تحریف

/tahrif/

مترادف تحریف: تبدیل، تغییر، دگرگون سازی، قلب

متضاد تحریف: تصحیح

برابر پارسی: دستبری، دگرگون کردن، دستکاری

معنی انگلیسی:
distortion, twist, alteration, tampering with (something)

لغت نامه دهخدا

تحریف. [ ت َ ] ( ع مص ) بگردانیدن سخن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). گردانیدن سخن از جای وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). گردانیدن سخن و چیزی را از وضع و حالت خود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).برگردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بگردانیدن. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). تغییر هر چیز عموماً و تغییر کتاب خصوصاً. ( فرهنگ نظام ). تغییراللفظ دون المعنی. ( تعریفات ). تغییرالشی عن موضعه. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). تغییر، تبدیل ، انقلاب ، سرنگونی و واژگونی و انحراف سخن و یا چیزی دیگر از حالت و وضع خود و تقلب. ( ناظم الاطباء ) : گفت درخواستم تا مردی مسلمان در میان کار من باشد که دروغ نگوید و سخن تحریف نکند. ( تاریخ بیهقی ). روا نیست در تاریخ تحریف و تغییر و تبدیل کردن. ( تاریخ بیهقی ). || قط محرف زدن قلم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). کج تراشیدن سر قلم. ( فرهنگ نظام ) :
خرد از بیخبران آموز ای شاه خرد
که بتحریف قلم گشت خط مرد قویم.
ابوحنیفه اسکافی.
|| تحریف چیزی ؛ حَرْف قرار دادن برای آن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || میل دادن چیزی را و قرار دادن چیزی را بر جانب و طرفی. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): و طاعون یحرف القلوب ؛ ای یُمیلها و یجعلها علی حرف ، ای جانب و طرف. ( منتهی الارب ). || در اصطلاح محدثان ، عبارتست از تصحیف یعنی تغییر حدیث و برخی بین تحریف و تصحیف فرق نهند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || دراصطلاح قراء، تغییر دادن الفاظ قرآن است برای مراعات آواز. در اتقان گوید: و از جمله بدعتهائی که جماعت قاریان نهاده اند آن است که در یک جای جمع شوند و همگی با یک آهنگ قرآن خوانند و مثلاً در جمله «افلاتعقلون » الف را حذف کنند و حرفی را که مد آن سزا نیست ممدود سازند تا آن راهی را که در فن تجوید برای خود برگزیده اند مستقیم کنند. و این عمل را سزاوار است تحریف نامند - انتهی. و در دقایق محکمه گفته است بعد از بیان مخارج حروف ، که تحریف آن است که قاریان گرد هم آیند و همه به یک آواز خواندن آغاز کنند، یکی از آنان جزئی از کلمه ای را قرائت کند، و دیگری جزء دیگر همان کلمه را قرائت و به انجام رساند. و این عمل را بالخاصه برای محافظت و مراعات آواز خود انجام میدهند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت صص 357 - 358 ). || در اصطلاح اهل جفر، تحریف عبارتست از تکسیر زمام. در رساله مسمی به انواع البسط میگوید: تکسیر زمام ، یعنی تحریف حروف زمام بدین طریق بود که چون تکسیر نمایند حرف آخر زمام را در اول سطر بنویسند. وحرف اول زمام را بجای حرف دوم. و حرف ماقبل آخر زمام را بجای حرف دوم. و حرف ماقبل آخر زمام را بجای حرف سوم اول سطر بنویسند. و حرف دوم اول زمام را بجای حرف چهارم. و بهمین قاعده تمام کنند. و این تحریف رادر هر سطر نمایند. تا آنکه زمام با ترتیب زمام اول بازآید. و علامت او آنست که چون حرف اول زمام اول در آخر زمام آید و حرف دوم زمام اول در اول زمام آید تکسیر تمام شده باشد. و اگر سطر دیگر خواسته باشند، همان سطر زمام اول خواهد آمد. و در جمیع انواع بسط مادامی تحریف کنند که به زمام اول بازگردد، الا در بسط تمازج که در آن عمل نظر میکنند که حروف مطلوب چند است و بتعداد حروف مطلوب تحریف نمایند. اگر حروف مطلوب پنج حرف باشند تا پنج سطر تحریف ، و اگر هفت باشد تا هفت سطر تحریف نمایند، و بر این قیاس. و در بعضی از صور در تحریف ابتدا از حرف اولین کنند یعنی حرف اول زمام را در اول سطر دوم نویسند. و حرف آخرین را در دوم سطر دوم و همچنین عمل را بپایان رسانند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ص 358 ). || دراصطلاح اهل لغت ، تشابه حروف کلماتست بعض دیگر را در نوع و شکل و عدد و ترتیب و اختلاف آنها در حرکات یا حرکت و سکون ، بخلاف تصحیف که آن اختلافست در نقطه ها. رجوع به نشوءاللغه ص 29 به بعد شود.

