[ویکی فقه] تاریخ پول (قرآن). درهم پول رایج در مبادلات اقتصادی در عصر حضرت یعقوب علیه السلام و اصحاب کهف بود.
درهم، پول رایج در مبادلات اقتصادی عصر اصحاب کهف بود:وکذلک بعثنـهم لیتسآءلوا بینهم قال قآئل منهم کم لبثتم قالوا لبثنا یوما او بعض یوم قالوا ربکم اعلم بما لبثتم فابعثوا احدکم بورقکم هـذه الی المدینة فلینظر ایهآ ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه...این گونه آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند یکی از آنها گفت: «چه مدت خوابیدید؟! » گفتند: «یک روز، یا بخشی از یک روز! » (و چون نتوانستند مدت خوابشان را دقیقا بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکه ای که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آنها غذای پاکیزه تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد... . به خواست خدا در آیات آینده می خوانیم که خواب اصحاب کهف آن قدر طولانی شد که به ۳۰۹ سال بالغ گردید، و به این ترتیب خوابی بود شبیه به مرگ، و بیداریش همانند رستاخیز، لذا در آیات مورد بحث قرآن می گوید: و اینگونه آنها را برانگیختیم (و کذلک بعثناهم). یعنی همانگونه که قادر بودیم آنها را در چنین خواب طولانی فرو بریم قادر بودیم آنها را به بیداری بازگردانیم. ما آنها را از خواب برانگیختیم: تا از یکدیگر سؤال کنند، یکی از آنها پرسید فکر می کنید چه مدت خوابیده اید؟ (لیتسائلوا بینهم قال قائل منهم کم لبثتم). آنها گفتند: یک روز یا بخشی از یک روز (قالوا لبثنا یوما او بعض یوم). این تردید شاید به خاطر آن بوده است که طبق گفته جمعی از مفسران آنها در آغاز روز وارد غار شدند و به خواب فرو رفتند، و در پایان روز بیدار شدند، همین سبب شد که اول چنین فکر کنند که یک روز خوابیده اند همین که منظره آفتاب را دیدند بخشی از یک روز را مطرح کردند. ولی سرانجام چون نتوانستند دقیقا بدانند مدت خوابشان چقدر بوده: گفتند پروردگار شما از مدت خوابتان آگاهتر است (قالوا ربکم اعلم بما لبثتم). ولی به هر حال سخت احساس گرسنگی و نیاز به غذا می کردند چون ذخیره های بدن آنها تمام شده بود، لذا نخستین پیشنهادشان این بود: سکه نقره ای را که با خود دارید به دست یکی از نفرات خود بدهید و او را به شهر بفرستید، تا برود و ببیند کدامین فروشنده غذای پاکتری دارد، به مقدار روزی و نیاز از آن برای شما بیاورد (فابعثوا احدکم بورقکم هذه الی المدینة فلینظر ایها ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه).
پول رایج عصر یعقوب
درهم، پول رایج در عصر حضرت یعقوب علیه السّلام بود.وجآءت سیارة فارسلوا واردهم فادلی دلوه قال یـبشری هـذا غلـم... • وشروه بثمن بخس درهم معدودة...و (در همین حال) کاروانی فرا رسید و مامور آب را (به سراغ آب) فرستادند او دلو خود را در چاه افکند (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! این کودکی است (زیبا و دوست داشتنی!)» ... و (سرانجام،) او را به بهای کمی (چند درهم) فروختند و نسبت به (فروختن) او، بی رغبت بودند (چرا که می ترسیدند رازشان فاش شود). بخس در اصل به معنی این است که چیزی را با ستمگری کم کنند و لذا قرآن می گوید: و لا تبخسوا الناس اشیاءهم: اشیاء مردم را با ظلم کم نکنید. در اینکه یوسف را به چند درهم فروختند و چگونه میان خود تقسیم کردند، باز در میان مفسران گفتگو است، بعضی ۲۰ درهم و بعضی ۲۲ درهم و بعضی ۴۰ درهم و بعضی ۱۸ درهم نوشته اند، و با توجه به اینکه عدد فروشندگان را ده نفر دانسته اند، سهم هر کدام از این مبلغ ناچیز روشن است.
پول رایج در عصر نزول قرآن
درهم و دینار، پول رایج در عصر نزول قرآن بود:و من اهل الکتـب... من ان تامنه بدینار.... .و در میان اهل کتاب، ... اگر یک دینار هم به آنان بسپاری... . آیات فوق چهره دیگری از اهل کتاب را مشخص می کند، زیرا جمعی از یهود عقیده داشتند که مسئول حفظ امانت های دیگران نیستند حتی حق دارند امانات آنها را تملک کنند منطق آنها این بود که می گفتند ما اهل کتابیم، و پیامبر الهی و کتاب آسمانی او در میان ما بوده است، بنابراین اموال دیگران برای ما احترامی ندارد، ولی همه اهل کتاب با این طرز تفکر غیر انسانی موافق نبودند، بلکه گروهی از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران می دانستند. در نخستین آیه مورد بحث، قرآن به هر دو گروه اشاره کرده، حق هر کدام را ادا می کند، می فرماید: در میان اهل کتاب کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری به تو باز می گردانند (و به عکس) کسانی هستند که اگر یک دینار به عنوان امانت به آنها بسپاری به تو باز نمی گردانند مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی (و من اهل الکتاب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک و منهم من ان تامنه بدینار لا یؤده الیک الا ما دمت علیه قائما). و این جمله نشان می دهد که دینار پول رایج آن زمان بوده است.
