[ویکی فقه] بِشر حافی، مکنّی به ابونصر مَروزی،
عارف ،
محدث و
فقیه است.
نَسَب او را بِشربن حارث بن عبدالرحمان بن عطاءبن هلال بن ماهان بن بَعبور (=عبدالله) نوشته اند. در ۱۵۰ یا ۱۵۲، در قریه بَکِرْد یا مابَرْ سام یا کُرد آواد (=کردآباد؛، از قرای مرو ، در خانواده یکی از سران دستگاه حکومتی مرو به دنیا آمد.جد اعلایش،
بعبور ، به دست
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
اسلام آورد و ایشان نام او را عبدالله گذاشتند. بشر در
نوجوانی از مرو به بغداد رفت و به نوشته ابونعیم، به گروه فتیان (
عیاران ) پیوست و از سرهنگان آن ها شد.
داستان
توبه بشر
در برخی منابع آمده است که وی در بغداد به
لهو و لعب روزگار می گذراند، اما روزی کاغذ پاره ای را که
اسم خداوند بر آن نوشته شده بود، از سر راه برداشت و آن را
پاک و
خوشبو کرد؛ همان شب در
خواب به او گفته شد که چون نام
خدا را از زمین برداشتی و معطر ساختی، خداوند نیز تو را در دنیا و
آخرت نیکنام می سازد، و همین خواب سبب توبه او شد. همچنین گفته اند که در ملاقاتی با
امام موسی کاظم علیه السلام، توبه کرد و چون در آن هنگام پابرهنه بود، به احترام این ملاقات هرگز پای افزار نپوشید و ازاین رو حافی
لقب یافت.خود او درباره لقبش گفته است: آن روز که با خدا
آشتی کردم، پای برهنه بودم و اکنون
شرم دارم که
کفش در پای کنم.بعلاوه، زمین بساط
حق است و روا نیست که بر بساط او با کفش گام بردارم.
تحصیلات
بشر برای شنیدن حدیث و تحصیل
فقه ، به
کوفه و
بصره سفر کرد و سپس همراهِ
مالک بن اَنَس (۹۳ـ۱۹۹) به
مکه رفت و از
علم او بهره برد. در
مدینه از مکتب سُفیان بن عُیَینه (۱۰۷ـ۱۹۷)، و در
عراق از عبدالله بن مبارک (۱۱۸ـ۱۸۱) سود جست.از دیگر
استادان او در فقه و حدیث، ابراهیم بن سعد زُهری، شریک بن عبدالله و
فُضَیل بن عَیاض (۱۰۵ـ۱۸۷) و علی بن خُشْرَم، دایی (به قولی عموزاده) بشر، از
محدثان قرن دوم و سوم، بودند. بشر در فقه، پیرو مذهب
سُفیان ثوری (۹۷ـ۱۶۱) بود.او از مجموع
احادیث منقول از سفیان ثوری، مُسندی فراهم آورد و چون در اواخر عمر از
روایت حدیث اکراه داشت و آن را، به سبب اقبال خلق، موجب
عُجب می دانست، هر گاه شاگردانش در شنیدن حدیث
اصرار می کردند، از این مجموعه برای آن ها می خواند. به روایتی، او تمام احادیثی را که گرد آورده بود، در پایان عمر مدفون کرد. بشر از محدثان بسیار خوشنام بود و گفته شده است که جز حدیث صحیح روایت نمی کرد.
شاگردان
...