بلعم باعورا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَلعم باعورا عالمی معاصر حضرت موسی (علیه السّلام) و برخوردار از آیت الهی بود که بر اثر پیروی از شیطان و هوای نفس به گمراهی و انحطاط گرایید؛ در این مقاله سرگذشت بلعم باعورا را از کتب مقدس (تورات) و روایات اسلامی و سوره اعراف در قرآن مجید بیان می کنیم.
بَلعَم بن باعور، شخصیتی در تورات و روایات اسلامی که نخست در سبیل هدایت بود و سپس گمراه شد. نام پدرش را بعور، باعورا، باعرا و اَبَر گفته اند. اگر بلعم واژه ای عربی باشد به معنی مردی است که زیاد می خورد و غذا را می بلعد. اما گویند بلعم همان بِلْعام در تورات و نامی عبری می باشد به معنای «خداوند مردم»
← از علمای بنی اسرائیل
بلعم باعورا، همان بِلْعام بن بِعُوْر یاد شده در تورات است. بِلْعام را نامی عبری و به معنای خداوند مردم دانسته اند.
← خصوصیات باعورا در تورات
در روایات اسلامی از شخصیت بلعم و کیفیت گمراه شدنش سه گونه سخن رفته است :
نفرین موسی و بنی اسرائیل
...

[ویکی شیعه] بَلعَم باعورا از عالمان زمان حضرت موسی(ع) بود که بنا بر برخی روایات اسم اعظم خدا را می دانست و مستجاب الدعوه بود اما شیطان او را به انحراف کشاند و گمراه شد. در روایات اسلامی و تورات از بلعم یاد شده است. همچنین برخی از مفسران آیه ۱۷۵ سوره اعراف را در مورد او دانسته اند. داستان های مختلفی در مورد بلعم نقل شده که برخی مفسران آن ها را در زمره اسرائیلیات قرار داده اند.
بلعم یا بلعام که از پدرش با نام های «باعوراء» «باعور»، و «أور» یاد کرده اند و نام همسرش را نیز «بسوس» دانسته اند. برخی معتقدند بلعم از بنی اسرائیل بوده و در سرزمین شام، در منطقه ای به نام بلقاء زندگی می کرده است.
نام بلعم باعورا صریحاً در قرآن نیامده؛ اما برخی مفسران آیه ١٧۵ سوره اعراف را درباره او دانسته اند: «و بر آنها بخوان سرگذشت آن فردی را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.» داستان بلعم در تورات نیز ذکر شده است.

[ویکی اهل البیت] برخی گفته اند: منظور از این شخص بلعام بن باعور و برخی گفته اند: مردی بود تابع دین حضرت موسی و در آن شهری که موسی می خواست برود و مردم آن کافر بودند، می زیست و اسم اعظم پیش او بود و هرگاه دعا می کرد، مستجاب می شد.
ابوحمزه ثمالی گوید: او بلعم بن باعور از بنی هاب بن لوط است. و برخی در مورد نسب او می گویند او بلعم بن بعورا بن ستوم بن فواسیم بن ماب بن لوط ابن هارن بن تارخ بن ناحور می باشد.
بلعم باعورا شخص عابدی از بنی اسرائیل بود که اسم اعظم را می دانست، ولی مورد فریب فرعون قرار گرفت و با حضرت موسی علیه السلام به دشمنی پرداخت. در قرآن کریم درباره او در سوره اعراف آیه 175 و 176 اشاره شده است.
«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ × وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ».
در این آیه بلعم باعورا، را معرفی می کند و می افزاید که اگر ما می خواستیم با آن آیات که به او داده بودیم او را بالا می بردیم و به مقام بلندی می رساندیم ولی او به زمین چسبید یعنی دنیاپرستی کرد و با پیروی از خواهش های نفسانی، خود را زمین گیر نمود و شایستگی بالا رفتن را از دست داد.
به راستی که دنیاپرستی و هواخواهی، انسان را زمین گیر می کند و از رسیدن به مقام های معنوی و کمالات انسانی بازمی دارد و سبب می شود که انسان از علم و معرفتی که دارد برهنه شود و از شایستگی های خود بهره نبرد.
در ادامه آیات درباره این شخص مَثَلی می زند و او را تشبیه به سگ می کند، آن هم سگی که همیشه زبانش بیرون است اگر به او حمله کنی زبانش را بیرون می آورد و اگر حمله نکنی باز هم زبانش را بیرون می آورد. این شخص را هم اگر پند دهی یا ندهی به حال او تفاوت نمی کند و او در پستی و حقارت مانند چنین سگی است.
سپس می فرماید: این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. این قصه ها را برخوان شاید که بیندیشند و چه بد است مثل آنان و آنان بر خویشتن ستم می کنند. منظور از مثلی که برای تکذیب کنندگان آیات خدا زده شده، همان شخصی است که از آیات خدا بیرون رفت و همان گونه که او با وجود علم به آیات الهی گمراه شد، اینان نیز با وجود دیدن آیات الهی و معجزات پیامبر اسلام آن را تکذیب می کنند. سقوط چنین افرادی در چاله گمراهی نتیجه اعمال خود آنهاست و آن ها در واقع بر خویشتن ستم روا می دارند و با مصالح واقعی خود دشمنی می کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

بَلْعَم باعورا
(یا: بلعام بن باعر؛ باعور بن نسّور) از دانشمندان بنی اسرائیل و هم روزگار موسی. بعضی او را برادرزادۀ حضرت شعیب می دانند. نام او در قرآن نیامده اما مفسران مضمون آیات ۱۷۵ و ۱۷۶ سورۀ اعراف را اشاره به او می دانند. در ابتدا مردی مؤمن و زاهد بود، اما شیطان او را فریفت. یهودیان مدعی بودند که وی از انبیای بنی اسرائیل است و در جایی بین شام و دمشق و یا بیت المقدّس می زیسته است؛ وی از نزدیکان فرعون معاصر خود بود و از اسم اعظم آگاهی داشت و به همین خاطر تمام دعاهایش مستجاب می شد. فرعون از او خواست تا با نفرین هایش حضرت موسی را از بین ببرد، اما به ارادۀ الهی تمام نفرین هایش به خودش بازگشت و سرانجام با کافران اهل مَدْیَن نابود شد.

پیشنهاد کاربران

بلعم باعورا
از کنعانیان و جباران بود که صحفِ ابراهیم را خوانده بود و اسم اعظم می دانست در محلی که موسی با لشکر بنی اسرائیل متوجه ولایت ایشان شد جباران رجوع به بلعم کردند که مستجاب الدعوات بود و التماس نمودند که بر موسی و قوم او دعای بد کند در اول اِبا کرد و در آخر به اغوای زن خود فریفته گشت و رشوت از قوم قبول کرده بر موسی و قوم او نفرین کرد حق سبحانه اسم اعظم از یاد او ببرد و ایمان با وی نماند.
...
[مشاهده متن کامل]

بَلعَم باعور یا بَلعَم بن باعور ( به عبری: בלעם בן בעור ) شخصیتی در داستان ها و روایت های یهودی و اسلامی است. او را داننده اسم اعظم دانسته اند که از این دانش خود سوء استفاده کرد. برخی او را با بلعام بن بعور که داستان آن در فصل ۲۲ سفر اعداد آمده است یکی دانسته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

بلعم باعور در زمان موسی نبی می زیست و خداوند او را به مقام مستجاب الدعوه رساند تا بتواند با بنی اسرائیل به فلسطین غلبه کند اما در اثر نافرمانی دچار عذاب الهی شدند.
بلعم باعورا از علمای بنی اسرائیل بود، و کارش به قدری بالا گرفت که اسم اعظم می دانست و دعایش به استجابت می رسید. روایت شده: موسی با جمعیتی از بنی اسرائیل به فرماندهی یوشع بن نون و کالب بن یوفنا از بیابان تیه بیرون آمده و به سوی شهر ( بیت المقدس و شام ) حرکت کردند، تا آن را فتح کنند و از زیر یوغ حاکمان ستمگر عمالیق خارج سازند. وقتی که به نزدیک شهر رسیدند، حاکمان ظالم نزد بلعم باعورا ( عالم معروف بنی اسرائیل ) رفته و گفتند از موقعیت خود استفاده کن و چون اسم اعظم الهی را می دانی، در مورد موسی و بنی اسرائیل نفرین کن. بَلْعَم باعورا گفت: «من چگونه در مورد مؤمنانی که پیامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرین کنم؟ چنین کاری نخواهم کرد. »
آن ها بار دیگر نزد بَلْعم باعورا آمدند و تقاضا کردند نفرین کند، او نپذیرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نیرنگ و ترفند آنقدر شوهرش را وسوسه کرد، که سرانجام بَلْعم حاضر شد بالای کوهی که مشرف بر بنی اسرائیل است برود و آن ها را نفرین کند. بَلْعم سوار بر الاغ خود شد تا بالای کوه رود. الاغ پس از اندکی حرکت سینه اش را بر زمین می نهاد و برنمی خاست و حرکت نمی کرد، بَلْعم پیاده می شد و آنقدر به الاغ می زد تا اندکی حرکت می نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهی به سخن آمد و به بَلْعم گفت: «وای بر تو ای بَلْعم کجا می روی؟ آیا نمی دانی فرشتگان از حرکت من جلوگیری می کنند. » بَلْعم در عین حال از تصمیم خود منصرف نشد، الاغ را رها کرد و پیاده به بالای کوه رفت، و در آنجا همین که خواست اسم اعظم را به زبان بیاورد و بنی اسرائیل را نفرین کند اسم اعظم را فراموش کرد و زبانش وارونه می شد به طوری که قوم دشمن را نفرین می کرد و برای بنی اسرائیل دعا می نمود.
به او گفتند: چرا چنین می کنی؟ گفت: «خداوند بر اراده من غالب شده است و زبانم را زیر و رو می کند. » در این هنگام بَلْعم باعورا به حاکمان ظالم گفت: اکنون دنیا و آخرت من از من گرفته شد، و جز حیله و نیرنگ باقی نمانده است. آنگاه چنین دستور داد: «زنان را آراسته و آرایش کنید و کالاهای مختلف به دست آن ها بدهید تا به میان بنی اسرائیل برای خرید و فروش ببرند، و به زنان سفارش کنید که اگر افراد لشکر موسی خواستند از آن ها کامجویی کنند و عمل منافی عفّت انجام دهند، خود را در اختیار آن ها بگذارند، اگر یک نفر از لشکر موسی زنا کند، ما بر آن ها پیروز خواهیم شد. » آن ها دستور بلعم باعورا را اجرا نمودند، زنان آرایش کرده به عنوان خرید و فروش وارد لشکر بنی اسرائیل شدند، کار به جایی رسید که «زمری بن شلوم» رئیس قبیله شمعون دست یکی از آن زنان را گرفت و نزد موسی آورد و گفت: «گمان می کنم که می گویی این زن بر من حرام است، سوگند به خدا از دستور تو اطاعت نمی کنم. »

بلعم باعورابلعم باعورا
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/بلعم_باعورا

بپرس