تعصب یهود

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعصب یهود (قرآن). یهودیان متعصب بدون داشتن دلیل، هدایت را تنها در آئین خود می دانند، قرآن در پاسخ می فرماید:پیرو آئین خالص ابراهیم گردید تا هدایت شوید.
تعصب نابجای یهود، به دین خود:•«وقالت طـائفة من اهل الکتـب ءامنوا بالذی انزل علی الذین ءامنوا وجه النهار واکفروا ءاخره لعلهم یرجعون ولا تؤمنوا الا لمن تبع دینکم قل ان الهدی هدی الله ان یؤتی احد مثل ما اوتیتم او یحاجوکم عند ربکم...:و گروهی از اهل کتاب (عالمان آنها به پیروان خود) گفتند: به آنچه (از آیات قرآنی) بر مؤمنان فرود آمده در آغاز روز ایمان آورید و در پایان آن کافر شوید، شاید (از دین شان) بازگردند (زیرا آنها شما را اهل بصیرت در دین می دانند و با تردید شما به تردید می افتند).و (گفتند) جز به کسی که پیروی از دین تان دارد اطمینان نکنید ( حقیقت را نگویید)- بگو البته هدایت، هدایت خداست- تا مبادا (معلوم شود که ممکن است) آنچه به شما داده شده به کسی داده شود، یا (بتوانند) در نزد پروردگارتان با شما محاجّه کنند (و بالاخره اعتراف نکنید که مسلمان ها نیز مانند شما قبله و دین و کتاب حق دارند و در قیامت با شما محاجه خواهند کرد). بگو: فضل و رحمت به دست خداست، به هر کس بخواهد می دهد (و ترفند شما مانع از ایمان مستعدان نمی شود) و خداوند (از نظر ذات و صفت) دارای وسعت، و دانا (به همه چیز) است.» آیات فوق، پرده از روی یکی دیگر از نقشه های ویرانگر یهود بر می دارد و نشان می دهد که آنها برای متزلزل ساختن ایمان مسلمانان از هر وسیله ای استفاده می کردند، تهاجم نظامی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و آیات فوق، اشاره به بخشی از تهاجم فرهنگی آنها دارد. می فرماید:" گروهی از اهل کتاب گفتند: (بروید و ظاهرا) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید (و کفر خود را آشکار سازید) شاید آنها- مؤمنان- نیز متزلزل شده، باز گردند" (وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ ).شاید منظور از آغاز و پایان روز این باشد که فاصله میان ایمان و کفر شما کوتاه باشد، این کوتاهی فاصله سبب خواهد شد که بگویند آنها اسلام را چیز مهمی خیال می کردند، ولی از نزدیک چیز دیگری یافتند و لذا به سرعت از آن بازگشتند.این توطئه در افراد ضعیف النفس اثر قابل ملاحظه ای خواهد داشت به خصوص اینکه عده مزبور از دانشمندان یهود بودند، و همه می دانستند که آنها نسبت به کتب آسمانی و نشانه های آخرین پیامبر، آشنایی کامل دارند، و این امر لا اقل پایه های ایمان تازه مسلمانان را متزلزل می سازد، جمله" لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ " نشان می دهد که آنها امیدوار به تاثیر این نقشه بودند. ولی برای اینکه پیروان خود را از دست ندهند تاکید کردند که ایمان شما باید تنها جنبه صوری داشته باشد" شما جز به کسی که از آئینتان پیروی می کند (واقعا) ایمان نیاورید" (وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ ).از بعضی از تفاسیر بر می آید که یهود خیبر به یهود مدینه این توصیه را کردند مبادا آنها که نزدیک تر به پیامبرند، تحت تاثیر او قرار گرفته ایمان بیاورند، زیرا گروهی از آنها عقیده داشتند نبوت تنها در نژاد یهود خواهد بود، و اگر پیامبری ظهور کند باید از یهود باشد.