[ویکی فقه] ترور شخصیت هارون (قرآن). ترور شخصیت از روش های مبارزاتی دشمنان پیامبران بود، که و با نسبت دادن جادوگری به هارون علیه السّلام توسط فرعونیان، این پیامبر را مورد ترور شخصیت قرار دادند.
فرعونیان، با نسبت جادوگری به هارون علیه السّلام با وی دشمنی کردند و وی را ترور شخصیت کردند:ثم بعثنا من بعدهم موسی وهـرون الی فرعون وملایه بـایـتنا فاستکبروا وکانوا قوما مجرمین• فلما جآءهم الحق من عندنا قالوا ان هـذا لسحر مبین.بعد از آنها، موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و اطرافیانش فرستادیم اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند چرا که) آنها گروهی مجرم بودند! و هنگامی که حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «این، سحری است آشکار!» قالوا ان هـذن لسـحرن یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما ویذهبا بطریقتکم المثلی.گفتند: «این دو (نفر) مسلما ساحرند! می خواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بین ببرند!
دیدگاه علامه طباطبایی
در این آیات رشته سخن را به داستان موسی و برادر و وزیرش، هارون و سرگذشتی که با فرعون و درباریانش داشتند کشیده، و در عین اینکه داستان را بطور اختصار و کوتاه آورده، با سیاقی آورده که همه فصول آن با سرگذشت رسول اسلام و دعوتش از فرعون صفتان قومش و طاغیان قریش منطبق است، و به فهرستی از سرگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم و مسلمین که ذیلا ایراد می شود اشاره دارد:ثم بعثنا من بعدهم موسی و هارون...، یعنی ما پس از آن، یعنی بعد از نوح و رسولان بعد از او موسی و برادرش هارون را با آیات خود به سوی فرعون و درباریان او (مردمی از نژاد قبطه که با فرعون خصوصیت داشتند) گسیل داشتیم، ولی فرعون و درباریانش از پذیرفتن آیات ما استکبار ورزیدند، و به ارتکاب جرم ادامه دادند.فلما جاءهم الحق من عندنا...، از ظاهر کلام چنین بر می آید که منظور از کلمه حق، آیات و معجزه حق است، از قبیل اژدها شدن عصا و ید بیضاء، که خدای تعالی آن دو را به حق آیت و دلیل بر رسالت موسی علیه السّلام قرار داد، و جمله مورد بحث می فرماید: همین که معجزاتی به حق برای آنان آمد (به جای اینکه شکر بیرون آمدن از حیرت را بجای آورند) با لحنی مؤکد گفتند: ان هذا لسحر مبین، محققا و قطعا این سحری است که سحر بودنش واضح است، و کلمه هذا، اشاره به همان آیت حق می کند. و علت اینکه آیت را حق خوانده در قبال تعبیر نابجایی است که کفار کردند، و آن را سحر خواندند. و به هر حال وقتی فرعون و ایادیش دیدند که مردم در کار معارضه با موسی اختلاف کردند و این اختلاف مایه رسوایی و شکست ایشان است، با یکدیگر خلوت کردند و پس از مشورت های محرمانه چنین تصمیم گرفتند که با مردم درباره حکمت و موعظه ای که موسی به سمع ایشان رسانده اصلا حرف نزنند و نزدند، بلکه آن را مسکوت گذاشته و تهمت فرعون را وسیله قرار داده و گفتند: موسی ساحری است که می خواهد شما نژاد قبط را از سرزمینتان بیرون کند، و معلوم است که هیچ قومی به این کار تن در نمی دهد، برای اینکه اگر به چنین عملی تن بدهد آواره می شود، مال و خانه و زندگیش تاراج می گردد، از اوج سعادت به حضیض ذلت و بدبختی سقوط می کند، آنهم قبطیانی که در میان دشمنانشان آن همه سوابق نفرت انگیز و آن همه فرزندکشی ها داشته اند.علاوه بر آن خطر که از قول فرعون نقل کردند، یک خطر دیگری را هم اضافه نمودند، و آن این بود که: با غلبه موسی بر شما طریقه مثلای شما و سنت قومیتان که همان دین وثنیت است و قرن ها در میان شما حکومت داشته و با آن دین، استخوانهایتان سفت و گوشت ها بر بدنهای تان روییده، از بین می رود.و معلوم است که مردم عوام هم کیش و مذهب خود را هر چه باشد مقدس می شمارند، مخصوصا مذهبی که بر آن عادت کرده باشند و آن را سنتی پاک و آسمانی بدانند. این اعلام خطر در حقیقت به این منظور بوده که مردم را برانگیزند تا نسبت به کیش وثنیت پایداری و استقامت ورزند، البته نه برای اینکه دین وثنیت دین حقی است و در آن شبهه ای نیست، چون حجت موسی علیه السّلام فساد آن دین را کاملا روشن کرده و بطلانش را بر ملا کرده بود، بلکه به این عنوان بود که این کیش سنت مقدسی است که ملیت قبط بر آن تکیه دارد، و شوکت و عظمتشان وابسته به آن است و زندگیشان با آن تامین می شود، به طوری که اگر اختلاف کنند، و در مقابل موسی قیام ننمایند موسی علیه السّلام بر آنان غلبه یافته بکلی نابود می گردند. در نتیجه راه چاره این است که فکرها و کیدها را جمع کنند و اختلاف را کنار گذارند و همه به یک صف بیایند تا نیرومند باشند، و بتوانند برنده شوند، که امروز هر یک برنده باشد او رستگار است.
دیدگاه آیت الله مکارم
در ذکر داستان های انبیاء و امت های پیشین به عنوان الگوها و نمونه های زنده نخست سخن از نوح، و سپس پیامبران بعد از نوح، به میان آمد، اکنون در این آیات نوبت موسی و هارون و مبارزات پی گیرشان با فرعون و فرعونیان است.در نخستین آیه می گوید: سپس بعد از رسولان پیشین، موسی و هارون را به سوی فرعون و ملا او همراه با آیات و معجزات فرستادیم (ثم بعثنا من بعدهم موسی و هارون الی فرعون و ملائه بآیاتنا). ملا، همانگونه که سابقا هم اشاره کرده ایم به اشراف پر زرق و برق گفته می شود که ظاهرشان چشم پر کن و حضورشان در اجتماع در همه جا دیده می شود، و معمولا در آیاتی از قبیل آیات مورد بحث به معنی دار و دسته و اطرافیان و مشاوران می آید. و اگر می بینیم تنها سخن از بعثت موسی به سوی فرعون و ملا به میان آمده در حالی که موسی مبعوث به همه فرعونیان و بنی اسرائیل بود، به خاطر آن است که نبض جامعه ها در دست هیئت های حاکمه و دارو دسته آنها است، بنابراین هر برنامه اصلاحی و انقلابی اول باید آنها را هدف گیری کند، چنان که آیه ۱۲ سوره توبه نیز می گوید فقاتلوا ائمة الکفر: با سردمداران کفر پیکار کنید. اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسی و هارون سرباز زدند، و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند(فاستکبروا).آنها به خاطر کبر و خود برتربینی و نداشتن روح تواضع، واقعیت های روشن را در دعوت موسی نادیده گرفتند و به همین دلیل این قوم مجرم و گنهکار هم چنان به جرم و گناهشان ادامه دادند (و کانوا قوما مجرمین). آیات بعد، از مبارزات چند مرحله ای فرعونیان با موسی و برادرش هارون سخن می گوید که مرحله نخستین آن انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوء نیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعی بوده است، چنان که قرآن می گوید: هنگامی که حق از نزد ما به سوی آنها آمد (با اینکه آن را از چهره اش شناختند) گفتند این سحر آشکاری است! (فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هذا لسحر مبین). جاذبه و کشش فوق العاده دعوت موسی از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره کننده اش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصله ای بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند، و این تهمت چیزی است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم دیده می شود. اما موسی علیه السلام در مقام دفاع از خویش برآمد، با بیان دو دلیل پرده ها را کنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت. به هر حال طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پیروز شدند و رشته سخن را بدست گرفتند و از طرق مختلف، به تحریک مبارزه کنندگان با موسی پرداختند.نخست: گفتند این دو مسلما ساحرند! (قالوا ان هذان لساحران) بنابراین وحشتی از مبارزه با آنها نباید به خود راه داد، چرا که شما بزرگان و سردمداران سحر در این کشور پهناورید، و توان و نیروی شما از آنها بیشتر است!.دیگر اینکه، آنها می خواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند، سرزمینی که همچون جان شما عزیز است و به آن تعلق دارید آن هم به شما تعلق دارد (یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما). بعلاوه اینها تنها به بیرون کردن شما از وطنتان قانع نیستند، اینها می خواهند مقدسات شما را هم بازیچه قرار دهند، و آئین عالی و مذهب حق شما را از میان ببرند! (و یذهبا بطریقتکم المثلی).اکنون که چنین است به هیچوجه به خود تردید راه ندهید، و تمام نیرو و نقشه و مهارت و توانتان را جمع کنید و به کار گیرید (فاجمعوا کیدکم).
فرعونیان، با نسبت جادوگری به هارون علیه السّلام با وی دشمنی کردند و وی را ترور شخصیت کردند:ثم بعثنا من بعدهم موسی وهـرون الی فرعون وملایه بـایـتنا فاستکبروا وکانوا قوما مجرمین• فلما جآءهم الحق من عندنا قالوا ان هـذا لسحر مبین.بعد از آنها، موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و اطرافیانش فرستادیم اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند چرا که) آنها گروهی مجرم بودند! و هنگامی که حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «این، سحری است آشکار!» قالوا ان هـذن لسـحرن یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما ویذهبا بطریقتکم المثلی.گفتند: «این دو (نفر) مسلما ساحرند! می خواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بین ببرند!
دیدگاه علامه طباطبایی
در این آیات رشته سخن را به داستان موسی و برادر و وزیرش، هارون و سرگذشتی که با فرعون و درباریانش داشتند کشیده، و در عین اینکه داستان را بطور اختصار و کوتاه آورده، با سیاقی آورده که همه فصول آن با سرگذشت رسول اسلام و دعوتش از فرعون صفتان قومش و طاغیان قریش منطبق است، و به فهرستی از سرگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم و مسلمین که ذیلا ایراد می شود اشاره دارد:ثم بعثنا من بعدهم موسی و هارون...، یعنی ما پس از آن، یعنی بعد از نوح و رسولان بعد از او موسی و برادرش هارون را با آیات خود به سوی فرعون و درباریان او (مردمی از نژاد قبطه که با فرعون خصوصیت داشتند) گسیل داشتیم، ولی فرعون و درباریانش از پذیرفتن آیات ما استکبار ورزیدند، و به ارتکاب جرم ادامه دادند.فلما جاءهم الحق من عندنا...، از ظاهر کلام چنین بر می آید که منظور از کلمه حق، آیات و معجزه حق است، از قبیل اژدها شدن عصا و ید بیضاء، که خدای تعالی آن دو را به حق آیت و دلیل بر رسالت موسی علیه السّلام قرار داد، و جمله مورد بحث می فرماید: همین که معجزاتی به حق برای آنان آمد (به جای اینکه شکر بیرون آمدن از حیرت را بجای آورند) با لحنی مؤکد گفتند: ان هذا لسحر مبین، محققا و قطعا این سحری است که سحر بودنش واضح است، و کلمه هذا، اشاره به همان آیت حق می کند. و علت اینکه آیت را حق خوانده در قبال تعبیر نابجایی است که کفار کردند، و آن را سحر خواندند. و به هر حال وقتی فرعون و ایادیش دیدند که مردم در کار معارضه با موسی اختلاف کردند و این اختلاف مایه رسوایی و شکست ایشان است، با یکدیگر خلوت کردند و پس از مشورت های محرمانه چنین تصمیم گرفتند که با مردم درباره حکمت و موعظه ای که موسی به سمع ایشان رسانده اصلا حرف نزنند و نزدند، بلکه آن را مسکوت گذاشته و تهمت فرعون را وسیله قرار داده و گفتند: موسی ساحری است که می خواهد شما نژاد قبط را از سرزمینتان بیرون کند، و معلوم است که هیچ قومی به این کار تن در نمی دهد، برای اینکه اگر به چنین عملی تن بدهد آواره می شود، مال و خانه و زندگیش تاراج می گردد، از اوج سعادت به حضیض ذلت و بدبختی سقوط می کند، آنهم قبطیانی که در میان دشمنانشان آن همه سوابق نفرت انگیز و آن همه فرزندکشی ها داشته اند.علاوه بر آن خطر که از قول فرعون نقل کردند، یک خطر دیگری را هم اضافه نمودند، و آن این بود که: با غلبه موسی بر شما طریقه مثلای شما و سنت قومیتان که همان دین وثنیت است و قرن ها در میان شما حکومت داشته و با آن دین، استخوانهایتان سفت و گوشت ها بر بدنهای تان روییده، از بین می رود.و معلوم است که مردم عوام هم کیش و مذهب خود را هر چه باشد مقدس می شمارند، مخصوصا مذهبی که بر آن عادت کرده باشند و آن را سنتی پاک و آسمانی بدانند. این اعلام خطر در حقیقت به این منظور بوده که مردم را برانگیزند تا نسبت به کیش وثنیت پایداری و استقامت ورزند، البته نه برای اینکه دین وثنیت دین حقی است و در آن شبهه ای نیست، چون حجت موسی علیه السّلام فساد آن دین را کاملا روشن کرده و بطلانش را بر ملا کرده بود، بلکه به این عنوان بود که این کیش سنت مقدسی است که ملیت قبط بر آن تکیه دارد، و شوکت و عظمتشان وابسته به آن است و زندگیشان با آن تامین می شود، به طوری که اگر اختلاف کنند، و در مقابل موسی قیام ننمایند موسی علیه السّلام بر آنان غلبه یافته بکلی نابود می گردند. در نتیجه راه چاره این است که فکرها و کیدها را جمع کنند و اختلاف را کنار گذارند و همه به یک صف بیایند تا نیرومند باشند، و بتوانند برنده شوند، که امروز هر یک برنده باشد او رستگار است.
دیدگاه آیت الله مکارم
در ذکر داستان های انبیاء و امت های پیشین به عنوان الگوها و نمونه های زنده نخست سخن از نوح، و سپس پیامبران بعد از نوح، به میان آمد، اکنون در این آیات نوبت موسی و هارون و مبارزات پی گیرشان با فرعون و فرعونیان است.در نخستین آیه می گوید: سپس بعد از رسولان پیشین، موسی و هارون را به سوی فرعون و ملا او همراه با آیات و معجزات فرستادیم (ثم بعثنا من بعدهم موسی و هارون الی فرعون و ملائه بآیاتنا). ملا، همانگونه که سابقا هم اشاره کرده ایم به اشراف پر زرق و برق گفته می شود که ظاهرشان چشم پر کن و حضورشان در اجتماع در همه جا دیده می شود، و معمولا در آیاتی از قبیل آیات مورد بحث به معنی دار و دسته و اطرافیان و مشاوران می آید. و اگر می بینیم تنها سخن از بعثت موسی به سوی فرعون و ملا به میان آمده در حالی که موسی مبعوث به همه فرعونیان و بنی اسرائیل بود، به خاطر آن است که نبض جامعه ها در دست هیئت های حاکمه و دارو دسته آنها است، بنابراین هر برنامه اصلاحی و انقلابی اول باید آنها را هدف گیری کند، چنان که آیه ۱۲ سوره توبه نیز می گوید فقاتلوا ائمة الکفر: با سردمداران کفر پیکار کنید. اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسی و هارون سرباز زدند، و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند(فاستکبروا).آنها به خاطر کبر و خود برتربینی و نداشتن روح تواضع، واقعیت های روشن را در دعوت موسی نادیده گرفتند و به همین دلیل این قوم مجرم و گنهکار هم چنان به جرم و گناهشان ادامه دادند (و کانوا قوما مجرمین). آیات بعد، از مبارزات چند مرحله ای فرعونیان با موسی و برادرش هارون سخن می گوید که مرحله نخستین آن انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوء نیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعی بوده است، چنان که قرآن می گوید: هنگامی که حق از نزد ما به سوی آنها آمد (با اینکه آن را از چهره اش شناختند) گفتند این سحر آشکاری است! (فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هذا لسحر مبین). جاذبه و کشش فوق العاده دعوت موسی از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره کننده اش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصله ای بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند، و این تهمت چیزی است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم دیده می شود. اما موسی علیه السلام در مقام دفاع از خویش برآمد، با بیان دو دلیل پرده ها را کنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت. به هر حال طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پیروز شدند و رشته سخن را بدست گرفتند و از طرق مختلف، به تحریک مبارزه کنندگان با موسی پرداختند.نخست: گفتند این دو مسلما ساحرند! (قالوا ان هذان لساحران) بنابراین وحشتی از مبارزه با آنها نباید به خود راه داد، چرا که شما بزرگان و سردمداران سحر در این کشور پهناورید، و توان و نیروی شما از آنها بیشتر است!.دیگر اینکه، آنها می خواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند، سرزمینی که همچون جان شما عزیز است و به آن تعلق دارید آن هم به شما تعلق دارد (یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما). بعلاوه اینها تنها به بیرون کردن شما از وطنتان قانع نیستند، اینها می خواهند مقدسات شما را هم بازیچه قرار دهند، و آئین عالی و مذهب حق شما را از میان ببرند! (و یذهبا بطریقتکم المثلی).اکنون که چنین است به هیچوجه به خود تردید راه ندهید، و تمام نیرو و نقشه و مهارت و توانتان را جمع کنید و به کار گیرید (فاجمعوا کیدکم).
wikifeqh: ترور_شخصیت_هارون_(قرآن)