فرهنگ فارسی

کج کردن، گردانیدن، تغییروتبدیل دادن وگردانیدن
۱- ( مصدر ) گردانیدن کژ کردن . ۲- تبدیل و تغییر کلام را از وضع و طرز و حالت اصلی. ۳- بعضی ازحروف یک کلمه را عوض کردن . جمع : تحریفات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - گردانیدن . ۲ - تغییر دادن اصل کلام .

فرهنگ عمید

۱. تغییر دادن، تبدیل کردن و گردانیدن کلام کسی از وضع و طرز و حالت اصلی خود.
۲. بعضی حروف کلمه را عوض کردن و تغییر دادن معنی آن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تحریف، از مباحث مهم کلامی در باره تغییر یا عدم تغییر کتب آسمانی است.
تحریف در لغت به معنای «گردانیدن سخن» و «تغییر دادن سخن» است و خصوصاً در مورد تغییردادن کتاب به کار می رود. تحریف گاه صرفاً به معنای تغییر لفظ و گاه صرفاً به معنای تغییر معنا و سوء تأویل دانسته شده است.

بحث تحریف در فرهنگ اسلامی
بحث تحریف در فرهنگ اسلامی به طور خاص در باره دو موضوع مطرح شده است: تحریف کتاب های آسمانی یهودیان و مسیحیان، و تحریف در قرآن.

تحریف کتاب های آسمانی در قرآن
بحث در این در باره ریشه در قرآن کریم دارد که در آن تورات و انجیل به عنوان کتاب هایی که خداوند بر پیامبرانش نازل کرده است، تأیید شده اند و در عین حال بر این نکته نیز تأکید شده است که این کتاب ها تحریف شده اند. در آیه ۷۵ سوره بقره در باره یهودیان آمده است که گروهی از آنان کلام خدا را می شنوند و به رغم آن که آن را می فهمند، تحریفش می کنند. آیه ۷۹ همین سوره و آیه ۷۸ سوره آل عمران، ناظر به این معناست که کسانی کتابی به دست خود می نویسند و می گویند از جانب خداست. آیه ۴۶ سوره نساء و آیه ۱۳ سوره مائده نیز به مسئله تحریف کلام از جانب اهل کتاب (یُحَرِّفونَ الکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه) اشاره دارد. در آیه ۴۱ سوره مائده نیز همین نکته با تعبیری دیگر (یُحَرِّفونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِه) بیان شده است.

مصادیق تحریف
...

