[ویکی فقه] بَدَوی ، عنوانی برای بادیه نشینان و گروهی از
اعراب چوپان چادرنشین و پرورش دهنده
شتر که اغلب جایگاه مشخصی نداشتند و در طلب
آب و چراگاه در بخش هایی از بیابان های
خاورمیانه و شمال
آفریقا در حال کوچ بوده اند. گفتنی است که واژه «اعراب » در
زبان عربی تنها به بدویان اطلاق می گردد و کاربرد قرآنی آن نیز به همین معناست .
بادیه نشینی با اهلی کردن شتر پیوندی نزدیک داشته است . اگر چه به درستی نمی توان گفت در چه زمانی شتر اهلی شد، اما کهن ترین اشاره به وجود شتر اهلی ، در کتیبه های مربوط به
سده ۱۱ق /۱۷م است . درفاصله زمانی میان زندگانی
حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)، زندگی چادرنشینی عرب گسترش یافت . بیشتر بدویان ، اعراب ساکن بیابان های
جزیرةالعرب و مردمانی سامی نژاد بودند. برخی پژوهشگران بر آنند که شبه جزیره پیش از دوران نو سنگی آباد، و از آب و هوایی بهتر از
اروپا برخوردار بود، اما رفته رفته ، آب و هوای آن روبه خشکی نهاد و بسیاری از ساکنانش از ۳۵۰۰ ق م به سرزمین های دیگر
مهاجرت کردند.
[ویکی فقه] بدوی (اعرابی). بَدَوی ، عنوانی برای بادیه نشینان و گروهی از اعراب چوپان چادرنشین و پرورش دهنده شتر که اغلب جایگاه مشخصی نداشتند و در طلب آب و چراگاه در بخش هایی از بیابان های خاورمیانه و شمال آفریقا در حال کوچ بوده اند. گفتنی است که واژه «اعراب » در زبان عربی تنها به بدویان اطلاق می گردد و کاربرد قرآنی آن نیز به همین معناست .
بادیه نشینی با اهلی کردن شتر پیوندی نزدیک داشته است . اگر چه به درستی نمی توان گفت در چه زمانی شتر اهلی شد، اما کهن ترین اشاره به وجود شتر اهلی ، در کتیبه های مربوط به سده ۱۱ق /۱۷م است . درفاصله زمانی میان زندگانی حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)، زندگی چادرنشینی عرب گسترش یافت . بیشتر بدویان ، اعراب ساکن بیابان های جزیرةالعرب و مردمانی سامی نژاد بودند. برخی پژوهشگران بر آنند که شبه جزیره پیش از دوران نو سنگی آباد، و از آب و هوایی بهتر از اروپا برخوردار بود، اما رفته رفته ، آب و هوای آن روبه خشکی نهاد و بسیاری از ساکنانش از ۳۵۰۰ ق م به سرزمین های دیگر مهاجرت کردند.
نسب اعراب
با چشم پوشی از عرب بائده که بجز آنچه در
قرآن کریم و
حدیث نبوی آمده ، اطلاع دیگری از آنان در دست نیست . در میان ساکنان شبه جزیره ، دو سلسله نسب عمده می شناسیم : یکی عرب شمال که از نسل اسماعیل (علیه السلام)، فرزند
ابراهیم (علیه السلام) هستند و بعدها
عدنانیان خوانده شدند. اینان که بیشتر بادیه نشین و کوچ رو بودند، همان بدویان اصیلند؛ دیگر، عرب جنوب که از نسل قحطانند و پیش از حضرت ابراهیم (علیه السلام) می زیسته اند. نسب شناسان ، عدنانیان را به دو گروه بزرگ ربیعه و مضر تقسیم کرده اند که هر یک دارای قبایلی بودند. میان این دو گروه پیوسته دشمنی بود و غالباً گروه ربیعه با گروه های یمنی برای جنگ بر ضد گروه مضر
پیمان می بستند. اعراب بادیه نشین شمال ، عرب
مستعربه نیز خوانده می شوند؛ چه ، ابراهیم (علیه السلام) نژاد و زبان عرب نداشت و فرزندش
اسماعیل (علیه السلام) پس از مهاجرت به سرزمین حجاز، صاحب اولاد شد و نسب او در آن سرزمین ادامه یافت ، و عرب جنوب برخلاف اینان عرب
