[ویکی فقه] علامه شرف الدین، در کتاب النص والاجتهاد طرحی را در سطحی گسترده، فراتر از حوزه نزاع بین شیعی و سنّی درافکنده که با تکیه بر محورهای آن، می توان عناصر مؤثری را در شکل گیری بدعت بازشناخت و تفاوت های ماهوی، عینی و عملی این مفهوم را با نوآوری مشخص ساخت. شاید اگر روش شرف الدین در نکوهش بدعت، چنان طرحی پیشگیرانه، مورد مطالعه قرار گیرد، آن گاه بتوان کتاب النص والاجتهاد را در جایگاه حقیقی اش نشاند، و از آن برای رفع مشکلی که تحقیقات دینی بدان گرفتار شده، بهره گرفت. پدیده سکوت، در آرا و آثار فقهی فقیهانی حتی نوآور نیز دیده می شود. اگر کسی به متونی که برخی از فقیهان، درباره مسائل نوپیدا نگاشته اند، مراجعه کند، به خوبی درمی یابد که نتیجه اغلب این تحقیقات چیزی نیست جز این که نهادهای مذکور با شرع ناسازگاری ندارد. فقیهان در این گونه پاسخ گویی، موضعی کاملاً انفعالی و غیر فعال دارند و نحوه پاسخ ایشان که منحصر به نفی تعارض با قواعد شرع است، تفاوتی با سکوت ندارد. توجه به مفهوم نوآوری، و بازگشت به نهاد پویای شریعت، فقیه امروزی را قادر می سازد که در همه این زمینه ها راهکار و طرح جدیدی را پیش کشد. آنچه در این نوشتار از نظرگاه علاّمه شرف الدین و براساس کتاب النص والاجتهاد مطرح می گردد، تلاشی در گشودن این راه به شمار می آید.
بدعت در زبان عربی اسم مصدر و به معنای (چیزی تازه پیدا شده) است. اما در اصطلاح شرعی با تعابیر مختلفی شناسانده شده است:۱. افزودن یا کاستن از دین همراه با اسناد به دین؛ ۲. داخل کردن چیزی در دین که از دین نیست؛ ۳. چیزی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) نبوده و پس از ایشان رسمیت یافته است؛ ۴. چیزی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) نبوده و پس از ایشان رسمیت یافته، ولی ادله شرعی برخلاف آن باشد؛ ۵. تحریم و تحلیلی که مستند به دلیل شرعی نیست؛ ۶. نسبت دادن چیزی به شریعت که انتساب آن به شرع مجهول بوده و یا عدم انتسابش معلوم است. گذشته از تعریف سوم که معنای لغوی بدعت را بیان می کند، با جمع بندی تعاریف فوق می توان محورهای مشترک و مورد تأکید این تعریف ها را این گونه معرفی نمود: بیان مطلبی جدید، انتساب دادن آن مطلب به شریعت منتفی بودن انتساب واقعی آن مطلب به دین.
اجزا و عناصر تعریف بدعت
بر این اساس در اصطلاح شرع می توان بدعت را گزاره ای دینی دانست که در منابع معتبر دینی مستندی ندارد. برای تبیین این مفهوم باید اجزا و عناصر تعریف آن را شناخت. این اجزا عبارت است از: قضیه دینی، فقدان مستند و سابقه و منابع معتبر دینی.
← قضیه دینی
به بیان گزاره های بی سابقه دینی با استناد به منابع دینی معتبر، نوآوری می گویند. در تحقق نوآوری عناصر ذیل دخالت دارد: ۱. گزاره دینی بودن؛ ۲. فقدان سابقه؛ ۳. استناد به منابع دینی معتبر.دانشمندان ما این گونه گزاره ها را (محدثات) یاد کرده اند و تقسیمی که انقسام به احکام پنج گانه را دربرگیرد، ناظر به همین قضایاست. شهید اول در قواعد می نویسد: (قضایای تازه ای که پس از دوره پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) رواج یافت (یا می یابد)، به اقسامی تقسیم می گردد که نام بدعت را نمی توان جز بر گونه حرام این اقسام نهاد. قسم اول: نوآوری های واجب ؛ همانند (حکم به وجوب ) تدوین قرآن و احادیث که نابودی آنها محتمل باشد. (علت وجوب این حکم آن است که) تبلیغ و رساندن قرآن و سنت به نسل های بعد، به حکم اجماع و آیه (إنّ الذین یکتمون ماأنزلنا من البینات والهدی من بعدما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون) واجب است، و این مقصود جز با حفظ (و تدوین) تحقق نمی یابد…؛ قسم دوم: نوآوری حرام یا همان بدعت که قواعد و ادله دال بر تحریم دامن گیر آن است، همانند: مقدم داشتن غیرمعصوم (علیه السلام) بر معصوم (علیه السلام) و غصب مناصب آنان و برتری دادن والیان جور و…، شستن موضع مسح، برگزاری نماز نافله به جماعت، اذان دوم در روز جمعه، تحریم دو متعه و افطار در غیر وقت…؛ قسم سوم: نوآوری مستحب ؛ یعنی قضایایی که ادله استحباب شامل آن است، مانند: (حکم به) ساخت مدارس و کاروان سراها و…؛ قسم چهارم: نوآوری مکروه؛ یعنی قضایایی که مشمول ادله کراهت است، مانند: افزونی در تسبیح حضرت زهرا (سلام الله علیها) و دیگر وظایف (استحبابی) یا کاستن از آنها و استفاده بیش از اندازه از پوشاک و خوراک به حدّی که به اسراف بینجامد (که اگر مضر باشد، حرام است)؛ قسم پنجم: نوآوری مباح؛ یعنی قضایایی که تحت ادله اباحه می گنجند.) در کاربرد واژه بدعت به معنای لغوی آن که هر امر تازه ای را شامل می گردد، بدعت به معنای نوآوری استعمال شده و به همین جهت، آن را به طور مطلق حرام نمی شمارند، از جمله علامه در نهایةالاصول می نویسد: (برای داوری صحیح در مورد بدعت، باید مطلب نو را بر شریعت عرضه نماییم که آن گاه اگر ادله وجوب آن را دربرگیرد، واجب خواهد بود، مانند: اشتغال به علوم عربی برای فهم کتاب خدا و کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)، نیز تدوین احادیث و هم چنین بحث در جرح و تعدیل و…؛ زیرا حفظ شریعت واجب است و جز با انجام این مقدمات تحقق نمی پذیرد و نیز مقدمه واجب، واجب است. آن گاه اگر ادله تحریم آن مطلب نو را فراگرفت، حرام خواهد بود، مانند: عقاید مذهب قدری و مرجئه و قول به تجسیم که رد این گونه بدعت ها واجب است. پس در صورتی که ادله استحباب آن مطلب نو را دربرگیرد، مستحب خواهد بود، مانند: ساخت کاروان سرا و مدارس و هر کار نیکی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) معمول نبوده است و اگر ادله کراهت آن را دربربگیرد، مکروه خواهد بود، همانند: تزیین مساجد و مصاحف و سرانجام با شمول ادله اباحه مباح می شود.)وی در ادامه می افزاید: (گفته اند عنوان بدعت فقط بر نوآوری های حرام و ممنوع اطلاق می شود و در بقیه موارد، قابل استعمال نیست. این گفته مطابق اصل است و در حدیث شریفی نیز آمده که: کل بدعة ضلالة و کل ضلالة سبیلها إلی النار).مانند این عبارات در کلام دیگر دانشمندان شیعی و سنی نیز دیده می شود، چنان که شافعی می گوید: (هر حکم تازه ای اگر مخالف کتاب و سنت یا اجماع باشد، بدعت گمراه کننده است و اگر متضمن خیر باشد و با کتاب و سنت و اجماع مخالف نباشد، بدعت نیکو شمرده می شود. خلاصه آن که استحباب بدعت های نیکو، مورد اتفاق است و بدعت نیکو، به حکمی گویند که تازه اما مطابق با کتاب، سنت و اجماع است و از پذیرش آن، محذوری شرعی لازم نیاید.)
مبانی بدعت
...
بدعت در زبان عربی اسم مصدر و به معنای (چیزی تازه پیدا شده) است. اما در اصطلاح شرعی با تعابیر مختلفی شناسانده شده است:۱. افزودن یا کاستن از دین همراه با اسناد به دین؛ ۲. داخل کردن چیزی در دین که از دین نیست؛ ۳. چیزی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) نبوده و پس از ایشان رسمیت یافته است؛ ۴. چیزی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) نبوده و پس از ایشان رسمیت یافته، ولی ادله شرعی برخلاف آن باشد؛ ۵. تحریم و تحلیلی که مستند به دلیل شرعی نیست؛ ۶. نسبت دادن چیزی به شریعت که انتساب آن به شرع مجهول بوده و یا عدم انتسابش معلوم است. گذشته از تعریف سوم که معنای لغوی بدعت را بیان می کند، با جمع بندی تعاریف فوق می توان محورهای مشترک و مورد تأکید این تعریف ها را این گونه معرفی نمود: بیان مطلبی جدید، انتساب دادن آن مطلب به شریعت منتفی بودن انتساب واقعی آن مطلب به دین.
اجزا و عناصر تعریف بدعت
بر این اساس در اصطلاح شرع می توان بدعت را گزاره ای دینی دانست که در منابع معتبر دینی مستندی ندارد. برای تبیین این مفهوم باید اجزا و عناصر تعریف آن را شناخت. این اجزا عبارت است از: قضیه دینی، فقدان مستند و سابقه و منابع معتبر دینی.