[ویکی فقه] تحریف (علوم قرآنی). تحریف، افزودن یا کاستن یا تغییر لفظ یا معنای قرآن است.
«تحریف» در لغت به معنای گردانیدن و تغییر دادن یک چیز از جایگاه خود است؛ مانند: (... یحرفون الکلم عن مواضعه...) ؛ "کلمات را از جاهای خود برمی گردانند".
اقسام تحریف
تحریف را سه گونه دانسته اند: ۱. تحریف لفظی؛ ۲. تحریف معنوی؛ ۳. تحریف عملی.
تحریف مورد بحث در قرآن
البته بیشترین بحثی که در علوم قرآن مطرح شده، از تحریف لفظی است. گرچه احتمال وقوع برخی از اقسام تحریف در قرآن داده شده است؛ ولی اکثر قریب به اتفاق دانشمندان، قرآن را از هرگونه تحریفی مبرا می دانند.
دیدگاه علمای امامیه
...

[ویکی فقه] تحریف (قرآن). شبهه تحریف قرآن؛ از دیر زمان مطرح بوده و پیوسته مورد انکار و رد علما و محققین بزرگ اسلام بـوده اسـت. این بحث در سه بخش مطرح می شود: دلایل نفی تحریف؛ آرای علمای بزرگ اسلام در این باره و بررسی روایات منقول از اهل سنت و شیعه.
مـنشا این شبهه روایاتی است که در کتب حدیث اهل سنت و شیعه درج شده است و به ظـاهـر تـحریف کلام اللّه را می رساند این روایات غالبا قابل تاویل می باشد، و در صورت عدم امکان تـاویل؛ کنار گذاشته می شوند بررسی شبهه تحریف به دلیل ارتباط با حجیت ظواهر قرآن اهمیت دارد، از ایـن رو لازم اسـت این مساله از ریشه مورد ارزیابی قرار گیرد و صحت و سقم این روایات معلوم شود.
تحریف در لغت
تحریف از ریشه ((حرف)) به معنای کناره می باشد در سوره حج می خوانیم : ((و من الناس من یعبد اللّه عـلـی حرف فان اصابه خیر اطمان به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه؛ و بعضی از مردم خدا را در کناره می پرستند (یعنی تنها با زبان نیایش می کنند و ایمان قلبیشان ضعیف است) پـس اگـر (دنیا بـه آنـان رو کـند و نفع و) خیری به آنان برسد بدان اطمینان می یابند، اما اگر ناگواری برای امتحان به آنان برسد، دگرگون می شوند (و به کفر رو می آورند)).
← سخن زمـخـشـری
تحریف در اصطلاح به هفت معنا آمده است :.۱ تـحریف در دلالت کلام یعنی تفسیر و تاویل ناروا، به گونه ای که لغت با تفسیرهم آهنگ نبوده و وضـع و قـرینه ای برآن دلالت نداشته؛ صرفا طبق دل خواه تفسیر و تاویل گردیده باشد این گونه تـاویـل غـیر مستند را تاویل باطل و تفسیر به رای می شمرند پیامبر اکرم فرموده است : ((من فسر الـقـرآن برایه فلیتبوا مقعده من النار؛ هر کسی قرآن را به دل خواه خود تفسیر کند، باید جای گاه خود را در آتش مشخص سازد)).۲ ثـبـت آیـه یا سوره در مصحف برخلاف ترتیب نزول : درباره سوره ها این گونه جابه جایی صورت گرفته است؛ ولی در آیات احتمال آن بسیار ضعیف است.۳ اختلاف قرائت که بر خلاف قرائت مشهور باشد: این کار از صدر اول تا قرن هاادامه داشته است و کسانی از قرا بر خلاف قرائت معروف قرائت می کرده اند.۴ اخـتلاف در لهجه : هر یک از قبایل عرب لهجه مخصوص به خود داشتند و برخلاف لهجه قریش قـرآن را تلاوت مـی کردند، در حالی که قرآن به لهجه قریش نازل شده بود، البته پیامبر اکرم این اخـتـلاف لـهـجـه هـا را اجـازه فـرمـود حدیث ((نزل القرآن علی سبعة احرف)) ناظر به اختلاف لهجه هاست.۵ تـبدیل کلمات : یعنی لفظی را از قرآن برداشتن و مرادف آن را جای گزین کردن گویند عبداللّه بـن مـسـعـود تـعویض کلمات را جایز می دانست به شرط آن که به اصل معنا صدمه وارد نکند لذا کلمه های سخت و دشوار قرآن را به کلمات سهل وآسان تر مبدل می کرد.۶ افـزودن بر قرآن : از ابن مسعود روایت شده است که برخی کلمات را به عنوان تفسیر در خلال آیه مـی آورد تـا مـراد آیه را روشن تر سازد، چنان که در آیه تبلیغ؛ جمله ((ان علیا مولی المؤمنین)) را زیـاد نـمـوده و آیـه را چـنین می خواند: ((یا ایها الرسول بلغ ماانزل الیک من ربک ـ ان علیا مولی الـمؤمنین ـ و ان لم تفعل فما بلغت رسالته)) ونیز عجارده (برخی از خوارج که اتباع ابن عجردند) گمان داشتند که سوره یوسف در قرآن افزوده شده است.۷ کـاسـتـن از قـرآن: برخی گمان برده اند قرآن بیش از اندازه موجود بوده است و ازروی سهو و اشتباه و یا عمدا از آن کاسته شده است بیش تر بحث پیرامون مساله تحریف در همین جاست آیا از قـرآن چـیزی کم شده است یا نه؟به دلیل برخی روایات اهل سنت ـ که ((حشویه)) آن را روایـت کـرده انـدـ و نـیز روایاتی از شیعه ـ که ((اخباریون)) به آن دامن زده اند ـ مساله کاستن از قرآن مطرح شده است؛ ولی این موضوع مورد اجماع امت است که هرگز بر قرآن چیزی افزوده نشده است.
دلایل نفی تحریف
...

