ایمان
/~imAn/
مترادف ایمان: اطمینان، اعتقاد، باور، باورداشت، عقیده، گرویدن
برابر پارسی: باور، باور داشتن، باورداشت، باورمندی، پای بندی، گرایش
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: باور، گرایش، اعتقاد، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین، در مقابل کفر، یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
من شکستم حرمت ایمان او
پس یمینم برد دادستان او.
مولوی.
|| ج ِ یمین ( سوی راست ). ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به یمین شود. || ( ص ) مردی که زن وی مرده باشد و محتاج به زن بود، یقول رجل ایمان عیمان ؛ مرد زن مرده محتاج بزن. ( ناظم الاطباء ). رجل ایمان عیمان ؛ مرد زن و مواشی مرده که آرزوی زن و شیر دارد، امراءة ایمی عیمی ؛ مؤنث آنست. ( منتهی الارب ).ایمان. ( ع مص ) ( از «ی م ن » ) به یمین درآمدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). از جانب یمین آمدن. ( ناظم الاطباء ). || به سوی راست رفتن. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ) ( آنندراج ). از جانب راست آمدن : ایمن الرجل ؛ از جانب راست آن مرد درآمد. ( ناظم الاطباء ).
ایمان. ( ع مص ) ائمان. اعتمادکردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || زنهار دادن و بی بیم گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در امن قرار دادن کسی را. ( از اقرب الموارد ). امن گردانیدن. ( تاج المصادربیهقی ). ایمن گردانیدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ). || فروتنی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تصدیق کردن کسی را و گرویدن به او و قبول شریعت وی کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). تصدیق کردن کسی را و در انقیاد او درآمدن. ( از اقرب الموارد ). گرویدن و تصدیق کردن. ( از مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). گرویدن. ( غیاث اللغات ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || ( اِمص ) گِرَوِش. باورداشت.اعتقاد. مقابل کفر. ( فرهنگ فارسی معین ). تصدیق. نقیض کفر. ( از اقرب الموارد ). تصدیق. ( تعریفات ) ( مجمل اللغة ). || اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به ارکان و اظهار خشوع و فروتنی و قبول شریعت. ( ناظم الاطباء ). اعتماد و اقرار و اعتراف و اعتقاد و دین و مذهب و آئین و راستی و خلوص در دین. ( ناظم الاطباء ). مقابل کفر است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). || ایمان در شرع عبارتست از اعتقاد بقلب و اقرار به زبان. گفته شده هر کس شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد هم نباشد او منافق است و کسی که شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد باشد او فاسق است. هر کس شهادت هم ندهد او کافر است. ( تعریفات ). در شرع تصدیق به دل و اقرار به زبان وحدانیت خدای تعالی را و حقیقت پیغمبر علیه السلام را. ( مؤید الفضلاء ). نزد اهل شرع تصدیق بکل ماجاء به النبی است و ارکان و مظاهر آن اقرار بلسان و تصدیق بدل و عمل به ارکان بود ودر این مورد سخن بسیار است. معتزله جمله طاعات را علمی و عملی ایمان گویند و گویند کسی که گناهی مرتکب شود از ایمان خارج شود. خوارج نیز ارتکاب گناه را موجب خروج از ایمان دانند. گروهی گویند ایمان عبارت از گفتار بزبان است و بس. گروهی گویند ایمان معرفت بحق و ماجاء به النبی است. و گروهی از متکلمان ایمان را تصدیق تنها پندارند. حضرت رسول فرموده است ایمان عبارت از تصدیق بماجاء به النبی و تصدیق کتاب و فرشتگان و رسولان حق است. محمد حنیف گوید ایمان تصدیق دل است بآنچه خدای متعال از غیب خبر داده است. گروهی گویند که قول و تصدیق و عمل ایمان است. گروهی گویند قول و تصدیق است. و گروهی گویند ایمان را اصلی و فرعی است ، اصل آن تصدیق بدل باشد و فرع آن مراعات امر، و هر که را طاعت بیشتر بود امن او را از عقوبت زیادت بود و بنابراین علت امن و ایمان مراعات اوامر و طاعات باشد. گروهی گفتند که علت امن از عقوبت معرفت است نه طاعت و اگر طاعت بدون معرفت باشد سود ندارد و اگر معرفت بدون طاعت باشد عاقبت بنده را نجات باشد. چنانکه حضرت رسول فرمودند: نجات نیابد کسی از شما بعمل خود، سؤال شد و نه تو یا رسول اﷲ؟ فرمودند و نه من ، مگر آنکه خدای بمن ترحم کند که عمل بی معرفت مکر است و فسون. و ایمان فعل بنده باشد، بهدایت حق مقرون «فمن یرداﷲ ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجا» و بر این اصل گروش هدایت حق باشد و گرویدن فعل بنده بود و علامت آن اعتقاد بتوحید است که ایمان نوری است از وراء حجاب و یقین نوری است در مقام کشف حجاب. ( فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ص 70 - 77 ). تقسیمات ایمان ، ایمان بر پنج قسم است :بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
۱ - (مصدر ) گرویدن عقیده داشتن . ۲ - ایمن کردن بی بیم داشتن . ۳ - باور داشتن . ۴- ( اسم ) گروش باور داشت اعتقاد مقابل کفر . یا ایمان تازه کردن . ۱ - از نو اسلام آوردن. ۲ - کلم. (اشهد لا اله الاالله ) را بر زبان راندن .
در برخی لهجه ها این صورت در کلمات مختوم به الف یا واو و یا یائ بجای ضمیر ایم بکار رود .
فرهنگ معین
[ ع . ] ۱ - (مص م . ) گرویدن ، باور داشتن . ۲ - ایمن کردن ، امان دادن . ۳ - (اِمص . ) اعتقاد.
فرهنگ عمید
۲. عقیده داشتن.
۳. [مقابلِ کفر] (فقه ) تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان.
= یمین
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] ایمان به معنای باور قلبی دینی، از مفاهیم کانونی ادیان الهی از جمله اسلام. محور اساسی ایمان در قرآن کریم، الله است . قرآن از همه انسان ها خواسته است تا به الله ایمان آورند؛ اما در آیات بسیاری ضرورت ایمان آوردن به پیامبران و رسولان ، کتاب های نازل شده از سوی خدا، فرشتگان و آخرت نیز به «ایمان به الله» افزوده شده است .
درباره موضوع ایمان، مباحث و مسائل متعددی مطرح است که مهم ترین آنها عبارت است از: چیستی ایمان، متعلَّق ایمان، زیاد شدن یا نقصان پذیری ایمان، ایمان از روی تقلید، آثار ایمان و ارتباط آن با عمل صالح و گناه.
واژه ایمان از ریشه «أ- م - ن» به معنای آرامش و اطمینان قلب و نبود ترس است. فعل ثلاثی مزید آن آمَنَ، یؤمِنُ است، که اگر متعدی به «باء» و «لام» باشد ...وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ کنَّا صَادِقِینَ ﴿۱۷﴾ و أَفَتَطْمَعُونَ أَن یؤْمِنُوا لَکمْ...﴿۷۵﴾ به اتفاق اهل لغت به معنای تصدیق کردن است. و اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای اطمینان پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معنا است..
درباره موضوع ایمان، مباحث و مسائل متعددی مطرح است که مهم ترین آنها عبارت است از: چیستی ایمان، متعلَّق ایمان، زیاد شدن یا نقصان پذیری ایمان، ایمان از روی تقلید، آثار ایمان و ارتباط آن با عمل صالح و گناه.