بعضی از مفسران، جمله" لا تُؤْمِنُوا" را از ماده" ایمان" به معنی اطمینان و اعتماد گرفته اند (این ماده به این معنی نیز آمده است) بنا بر این منظور از جمله بالا این است که این توطئه باید کاملا محرمانه باشد و آن را جز به افراد یهود به دیگران- حتی مشرکان- بازگو نکنید، مبادا این سر فاش گردد و نقشه نقش بر آب شود، ولی خداوند عالم و آگاه پرده از رازشان برداشت و آنها را رسوا ساخت، تا درس عبرتی برای مؤمنان باشد و وسیله هدایتی برای کافران.سپس در یک جمله معترضه که از کلام خداوند است، می فرماید:" به آنها بگو: هدایت تنها هدایت الهی است" و این توطئه های شما در برابر آن بی اثر است (قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللَّهِ ).در این جمله به اصطلاح معترضه که در لابلای سخنان یهود قرار گرفته، خداوند پاسخ پر معنی و کوتاهی به آنها می دهد که اولا هدایت از ناحیه خدا است و در انحصار نژاد و قوم خاصی نیست و هیچ لزومی ندارد که پیامبر ص تنها از یهود باشد، و ثانیا آنها که مشمول هدایت الهی شده اند با این توطئه ها متزلزل نخواهند شد.بار دیگر به ادامه سخنان یهود باز می گردد، و می فرماید، آنها گفتند:" هرگز باور نکنید به کسی همانند شما (کتاب آسمانی) داده شود، (بلکه نبوت مخصوص شما است) و همچنین تصور نکنید آنها می توانند در پیشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو کنند" (أَنْ یؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ أَوْ یحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ ). «۱» به این ترتیب روشن می شود که آنها گرفتار خود برتربینی عجیبی بودند خود را بهترین نژادهای جهان می پنداشتند و نبوت و همچنین عقل و درایت و منطق و استدلال را از آن خود فکر می کردند و با این منطق واهی می خواستند در هر دو جنبه برای خود مزیتی بر دیگران قائل شوند.در پایان آیه خداوند جواب محکمی به آنها می دهد و با بی اعتنایی به آنها روی سخن را به پیامبر کرده، می فرماید:" بگو: فضل و موهبت به دست خدا است و به هر کس بخواهد و شایسته ببیند می دهد و خداوند واسع (دارای مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته) می باشد" (قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیدِ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ ).یعنی، بگو: مواهب الهی اعم از مقام والای نبوت و همچنین موهبت عقل و منطق و افتخارات دیگر همه از ناحیه او است، و به شایستگان می بخشد. هیچ کس عهد و پیمانی از او نگرفته و هیچ کس قرابت و خویشاوندی با او ندارد و هرگز مواهب خویش را در انحصار گروهی قرار نداده است.آیات فوق که در حقیقت از آیات اعجاز آمیز قرآن بود و پرده از روی اسرار یهود و دشمنان اسلام بر می داشت، نقشه ماهرانه آنها را برای متزلزل ساختن مسلمانان صدر اول فاش کرد آنها در پرتو آن بیدار شدند و از وسوسه های اغواگر دشمن بر حذر گردیدند ولی اگر دقت کنیم می بینیم که در عصر و زمان ما نیز همان طرح ها به اشکال دیگری اجرا می شود وسائل تبلیغاتی دشمن که از مجهزترین و نیرومندترین وسائل تبلیغاتی جهان است در این قسمت به کار گرفته شده و کوشش می کنند که پایه های عقائد اسلامی را در افکار مسلمین، مخصوصا نسل جوان ویران سازند.