← قضیه دینی
به بیان گزاره های بی سابقه دینی با استناد به منابع دینی معتبر، نوآوری می گویند. در تحقق نوآوری عناصر ذیل دخالت دارد: ۱. گزاره دینی بودن؛ ۲. فقدان سابقه؛ ۳. استناد به منابع دینی معتبر.دانشمندان ما این گونه گزاره ها را (محدثات) یاد کرده اند و تقسیمی که انقسام به احکام پنج گانه را دربرگیرد، ناظر به همین قضایاست. شهید اول در قواعد می نویسد: (قضایای تازه ای که پس از دوره پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) رواج یافت (یا می یابد)، به اقسامی تقسیم می گردد که نام بدعت را نمی توان جز بر گونه حرام این اقسام نهاد. قسم اول: نوآوری های واجب ؛ همانند (حکم به وجوب ) تدوین قرآن و احادیث که نابودی آنها محتمل باشد. (علت وجوب این حکم آن است که) تبلیغ و رساندن قرآن و سنت به نسل های بعد، به حکم اجماع و آیه (إنّ الذین یکتمون ماأنزلنا من البینات والهدی من بعدما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون) واجب است، و این مقصود جز با حفظ (و تدوین) تحقق نمی یابد…؛ قسم دوم: نوآوری حرام یا همان بدعت که قواعد و ادله دال بر تحریم دامن گیر آن است، همانند: مقدم داشتن غیرمعصوم (علیه السلام) بر معصوم (علیه السلام) و غصب مناصب آنان و برتری دادن والیان جور و…، شستن موضع مسح، برگزاری نماز نافله به جماعت، اذان دوم در روز جمعه، تحریم دو متعه و افطار در غیر وقت…؛ قسم سوم: نوآوری مستحب ؛ یعنی قضایایی که ادله استحباب شامل آن است، مانند: (حکم به) ساخت مدارس و کاروان سراها و…؛ قسم چهارم: نوآوری مکروه؛ یعنی قضایایی که مشمول ادله کراهت است، مانند: افزونی در تسبیح حضرت زهرا (سلام الله علیها) و دیگر وظایف (استحبابی) یا کاستن از آنها و استفاده بیش از اندازه از پوشاک و خوراک به حدّی که به اسراف بینجامد (که اگر مضر باشد، حرام است)؛ قسم پنجم: نوآوری مباح؛ یعنی قضایایی که تحت ادله اباحه می گنجند.) در کاربرد واژه بدعت به معنای لغوی آن که هر امر تازه ای را شامل می گردد، بدعت به معنای نوآوری استعمال شده و به همین جهت، آن را به طور مطلق حرام نمی شمارند، از جمله علامه در نهایةالاصول می نویسد: (برای داوری صحیح در مورد بدعت، باید مطلب نو را بر شریعت عرضه نماییم که آن گاه اگر ادله وجوب آن را دربرگیرد، واجب خواهد بود، مانند: اشتغال به علوم عربی برای فهم کتاب خدا و کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)، نیز تدوین احادیث و هم چنین بحث در جرح و تعدیل و…؛ زیرا حفظ شریعت واجب است و جز با انجام این مقدمات تحقق نمی پذیرد و نیز مقدمه واجب، واجب است. آن گاه اگر ادله تحریم آن مطلب نو را فراگرفت، حرام خواهد بود، مانند: عقاید مذهب قدری و مرجئه و قول به تجسیم که رد این گونه بدعت ها واجب است. پس در صورتی که ادله استحباب آن مطلب نو را دربرگیرد، مستحب خواهد بود، مانند: ساخت کاروان سرا و مدارس و هر کار نیکی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) معمول نبوده است و اگر ادله کراهت آن را دربربگیرد، مکروه خواهد بود، همانند: تزیین مساجد و مصاحف و سرانجام با شمول ادله اباحه مباح می شود.)وی در ادامه می افزاید: (گفته اند عنوان بدعت فقط بر نوآوری های حرام و ممنوع اطلاق می شود و در بقیه موارد، قابل استعمال نیست. این گفته مطابق اصل است و در حدیث شریفی نیز آمده که: کل بدعة ضلالة و کل ضلالة سبیلها إلی النار).مانند این عبارات در کلام دیگر دانشمندان شیعی و سنی نیز دیده می شود، چنان که شافعی می گوید: (هر حکم تازه ای اگر مخالف کتاب و سنت یا اجماع باشد، بدعت گمراه کننده است و اگر متضمن خیر باشد و با کتاب و سنت و اجماع مخالف نباشد، بدعت نیکو شمرده می شود. خلاصه آن که استحباب بدعت های نیکو، مورد اتفاق است و بدعت نیکو، به حکمی گویند که تازه اما مطابق با کتاب، سنت و اجماع است و از پذیرش آن، محذوری شرعی لازم نیاید.)
مبانی بدعت
...
wikifeqh: بدعت_در_اندیشه_شرف الدین