تدارک

/tadArok/

مترادف تدارک: آمادگی، پیش بینی، تامین، تجهیز، تحصیل، تمهید، تهیه، فراهم، فراهم سازی، تلافی، جبران

برابر پارسی: فراهم، آماده کردن، بسیج، آماده سازی، فراهم سازی

معنی انگلیسی:
preparation, procurement, provision

لغت نامه دهخدا

تدارک. [ ت َ رُ ] ( ع مص ) دررسیدن آخر ایشان اول ایشان را. تلاحق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). یقال : تدارکوا؛ ای تلاحقوا. ( منتهی الارب ). به همدیگر رسیدن. ( غیاث اللغات ). ومنه قوله تعالی : حتی اذا ادّارکوا فیها جمیعاً. ( قرآن 38/7 ). اصله تدارکوا، ادغمت التاء فی الدال و اجتلبت الهمزة لیبقی السکون. ( منتهی الارب ). || قوله تعالی : بل ادّارک علمهم فی الاَّخرة. ( قرآن 66/27 )؛ یعنی بلکه به کمال رسید دانش آنها در آخرت. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). در همین تفسیر در شرح آیه چنین آمده است : بعضی... گفتند «بَل ْ»بمعنی «اَم ْ» است و عرب هر یک از این دو کلمه بجای یکدیگر بنهند، کقوله : و ارسلناه الی ماءة الف او یزیدون ( قرآن 147/37 )؛ یعنی بل یزیدون... و معنی کلام آنست که بل متابع استفهامی است متضمن جحد یعنی لم یتدارک ، علم ایشان به آخرت متدارک شود و متتابع، و در آخرت بدانند آنچه امروز نمیدانند و مورد آیه ٔتهدید و وعید باشد و بر این قول ، ماضی بمعنی مستقبل بود... و بعضی دیگر گفتند: معنی «ادّارَک َ علمهم » آنست که علم ایشان مستوی شود در آخرت ، اگرچه امروز مختلف است علمهای ایشان ، بعضی شاک اند، و بعضی مقلدند. بر این قول ، لفظ علم مجاز باشد برای آنکه تقلید علم نباشد، و ملخص این قول آنست که آنچه ایشان علم می پندارند از شک و تقلید، اینجا مختلف است ، فردا متتابع ومتدارک شوند یعنی متفق شوند... || رسیدن چیزی به چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دررسیدن خاک نم باران ، خاک نم زمین را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رساندن خدا به کسی رحمت خود را. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || طلب کردن و نگه داشتن مافات. ( اقرب الموارد ). دریافتن چیزی که فوت شده باشد. ( غیاث اللغات ). || دریافتن قوم. ( لسان العرب ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). دریافتن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دریافتن و به دست آوردن. ( آنندراج ). عین استدراک است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ):
تدارکتما عَبْساً و ذبیان َ بعدما
تفانوا و دَقّوا بینهم عِطر مَنْشِم.
زهیر ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
|| رای خطا را به صواب جبران کردن. تدارَک َ الخطاءَ بالصواب ؛ اتبعه. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). چاره و تلافی و مرمت و تدبیر. ( ناظم الاطباء ) : وزیر چون پادشاه را تحریض نماید در کاری که برفق... تدارک پذیرد برهان حمق... خویش نموده باشد. ( کلیله و دمنه ). مادام که سخن گفته نیامده است محل اختیار باقی است و پس از اظهار تدارک ممکن نگردد. هرچه به زرق... ساخته شود... دست تدارک از آن قاصر... باشد. ( کلیله و دمنه ). و از حضرت بخارا حسام الدوله تاش را بازخواندند تا تلافی آن خلل و تدارک آن حال بکند... تا مهم آن طرف به آخر رساند و خللی که بتازگی حادث شده است تدارک کند و بادغیس و کنج رستاق بزیادت در اعتدال او فرمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران صص 77 - 78 ). از سر هفوات و عثرات ما برخیزد و با سر عاطفت و رحمت آید تا بندگان سرگشته خدمت آیند و تقصیرهای گذشته را بخدمت پسندیده تدارک کنند. ( ایضاً ص 156 ). فوایت ارواح را تدارک نباشد. ( ایضاً ص 369 ). و به قوانین مملکت و امور رعیت اخلال لاحق شدی چنانک تدارک و تلافی آن محال بودی. ( جهانگشای جوینی ). گفت استیلای مرض از آن گذشت که بواسطه معالجت تدارک آن توان نمود. ( جهانگشای جوینی ). مصلحتی فوت شود که تدارک آن ممتنع بود. ( گلستان ). بعد از مجازا طریق مدارا گرفتیم و سر به تدارک در قدم یکدیگر نهادیم و بوسه بر سر و روی هم دادیم. ( گلستان ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