نفی اسلام آوردن یهودیان
•«افتطمعون ان یؤمنوا لکم...واذا لقوا الذین ءامنوا قالوا ءامنا واذا خلا بعضهم الی بعض قالوا اتحدثونهم بما فتح الله علیکم لیحاجوکم به عند ربکم...:آیا (شما مسلمانان) طمع دارید که آنها (یهودی ها) به (آیین) شما ایمان بیاورند در حالی که گروهی از آنان (عده ای از علماشان در طول تاریخ) کلام خدا را می شنیدند سپس آن را پس از فهم و تعقل (به خاطر اغراض دنیوی خود) تحریف می کردند در حالی که (زشتی کار خود را) می دانستند.و چون کسانی را که ایمان آورده اند ملاقات کنند می گویند: ما ایمان آوردیم؛ و وقتی با یکدیگر خلوت می کنند (به یکدیگر) می گویند: چرا (از آیات تورات) آنچه را که خدا (علمش را) بر شما گشوده (مانند آیاتی که صفات پیامبر اسلام و صدق او را بیان می کند) به مسلمان ها بازگو می کنید تا با همین حکم نزد پروردگارتان با شما محاجّه کنند (و پیروز شوند)؟ آیا نمی اندیشید؟!» بعضی از مفسران در شان نزول دو آیه اخیر از امام باقر ع چنین نقل کرده اند:" گروهی از یهود که دشمنی با حق نداشتند هنگامی که مسلمانان را ملاقات می کردند از آنچه در تورات پیرامون صفات پیامبر اسلام ص آمده بود به آنها خبر می دادند، بزرگان یهود از این امر آگاه شدند و آنها را از این کار نهی کردند، و گفتند شما صفات محمد ص را که در تورات آمده برای آنها بازگو نکنید تا در پیشگاه خدا دلیلی بر ضد شما نداشته باشند، آیات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت"در این آیات چنان که ملاحظه می کنید قرآن، ماجرای بنی اسرائیل را رها کرده، روی سخن را به مسلمانان نموده و نتیجه گیری آموزنده ای می کند، می گوید:" شما چگونه انتظار دارید که این قوم به دستورات آئین شما ایمان بیاورند، با اینکه گروهی از آنان سخنان خدا را می شنیدند و پس از فهم و درک آن را تحریف می کردند، در حالی که علم و اطلاع داشتند"؟! (أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ ).بنا بر این اگر می بینید آنها تسلیم بیانات زنده قرآن و اعجاز پیامبر اسلام ص نمی شوند نگران نباشید، اینها فرزندان همان کسانی هستند که به عنوان برگزیدگان قوم همراه موسی به کوه طور رفتند و سخنان خدا را شنیدند و دستورهای او را درک کردند، و به هنگام بازگشت، آن را تحریف نمودند.از جمله" وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ ..." چنین استفاده می شود که همه آنها تحریف گر نبودند بلکه این تنها کار گروهی بوده که شاید اکثریت را تشکیل می دادند. در" اسباب النزول" آمده است که گروهی از یهود هنگامی که از طور باز گشتند به مردم گفتند:" ما شنیدیم که خداوند به موسی دستور داد فرمان های مرا در آنجا که می توانید انجام دهید، و آنجا که نمی توانید ترک کنید"! و این نخستین تحریف بود.به هر حال در ابتدای ظهور پیامبر اسلام انتظار می رفت که قوم یهود پیش از دیگران با ندای اسلام لبیک گویند چرا که آنها اهل کتاب بودند (بخلاف مشرکان) بعلاوه صفات پیامبر اسلام ص را نیز در کتاب های خود خوانده بودند ولی قرآن می گوید: با سابقه بدی که آنها دارند انتظار شما مورد ندارد، چرا که گاهی صفات و روحیات انحرافی یک جمعیت، سبب می شود که با تمام نزدیکی به حق از آن دور گردند. آیه بعد پرده از روی حقیقت تلخ دیگری پیرامون این جمعیت حیله گر و منافق بر می دارد و می گوید:" پاکدلان آنها هنگامی که مؤمنان را ملاقات می کنند اظهار ایمان می نمایند" (و صفات پیامبر را که در کتب شان آمده است خبر می دهند) (وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا)." اما در پنهانی و خلوت، جمعی از آنها می گویند: چرا مطالبی را که خداوند در تورات برای شما بیان کرده به مسلمانان می گوئید"؟ (وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیکُمْ )." تا در قیامت در پیشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال کنند، آیا نمی فهمید"؟(لِیحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ).این احتمال در تفسیر آیه نیز وجود دارد که آغاز آیه از منافقان یهود سخن می گوید که در حضور مسلمانان دم از ایمان می زدند، و در غیاب انکار می کردند و حتی پاکدلان یهود را نیز مورد سرزنش قرار می دادند که چرا اسرار کتب مقدس را در اختیار مسلمانان قرار داده اید؟به هر حال این تاییدی است بر آنچه در آیه قبل بود که شما از جمعیتی که چنین روحیات بر آنها حاکم است چندان انتظار ایمان نداشته باشید.جمله" فَتَحَ اللَّهُ عَلَیکُمْ " ممکن است به معنی حکم و فرمان الهی باشد که در اختیار بنی اسرائیل قرار داشت، و ممکن است اشاره به گشودن درهای اسرار الهی و خبرهای آینده مربوط به شریعت جدید به روی آنان باشد.