واژه ایمان از ریشه «أ- م - ن» به معنای آرامش و اطمینان قلب و نبود ترس است. فعل ثلاثی مزید آن آمَنَ، یؤمِنُ است، که اگر متعدی به «باء» و «لام» باشد ...وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ کنَّا صَادِقِینَ ﴿۱۷﴾ و أَفَتَطْمَعُونَ أَن یؤْمِنُوا لَکمْ...﴿۷۵﴾ به اتفاق اهل لغت به معنای تصدیق کردن است. و اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای اطمینان پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معنا است..
wikishia: ایمان
[ویکی اهل البیت] در مورد معنای ایمان گفته شده است: ایمان عبارت از جایگیرشدن اعتقاد در قلب و از امن گرفته شده، گویی مومن به آن چه بدان ایمان پیدا کرده، امنیت و مصونیت نمی دهد که در آن مورد دچار شک و تردید نمی شود، چرا که شک و تردید آفت اعتقاد است.
در روایاتی از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله ایمان چنین شناسانده شده است: ایمان تصدیق با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح می باشد.
بی شک از بین سه موردی که در این روایت از ارکان ایمان شمرده شده است تصدیق قلبی رکن اصلی است چه اگر تصدیق حقیقی و بدون شائبه باشد اقرار به زبان و عمل به جوارح را خواه ناخواه به دنبال دارد. چنان که نقل شده است عده ای از اعراب بادیه نشین، خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده، گفتند: یا رسول الله! ایمان آوردیم، آیه نازل شد: (ای پیامبر! به آنان) بگو: شما ایمان نیاورده اید ولیکن بگویید اسلام آوردیم و ایمان هنوز در دل شما وارد نشده است.
از این آیه روشن می شود که ایمان آوردن صرفا به اقرار زبان نیست بلکه رسوخ باورها و اعتقادات در قلب انسان است و تصدیق حقیقی آن هاست. این تصدیق در پی معرفت و شناخت و البته با دوری از عناد و ستیزه جویی حاصل می شود. ولذا قرآن ساحت ایمان را از اعراب بادیه نشین به خاطر جهل و عنادش مبرا می داند و تنها از آن جهت که اقرار زبانی به توحید و نبوت پیامبر دارند اسلام آورنده به حساب می آورد.
سوال دیگر در این مورد آن است که ما باید به شاید کاملترین جواب به این سوال در تعریفی که امین الاسلام طبرسی صاحب تفسیر گرانقدر مجمع البیان از ایمان می کند نهفته باشد. او ایمان را چنین معنا می کند: ایمان تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آن ها را واجب نموده است.
این تعریف جمیع آن چه پیامبر آورده است را شامل می شود و درستی آن به این است که با ایمان به نبوت و رسالت پیامبر و عصمت آن حضرت جایی برای انکار هیچ یک از فرامین اسلام باقی نمی ماند. چرا که با انکار هر یک از آن ها در اصل ایمان ما به نبوت پیامبر و عصمت آن حضرت در دریافت و ابلاغ وحی نیز خدشه وارد می شود. لذاست که نمی توان آنچنان که برخی گمان می کنند از دستورات دین برخی را قبول نموده به برخی دیگر باور نداشت.
در روز غدیر پس از ابلاغ ولایت علی علیه السلام و خاندان مطهر آن حضرت آیه اکمال دین نازل شد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا»؛ امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم.
در روایاتی از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله ایمان چنین شناسانده شده است: ایمان تصدیق با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح می باشد.
بی شک از بین سه موردی که در این روایت از ارکان ایمان شمرده شده است تصدیق قلبی رکن اصلی است چه اگر تصدیق حقیقی و بدون شائبه باشد اقرار به زبان و عمل به جوارح را خواه ناخواه به دنبال دارد. چنان که نقل شده است عده ای از اعراب بادیه نشین، خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده، گفتند: یا رسول الله! ایمان آوردیم، آیه نازل شد: (ای پیامبر! به آنان) بگو: شما ایمان نیاورده اید ولیکن بگویید اسلام آوردیم و ایمان هنوز در دل شما وارد نشده است.
از این آیه روشن می شود که ایمان آوردن صرفا به اقرار زبان نیست بلکه رسوخ باورها و اعتقادات در قلب انسان است و تصدیق حقیقی آن هاست. این تصدیق در پی معرفت و شناخت و البته با دوری از عناد و ستیزه جویی حاصل می شود. ولذا قرآن ساحت ایمان را از اعراب بادیه نشین به خاطر جهل و عنادش مبرا می داند و تنها از آن جهت که اقرار زبانی به توحید و نبوت پیامبر دارند اسلام آورنده به حساب می آورد.
سوال دیگر در این مورد آن است که ما باید به شاید کاملترین جواب به این سوال در تعریفی که امین الاسلام طبرسی صاحب تفسیر گرانقدر مجمع البیان از ایمان می کند نهفته باشد. او ایمان را چنین معنا می کند: ایمان تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آن ها را واجب نموده است.
این تعریف جمیع آن چه پیامبر آورده است را شامل می شود و درستی آن به این است که با ایمان به نبوت و رسالت پیامبر و عصمت آن حضرت جایی برای انکار هیچ یک از فرامین اسلام باقی نمی ماند. چرا که با انکار هر یک از آن ها در اصل ایمان ما به نبوت پیامبر و عصمت آن حضرت در دریافت و ابلاغ وحی نیز خدشه وارد می شود. لذاست که نمی توان آنچنان که برخی گمان می کنند از دستورات دین برخی را قبول نموده به برخی دیگر باور نداشت.
در روز غدیر پس از ابلاغ ولایت علی علیه السلام و خاندان مطهر آن حضرت آیه اکمال دین نازل شد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا»؛ امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم.
wikiahlb: ایمان
[ویکی نور] «ایمان»، مجموعه سخنرانی های عبدالحسین دستغیب (در سه ماه مبارک رمضان) درباره ایمان و آثار و شیوه پیدایش آن با استفاده از قرآن و روایات است که گردآوری و منتشر شده است.
کتاب حاوی سی و هشت گفتار است که می توان آن را در سه بخش اساسی تقسیم کرد:
بخش نخست، عنوان بحث روایت شریف در کتاب اصول کافی است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در پاسخ از «ایمان» آن را متّکی به چهار ستون می داند؛ یعنی برای پیدا شدن بنای ایمان، این چهار ستون لازم است: صبر، یقین، عدل و جهاد.
آنگاه هرکدام از این ستونها را نیز بر چهار شعبه و بخش تقسیم نموده و آثار و نتایج آن را یادآور می شود.
درباره ستون نخستین که «صبر» است، می فرماید چهار شعبه دارد: شوق، ترس، زهد و انتظار. هرکس به بهشت امیدوار است، از شهوات دنیا کنده می شود. و هرکس از آتش دوزخ ترسید، از گناهان پرهیز می کند؛ چون سختی عذاب را باور کرده است. و آن کس که در دنیا زهد ورزیده و به خوشی های زودگذر آن، دل نبست، در نتیجه مصیبت ها و سختی ها برایش آسان می گردد. اصل دنیا چیست تا خوشی ها و سختی هایش چه باشد، به آنچه به او داده شده دلخوش نمی گردد و از آنچه از او گرفته شده غمگین نمی گردد.
آن کس که انتظار مرگ را داشته باشد، به سوی خیرات می شتابد؛ زیرا می فهمد که هر لحظه از سرمایه عمر، کم شده و گامی به سوی مرگ نزدیکتر می گردد. کم شدن عمر، قطعی و باقیمانده آن مشکوک است، لذا در خیرات، پیشی می گیرد و هر لحظه دنبال رحمت و بخشش خداوندی می گردد
کتاب حاوی سی و هشت گفتار است که می توان آن را در سه بخش اساسی تقسیم کرد:
بخش نخست، عنوان بحث روایت شریف در کتاب اصول کافی است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در پاسخ از «ایمان» آن را متّکی به چهار ستون می داند؛ یعنی برای پیدا شدن بنای ایمان، این چهار ستون لازم است: صبر، یقین، عدل و جهاد.
آنگاه هرکدام از این ستونها را نیز بر چهار شعبه و بخش تقسیم نموده و آثار و نتایج آن را یادآور می شود.