مترادف ها

sophistication (اسم)
کمال، اغوا، تحریف، سفسطه، دلفریبی

anagram (اسم)
مقلوب، قلب، تحریف

distortion (اسم)
تحریف، اعوجاج

falsification (اسم)
تحریف، ساختگی، تزویر

garble (اسم)
تحریف، ضایعات

mutilation (اسم)
تحریف، نقص، قطع عضو، معیوب سازی

فارسی به عربی

بدیل , تزییف , تشویه

پیشنهاد کاربران

با درود به دوستداران زبان فارسی، به نظرم دو نکته دارای اهمیت بالایی هستند.
نخست اینکه ما باید برای واژه سازی یک دید کلی داشته باشیم، یعنی اینکه وقتی واژه ای ساخته می شود ممکن است این واژه در معنای دیگری کاربرد داشته باشد و اگر دقتی فراگیر به خرج ندهیم واژه های نوساز در معناهای نابجا کاربرد خواهند یافت و این کار به سستی زبان خواهد انجامید. برای پرهیز از این کاستی، مقایسه واژه ها با یک زبان پرکاربرد علمی مانند انگلیسی مفید و ضروری است.
...
[مشاهده متن کامل]

دوم اینکه مهمترین منابع ما در واژه سازی، شاهنامه و زبان پهلوی ساسانی هستند. بررسی واژه های مشابه و ساختارهای واژه سازی آنها در زبان پهلوی ساسانی می تواند به ما در ساخت واژه های نو کمک کند.
اما در مورد واژه تحریف:
یکی از دوستان برابر زیبای دگرنمایی را پیشنهاد داده اند که مورد تأیید بسیاری هم قرار گرفته است. اما کاربرد این واژه در معنای تحریف نابجاست زیرا دگرنمایی برابر misrepresent است و با مفهوم misinterpret یا تحریف فرق دارد. دوست دیگری هم برابر کژیدن را پیشنهاد کرده بودند که آنهم به معنای distort است و با مفهوم تحریف فرق دارد. البته این واژه ها در جای درست خودشان می توانند کاربرد داشته باشند. اما از کژ به جای پیشوند می توان استفاده کرد همانگونه که آقای فرتاش پیشنهاد کرده اند و دوست دیگری هم واژه زیبای کژگفت را ساخته اند که می تواند در معنای تحریف بیانی به کار رود ولی فعلِ تحریف کردن در حالت کلی از مفهومِ کژگفت فراتر می رود و نیاز به واژه دیگری دارد.
تحریف، گونه ای از دستبرد در سخن است و با دقت در واژه های مشابه در زبان پهلوی به واژه ترگمان به معنای مترجم برمی خوریم. جالب اینکه واژه مترجم اصلا ریشه عربی ندارد و زبان عربی آن را از پهلوی ساسانی وام گرفته و معرب کرده است اما امروزه واژه ترگمان در زبان فارسی به فراموشی سپرده شده و واژه مترجم جای آن را گرفته است. با استفاده از این ریشه و با توجه به مطالب گفته شده می توانیم برای واژه تحریف و بسیاری از واژه های دشوار علمی مرتبط با آن برابرهای فارسی بسازیم. توجه کنید:
translation
ترگمانی ( ترجمه )
translate
ترگمانیدن ( ترجمه کردن )
misinterpreter
کژگمان ( تحریف کننده )
misinterpretation
