فتوت شد. فتی از دیدگاه عرفانی و تمثیلی وصف سالکی است که به کمال فطرت خود و به منزلگه دل رسیده باشد. آداب تشرّف به جوانمردی عبارت بوده است از میان بستن شَدّ، پوشیدن شلوار فتوت، و نوشیدن قدح آب و نمک یا شیر و نمک. ظاهراً اصول جوانمردی در قرن ۵ق تکوین یافته و در فتوت نامه های فراوانی به نگارش درآمده، ازجمله فتوت نامۀ عبدالرزاق کاشانی، فتوت نامۀ شمس الدین آملی، فتوت نامۀ شهاب الدین عمر سهروردی و فتوت نامۀ نجم الدین زرکوب تبریزی. فتوت با آداب و تشکیلاتی خاص تا قرن ۸ق در سرتاسر بلاد اسلامی انتشار داشت و اما بعد، به صورت تشکیلاتی رسمی از میان رفت. نیز← جوانمردان

جدول کلمات

مردی

مترادف ها

generosity (اسم)
مروت، بخشش، سخاوت، فتوت، گشاده دستی

manliness (اسم)
مروت، فتوت

chivalry (اسم)
دلیری، جوانمردی، فتوت، تعارف

youth (اسم)
فتوت، جوانی، شباب، جوانان، نوباوگان، شخص جوان

فارسی به عربی

فروسیة

پیشنهاد کاربران

بپرس