درباره ستون نخستین که «صبر» است، می فرماید چهار شعبه دارد: شوق، ترس، زهد و انتظار. هرکس به بهشت امیدوار است، از شهوات دنیا کنده می شود. و هرکس از آتش دوزخ ترسید، از گناهان پرهیز می کند؛ چون سختی عذاب را باور کرده است. و آن کس که در دنیا زهد ورزیده و به خوشی های زودگذر آن، دل نبست، در نتیجه مصیبت ها و سختی ها برایش آسان می گردد. اصل دنیا چیست تا خوشی ها و سختی هایش چه باشد، به آنچه به او داده شده دلخوش نمی گردد و از آنچه از او گرفته شده غمگین نمی گردد.
آن کس که انتظار مرگ را داشته باشد، به سوی خیرات می شتابد؛ زیرا می فهمد که هر لحظه از سرمایه عمر، کم شده و گامی به سوی مرگ نزدیکتر می گردد. کم شدن عمر، قطعی و باقیمانده آن مشکوک است، لذا در خیرات، پیشی می گیرد و هر لحظه دنبال رحمت و بخشش خداوندی می گردد
wikinoor: ایمان
[ویکی الکتاب] معنی إِیمَانِ: گرویدن-تسلیم توأم با اطمینان خاطر(ایمان عبارت است از سکون و آرامش علمی خاصی در نفس ، نسبت به هر چیزی که ایمان به آن تعلق گرفته ، و لازمه این آرامش التزام عملی نسبت به آن چیزی است که به آن ایمان دارد ، حال اگر کسی این التزام را نداشته باشد ، و بر خلاف...
معنی أَیْمَانٌ: سوگندها(أیمان ، جمع یمین یعنی سوگند است ، و این معنا را از کلمه یمین به معنای دست راست گرفتهاند ، چون در بین عرب مرسوم و معمول بود که وقتی سوگندی می خوردند ، و یا عهدی میبستند ، و یا بیعتی میکردند ، و یا مثلا معاملهای انجام میدادند ، برای اینکه بفهما...
معنی تَحِلَّةَ أَیْمَان: شکستن سوگند(کلمه حل در اصل به معنای باز کردن گره است)
معنی تُؤْمِنُونَ: ایمان می آورید - ایمان دارید
معنی ءَامَنَ: ایمان آورد
معنی إِیمَانُکُمْ: ایمان شما
معنی مَا یُؤْمِنُ: ایمان نمی آورد
معنی لَن یُؤْمِنَ: هرگز ایمان نمی آورد
معنی لَا یُؤْمِنُ: ایمان نمی آورد
معنی ءَامِنْ: ایمان بیاور
معنی ءَامَنَّا: ایمان آوردیم
معنی ءَامَنتُ: ایمان آوردم
معنی ءَامَنَتْ: ایمان آورد(مؤنث)
ریشه کلمه:
یمن (۷۱ بار)
«أَیْمَان» جمع «یمین» به معنای سوگند است، و در اصل، «یمین» به معنای دست راست می باشد، اما از آنجا که به هنگام سوگند و بستن عهد و پیمان دست راست را به هم می دهند، و قسم یاد می کنند، این کلمه تدریجاً در معنای سوگند به کار رفته است.
تسلیم توأم با اطمینان خاطر. اگر گویند: چرا بر خلاف اهل تفسیر ایمان را تسلیم معنی میکنید با آن که طبرسی رحمةاله فرموده: ازهری میگوید: علماء انفاق دارند بر این که ایمان به معنی تصدیق است، المیزان آن را استقرار اعتقاد در قلب معنی کرده و راغب تصدیق توأم با اطمینان خاطر گفته است. گوئیم: قرآن مجید ایمان به معنی اعتقاد را تأیید نمیکند بلکه بهترین معنای آن همان تسلیم است زیرا میبینیم آنان را که اعتقاد دارند ولی تسلیم عقیده خویش نیستند کافر میشمارد. درباره فرعون و قوم او آمده: ، فرعونیان در باطن و نفس خویش عقیده داشتند که آیات موسی از قبیل عصا و غیره از جانب خداست ولی در ظاهر تسلیم و اقرار نکردند نظیر این آیه قول موسی «علیه السلام» است به فرعون که فرمود ، فرعون یقین داشت که آیات از جانب خداست ولی تسلیم نبود. شیطان به خدا عقیده داشت میگفت: ، میگفت ، خدا را خالق خود میدانست و او را «رَبّ» خطاب میکرد. به معاد نیز عقیده داشت لذا میگفت: تا روز قیامت مهلتم ده: . ایضاً به انبیاء معتقد بود و میدانست به عباد مُخلصین راهی ندارد و آنها را نتواند فریفت ، با همه اینها دربارهاش فرموده . بسیاری از اهل کتاب به حضرت رسول اکرم «صلی اللّه علیه و آله» عقیده داشتند و میدانستند که او پیغمبر است و حتی او را مانند پسران خود میشناختند ولی حق را کتمان میکرند و به عقیده خویش تسلیم نبودند ، آیه 20 سوره انعام نیز چنین میباشد: «اَللذّینَ خَسَروا اَنْفُسَهُم فَهُم لا یُؤمِنُونَ». پس ایمان به معنی اعتقاد و تصدیق نیست و گرنه میبایست این اشخاص مؤمن باشند بلکه ایمان به معنی تسلیم است. مؤمن کسی است که بحق تسلیم باشد و آن قهراً به عمل توأم است و بدون آن مصداق ندارد. وانگهی در آیاتی نظیر ، نظیر: . چطور میشود گفت: آنها چندین بار اعتقاد پیدا کرده و سپس کافر شدهاند بلکه آنها چندین بار اعتقاد پیدا کرده و سپس کافر شدهاند بلکه آنها تسلیم شده و بعداًاز تسلیم بیرون رفتهاند. خلاصه سخن آن که: ایمان پس از اعتقاد است، شخص اگر پس از اعتقاد به عقیدهاش تسلیم شد مؤمن است و گرنه منافق یا کافر میباشد، از طرف دیگر هر قدر اعتقاد قوی باشد تسلیم محکم خواهد بود، شدت و ضعف ایمان و دارای مراتب بودنش از این روشن میشود. ، به نظر ما منظور همان عدم تسلیم است یعنی: به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند تسلیم شونده نبودند (احتمال دارد که فاعِلِ «یؤمنوا» غیر از فاعل «کذّبوا» باشد.) بقیّه مطلب را در «سلم-اسلام» مطالعه کنید. اگر گویند: چرا در معنی ایمان اطمینان خاطر را قید کردید؟ گوئیم: آن برای ملاحظه اصل مادّه است که ایمان بالاخره از امن مشتق است پس مؤمن آنست که بحق تسلیم شود و قلبش در آن تسلیم مطمئن و آرام و بیاضطراب باشد. ، اصل ریب چنان که در اقرب المورد گوید: قلق و اضطراب قلب است. * ، ، در اینگونه آیات آیا منظور عدم قدرت ایمان است یعنی آنها دیگر قدرت تسلیم ندارند و نمیتوانند بحق تسلیم شوند و قابلیّت تسلیم از بین رفته است و یا منظور آنست که قدرت دارند ولی با عنادی که دارند تسلیم نخواهند شد؟ میشود گفت: فرض دوم مراد است یعنی قدرت دارند و اگر بخواهند خواست خدا در مقام اخبار میفرماید که تسلیم نخواهند شد. و نیز میشود گفت در اثر استکبار و عناد طوری قلوبشان از حق اعراض کرده که دیگر توجّه بحّق و قدرت ایمان از آنها سلب شده است. در این صورت نمیشود گفت: که با عدم قدرت تکلیف ساقط است که عدم قدرت نتیجه اعمال اختیاری آنهاست. آنها از اوّل اعراض کردهاند بر اعراضشان افزوده ، میبینیم که بنی اسرائیل با علم آن که موسی رسول خداست اذیتش میکردند خداوند قلوبشان را از حق کنار کرد. هکذا: ، بنابر آن که دعا نباشد. عل هذا این عدم قدرت مُسْقِط تکلیف نیست که خود سبب آن را فراهم آوردهاند. ناگفته نماند: ملاحظه «خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلوبِهِم وَ عَلی سَمْعِهِم وَ علی اَبصارِهِمْ غِشاوَةٌ» که بعد از آیه «اِنَّ الّذینَ کَفَروا...» واقع شده و ملاحظه «اِنّا جَعَلْنا فی اَعْنلقِهِم اَغلالاً... فَاَغْشَینا هُم فَهُم لا یُبْصِرونَ» بعد از آیه «لَقَد حَقَّ القَولُ...» نشان میدهد که به مسلوب القدرة بودن نزدیکاند و بنظر نگارنده قدرت بکلی از آنها سلب نشده است. ایضاً: اینگونه اشخاص از روی عناد کافرند نه از روی جهل و گرنه جاهل پس از علم ایمان آوردنش سهل است. مراد از (کفر) در مقابل ایمان در آیاتی نظیر ، کفر از روی علم است که همان استکبار و عدم تسلیم باشد و اِلّا کُفر از روی جهل که در (کفر) خواهد آمد حساب دیگری دارد، و خلاصه: پس از وضوح حقّ هر که به آن تسلیم شود مؤمن و هر که آن را کتمان کند و تسلیم نشود کافر است این ایمان و کفر است که سبب بهشت و جهنّم میگردد. و سر و کار قرآن مجید با این ایمان و کفر است. در آیاتی که خدا از مردم ایمان میخواهد نظیر ، ، بنظر نگارنده مراد آن نیست که: عقیده پیدا کنید و معتقد باشید که آن بسته به استدلال و مشاهده براهین است، بلکه مقصود آنست که: خدا و بحق تسلیم شوید. ایضاً در آیاتی که خطاب «یا اِیُّها الّذینِ آمَنوُا» آمده منظور آن نیست که: ای باور کنندگان خدا و حق، بلکهای تسلیم شوندگان. ولی میدانیم که تسلیم بعد از علم و عقیده است. تکمیل این بحث با مطالعه «اسلام» و «کفر» است.
