تفاسیر روایی قرن یازدهم هجری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در پرتو روی آوری محدّثان و دانشمندان بزرگ دینی به اخبار و احادیث، گرایش به تدوین تفسیر روایی آهنگ تندتری به خود گرفت و تفسیرهای روایی چندی به خامه محدّثان، به جهان تفسیر و روایت عرضه گردید که در این مقاله به برخی از آنها اشارت می شود.
دانش تفسیر، در آغاز، بخشی از علم حدیث به شمار می رفت تا این که در نخستین گام تکامل خویش از این علم جدا شد و به صورت علمی مستقل درآمد و بر پایه آن، در کنار دیگر مجموعه های روایی، تفسیرهای روایی (چون تفسیر علی بن ابراهیم قمی و تفسیر عیاشی و تفسیر فرات کوفی) ظهور نمود. چنانکه تفسیرهایی منسوب به ائمه علیهم السّلام و یارانشان، مانند تفسیر صاحب عسکر ـ امام هادی علیه السّلام ـ و تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السّلام؛ نیز وجود داشت. (گفتنی است همچنانکه ابن ندیم در الفهرست و شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة اشاره می کنند، ابوالجارود زیاد بن منذر، متوفّای ۱۵۰ هجری و رئیس فرقه زیدیّه جارودیّه و از اصحاب امامان سجّاد و باقر و صادق علیه السّلام نیز تفسیر خود را پیش از انحرافش و تنها از امام باقر علیه السّلام روایت می کند. امّا تفسیر او، همان روایات تفسیری است که امام به صورت متفرّق بیان داشته اند و او آنها را یکجا گرد آورده است و به نام راوی نیز مشهور شده. به خلاف دو تفسیر عسکری و صاحب العسکر، که اگر چه در برخی موارد، مشابه تفسیر یاد شده اند، امّا از همان ابتدا به نام تفسیر امام، شهرت داشته اند. باید اضافه کرد که در عصر ائمّه علیهم السّلام. تفاسیر روایی دیگری (همچون تفسیر ابوالجارود) نیز وجود داشتند که خود، بخشی از حدیث به شمار می رفتندمانند تفسیر عطیّه، تفسیر کلبی، تفسیر مقاتل، تفسیر بطائنی و…. )این شاخه از علوم اسلامی، در روند رشد خود، و در گامی دیگر، پا به عرصه اجتهاد گذاشت و در نتیجه، تفسیرهایی به شیوه اجتهادی و عقلی به صحنه آمد و روایات تفسیری تا حدّ زیادی کنار نهاده شده، درحاشیه روایات فقهی قرار گرفتند؛ چرا که با روی کار آمدن شیوه اجتهادی، دیگر به روایات به دید منبع منحصر به فرد نگریسته نمی شد؛ بلکه روایت، در نهایت به عنوان یکی از منابع تفسیر قلمداد می گردید.
← کند شدن تفسیر قرآن به سبک اجتهادی در قرن یازدهم
به دنبال پیدایش این طرز تفکّر و رویارویی آن با اجتهاد، گرایش بیشتری به اخبار پیدا شد و در نتیجه، محدّثان بزرگی به تدوین مجموعه های روایی پرداختند که در کنار جوامع روایی اوّل (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار)؛ به عنوان جوامع روایی دوم شناخته شدند. سید محمّد جزایری ، از مشایخ علاّمه مجلسی، کتاب جوامع الکلم» (شامل روایات، اصول دین، فقه، اخلاق و تفسیر) را تدوین کرد. فیض کاشانی، درگذشته ۱۰۹۱ق، کتاب وافی» را تالیف نمود. فقیه کاظمی، در گذشته ۱۱۰۰ق، کتاب جامع الاحادیث» را نگاشت. حرّ عاملی، وسائل الشیعة را نوشت. علاّمه مجلسی، کتاب صد و ده جلدی بحار الانوار را به رشته تحریر درآورد؛ و بالاخره، ملاّ عبداللّه بحرانی، از شاگردان وی، به تهیه کتاب عوالم» (که به همان بزرگی بحار است) اقدام کرد.
← نور الثّقلین
این، بخشی از تفاسیر روایی قرن یازدهم بود که نگارنده بدان دست یازیده است. یادآور می شود که از یک سو، صفحه صفحه این تفسیرها پر است از مطالب گران قیمت و بررسیهای ارزشمند تفسیری و روایی، و از آن سو، روایتهای ثبت شده در این مجموعه های روایی، در مجموع، خالی از اشکال نیست؛ چرا که بسی روایتهای سست و ضعیف و چه بسا ساختگی در آن به چشم می خورد. بنابراین، بازبینی و تصحیح و جداسازی روایتهای درست از روایتهای ضعیف و نادرست، در تحقیق و طبع و نشر این آثار، امری ضروری می نماید.از این رو، بر اهل فن و بویژه مدیران مراکز پژوهشی، از قبیل مرکز آموزش تخصّصی تفسیر و علوم قرآن حوزه علمیه قم و نیز دانشکده علوم حدیث است که به این مهم جامه عمل پوشانده و نسبت به چاپ و نشر آثار خطّی (این میراث گرانبهای پیشینیان صالح) همّت گمارند.

پیشنهاد کاربران

بپرس