کژگمانی ( تحریف )
misinterpret
کژگمانیدن ( تحریف کردن )
misconstrued
کژگفت ( سوء تعبیر )
misrepresentation
دگرنمایی ( تدلیس - واژه حقوقی )
distortion
کژیدگی ( اعوجاج - پدیده فیزیکی )
cognitive distortion
کژینگی ( تحریفِ شناختی - واژه روانشناسی )
distortionist
کژِشگر ( ایجاد کننده انحراف در بحث یا نقاشی )
در پایان دو نکته دیگر را یادآوری می کنم:
یکم اینکه در اینجا شاهد هستید که زبان فارسی از زبان انگلیسی گنجایش بیشتری برای واژه سازی دارد. اعوجاج که یک پدیده فیزیکی و نتیجه عوامل بیرونی است برابر واژه کژیدگی نهاده شده، حال آنکه پدیده تحریف روانشناسی که در زبان انگلیسی با همان واژه distortion بیان می شود برابر واژه کژینگی نهاده شده زیرا یک پدیده درونی و ذاتی است. بدین ترتیب زبان فارسی می تواند بین این دو معنا تفاوت قائل شود حال آنکه این تفاوت معنایی در زبان انگلیسی از دست می رود. این ترکیب را نیز اینجانب با پیروی از ساختار واژه پهلوی تن چینگی به معنای وسواس ساخته ام. دقت دبیران زبده ساسانی در واژه سازی خیره کننده است. آنان می دانستند وسواس جنبه های فکری و عملی دارد و یک پدیده ذاتی است.
دوم اینکه بسیاری از واژگانی که ما آنها را عربی به شمار می آوریم از ریشه های پهلوی ساسانی ساخته شده اند و زبان عربی بدون این ریشه ها ساختمانی متروکه خواهد بود. فردوسی بزرگ به یقین آگاه بوده است که واژه صندوق از ریشه تپنگوک پهلوی ساسانی است و یا واژه نظم از ریشه نزومان پهلوی است و بدون کراهت این واژه ها را به کار می برده است. واقعیت این است که بیت:
پی افگندم از نظم کاخی بلند
که از باد و بارانش نآید گزند
هیچ واژه عربی ندارد. اما امروزه ما این واژه ها را جزو واژگان عربی شاهنامه به شمار می آوریم! نگارش واژه نظم با ظ به جای ز دلیل بر عربی بودن آن نیست. با جستجو در وبسایت های قرآن آنلاین که امروزه در دسترس همگان است خواهید دید که نه واژه نظم و نه هیچ یک از مشتقات آن، ناظم، منظم، تنظیم، نظام، منظومه، در قرآن وجود ندارند. این موضوع نشان دهنده آن است که این واژه ها پس از ظهور اسلام و در پی فتح ایران از زبان پهلوی ساسانی وارد زبان عربی شده اند. بسامد واژه های معرب از ریشه های پهلوی در زبان عربی به قدری بالاست که بدون آنها عملا نمی توان عربی صحبت کرد اما لغت نویسان عرب از ذکر ریشه شناسی این واژه ها خودداری می کنند و ما نیز همه مشتقات آنها را از عربی وام گرفته ایم حال آنکه با دقت در ریشه شناسی پهلوی ساسانی می توانیم برای همه این واژه ها برابرهای فارسی بسازیم. پارسی دری تواناست به شرط آنکه ما زمین گیرش نکنیم!