معنی أَیْمَانٌ: سوگندها(أیمان ، جمع یمین یعنی سوگند است ، و این معنا را از کلمه یمین به معنای دست راست گرفتهاند ، چون در بین عرب مرسوم و معمول بود که وقتی سوگندی می خوردند ، و یا عهدی میبستند ، و یا بیعتی میکردند ، و یا مثلا معاملهای انجام میدادند ، برای اینکه بفهما...
معنی تَحِلَّةَ أَیْمَان: شکستن سوگند(کلمه حل در اصل به معنای باز کردن گره است)
معنی تُؤْمِنُونَ: ایمان می آورید - ایمان دارید
معنی ءَامَنَ: ایمان آورد
معنی إِیمَانُکُمْ: ایمان شما
معنی مَا یُؤْمِنُ: ایمان نمی آورد
معنی لَن یُؤْمِنَ: هرگز ایمان نمی آورد
معنی لَا یُؤْمِنُ: ایمان نمی آورد
معنی ءَامِنْ: ایمان بیاور
معنی ءَامَنَّا: ایمان آوردیم
معنی ءَامَنتُ: ایمان آوردم
معنی ءَامَنَتْ: ایمان آورد(مؤنث)
ریشه کلمه:
یمن (۷۱ بار)
«أَیْمَان» جمع «یمین» به معنای سوگند است، و در اصل، «یمین» به معنای دست راست می باشد، اما از آنجا که به هنگام سوگند و بستن عهد و پیمان دست راست را به هم می دهند، و قسم یاد می کنند، این کلمه تدریجاً در معنای سوگند به کار رفته است.
تسلیم توأم با اطمینان خاطر. اگر گویند: چرا بر خلاف اهل تفسیر ایمان را تسلیم معنی میکنید با آن که طبرسی رحمةاله فرموده: ازهری میگوید: علماء انفاق دارند بر این که ایمان به معنی تصدیق است، المیزان آن را استقرار اعتقاد در قلب معنی کرده و راغب تصدیق توأم با اطمینان خاطر گفته است. گوئیم: قرآن مجید ایمان به معنی اعتقاد را تأیید نمیکند بلکه بهترین معنای آن همان تسلیم است زیرا میبینیم آنان را که اعتقاد دارند ولی تسلیم عقیده خویش نیستند کافر میشمارد. درباره فرعون و قوم او آمده: ، فرعونیان در باطن و نفس خویش عقیده داشتند که آیات موسی از قبیل عصا و غیره از جانب خداست ولی در ظاهر تسلیم و اقرار نکردند نظیر این آیه قول موسی «علیه السلام» است به فرعون که فرمود ، فرعون یقین داشت که آیات از جانب خداست ولی تسلیم نبود. شیطان به خدا عقیده داشت میگفت: ، میگفت ، خدا را خالق خود میدانست و او را «رَبّ» خطاب میکرد. به معاد نیز عقیده داشت لذا میگفت: تا روز قیامت مهلتم ده: . ایضاً به انبیاء معتقد بود و میدانست به عباد مُخلصین راهی ندارد و آنها را نتواند فریفت ، با همه اینها دربارهاش فرموده . بسیاری از اهل کتاب به حضرت رسول اکرم «صلی اللّه علیه و آله» عقیده داشتند و میدانستند که او پیغمبر است و حتی او را مانند پسران خود میشناختند ولی حق را کتمان میکرند و به عقیده خویش تسلیم نبودند ، آیه 20 سوره انعام نیز چنین میباشد: «اَللذّینَ خَسَروا اَنْفُسَهُم فَهُم لا یُؤمِنُونَ». پس ایمان به معنی اعتقاد و تصدیق نیست و گرنه میبایست این اشخاص مؤمن باشند بلکه ایمان به معنی تسلیم است. مؤمن کسی است که بحق تسلیم باشد و آن قهراً به عمل توأم است و بدون آن مصداق ندارد. وانگهی در آیاتی نظیر ، نظیر: . چطور میشود گفت: آنها چندین بار اعتقاد پیدا کرده و سپس کافر شدهاند بلکه آنها چندین بار اعتقاد پیدا کرده و سپس کافر شدهاند بلکه آنها تسلیم شده و بعداًاز تسلیم بیرون رفتهاند. خلاصه سخن آن که: ایمان پس از اعتقاد است، شخص اگر پس از اعتقاد به عقیدهاش تسلیم شد مؤمن است و گرنه منافق یا کافر میباشد، از طرف دیگر هر قدر اعتقاد قوی باشد تسلیم محکم خواهد بود، شدت و ضعف ایمان و دارای مراتب بودنش از این روشن میشود. ، به نظر ما منظور همان عدم تسلیم است یعنی: به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند تسلیم شونده نبودند (احتمال دارد که فاعِلِ «یؤمنوا» غیر از فاعل «کذّبوا» باشد.) بقیّه مطلب را در «سلم-اسلام» مطالعه کنید. اگر گویند: چرا در معنی ایمان اطمینان خاطر را قید کردید؟ گوئیم: آن برای ملاحظه اصل مادّه است که ایمان بالاخره از امن مشتق است پس مؤمن آنست که بحق تسلیم شود و قلبش در آن تسلیم مطمئن و آرام و بیاضطراب باشد. ، اصل ریب چنان که در اقرب المورد گوید: قلق و اضطراب قلب است. * ، ، در اینگونه آیات آیا منظور عدم قدرت ایمان است یعنی آنها دیگر قدرت تسلیم ندارند و نمیتوانند بحق تسلیم شوند و قابلیّت تسلیم از بین رفته است و یا منظور آنست که قدرت دارند ولی با عنادی که دارند تسلیم نخواهند شد؟ میشود گفت: فرض دوم مراد است یعنی قدرت دارند و اگر بخواهند خواست خدا در مقام اخبار میفرماید که تسلیم نخواهند شد. و نیز میشود گفت در اثر استکبار و عناد طوری قلوبشان از حق اعراض کرده که دیگر توجّه بحّق و قدرت ایمان از آنها سلب شده است. در این صورت نمیشود گفت: که با عدم قدرت تکلیف ساقط است که عدم قدرت نتیجه اعمال اختیاری آنهاست. آنها از اوّل اعراض کردهاند بر اعراضشان افزوده ، میبینیم که بنی اسرائیل با علم آن که موسی رسول خداست اذیتش میکردند خداوند قلوبشان را از حق کنار کرد. هکذا: ، بنابر آن که دعا نباشد. عل هذا این عدم قدرت مُسْقِط تکلیف نیست که خود سبب آن را فراهم آوردهاند. ناگفته نماند: ملاحظه «خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلوبِهِم وَ عَلی سَمْعِهِم وَ علی اَبصارِهِمْ غِشاوَةٌ» که بعد از آیه «اِنَّ الّذینَ کَفَروا...» واقع شده و ملاحظه «اِنّا جَعَلْنا فی اَعْنلقِهِم اَغلالاً... فَاَغْشَینا هُم فَهُم لا یُبْصِرونَ» بعد از آیه «لَقَد حَقَّ القَولُ...» نشان میدهد که به مسلوب القدرة بودن نزدیکاند و بنظر نگارنده قدرت بکلی از آنها سلب نشده است. ایضاً: اینگونه اشخاص از روی عناد کافرند نه از روی جهل و گرنه جاهل پس از علم ایمان آوردنش سهل است. مراد از (کفر) در مقابل ایمان در آیاتی نظیر ، کفر از روی علم است که همان استکبار و عدم تسلیم باشد و اِلّا کُفر از روی جهل که در (کفر) خواهد آمد حساب دیگری دارد، و خلاصه: پس از وضوح حقّ هر که به آن تسلیم شود مؤمن و هر که آن را کتمان کند و تسلیم نشود کافر است این ایمان و کفر است که سبب بهشت و جهنّم میگردد. و سر و کار قرآن مجید با این ایمان و کفر است. در آیاتی که خدا از مردم ایمان میخواهد نظیر ، ، بنظر نگارنده مراد آن نیست که: عقیده پیدا کنید و معتقد باشید که آن بسته به استدلال و مشاهده براهین است، بلکه مقصود آنست که: خدا و بحق تسلیم شوید. ایضاً در آیاتی که خطاب «یا اِیُّها الّذینِ آمَنوُا» آمده منظور آن نیست که: ای باور کنندگان خدا و حق، بلکهای تسلیم شوندگان. ولی میدانیم که تسلیم بعد از علم و عقیده است. تکمیل این بحث با مطالعه «اسلام» و «کفر» است.
wikialkb: أَیْمَان
[ویکی فقه] ایمان (ابهام زدایی). ایمان ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • ایمان (باور)، به معنای باور داشتن به خدا و رسول خدا و هر آن چه که فرستاده خدا آورده • ایمان (مدینه)، یکی از اسم های شهر مدینه
...
...
wikifeqh: ایمان_(ابهام_زدایی)
[ویکی فقه] ایمان (باور). ایمان از مفاهیم کانونی ادیان الهی از جمله اسلام می باشد که نقش تعیین کننده ای در سعادت انسان دارد.
ایمان در دو معنا به کار رفته است:
۱. اعتقاد به امامت و ولایت أئمۀ دوازده گانه.
۲. در کلمات فقها گاهی ایمان به معنای اسلام نیز آمده است.
از ایمان به معنای اعتقاد به ولایت امامان علیهم السّلام در فقه در باب های بسیاری مانند اجتهاد و تقلید، طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم، اعتکاف، حج، وقف، نذر، قضاء و شهادات بحث شده است.
معانی لغوی ایمان
واژه ایمان از ریشه«أمن» گرفته شده است که فعل ثلاثی مجرد آن «أمِنَ، یأمن وأمناً» به معنای آرامش و اطمینان قلب و نبود ترس است. فعل ثلاثی مزید آن «آمَن، یؤمن و ایماناً» است، که اگر متعدی به «با و لام» باشد به اتفاق اهل لغت به معنای تصدیق کردن است. وبه همین معناست آیه (وَما أَنْتَ بِمؤمن لَنا) ای: بمصدِّق.
وامّا اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای اطمینان پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معنا است.
معنای اصطلاحی ایمان
متکلمان نظریه های مختلف را در مورد معنای اصطلاحی ایمان بیان کرده اند:
ایمان، عمل قلب و کار دل
...
ایمان در دو معنا به کار رفته است:
۱. اعتقاد به امامت و ولایت أئمۀ دوازده گانه.
۲. در کلمات فقها گاهی ایمان به معنای اسلام نیز آمده است.
از ایمان به معنای اعتقاد به ولایت امامان علیهم السّلام در فقه در باب های بسیاری مانند اجتهاد و تقلید، طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم، اعتکاف، حج، وقف، نذر، قضاء و شهادات بحث شده است.
معانی لغوی ایمان
واژه ایمان از ریشه«أمن» گرفته شده است که فعل ثلاثی مجرد آن «أمِنَ، یأمن وأمناً» به معنای آرامش و اطمینان قلب و نبود ترس است. فعل ثلاثی مزید آن «آمَن، یؤمن و ایماناً» است، که اگر متعدی به «با و لام» باشد به اتفاق اهل لغت به معنای تصدیق کردن است. وبه همین معناست آیه (وَما أَنْتَ بِمؤمن لَنا) ای: بمصدِّق.
وامّا اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای اطمینان پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معنا است.
معنای اصطلاحی ایمان
متکلمان نظریه های مختلف را در مورد معنای اصطلاحی ایمان بیان کرده اند:
ایمان، عمل قلب و کار دل
...
wikifeqh: تصدیق_قلبی
[ویکی فقه] ایمان (قرآن). ایمان، یکی از اسامی قرآن کریم می باشد.
یکی از اسامی قرآن «ایمان» است: (ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم)؛ "پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرا می خواند که به پروردگار خود ایمان آورید".
قول ابوالمعالی درباره ایمان
زرکشی از ابوالمعالی عزیزی، معروف به "شیذله" ۵۵ اسم برای قرآن نقل می کند که یکی از آن ها «ایمان» است؛ اما سیوطی در عین نقل این اسامی، «منادی» را در آیه از اسامی قرآن شمرده است. و نظر برخی مفسران که «منادی» را حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلّم یا قرآن می دانند که دعوتگری و منادی بودنش هنوز هم ادامه دارد، تاییدی بر نظر سیوطی است.
یکی از اسامی قرآن «ایمان» است: (ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم)؛ "پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرا می خواند که به پروردگار خود ایمان آورید".
قول ابوالمعالی درباره ایمان
زرکشی از ابوالمعالی عزیزی، معروف به "شیذله" ۵۵ اسم برای قرآن نقل می کند که یکی از آن ها «ایمان» است؛ اما سیوطی در عین نقل این اسامی، «منادی» را در آیه از اسامی قرآن شمرده است. و نظر برخی مفسران که «منادی» را حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلّم یا قرآن می دانند که دعوتگری و منادی بودنش هنوز هم ادامه دارد، تاییدی بر نظر سیوطی است.
wikifeqh: ایمان_(قرآن)
[ویکی فقه] ایمان (مدینه). اِیمان یکی از نام های مدینه منوره است، که در قرآن نیز در آیه ۹ سوره حشر آمده است.
چون مردم مدینه الگو و مظهر ایمان بودند.
چون مردم مدینه الگو و مظهر ایمان بودند.
wikifeqh: ایمان_(مدینه)
دانشنامه عمومی
ایمان (آلبوم جرج مایکل). ایمان ( به انگلیسی: Faith ) یک آلبوم از جرج مایکل است که در سال ۱۹۸۷ میلادی منتشر شد.
wiki: ایمان (آلبوم جرج مایکل)
ایمان (بودیسم). ایمان ( انگلیسی: faith ) ، واژه ایمان، سدها ( Saddhā ) در بیان پالی معادل شراددها ( Śraddhā ) در زبان سانسکریت، به معنای اعتماد و اطمینان است.
ایمان عمدتاً با مفاهیمی چون شناخت و معرفت عقلی، ( اعتقاد به گزاره ها با اصولی خاص ) ، اعتماد و اتکا، تصدیق ( پذیرش یک سخن به مثابهٔ حقیقت ) ، اطاعت و پیروی ( از اصول عبادی و اخلاقی ) ، وابستگی و تسلیم، تعهد و وفاداری، تجربهٔ قدسی ارتباط معنایی می یابد.
بالطبع بر حسب اینکه از کدام سنت دینی سخن می گوییم، ایمان در قالب یک یا چند از این مفاهیم معنا می یابید که در آن سنت دینی دربارهٔ آن تأکید شده است.
جایگاه ایمان در آیین بودایی، هم در ورود به طریق و هم به لحاظ استقامت در طریق حائز اهمیت است. ایمان، نوری است که انسان به واسطهٔ آن متبرک می شود، زندگی او هدفمند است و غایتی دارد ( نیل به نیروانا )
الف - یکی از پنج نیروی شریف:
• انرژی یا استقامت
• تفکر یا آگاهی
• مراقبه یا یکدلی
• خرد یا فراشناخت
• ایمان
ب - یکی از چهار فضیلت رفتاری:
• ایمان یا اعتماد به فضایل عقلی و معنوی
• اصول اخلاقی،
• احسان یا بخشش بی چشمداشت
• خرد[ ۱] [ ۲]
https://coth. ui. ac. ir/article_25590_15ff6da67039dbaee7fd46ac3abcd0f8. pdf
ایمان عمدتاً با مفاهیمی چون شناخت و معرفت عقلی، ( اعتقاد به گزاره ها با اصولی خاص ) ، اعتماد و اتکا، تصدیق ( پذیرش یک سخن به مثابهٔ حقیقت ) ، اطاعت و پیروی ( از اصول عبادی و اخلاقی ) ، وابستگی و تسلیم، تعهد و وفاداری، تجربهٔ قدسی ارتباط معنایی می یابد.
بالطبع بر حسب اینکه از کدام سنت دینی سخن می گوییم، ایمان در قالب یک یا چند از این مفاهیم معنا می یابید که در آن سنت دینی دربارهٔ آن تأکید شده است.
جایگاه ایمان در آیین بودایی، هم در ورود به طریق و هم به لحاظ استقامت در طریق حائز اهمیت است. ایمان، نوری است که انسان به واسطهٔ آن متبرک می شود، زندگی او هدفمند است و غایتی دارد ( نیل به نیروانا )
الف - یکی از پنج نیروی شریف:
• انرژی یا استقامت
• تفکر یا آگاهی
• مراقبه یا یکدلی
• خرد یا فراشناخت
• ایمان
ب - یکی از چهار فضیلت رفتاری:
• ایمان یا اعتماد به فضایل عقلی و معنوی
• اصول اخلاقی،
• احسان یا بخشش بی چشمداشت
• خرد[ ۱] [ ۲]
https://coth. ui. ac. ir/article_25590_15ff6da67039dbaee7fd46ac3abcd0f8. pdf
wiki: ایمان (بودیسم)
ایمان (ترانه جرج مایکل). «ایمان» تک آهنگی از هنرمند اهل بریتانیا جرج مایکل است که در سال ۱۹۸۷ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم ایمان قرار داشت.
wiki: ایمان (ترانه جرج مایکل)
ایمان (ترانه سلین دیون). « ایمان» ( به انگلیسی: Faith ) تک آهنگی از هنرمند اهل کانادا سلین دیون است که در ۲۷ اکتبر ۲۰۰۳ ( ۲۰۰۳ - 10 - ۲۷ ) منتشر شد.
wiki: ایمان (ترانه سلین دیون)
ایمان (فیلم ۲۰۱۳). ایمان ( انگلیسی: Believe ) یک فیلم درام ورزشی بریتانیایی است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
• برایان کاکس
• ناتاشا مک الهون
• اَن رید
• فیلیپ جکسون
• کیت اشفیلد
• جیمز کالیس
• توبی استیونز
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• برایان کاکس
• ناتاشا مک الهون
• اَن رید
• فیلیپ جکسون
• کیت اشفیلد
• جیمز کالیس
• توبی استیونز
wiki: ایمان (فیلم ۲۰۱۳)
دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت به معنایباورداشتن) از مفاهیم بنیادی ادیان به معنای باور قلبی به وجود خداوند و جهان نادیده. پولس ایمان را اعتماد به هر آن چیزی می داند که به آن امید توان داشت، و می افزاید ایمان اعتقاد به موجودات و عوالم غیبی است. ایمان در مسیحیت، بر مجموعۀ عقاید نیز اطلاق می شود و گاه وفاداری یا تعهد نسبت به خدا و انسان نیز معنی می دهد. ایمان مسیحی، مجموعۀ طاعات و عبادات را نیز شامل می شود؛ گو این که اصلاح گران پروتستان ایمان به عیسی مسیح را که یگانه راه رستگاری تلقی می کردند، به کلّی از اعمال جدا کردند و آن ها را موجب رستگاری تلقی نکردند. ایمان در آیین هندو عبارت است از اتکا به خداوند در عبادات. در آیین بودا، ایمان یکی از پنج فضیلت کبیره و جزئی بنیادین از طلب اشراق است. ایمان یکی از کلیدی ترین مفاهیم و آموزه های الهیات اسلامی است. بنیاد ایمان در اسلام بر مفهوم «الله» نهاده شده است، گو این که در شماری از آیات قرآنی، ایمان به دعوت پیامبران گذشته، کتاب های آنان، ملائکه و آخرت نیز به ایمان به «الله» افزوده شده است. در این که حقیقت ایمان چیست اختلاف است. برخی چون معتزله آن را عمل به ارکان (انجام دادن کارهای نیک دینی) می دانند و برخی دیگر چون اشاعره آن را پیروی و تصدیق هر آن چیزی می دانند که پیامبر اسلام (ص) آورده است. در سخنی از امام علی (ع) ایمان به اقرار به زبان، تصدیق به قلب و عمل به ارکان توصیف شده است (نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷). برخی با استناد به آیات قرآن گفته اند که موطن اصلی ایمان دل آدمی است نه ذهن او. ذهن جایگاه علم است نه موطن ایمان. به دیگر سخن، ایمان گرایش روحی و باور قلبی به اعتقادی است که در ذهن آدمی جای دارد. از این رو، ایمان را «علمِ همراه با التزام» دانسته اند. بر این اساس، اعتقادی را که همراه با التزام نیست نمی توان ایمان گفت. اینان به اعتقاد شیطان به خداوند اشاره کرده گفته اند که چون عاری از التزام است، ایمان نیست و لذا شیطان در سلک مؤمنان محسوب نمی شود. قرآن فرعونیانی را هم که عناد می ورزیدند و از ایمان به خداوند سرباز می زدند، معتقد به وجود خدا معرّفی می کند (جَحَدوا بِها و اسْتَیْقَنَتْها انفُسُهُم: نمل، ۱۴). از این جا می توان دریافت که از دیدگاه قرآن، ایمان غیر از علم، حتی علم قطعی، و از مقوله گرایش است و البته هیچ گرایشی عاری از شناخت نیست. به تصریح قرآن، ایمان با اسلام تفاوت دارد (حجرات، ۱۴). برای ایمان داشتن، اسلام (ادای شهادتین) لازم است، اما کافی نیست. ایمان در بسیاری از آیات قرآن با عمل صالح همراه شده است. ایمان، بنا بر نص قرآن، نوری زیباست که قابلیت کم و زیادشدن دارد (شوری، ۵۲؛ توبه، ۱۲۴) آرام بخش مؤمنان (رعد، ۲۸) و در زندگی دنیوی موجب ثبات قدم مؤمن است (ابراهیم، ۲۷). در معارف اسلامی ایمان گاه در مقابل کفر و گاه در برابر فسق به کار رفته است و این، مؤید همان مطلب است که ایمان را علم همراه با گرایش (التزام) می داند. در تقویت ایمان، هم تقویت بُعدشناختی آن (علم) مؤثر است، تا زنگار شک و تردید بنیان آن را سست نسازد و قوّت و عمق آن فزونی گیرد، و هم تقویت بُعد گرایشی، که همان روح ایمان است، از طریق انجام اعمال مناسب با ایمان از قبیل طاعات و عبادات و اعمال صالحه.
wikijoo: ایمان
مترادف ها
مسئولیت، اطمینان، اعتماد، ائتلاف، اعتبار، اعتقاد، ایمان، قرض، توکل، امید، امانت، ودیعه، اتحادیه شرکتها
پیمان، اعتماد، دین، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان، کیش، مذهب
اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان
عقیده، ایمان، طریقت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ایمان فیلمی به کارگردانی مهدی رئیس فیروز و نویسندگی رئیس فیروز و رضا کریمی محصول سال ۱۳۴۶ است.
