باجروان

لغت نامه دهخدا

باجروان. [ ج َرْ ] ( اِخ ) مؤلف مجمل التواریخ والقصص آرد: یزدگرد پدر بهرام گور که او را بزه گر خوانند، پدرش هم یزدگرد نام بود، مردی بزرگ و با سیاست و عدل ، خلاف پسرش و چنان گویند که وفا و امانت او بدان جای بود که ملکی در روم بمرد بعهد او اندر، و پسری طفل داشت او را وصیت کرد و به یزدجرد که پادشاهی بر وی نگاه دارد، پس از این یزدجرد شروین پرنیان را که رئیس روستای دشتوه بود، بحد قزوین به روم فرستاد بیست سال ، تا پادشاهی نگاه داشت و چون پسرش بزرگ شد زنهار بجا آورد و بدو باز فرمود دادن ، و شروین را باز خواند و او آنجا شهری بنا کرده است ناوی شروین نام و اکنون معرب آنرا باجروان خوانند. ( مجمل التواریخ و القصص ص 86 ).

باجروان. [ ج َرْ ] ( اِخ ) قریه ایست از دیار مصر در جزیره از اعمال بلیخ. ( معجم البلدان ). || شهریست از نواحی باب الابواب نزدیک شیروان که عین الحیاة نزدیک آنست و گویند خضر از آن خورده است و گویند آن همان قریه است که موسی و خضر از مردم آن طعام خواستند. ( معجم البلدان ) ( مراصدالاطلاع ). باجروان از اقلیم چهارم است ، طولش از جزایر خالدات فج نط و عرض از خط استوالح. در اول شهرستان موغان بود و اکنون خرابست و بقدر دیهی معمور. در مسالک الممالک آمده آنچه حق تعالی درکلام مجید در قصه موسی و خضر علیهماالسلام میفرماید:«و اذ قال موسی لفتاه لاابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقباً» تا اینجا که «فانطلقا حتی اذا لقیا غلاماً فقتله قال اقتلت نفساً زکیةً بغیر نفس لقد جئت شیئاً نکرا »، آن صخره ، صخره شیروان است و آن بحر، بحر جیلان است و آن قریه دیه باجروان و آن غلام را در دیه خیزان کشته اند. در صورالاقالیم آمده که صخره موسی در انطاکیه بوده است. و در کتب تفاسیر این حکایت را در مجمع البحرین میگوید و این روایت سیم درست است.هوای باجروان بگرمی مایل است و آبش از جبالی که در حدود آن است برمیخیزد، حاصلش غیر از غله چیز دیگر نمی باشد. ( نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 90 ). رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 150 و وفیات الاعیان ج 2ص 229 س 3 شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باجروان، شهری تاریخی در آذربایجان، که در اول جاده اردبیل به بردعه (مرکز اران) واقع بود.
باجروان، شهری تاریخی در آذربایجان، که بر سرجاده اردبیل به بردعه (مرکز اران) واقع بود. محل آن امروز در قسمت مغان جمهوری آذربایجان قرار دارد. نام آن ظاهراً ترکیبی از کلمه بازار باضافه وان (پسوند مکان) است. مینورسکی آن را بازار وان می داند.امروز نیز دهکده هایی به نام واجارگاه (بازارگاه) در شانزده کیلومتری جنوب شرقی شهر رودسر و بیست کیلومتری جنوب شرقی شهر سیاهکل قرار دارد که به مفهوم محل بازار است.باجروان در بیست فرسنگی اردبیل، برسرجاده بَرزَنْد، که افشین (فرمانده ایرانی معتصم خلیفه عباسی) آن را آباد کرده بود، قرار داشت.
باجروان در زمان قبل از اسلام
از تاریخ پیش از اسلام باجروان اطلاع چندانی دردست نیست. بنابر افسانه ای تاریخی، باجروان معرّب باشروان است که شروین برنیان، رئیس ولایت دستبی قزوین، در دوره بهرام چهارم (۳۸۹ـ۳۹۹ م) آن را ساخته بود. به نوشته بلاذری، در زمان خلافت عمربن خطاب خلیفه دوم در ۲۰ یا ۲۲، مُغیره بن شُعْبه والی کوفه فرمان ولایت آذربایجان (از جمله باجَروان) را برای حُذیفه بن یمان فرستاد.مرزبان آذربایجان در اردبیل با یاری اهالی باجَروان و میمَذ و نریر و سراه وشیز و میانج (میانه) و جاهای دیگر با حذیفه به نبرد پرداخت که به صلح انجامید. به گفته دیگری از بلاذری، پس از شورش مردم آذربایجان، اشعث بن قیس کِنْدی برای سرکوب شورشیان گسیل شد. او پس از گشودن دژ باجروان با آنان صلح کرد. پس از مدتی، مردم آذربایجان دوباره سرپیچی کردند.
جنگ سعیدبن عاصی با اهالی آذربایجان
این بار سعیدبن عاصی (متوفی ۵۹) هنگام ولایت خود در آذربایجان با اهالی آن جا جنگید و به موقان (مغان) و جیلان (گیلان) حمله کرد، و جریربن عبدالله بجلی را به جنگ مردم ارامنه و آذربایجان فرستاد. او پس از شکست دادن شورشیان در محل أرم و بلوانکرح سرکرده ایشان را در دژ باجروان به دار آویخت.
باجروان اردوگاه سپاه اسلام
...

