باطن در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باطن در قرآن. باطن ، پنهان و عالم به پنهانیها، از اسما و صفات الهی است.
باطن، اسم فاعل و از ریشه «ب ط ن» خلاف «ظهر» به معنای پوشیده و پنهان بودن است. گفته شده:«بَطْن» در اصل به معنای شکم است و به جهت پایین (در برابر جهت بالا) و به هر چیز پیچیده ای بطن گفته می شود و نیز آنچه را با حواس نتوان ادراک کرد باطن می گویند. از دیگر معانی بطن، علم به باطن و شناختن آن است.
واحد حقیقی
باطن از اسمای ذات الهی بوده، با ذات حق و دیگر اسمای خداوند، عینیت و اتحاد دارد. باطن و ظاهر از صفات متقابل اند و ذات حق به سبب نامتناهی بودن قابل اتصاف به آنهاست. شایان ذکر است که ذات حق از همان حیث که باطن است، ظاهر و از همان حیث که ظاهر است باطن است، زیرا خدا واحد حقیقی است و جهات گوناگون ندارد. در روایتی امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) فرموده اند:هر باطنی غیر از خداوند غیر ظاهر است، بنابراین بین باطن و ظاهر بودن خداوند منافاتی نیست.
تقسیم بندی عرفا
عارفان در تقسیمی باطن را به همراه سه اسم «ظاهر»، «اول» و « آخر »، امهات اسما دانسته، اسم جامع آن ها را «الله» و «الرحمن» می دانند و معتقدند اسمائی که به بطون تعلق دارد، در اسم باطن داخل است.
اسم خدا
...

پیشنهاد کاربران

واقعیت دو جنبه دارد؛ یکی ظاهری یا بیرونی که محدود است به میدان فعلیت ها که در تیر رس برد حواس پنجگانه ( مسلح و غیر مسلح ) قرار دارند و به کمک تجربه و به روش علمی قابل شناخت اند و دیگری باطنی یا درونی که عبارت است میدان بسیار وسیع امکانات بالقوه که خارج از تیر رس برد حواس اند و به کمک تجربه و به روش علمی غیر قابل شناخت بلکه به کمک قوای ادراکی فهم و عقل سالم با ابزار های فکر و خیال و تصور روشن. کوانتا یا کوانت ها، اتم ها، ساختار ژن ها و سلول ها به میدان فعلیت ها تعلق دارند. امکانات بالقوه از جنس طرح و برنامه می باشند و با خمیر مایه ساختاری واقعیت هیچگونه عمل و عکس العمل متقابل ندارند و لذا تا زمانیکه در عمل پیاده نشوند و به فعلیت نرسند و به ظاهر واقعیت نفوذ پیدا نکنند، ثابت و ساکن اند و مشمول حال تغییر و تحول و گذر زمان نمی باشند. در این زمینه یک مثال خیلی ساده : یک فرد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری ) دارای فرم ها یا شکل های فراوانی بین دو حد یا مرز میباشد؛ یکی نهایت نقصان و امکان اَخس ( زشتی ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف ( زیبایی ) و در طول این زندگی دنیوی فقط یکی از این فرم ها یا شکل ها با این درجه تکاملی به فعلیت رسیده و بقیه درجات تکاملی در خاطره مطلق خدای حقیقی و واقعی یکبار برای جاودانگی طوری ثبت گردیده اند که هرگز در آنها هیچگونه خلل و لغزشی ایجاد نخواهد گردید. مدارات و مراتب و درجات تکاملی پست تر از آغاز سفر تاکنون هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش به فعلیت رسیده و در صحنه واقعیت پشت سر رها و محو گردیده اند و بقیه درجات تکاملی برتر تا پایان سفر هنوز به فعلیت نرسیده اند، اما یقینن و مطمئنن هر کدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش به فعلیت خواهند رسید. سرنوشت های افراد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری ) پس از مرگ تا تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و در پایان این سفر بطور مطلق از پیش تعیین شده اند و لذا انسان به کمک کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی خود هرگز نمیتواند کوچکترین تاثیرات مثبت یا منفی روی محتوای آنها بگذارد. یک فرد دیندار و خدا باور و یک فرد بیدین و خدا ناباور هردو در پیشگاه بیکران خدای حقیقی و واقعی به یک اندازه ارزشمند اند و هیچکدام نسبت به دیگری از هیچگونه امتیاز برتر و یا پست تر برخوردار نبوده و نمی باشند و نخواهد بود . انسان فقط در طول زندگی های کوتاه مدت و متوالی دنیوی از اختیارات و خواست های نسبتا آزاد بر خوردار است، اما در طول زندگی برزخ های متوالی ( به تعداد زندگی های دنیوی ) و در طول زندگی در حالت بهشت برین در پایان این سفر دایره وار ، هیچگونه اختیار و اراده و خواستی از خود نخواهد داشت.
...
[مشاهده متن کامل]

هوالظاهر و الباطن قرآنی در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه خود پیامبر اسلام به این معنا بوده و میباشد که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از خدای حقیقی و واقعی ( با نام های هو یا الله و یا نام های دیگری ) نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. خدای حقیقی و واقعی تنها اول و آخر نیست ( مانند ایسا مسیح ) بلکه وسط یعنی پیوند اول و آخر همه چیز و همه کس هم هست. عشق ها و زندگانی های موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی، هیچ چیز های دیگری نمی باشد غیر از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی در قالب جزئیات زنده.

بپرس