• همایون
• بهروز وثوقی
• سودابه
• ایران قادری
• هوشنگ بهشتی
• میرمحمد تجدد
• لیلا فروهر
• یدالله محمدی نژاد
• ساقی
• همایون
• بهروز وثوقی
• سودابه
• ایران قادری
• هوشنگ بهشتی
• میرمحمد تجدد
• لیلا فروهر
• یدالله محمدی نژاد
• ساقی
ایمان حقیقی نوریست که بقدر وسعت روزنه ی دل شخص بر وی می تابد پس چون قرآن بر ارباب قلوب خوانند روزنه ی دل ایشان به برکت آن قرائت گشاده تر گردد و نور ایمان بیشتر در وی افتد پس در نور جمال مستغرق گردد
ایمان: دلباوری
مومن:دلباور
مومن:دلباور
ایمان یعنی داشتن باور و اعتماد به تو
ایمان یعنی دوست داشتن به تو
ایمان اسم برادرمه و خیلی دوسش دارم و میخوامت داداشی
داداش ایمان کوه باورم کوه اعتمادم بمونی برام عزیزم
دوستت دارم
از طرف خواهر کوچولوت
ایمان یعنی دوست داشتن به تو
ایمان اسم برادرمه و خیلی دوسش دارم و میخوامت داداشی
داداش ایمان کوه باورم کوه اعتمادم بمونی برام عزیزم
دوستت دارم
از طرف خواهر کوچولوت
ایمان محمد عبدالمجید ( به سومالیایی: Iimaan Maxamed Cabdulmajiid ) ( زاده ۲۵ ژوئیه ۱۹۵۵ ) بیشتر با نام ایمان ( به زبان عربی:faith ) شناخته می شود و بازیگر، مانکن مشهور و کارآفرین سومالیایی تبار آمریکایی است.
... [مشاهده متن کامل]
پدر وی، سفیر سابق سومالی در عربستان سعودی و یک دیپلمات بود. ایمان دارای درجه کارشناسی در رشته علوم سیاسی از دانشگاه نایروبی است.
وی در سال ۱۹۷۷ با اسپنسر هایوود، بسکتبالیست مشهور آمریکایی ازدواج کرد که نهایتاً در سال ۱۹۸۷ میلادی، منجر به جدایی شد.
او در سال ۱۹۹۲ با دیوید بویی، موسیقی دان، آهنگ ساز و بازیگر انگلیسی ازدواج کرد. بویی در ابتدای سال ۲۰۱۶ بر اثر بیماری سرطان درگذشت.
از فیلم های معروف او می توان به بازی در فیلم هیچ راهی وجود ندارد و داستان ال. ای اشاره کرد.
... [مشاهده متن کامل]
پدر وی، سفیر سابق سومالی در عربستان سعودی و یک دیپلمات بود. ایمان دارای درجه کارشناسی در رشته علوم سیاسی از دانشگاه نایروبی است.
وی در سال ۱۹۷۷ با اسپنسر هایوود، بسکتبالیست مشهور آمریکایی ازدواج کرد که نهایتاً در سال ۱۹۸۷ میلادی، منجر به جدایی شد.
او در سال ۱۹۹۲ با دیوید بویی، موسیقی دان، آهنگ ساز و بازیگر انگلیسی ازدواج کرد. بویی در ابتدای سال ۲۰۱۶ بر اثر بیماری سرطان درگذشت.
از فیلم های معروف او می توان به بازی در فیلم هیچ راهی وجود ندارد و داستان ال. ای اشاره کرد.
برابر پارسی واژگان بیگانه :
مطمئن : دل استوار
ایمان : دل ایمنی
مؤمن : دل ایمن ( ایمن واژه ای پارسی و همریشه با immune در زبان انگلیسی است. )
مطمئن : دل استوار
ایمان : دل ایمنی
مؤمن : دل ایمن ( ایمن واژه ای پارسی و همریشه با immune در زبان انگلیسی است. )
ایمان: قول و عمل و تصدیق است، با اطاعت زیاد شده، و با گناه کم می شود، و ممکن نیست که ایمان قول و عمل بوده و تصدیق نباشد، زیرا این ایمان منافقین است، و ایمان بدون شناخت و دانستن بدون قول و عمل نیست، زیرا این ایمان کافرین و منکرین است،
... [مشاهده متن کامل]
خداوند می فرماید: ( وجحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً و علواً ) . [النمل 14].
[و آن معجزات را انکار کردند در حالیکه دل هایشان یقین صدق آن را داشت، انکارشان از روی ظلم و تکبر و خود را بالا گرفتن از قبول حق بود]
و می فرماید: ( فإنَّهم لا یکذبونک ولکن الظالمین بآیات الله یجحدون ) . [الأنعام 33].
[برای این که آن ها در دل خود راستگویی و امانت تو را می دانند و بنابر آن تو را دروغگو نمی دانند ولکن آن ستمکاران نه تنها تو را، بلکه همه آیات خدا را انکار می کنند].
و می فرماید: ( وعاداً وثموداً وقد تبیّن لکم من مساکنهم وزین لهم الشیطان أعمالهم فصدهم عن السبیل وکانوا مستبصرین ) . [العنکبوت 38]
[و قوم عاد و ثمود را که منازل خراب و ویرانشان به چشم می بینند آنها نیز با آن که بینا و هوشیار بودند چون شیطان اعمال زشت و بدشان را در نظرشان نیکو جلوه داد و از راه حق آنها را باز داشت همه هلاک و نابود گردیدند].
ایمان فقط تصدیق نیست، و یا این که قول و تصدیق بدون انجام عمل نیست، زیرا این ایمان فرقه مرجئه است،
خداوند تعالی در بیشتر اوقات اعمال و کردار را ایمان می نامد، چنان که می فرماید: ( إنَّما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم وإذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیماناً وعلی ربهم یتوکلون الذین یقیمون الصلاة ومما رزقناهم ینفقون أولئک هم المؤمنون حقاً ) . [الأنفال 2 ـ 4].
[مؤمنان حقیقی کسانی هستند که هرگاه از خدا ذکر شود دلهای شان از ترس بر خود بلرزد، و هرگاه آیات خدا بر ایشان خوانده شود ایمان و تصدیقشان را بیفزاید و فقط بر خدا ایمان و توکل داشته باشند نه غیر از او. آنها مردمی هستند که نماز را بر پا می دارند و از آنچه روزیشان نمودیم و به ایشان دادیم انفاق می کنند، آنان مؤمنان بر حق و واقعی هستند].
و می فرماید: ( وما کان الله لیضیع إیمانکم ) . [البقرة 143]. [خداوند کردارشان که نماز بود ضایع نمی گرداند].
یعنی نمازهایتان را به سوی بیت المقدس، و نماز را ایمان نامیده است
:ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب ها و پیامبران خدا و روز آخرت و ایمان به قضا و قدر، خیر و شر آن.
... [مشاهده متن کامل]
خداوند می فرماید: ( وجحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً و علواً ) . [النمل 14].
[و آن معجزات را انکار کردند در حالیکه دل هایشان یقین صدق آن را داشت، انکارشان از روی ظلم و تکبر و خود را بالا گرفتن از قبول حق بود]
و می فرماید: ( فإنَّهم لا یکذبونک ولکن الظالمین بآیات الله یجحدون ) . [الأنعام 33].