چون حمله همه جانبه به زبان "قرآن عربی" وبه تبع تحریف واژها وتفاسیر وتراجم . . .
لذا باید به زبانها نو ظهور که بر پایه مفاهیم ومعانی واژهای عربی متولد ونشأت گرفت،
رجوع کرد وبه فرهنگ نامه ها 200 سال قبل مطالعه کرد ( مانند زبان انگلیزی، فرنسوی، دری . . . )
...
[مشاهده متن کامل]

چون معانی اصیل کلمات عربی در خود کلمات جعلی یا تغییر یافته، حفظ شد وبا دقّت بالا حفظ شد.
"ویمکرون ویمکر الله"
"إنّا نحن نزلنا الذِکرَ وإنّا له لحافظون"
به واژه "وزر، وازرة، charge، just؛ . . . " رجوع کنید

تحریف: واتگشت
🇮🇷 واژه ی برنهاده: کژگفت 🇮🇷
تغییر داده شده
متفاوت شده
تحریف و مُحرِّف و مُحرَّف: دستکاری کردن و دستکاری کننده و دستکاری کرده، دست بردن و دست برنده و دست برده.
بوس به همه.
نادیده گرفتن ، انکار ، غیر واقعی جلوه دادن
bend the truth
تحریف از ماده تحرف گرفته شده که به معنای کناره گیری از وسط به اطراف و کناره هاست .
چنانچه بخواهیم برای این واژه برابرنهاد پارسی بجوییم، به گمانم بکارگیری پیشوند ( کژ ) به همراه کارواژه ای درخور می تواند ره گشا باشد. برای نمونه:
کژخوانِش: هنگامیکه کسی خوانشِ نادرست و تحریف آمیزی دارد. کژخواندن/کژخوانی نیز به همچنین.
...
[مشاهده متن کامل]

( بسته به فراخور بافتار ( =متن ) ، پیشوند ( کژ ) با کارواژه ای درخور همراه می شود. این فراروند به
نازک بینی زبانی می انجامد. )

عوض کردن یا دستکاری یا تغییر = یه متن یا فیلم یا عکس را گویند
کژیدن
دست بردن در چیزی ؛ آن را کمی تغییر دادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . جرح و تعدیل کردن. اضافه و نقصان کردن.
برابر پارسی: دستبری، دگرگون کردن، دستکاری
با یاد او
با درود
به نظر میرسد تلاش گذشتگان ما برای جدایش خوب و بد، در لا به لای صفحات تاریک تاریخ گم نشده ولی برای یک نوجوان برای جدایش نیک و بد نیاز به تعمق می باشد چون دنیا هر چند شناخته شده باشدبرای یک نوجوان که برای اولین بار به آن می نگرد ناشناس خواهد بود.
دگرنمایی زیبنده ترین واژه برای تحریف میباشد
کژیدن = کژ گردانیدن = تحریف
نمونه : تحریف شده = کژین
واتگردانی، وات گشت، اریباندن، واتهای واژه ای را دگر کردن یا نگاشتن، دستبردن در سخن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس