بُعد فارسی است، در لری میگوییم:کیک بید کرد یعنی بعید ودور شد.
بَعد baad: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پس، سپس ( دری )
ایگ ig، ادک adak ( پهلوی )
انو anu ( سنسکریت، اوستایی )
بُعد boad: همتای پارسی این است:
ویش viŝ ( اوستایی )
ابعاد: ویشِل ( با پسوند جمع لکی اِل )
در لری بروجردی: اوسه use
نمونه: ناهار هَردم اوسه وریسام.
ناهار خوردم بعدش بلند شدم/برایستادم.
واژه بعد
معادل ابجد 76
تعداد حروف 3
تلفظ ba'd
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت، قید ) [عربی، مقابلِ قبل]
مختصات ( بُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی ba'd
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
این واژه فارسی است یعنی بعد چهره عربی گرفته است درست ترش در فارسی بد است.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه بد
معادل ابجد 6
تعداد حروف 2
تلفظ bad
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: vat، مقابلِ خوب]
مختصات ( بَ یا بُ ) [ په . ]
آواشناسی bad
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
می توان به جای واژه "بَعد" از "پس" بهره برد. برای نمونه:
نادرست:او پیآمد کارهایش را 5 سال بعد دید.
درست تر:او پیآمد کارهایش را 5 سال پس دید.
"بُعد" هم برابر "سویه" می باشد. برای نمونه:
نادرست:ما روی هم رفته 3 بعد داریم.
... [مشاهده متن کامل]
درست تر:ما روی هم رفته 3 سویه داریم.
دیدگاه دوستان نیز بسیار کاربردی و شایسته است، ار آنها نیز بهره ببرید.
بدرود!
بُعد: دورامون.
میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی ( ترجمه ) منطق ارسطو به جای ( بُعد ) از ( دورامون ) بهره برده است.
دورامون: دورا ( دوری ) مون: اندازه گیری، سنجیدن ( آزمون، ترامون، وامون، پیمون، پارامون، همامون، نمون و. . . )
... [مشاهده متن کامل]
روی هم رفته دورامون می شود: اندازه ی دوری میان دو چیز، مقدار فاصله ی دو چیز.
برای نمونه من می خوام بگم در بعدپنجم سفر کردم بجا بعد باید چی بگم
باز: بعد.
نخست مال را بده، ( باز ) برت پول را می دهم: اول مال را بده، ( بعد ) برت پول را می دهم.
این واژه پارسی تر پیدا نمی شود.
پَتراز
افزون بر پیشنهادهای خوب کیانا، ایرزاد و فرتاش، واژه ی پیشنهادی �پَتراز� از بنمایه ی زبان سُغدی که شجریان پیشنهاد نموده را شایان درنگ و کار بیش تر برای ساخت واژه های هماوند دیگری از همین بنمایه می بینم و آن را به شَوَند گوشنواز بودن و نزدیکی بیش تر بزبان پارسی می پسندم.
بعد کاری یا چیزی یعنی پس ِ کاری یا چیزی
این کلمه مخالف و مقابل کلمه ی پیش است
در گفتار لری میانکوه دزفول :
بوت ( اُ کشیده ) ( bowt ) = بُعد، فاز، حالت
در مثَل:
کسی که اندیشه ژرف فرو می رود که از پیرامون غافل شود می گویند رفته در یک بوتی رفته است یا در بوتی دیگری رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
آدمی که گاهی خوش رفتار است و گاهی بد رفتار، را آدم بوت بوتی می گویند.
این واژه ایرانی باستانی بوده که در فارسی نوشتاری بُعد گفته می شود.
پَتراز = dimension
بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
#پارسی دوست
حرکت موجودات زمینی را در بعدی خارج 3 بعد میبینم. این بعد از در هم پیچیدگی فضا زمان حاصل میشود. اگر در آن بعد حرکت کنیم قادر به مشاهده فرا زمینی ها خواهیم بود. انیشتین آن را بعد 4 فضا - زمان نامید.
افزون بر واژگان گفته شده، برابرنهاد واژه <<بُعد یا="" امتداد="">> واژگان <<فرامود>> و << اُستنش>> می باشند. برای نمونه؛ مختصات چهار بعدی فضازمان= پیکربندی چهار فرامودی ( اُستنشی ) اسپش دمان.فرامود>بُعد>
دیدگاه
دوری، فاصله
دوری
بَعد
واژه ای پارسی که اَرَبیده شده :
بَعد : که در پارسی کهن : paiti
شایسته است بَئد نوشته شود.
بُعد به پارسی وامون
وا di
مون men
sion نام ساز
Dimension
بُعد: [اصطلاح موسیقی ]در موسیقی قدیم به فاصله گفته می شده است.
بُعد
این واژه در اربی به مینه ی دوری است
dimension : di - mens_ion
di = پیشوند در اینجا به مینه ی فَرا
mens = به مینه ی اندازه و اندیشه و همریشه با مِنیدن و مَنِش و پیمان : پی مان و ماییدن و مودن به مینه ی اندازه است
... [مشاهده متن کامل]
ion = پسوند نام ساز
بُنابراین بُعد و dimension با فهمیده ( مفهوم ) اندازه ساخته شده اند.
پیش نهاد : مایمان ، مودمان ، فَرامود ، فَرامای ، فَرامون دیسمون ، دیسمان ، دیسمود ، مودار ، فَرادیس ، فَراندازه ، فردازه
بَعد/در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات بعد، سپس و آن وقت از واژه ی اُوسا استفاده می شود. در ضمن کلمه ی اوسا با کلمه ی محلی ( اوسیی ) تفاوت معنایی دارد.
بَعد:سپس
بُعد= راستایی
سویه ( بُعد ) ، پس ( بَعد )
بَعدِه = او را دور کن
بَعید = دور
بِعِد = دور شد
یِبعِد = دور می شود
بَعده غدا ( بعده غد ) = پس فردا
بُعد = اندازه هر چیز، لحاظ
تک پهلو - تک بر
بـُعد
گـُسترا ( ریاضی ، فیزیک ) ، فرامون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)