عاربه نامیده می شوند. دشمنی میان قبایل عدنانی و قحطانی نیز همواره وجود داشت و درگیری میان دو قبیله
اوس و
خزرج پیش از ظهور
اسلام در
یثرب از آن جمله است . عرب جنوب یکجانشین و کشاورز، و بدویان چادرنشین شمال ، دام پرور بودند. برخی از آنان
گاو و گوسفند، و برخی دیگر فقط شتر داشتند.کشاورزان ، بازرگانان و چادرنشینان بدوی ، در واحه ها و گاهی در میان خیمه گاه و یا بازارهای شتر فروشان ،
اسلحه ، حیوانات ،
لباس و مواد غذایی نیز خرید و فروش می کردند در مناطق مرزی ، بدویان نیمه چادرنشین و پرورش دهنده گاو، و یا کشاورز و به ندرت شبه شهرنشینانی که مایل به زندگی چادرنشینی بودند، زندگی می کردند. چاه های آب از مهم ترین ارکان زندگی بدویان بود آنان برای مقابله با دشمن در جنگ های طولانی از چاههای مخفی آب استفاده می کردند
تقسیم بنده قبایل
قبیله واحد اجتماعی - سیاسی بدویان است و گروه های کوچک تر، شعبه قبیله یا
رهط نامیده می شوند و اعضای قبایل از طریق خون با یکدیگر خویشاوندند از این رو پدر، برادر و عمو نسبت به دیگر افراد خانواده از اهمیت بیشتری برخوردارند. در میان افراد قبیله ، گروه هایی به نام موالی زندگی می کردند که پیوند نسبی با قبیله نداشتند، اما از برخی مزایای عضویت در قبیله که مهم ترین آنها حمایت بود، بهره مند می شدند. آنان اگر در کودکی به
اسارت در می آمدند، برده می شدند. علاوه بر این ، بردگان سیاه پوست حبشی نیز در میان قبایل وجود داشتند که در مالکیت اعضای قبیله بودند گاهی یکی از اعضای قبیله به سبب رفتاری که موجب بدنامی بود، از قبیله طرد می شد. چنین کسی یا به عنوان «جار» (همسایه )، تحت حمایت قبیله دیگر قرار می گرفت و یا تنها و سرگردان در بیابان ها زندگی می کرد و با
شکار و
غارت روزگار می گذرانید که
صعلوک نامیده می شد. در پاره ای موارد ارتباط میان قبایل از طریق
ازدواج به وجود می آمد و یا قبایل ضعیف برای حفظ
امنیت خود «حلیف » (هم پیمان ) قبیله ای نیرومندتر می شدند و در حمایت آن در می آمدند که با ظهور اسلام این هم پیمانی ، «اخوت » نامیده شد. شتران هر قبیله هم علامت مخصوصی داشتند که به آن «وسم » گفته می شد. امور مربوط به قبیله معمولاً در اجتماعی مرکب از مردان که در خانه رئیس قبیله تشکیل می گردید، طرح می شد. در این گردهمایی ها همه اعضا حق سخن گفتن داشتند، اما سخن بزرگان قبیله نافذتر بود. رئیس قبیله نیز که از اعضای اصیل قبیله بود و «سید» یا «شیخ » نامیده می شد، در چنین اجتماعی انتخاب می گردید و ضرورت داشت که بزرگان او را به رسمیت بشناسند؛ البته این ریاست موروثی نبود و به پسران رئیس قبیله منتقل نمی شد اگر شیخ قبیله آیینی را می پذیرفت ، همه افراد قبیله بر آن آیین گردن می نهادند.با ظهور
دین اسلام ، این سنت قبیله ای ناپسند شناخته شد و از میان رفت . علاوه بر شیخ ، حل اختلافات میان اعضای گروه های مختلف ، در مواردی به قاضیان و یا مردانی موسوم به
عرافون (یاعوارف ) که به خردمندی و بی طرفی شهره ، و بیش از دیگران نسبت به انساب و اصول عشایری قبیله آگاه بودند، واگذار می شد. تعصب به «نسب » از ویژگی های بدویان است . آنان پیوسته می کوشیدند که نسب خود را حفظ کنند
شغل بدویان
...