رسیدن چیزی به چیزی، تهیه کردن، آماده ساختن
۱- ( مصدر ) فراهم کردن تهیه کردن آماده ساختن . ۲- باز بدست آوردن عوض چیزی را فراهم کردن تلافی کردن . ۳- در یافتن خطا و اشتباهی را اصلاح کردن . ۴- بهم رسیدن . ۵-( اسم ) تلاقی . ۶- دریافت خطا اصلاح . جمع : تدارکات .

فرهنگ معین

(تَ رُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - فراهم کردن . ۲ - تلافی کردن .

فرهنگ عمید

۱. تهیه کردن، آماده ساختن.
۲. [قدیمی] رسیدن چیزی به چیزی.
۳. [قدیمی] عوض چیزی را فراهم کردن.
۴. [قدیمی] خبط و اشتباهی را دریافتن و اصلاح کردن.
۵. [قدیمی] تلافی کردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{supply} [علوم نظامی] تهیه و انبار کردن و نگهداری و توزیع اقلام ضروری؛ نحوه و مدت نگهداری آنها که براساس نوع و تعداد تعیین می شود متـ . تأمین

واژه نامه بختیاریکا

گِردواری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تدارک به جبران عمل فوت شده یا مال تلف گشته گفته می شود.
متعلق تدارک یا مال است و یا عمل.
تدارک مالی
تدارک مالی در موارد ضمان مطرح است و تدارک عمل یا به اصلاح رفع نقص آن است و یا به انجام دادن آن پس از ترک عمل در زمان مقرّر و از آن در بابهای طهارت، صلات و حج سخن گفته شده است.
تدارک به اصلاح عمل
اگر فردی در اثنا یا بعد از فراغ از وضو یا غسل به ترک جزء- مانند شستن صورت- یا شرطی از آن- مانند رعایت ترتیب- یقین کند با بقای موالات ، باید جزء یا شرط ترک شده را همراه اعمال پس از آن انجام دهد. همچنین اگر در اثنای عمل در آن شک کند. جزء واجبی از نمازکه سهوا ترک و نمازگزار در اثنا متوجّه آن شده است اگر رکن باشد، مانند رکوع و سجود، پیش از دخول در رکن بعدی تدارک پذیر است و اگر غیر رکن باشد، مانند ترک یک سجده یا تشهد رکعت دوم، چنانچه قبل از دخول در رکن متوجّه شود، برمی گردد و آن را تدارک می کند و اگر بعد از آن متذکّر گردد پس از اتمام نماز آن را به جا می آورد.البتّه بعضی از اجزای فراموش شده مانند قرائت، پس از تجاوز از محل آن، نیاز به تدارک ندارد. در مواردی نیز علاوه بر تدارک عمل، سجده سهو نیز واجب می شود. مأموم در افعالی که باید از امام تبعیت کند اگر از روی فراموشی از وی پیشی گیرد- مانند آنکه پیش از امام به رکوع یا سجده رود یا سر از سجده بردارد- برمی گردد و با امام آن راتدارک می کند.
تدارک به انجام دادن عمل
...

مترادف ها

provision (اسم)
ماده، شرط، بند، قید، اغذیه، علوفه، توشه، تهیه، قوانین، تدارک، شرط کردن

preparation (اسم)
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی

purveyance (اسم)
اذوقه، تهیه، تدارک، تهیه خواربار، اذوقه رسانی

فارسی به عربی

تحضیر

پیشنهاد کاربران

تهیه
شایدازریشه�دارا�به معنی داشتن باشد. دراین صورت تدارک رامی توان به معنی �دارامندکردن�درنظرگرفت.
آمودن
واژه ی �آمودن�ا که با �آماده کردن� و �آمایش� همریشه است را می توان بجای �فراهم کردن�، �تدارک دیدن�، �آماده کردن� و کارواژه های دیگری چون آن ها که آمیخته هایی از کارواژه ی اصلی و کارواژه ی کمکی هستند، بکار برد؛ هم زیباست و هم کاربرد آن ساده است.
...
[مشاهده متن کامل]

ب. الف. بزرگمهر ۲۴ شهریور ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_27. html

تدارکات= آماده گاه

بپرس