اختراع پول
...
درهم، پول رایج در مبادلات اقتصادی عصر اصحاب کهف بود:وکذلک بعثنـهم لیتسآءلوا بینهم قال قآئل منهم کم لبثتم قالوا لبثنا یوما او بعض یوم قالوا ربکم اعلم بما لبثتم فابعثوا احدکم بورقکم هـذه الی المدینة فلینظر ایهآ ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه...این گونه آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند یکی از آنها گفت: «چه مدت خوابیدید؟! » گفتند: «یک روز، یا بخشی از یک روز! » (و چون نتوانستند مدت خوابشان را دقیقا بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکه ای که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آنها غذای پاکیزه تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد... . به خواست خدا در آیات آینده می خوانیم که خواب اصحاب کهف آن قدر طولانی شد که به ۳۰۹ سال بالغ گردید، و به این ترتیب خوابی بود شبیه به مرگ، و بیداریش همانند رستاخیز، لذا در آیات مورد بحث قرآن می گوید: و اینگونه آنها را برانگیختیم (و کذلک بعثناهم). یعنی همانگونه که قادر بودیم آنها را در چنین خواب طولانی فرو بریم قادر بودیم آنها را به بیداری بازگردانیم. ما آنها را از خواب برانگیختیم: تا از یکدیگر سؤال کنند، یکی از آنها پرسید فکر می کنید چه مدت خوابیده اید؟ (لیتسائلوا بینهم قال قائل منهم کم لبثتم). آنها گفتند: یک روز یا بخشی از یک روز (قالوا لبثنا یوما او بعض یوم). این تردید شاید به خاطر آن بوده است که طبق گفته جمعی از مفسران آنها در آغاز روز وارد غار شدند و به خواب فرو رفتند، و در پایان روز بیدار شدند، همین سبب شد که اول چنین فکر کنند که یک روز خوابیده اند همین که منظره آفتاب را دیدند بخشی از یک روز را مطرح کردند. ولی سرانجام چون نتوانستند دقیقا بدانند مدت خوابشان چقدر بوده: گفتند پروردگار شما از مدت خوابتان آگاهتر است (قالوا ربکم اعلم بما لبثتم). ولی به هر حال سخت احساس گرسنگی و نیاز به غذا می کردند چون ذخیره های بدن آنها تمام شده بود، لذا نخستین پیشنهادشان این بود: سکه نقره ای را که با خود دارید به دست یکی از نفرات خود بدهید و او را به شهر بفرستید، تا برود و ببیند کدامین فروشنده غذای پاکتری دارد، به مقدار روزی و نیاز از آن برای شما بیاورد (فابعثوا احدکم بورقکم هذه الی المدینة فلینظر ایها ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه).
پول رایج عصر یعقوب
درهم، پول رایج در عصر حضرت یعقوب علیه السّلام بود.وجآءت سیارة فارسلوا واردهم فادلی دلوه قال یـبشری هـذا غلـم... • وشروه بثمن بخس درهم معدودة...و (در همین حال) کاروانی فرا رسید و مامور آب را (به سراغ آب) فرستادند او دلو خود را در چاه افکند (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! این کودکی است (زیبا و دوست داشتنی!)» ... و (سرانجام،) او را به بهای کمی (چند درهم) فروختند و نسبت به (فروختن) او، بی رغبت بودند (چرا که می ترسیدند رازشان فاش شود). بخس در اصل به معنی این است که چیزی را با ستمگری کم کنند و لذا قرآن می گوید: و لا تبخسوا الناس اشیاءهم: اشیاء مردم را با ظلم کم نکنید. در اینکه یوسف را به چند درهم فروختند و چگونه میان خود تقسیم کردند، باز در میان مفسران گفتگو است، بعضی ۲۰ درهم و بعضی ۲۲ درهم و بعضی ۴۰ درهم و بعضی ۱۸ درهم نوشته اند، و با توجه به اینکه عدد فروشندگان را ده نفر دانسته اند، سهم هر کدام از این مبلغ ناچیز روشن است.
پول رایج در عصر نزول قرآن
درهم و دینار، پول رایج در عصر نزول قرآن بود:و من اهل الکتـب... من ان تامنه بدینار.... .و در میان اهل کتاب، ... اگر یک دینار هم به آنان بسپاری... . آیات فوق چهره دیگری از اهل کتاب را مشخص می کند، زیرا جمعی از یهود عقیده داشتند که مسئول حفظ امانت های دیگران نیستند حتی حق دارند امانات آنها را تملک کنند منطق آنها این بود که می گفتند ما اهل کتابیم، و پیامبر الهی و کتاب آسمانی او در میان ما بوده است، بنابراین اموال دیگران برای ما احترامی ندارد، ولی همه اهل کتاب با این طرز تفکر غیر انسانی موافق نبودند، بلکه گروهی از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران می دانستند. در نخستین آیه مورد بحث، قرآن به هر دو گروه اشاره کرده، حق هر کدام را ادا می کند، می فرماید: در میان اهل کتاب کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری به تو باز می گردانند (و به عکس) کسانی هستند که اگر یک دینار به عنوان امانت به آنها بسپاری به تو باز نمی گردانند مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی (و من اهل الکتاب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک و منهم من ان تامنه بدینار لا یؤده الیک الا ما دمت علیه قائما). و این جمله نشان می دهد که دینار پول رایج آن زمان بوده است.
اختراع پول
...
wikifeqh: تاریخ_پول_(قرآن)