دانشنامه عمومی

باجروان ( به لاتین: Bəcirəvan ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان جلیل آباد واقع شده است. [ ۱] باجروان ۲٬۳۲۲ نفر جمعیت دارد.
باجروان یا بجروان از شهرهای مهم آذربایجان و در منطقه مغان بوده است که تا قرن های سوم و چهارم، این شهر رونق داشته است.
اعضائ هیئت آلمانی که در سال ۱۶۳۳ میلادی ( ۱۰۵۳ هجری ) و در زمان حکومت صفوی، در مسیر راه شیروان به اردبیل از بالقارچای ( بالهاری = بالهارود ) و از نزدیک باجروان گذشته اند، از این آبادی نام برده و آنجا را انتهای مغان دانسته اند. [ ۲]
حمداله مستوفی مورخ قرن هشتم هجری باجروان را در چهار فرسنگی شمال برزند، و بیله سوار را در هشت فرسنگی باجروان معرفی می کند. وی می افزاید که بیله سوار از رودخانه باجروان مشروب می شود. [ ۳] حمداله مستوفی همچنان در مورد باجروان می نویسد  : «باجروان از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات فج نط و عرض از خط استوا لح در اول مغان بود و اکنون خرابست و بقدر دیهی معمور. . . هوای باجروان به گرمی مایل است و آبش از جبالی که در حدود آن است بر می خیزد و حاصلش غیر از غله چیز دیگر نمی باشد»[ ۴]
همچنین مستوفی این آبادی را ویران و هوایش را گرم توصیف کرده که محصول آن غله بوده است. [ ۳]
در دوره صفوی اتصال شهرهای شمالی ارس با شهرهای جنوب ارس از مسیر باجروان برقرار می شده است. حمداله مستوفی در کتاب نزهه القلوب فاصله شهر سلطانیه که پایتخت آن زمان بوده تا باجروان را چنین توضیح می دهد  : «. . . از سلطانیه تا شهر اردبیل سی و هفت فرسنگ، ثم الی قراباغ ارّان از او تا رباط ارشد هشت فرسنگ ازو تا دیه ورنق هشت فرسنگ، شهر برزند که اکنون دیهی است بدست چپ در قبله این مرحله است، بیک فرسنگی از ورنق تا شهر باجروان که اکنون دیهی است چهار فرسنگ جمله باشد. از اردبیل تا باجروان بیست فرسنگ و از سلطانیه پنجاه و هفت فرسنگ، از باجروان راهی به محمود آباد گاوباری رود بر این موجب تا پیلسوار هشت فرسنگ تا جوی نو شش فرسنگ تا محمود آباد گاوباری شش فرسنگ جمله باشد از باجروان تا محمود آباد گاوباری بیست فرسنگ از اردبیل چهل فرسنگ از سلطانیه هفتاد و هفت فرسنگ . . . »[ ۵]
عکس باجروانعکس باجروانعکس باجروان

باجروان (ایمیشلی). باجروان ( به ترکی آذربایجانی: Bəcirəvan ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان ایمیشلی واقع شده است. [ ۱] باجروان ۲٬۱۳۷ نفر جمعیت دارد.
عکس باجروان (ایمیشلی)عکس باجروان (ایمیشلی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

باجَروان
شهر قدیم در مغان (استان اردبیل). در جنوب رود ارس، بین اردبیل و برذعه قرار دارد؛ نام آن در تاریخ فتوحات اسلام آمده است. در حملۀ اعراب به ایران به سختی مقاومت کرد و سرانجام اشعث بن قیس کندی آن را فتح کرد. در زمان حمدالله مستوفی (قرن ۸ق) ویرانه ای بیش نبود.

پیشنهاد کاربران

باجروان یک نام کردی است
( باجر ) یا ( باژر ) یعنی شهر
باجروان نگهبان شهر
پسوند وان معنی مراقبت کننده ی را میدهد
اسامی مشترک
اردوان یعنی نگهبان یا مراقبت کننده ی زمین
شوان نگهبان یا مراقبت کننده گوسفند ها
...
[مشاهده متن کامل]

باغوان نگهبان یا مراقبت کننده درختان
مووان نگهبان یا مراقبت کننده ی مهمان ها
گاوان نگهبان یا مراقبت کننده ی گاو ها
شیروان نگهبان یا مراقبت کننده ی شیر ها

بپرس