انحصارگرایی یهودیان متعصب
•«وقالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا... تلک امانیهم... بلی من اسلموجهه لله وهو محسن فله اجره عند ربه...:و گفتند: هرگز به بهشت درنمی آید جز کسی که یهودی یا نصرانی باشد. این خیال های خام آنهاست، بگو: اگر راستگویید دلیل و برهان تان را بیاورید.چرا؛ کسی که تمام وجود خود را تسلیم خدا کند در حالی که (در عمل) نکوکار است، او را پاداشی است درخور مقامش در نزد پروردگار خود، و نه بر آنها بیمی می رود (در آخرت) و نه غمگین می شوند.» قرآن در آیات فوق اشاره به یکی دیگر از ادعاهای پوچ و نابجای گروهی از یهودیان و مسیحیان کرده و سپس پاسخ دندان شکن به آنها می گوید:" آنها گفتند: هیچ کس جز یهود و نصاری داخل بهشت نخواهد شد" (وَ قالُوا لَنْ یدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری ).در پاسخ ابتدا می فرماید:" این تنها آرزویی است که دارند" (و هرگز به این آرزو نخواهند رسید) (تِلْکَ أَمانِیهُمْ ).بعد روی سخن را به پیامبر ص کرده می گوید:" به آنها بگو هر ادعایی دلیلی می خواهد چنانچه در این ادعا صادق هستید دلیل خود را بیاورید" (قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ).پس از اثبات این واقعیت که آنها هیچ دلیلی بر این مدعی ندارند و ادعای انحصاری بودن بهشت، تنها خواب و خیالی است که در سر می پرورانند، معیار اصلی و اساسی ورود در بهشت را به صورت یک قانون کلی بیان کرده، می گوید:آری کسی که در برابر خداوند تسلیم گردد و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است" (بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ ).و بنا بر این" چنین کسانی نه ترسی خواهند داشت و نه غمگین می شوند" (وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ ).خلاصه اینکه بهشت و پاداش خداوند و نیل به سعادت جاودان در انحصار هیچ طایفه نیست، بلکه از آن کسانی است که واجد دو شرط باشند:در مرحله اول تسلیم محض در مقابل فرمان حق و ترک تبعیض در احکام الهی، چنان نباشد که هر دستوری موافق منافع شان است بپذیرند و هر چه مخالف آن باشد پشت سر اندازند، آنها به طور کامل تسلیم حق اند.و در مرحله بعد آثار این ایمان در عمل آنها به صورت انجام کار نیک منعکس گردد، آنها نیکوکارند، نسبت به همگان و در تمام برنامه ها.در حقیقت قرآن با این بیان مساله نژاد پرستی و تعصب های نابجا را بطور کلی نفی می کند و سعادت و خوشبختی را از انحصار طایفه خاصی بیرون می آورد ضمنا معیار رستگاری را که ایمان و عمل صالح است، مشخص می سازد.
نفی رضایت یهودیان از پیامبر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس