[ویکی فقه]
کهن ترین سند دربارۀ انتقال کتب هندی به ایران و احتمالاً ترجمۀ آن ها به پهلوی (= فارسی میانه) کتاب چهارم دینکرد است که به نوشتۀ آن، شاپور اول ساسانی (حک ۲۴۰-۲۷۰م)، فرمان داد نوشته های مربوط به پزشکی، ستاره شناسی، حرکت، زمان، مکان، جوهر ، آفرینش، کون و فساد، تغییر عَرَض، منطق و صنایع را از هند، روم و دیگر سرزمینها گرد آورند و به اوستا بپیوندند. ابن ندیم نیز به گردآوری و ترجمۀ کتب خارجی، و به خصوص هندی، در زمان اردشیر بابکان (حک ۲۲۴-۲۴۰م)، پسرش شاپور و خسرو انوشیروان (حک ۵۳۱-۵۷۹م) اشاره کرده است. وجود واژه های هندی الاصل در متنهای پهلوی شاهدی بر تأثیر علوم هندی بر علوم زمان ساسانیان است. برای نمونه می توان به نام چند گیاه دارویی اشاره کرد که بر نفوذ طب هندی در دورۀ ساسانی دلالت دارد: بلادور «بلاتور (گیاهی طبی)»، «بیش»، هَلیلگ «هلیله» و... .
در زمان خسرو انوشیروان
ترجمۀ آثار سنسکریت به پهلوی در زمان شاهنشاهی خسرو انوشیروان به اوج شکوفایی رسید. از جمله کتابهایی که در عصر خسرو انوشیروان به پهلوی ترجمه شد کتاب سیرَک (نیز: جرک، سرک، شرک) در پزشکی بود که احتمالاً اثر پزشک معروف هند باستان چَرَکه بوده است. کتاب سنسکریت شوکه سَپتَتی «هفتاد حکایت طوطی»، که اکنون ۴ تحریر فارسی از آن به نامهای جواهرالاسمار، طوطی نامه (دو کتاب) و چهل طوطی بر جای مانده است، نیز احتمالاً در دورۀ ساسانی به پهلوی ترجمه شده بود.
معروف ترین اثر هندی
اما معروف ترین اثر هندی که در زمان خسرو انوشیروان به دست برزوی طبیب پسر آذرمهر به پهلوی ترجمه شد، کتاب پَنچه تَنتره «پنج باب» بود که برزوی آن را بر اساس نام دو شغال که شخصیتهای اصلی داستان بودند، کلیله و دمنه نامید. بر خلاف نظر غالب، برزوی پنچه تنتره را مستقیماً از سنسکریت به پهلوی ترجمه نکرده بود. بررسی اسامی خاص موجود در ترجمه های بازمانده از روایت پهلوی (یعنی ترجمه های سریانی و عربی)، و مقایسۀ آن ها با اصل سنسکریت نشان می دهد که برزوی پنچه تنتره را نه از اصل سنسکریت، بلکه از یکی از زبانهای محلی هند به پهلوی ترجمه کرده است. این زبان شاید زبان پیشاچی بوده است. ترجمۀ پهلوی کلیله و دمنه از میان رفته است، اما محتوای آن را می توان بر اساس ترجمه های موجود آن به سریانی و عربی بازشناخت. ترجمۀ پهلوی کلیله و دمنه مفهوم حدود ۸۰٪ از متون منثور و بیش از ۷۰٪ از ابیات پنچه تنترۀ اصلی را شامل می شده است. ترجمۀ پهلوی فاقد مقدمه و ۳ حکایت از پنچه تنترۀ اصلی بود. از سوی دیگر، در این ترجمه حکایتهایی از حماسۀ بزرگ هند باستان مَهابهارَته گنجانده شده بود. کلیله و دمنۀ پهلوی پس از اندک زمانی در ۵۷۰م، زمانی که هنوز خسرو انوشیروان پادشاه بود، توسط کشیشی ایرانی به نام «بود» به سریانی ترجمه شد. تنها نسخۀ این ترجمه در ۱۲۸۷ق/ ۱۸۷۰م در کلیسای ماردین در ترکیه کشف شد. از آن جا که آغاز این نسخه افتادگی دارد و فاقد مقدمه است، اما در ۱۰ باب تمام متن کلیله و دمنۀ پهلوی را حفظ کرده است.
زمان نهضت ترجمه در اسلام
...
کهن ترین سند دربارۀ انتقال کتب هندی به ایران و احتمالاً ترجمۀ آن ها به پهلوی (= فارسی میانه) کتاب چهارم دینکرد است که به نوشتۀ آن، شاپور اول ساسانی (حک ۲۴۰-۲۷۰م)، فرمان داد نوشته های مربوط به پزشکی، ستاره شناسی، حرکت، زمان، مکان، جوهر ، آفرینش، کون و فساد، تغییر عَرَض، منطق و صنایع را از هند، روم و دیگر سرزمینها گرد آورند و به اوستا بپیوندند. ابن ندیم نیز به گردآوری و ترجمۀ کتب خارجی، و به خصوص هندی، در زمان اردشیر بابکان (حک ۲۲۴-۲۴۰م)، پسرش شاپور و خسرو انوشیروان (حک ۵۳۱-۵۷۹م) اشاره کرده است. وجود واژه های هندی الاصل در متنهای پهلوی شاهدی بر تأثیر علوم هندی بر علوم زمان ساسانیان است. برای نمونه می توان به نام چند گیاه دارویی اشاره کرد که بر نفوذ طب هندی در دورۀ ساسانی دلالت دارد: بلادور «بلاتور (گیاهی طبی)»، «بیش»، هَلیلگ «هلیله» و... .
در زمان خسرو انوشیروان
ترجمۀ آثار سنسکریت به پهلوی در زمان شاهنشاهی خسرو انوشیروان به اوج شکوفایی رسید. از جمله کتابهایی که در عصر خسرو انوشیروان به پهلوی ترجمه شد کتاب سیرَک (نیز: جرک، سرک، شرک) در پزشکی بود که احتمالاً اثر پزشک معروف هند باستان چَرَکه بوده است. کتاب سنسکریت شوکه سَپتَتی «هفتاد حکایت طوطی»، که اکنون ۴ تحریر فارسی از آن به نامهای جواهرالاسمار، طوطی نامه (دو کتاب) و چهل طوطی بر جای مانده است، نیز احتمالاً در دورۀ ساسانی به پهلوی ترجمه شده بود.
معروف ترین اثر هندی
اما معروف ترین اثر هندی که در زمان خسرو انوشیروان به دست برزوی طبیب پسر آذرمهر به پهلوی ترجمه شد، کتاب پَنچه تَنتره «پنج باب» بود که برزوی آن را بر اساس نام دو شغال که شخصیتهای اصلی داستان بودند، کلیله و دمنه نامید. بر خلاف نظر غالب، برزوی پنچه تنتره را مستقیماً از سنسکریت به پهلوی ترجمه نکرده بود. بررسی اسامی خاص موجود در ترجمه های بازمانده از روایت پهلوی (یعنی ترجمه های سریانی و عربی)، و مقایسۀ آن ها با اصل سنسکریت نشان می دهد که برزوی پنچه تنتره را نه از اصل سنسکریت، بلکه از یکی از زبانهای محلی هند به پهلوی ترجمه کرده است. این زبان شاید زبان پیشاچی بوده است. ترجمۀ پهلوی کلیله و دمنه از میان رفته است، اما محتوای آن را می توان بر اساس ترجمه های موجود آن به سریانی و عربی بازشناخت. ترجمۀ پهلوی کلیله و دمنه مفهوم حدود ۸۰٪ از متون منثور و بیش از ۷۰٪ از ابیات پنچه تنترۀ اصلی را شامل می شده است. ترجمۀ پهلوی فاقد مقدمه و ۳ حکایت از پنچه تنترۀ اصلی بود. از سوی دیگر، در این ترجمه حکایتهایی از حماسۀ بزرگ هند باستان مَهابهارَته گنجانده شده بود. کلیله و دمنۀ پهلوی پس از اندک زمانی در ۵۷۰م، زمانی که هنوز خسرو انوشیروان پادشاه بود، توسط کشیشی ایرانی به نام «بود» به سریانی ترجمه شد. تنها نسخۀ این ترجمه در ۱۲۸۷ق/ ۱۸۷۰م در کلیسای ماردین در ترکیه کشف شد. از آن جا که آغاز این نسخه افتادگی دارد و فاقد مقدمه است، اما در ۱۰ باب تمام متن کلیله و دمنۀ پهلوی را حفظ کرده است.
زمان نهضت ترجمه در اسلام
...
wikifeqh: ترجمه_از_سنسکریت_و_پهلوی_به_عربی