تفصیل قران در نهج البلاغه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تفصیل قرآن در نهج البلاغه. قال رسول الله ـ (صلی الله علیه و آله وسلّم) ـ انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی. آری قرآن و نهج البلاغه دو گوهر گرانبهائی هستند که هر دو مکمل یکدیگر و چراغ هدایت و روشنگری هستند. در قرآن کریم و نهج البلاغه موارد بسیاری است که در یکی این دو کتاب ارزشمند، مباحثی به نحو اجمال بیان شده و در دیگری به نحو تفصیل آمده است که در اینجا با رعایت اختصار، مواردی از آن ذکر می شود:
«قل هو الله احد؛ بگو او خدای یگانه است.»«الاحد لا بتاویل عدد؛ خدا یکی است بدون برگشت به عدد.»«ما وحده من کیفه؛ کسی که کیفیت برای خداوند ثابت کند، خدا را یکتا نشناخته است.»«و التوحید ان لا تتوهمه؛ یکتا دانستن خدا این است که او را به وهم و اندیشه در نیاوریم.»«کل مسمی بالوحدة غیره قلیل؛ هر نامیده شده به «یکی» غیر از خدا، کم است.»
← معانی واحد
«و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون نقیرا؛ هرکس از مرد و زن کارهای شایسته کند و مؤمن باشد به بهشت درآید و به قدر رشته هسته خرمایی ستم نبیند.»«... و نودوا ان تلکم الجنة اورثتموها بما کنتم تعملون؛ اهل بهشت را ندا کنند که این بهشت را به پاداش اعمالی که می کرده اید، به دست آورده اید.»قرآن مجید از مردمی که نماز را تباه کرده و پیر و هوسها شده اند، استثنایی نموده، می فرماید:«الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون شیئا؛ مگر آنها که توبه کرده، ایمان آورده، کار شایسته کرده اند، آنها به بهشت درآیند و هیچ گونه ستم نبینند.»«... و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها... ؛ و هر کس خدا و پیغمبر را فرمان برد خدا او را به بهشت هایی درآرد که جویها در آن روان است.»«الفرائض! الفرائض! ادوها الی الله تؤدکم الی الجنة؛ واجبات را بجا آورید. واجبات را بجا آورید، آنها را برای خدا انجام دهید تا شما را به بهشت رساند.»«... الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطوا ا زمتها فاوردتهم الجنة؛ تقوا مانند شترهای رامی است که صاحبشان بر آنها سوار شده و مهارشان را به دست دارند و ایشان را به بهشت وارد می سازند.»«فان التقوی فی الیوم الحرز و الجنة و فی غد الطریق الی الجنة؛ تقوی در امروز پناه و سپر است و فردا راه بهشت.»«... فمن اقرب الی الجنة من عاملها... ؛ چه کسی به بهشت نزدیک تر است از کسی که کار بهشت کرده است؟»در وصیتی، آن حضرت بعد از مراجعت از جنگ صفین راجع به ماترک و دارایی خویش چنین فرموده است:«هذا ما امر به عبدالله علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین فی ماله ابتغاء وجه الله لیولجنی به الجنة و یعطینی به الامنة؛ این است آنچه که بنده خدا علی بن ابیطالب پیشوای مؤمنین نسبت به دارایی خود دستور داده است برای خشنودی خدا و برای اینکه مرا به بهشت درآورد و آسودگی عطا فرماید.»در قرآن و نهج البلاغه آیات و عبارات بسیار دیگری نیز به این مضمون وارد شده است که در تمام آنها، بهشت را تنها پاداش عمل صالح، تقوی، ترس از خدا، اطاعت خدا و رسول و امثال این عبارات که همه متضمن یک معنی است، قرار داده است و در هیچ مورد چیز دیگری را مانند انتساب به خاندان پیغمبر اکرم یا وصول به حق یا حضور در مقام جلالی که دسته یی ادعا می کنند، موجب دخول بهشت ندانسته است.
خلقت آدم ابوالبشر
«ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون؛ حکایت عیسی نزد خدا چون حکایت آدم است، وی را از خاک آفرید و بدو گفت باش! پس وجود یافت.»همچنین علی (علیه السلام) بعد از آنکه خلقت زمین و آسمان و خورشید و ماه و ستاره را تشریح می کند، می فرماید:«ثم جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها و عذبها و سبخها تربة سنها بالماء حتی خلصت ولاطها بالبلة حتی لزبت فجبل منها صورة ذات احناء و وصول و اعضاء و فصول اجمدها حتی استمسکت و اصلدها حتی صلصلت لوقت معدود و اجل معلوم ثم نفخ فیها من روحه فمثلت انسانا ذا اذهان یجیلها و فکر یتصرف بها و جوارح یختدمها و ادوات یقلبها و معرفة یفرق بها بین الحق و الباطل و الاذواق و المشام و الالوان و الاجناس معجونا بطینة الالوان المختلفة و الاشباه المؤتلفة و الاضداد المتعادیة و الاخلاط المتباینة من الحر و البرد و البلة و الجمود و المساءة و السرور... ؛ سپس از زمین سنگلاخ و زمین هموار و کشتزار و شوره زار پاره خاکی فراهم آورد و آب بر آن ریخت تا پاکیزه شد و آن را با آب آمیخت تا به هم چسبید؛ آنگاه از آن خاک آمیخته شکلی را که دارای دست و پا و اعضا و پیوستگی ها و گسستگی ها بود، بیافرید و آن را جمود داد تا از یکدیگر جدا نشود و محکم کرد به حدی که صدا می کرد؛ سپس آن را گذاشت تا زمان معین و مدت معلومی، پس آن گل خشکیده را جان بخشید و انسانی بوجود آمد دارای قوای مدرکه ای که آنها را جولان می داد و فکری که با آن در کارها تصرف می کرد و اعضایی که خدمتگزارش بود و ابزاری که آنها را به حرکت می آورد و دارای معرفتی بود که میان حق و باطل و چشیدنی ها و بوییدنی ها و رنگها و جنسها تمیز می داد. سرشت او را از رنگهای گوناگون و مواد موافق و مختلف آمیخت از صفرا و بلغم و خون و سودا و اندوه و خوشحالی...»
اجل موجودات
...

پیشنهاد کاربران

بپرس