[برای این که آن ها در دل خود راستگویی و امانت تو را می دانند و بنابر آن تو را دروغگو نمی دانند ولکن آن ستمکاران نه تنها تو را، بلکه همه آیات خدا را انکار می کنند].
و می فرماید: ( وعاداً وثموداً وقد تبیّن لکم من مساکنهم وزین لهم الشیطان أعمالهم فصدهم عن السبیل وکانوا مستبصرین ) . [العنکبوت 38]
[و قوم عاد و ثمود را که منازل خراب و ویرانشان به چشم می بینند آنها نیز با آن که بینا و هوشیار بودند چون شیطان اعمال زشت و بدشان را در نظرشان نیکو جلوه داد و از راه حق آنها را باز داشت همه هلاک و نابود گردیدند].
ایمان فقط تصدیق نیست، و یا این که قول و تصدیق بدون انجام عمل نیست، زیرا این ایمان فرقه مرجئه است،
خداوند تعالی در بیشتر اوقات اعمال و کردار را ایمان می نامد، چنان که می فرماید: ( إنَّما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم وإذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیماناً وعلی ربهم یتوکلون الذین یقیمون الصلاة ومما رزقناهم ینفقون أولئک هم المؤمنون حقاً ) . [الأنفال 2 ـ 4].
[مؤمنان حقیقی کسانی هستند که هرگاه از خدا ذکر شود دلهای شان از ترس بر خود بلرزد، و هرگاه آیات خدا بر ایشان خوانده شود ایمان و تصدیقشان را بیفزاید و فقط بر خدا ایمان و توکل داشته باشند نه غیر از او. آنها مردمی هستند که نماز را بر پا می دارند و از آنچه روزیشان نمودیم و به ایشان دادیم انفاق می کنند، آنان مؤمنان بر حق و واقعی هستند].
و می فرماید: ( وما کان الله لیضیع إیمانکم ) . [البقرة 143]. [خداوند کردارشان که نماز بود ضایع نمی گرداند].
یعنی نمازهایتان را به سوی بیت المقدس، و نماز را ایمان نامیده است
:ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب ها و پیامبران خدا و روز آخرت و ایمان به قضا و قدر، خیر و شر آن.
ایمان: خود را تسلیم یک حقیقت یا یک فرد کردن ؛ پذیرفتن راستین یک بینش، یک فرد یا یک چیز با اطمینان به آن بی کوچک ترین شک به گونه ای که بتوان آن را به دیگران نیز داد و انجام دادن دستورها، قوانین و اصولش و پایبندی به آن و دارای سه بخش است: دیدگاه، باور و دانش؛ دیدگاه برخاسته از بینش خانواده، فرد و جامعه در باره ی چیزی و یا کسی است و باور میزان پذیرش آن است و دانش آگاهی ها در باره ی آن چیز یا کس است که ایماندار از راه پژوهش به دست آورده است؛ اگر ایمان به چیزی با دانش کافی در باره ی آن همراه نباشد، شکننده خواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
این واژه ی عربی شده در اوستایی اوروانه urvāne و در مانوی اوروار urvār بوده است.
همتای پارسی این واژه: اینهاست:
وابَر ( مانوی )
آستووات āstuvāt ( سغدی )
... [مشاهده متن کامل]
این واژه ی عربی شده در اوستایی اوروانه urvāne و در مانوی اوروار urvār بوده است.
همتای پارسی این واژه: اینهاست:
وابَر ( مانوی )
آستووات āstuvāt ( سغدی )
ایمان به سنگسری
اِیمون. . . عقیده دِلی . . . باور دِلی
انسان ز ایمان شکومند
نیست در نفس خود همبند
ز ایمان آید اخلاق فرهمند
ارامش ز ایمان سرچشمه و دربند
ز ایمان انبساط خاطر زائد در راهبند
... [مشاهده متن کامل]
ز ایمان آید انرژی مضاعف بر هدف دلبند
ز ایمان خود ارزشی احساس در قلب خردمند
ز خود رضایت را ایمان رام شود دل بر هر دلبند
ایمان شاخص صفت مثبت بر انسانیت بر هر دانشمند
ز امراض روحی و روانی ایمان درمان است بر هر دردمند
پارسی انسان ز ایمان فرزانه وهوشمند
ز ایمان خیر وسعادت و تکامل آید باورمند
اِیمون. . . عقیده دِلی . . . باور دِلی
انسان ز ایمان شکومند
نیست در نفس خود همبند
ز ایمان آید اخلاق فرهمند
ارامش ز ایمان سرچشمه و دربند
ز ایمان انبساط خاطر زائد در راهبند
... [مشاهده متن کامل]
ز ایمان آید انرژی مضاعف بر هدف دلبند
ز ایمان خود ارزشی احساس در قلب خردمند
ز خود رضایت را ایمان رام شود دل بر هر دلبند
ایمان شاخص صفت مثبت بر انسانیت بر هر دانشمند
ز امراض روحی و روانی ایمان درمان است بر هر دردمند
پارسی انسان ز ایمان فرزانه وهوشمند
ز ایمان خیر وسعادت و تکامل آید باورمند
سلیم
ایمان: باور داشت ها و گرایش های آیینی،
ایمان: باورهایی که از ته دل بر می خیزد.
ایمان: باور داشت ها و گرایش های آیینی،
ایمان: باورهایی که از ته دل بر می خیزد.
در کومان ، فردی عظیم الجثه ، متحد با کوروش توپیا، با ذائقه متفاوت ، قابلیت زندگی در هر دوره از تاریخ حتی در قحطی ، وی دستپاک است و کوهنورد ، موتورسواری ، در عین حال مظلوم است و در کومان تمام غذا ها را باید تست کند
واژه ایمان
معادل ابجد 102
تعداد حروف 5
تلفظ 'a ( e ) ymān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: اَیمان، جمعِ یمین] [قدیمی]
مختصات ( مص م . )
آواشناسی 'imAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 102
تعداد حروف 5
تلفظ 'a ( e ) ymān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: اَیمان، جمعِ یمین] [قدیمی]
مختصات ( مص م . )
آواشناسی 'imAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
ایمان آوردن
وحدت پیدا کردن، دارای وجه اشتراک بودن و یا وجه اشتراک پیدا کردن
ایمان آوردن باور کردن نیست وحدت یافتن یکی شدن است
باور کردن یک امر ذهنی است
در صورتی که وحدت پیدا کردن یک امر حسی است
... [مشاهده متن کامل]
وحدت با شهور حسی همراه است
باور با شناخت ذهنی همراه است
ایمان یک مفهوم دوگانه دارد و با ابهام همراه است
در صورتی که وحدت و باور مفهوم روشن تری دارند
وحدت پیدا کردن، دارای وجه اشتراک بودن و یا وجه اشتراک پیدا کردن
ایمان آوردن باور کردن نیست وحدت یافتن یکی شدن است
باور کردن یک امر ذهنی است
در صورتی که وحدت پیدا کردن یک امر حسی است
... [مشاهده متن کامل]
وحدت با شهور حسی همراه است
باور با شناخت ذهنی همراه است
ایمان یک مفهوم دوگانه دارد و با ابهام همراه است
در صورتی که وحدت و باور مفهوم روشن تری دارند
هر متفکر و اندیشمند و خیالپردازی که بتواند به سوال زیر یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت ارائه دهد، آنگاه ایمان او به خداوند متعال روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت خواهد بود، در غیر این صورت باور یا ایمان وی تاریک و اوهامی و ابهامی و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت:
... [مشاهده متن کامل]
سوال : چرا خداوند متعال در محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیاها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار فقط یک سامان یا نظم کلی کیهانی و یک عشق و زندگی انسانی و یا به بیانی دیگر فقط یک عالم بهمراه یک آسمان و یک زمین نیافریده است بلکه در محتوای هرکدام از آنها بطور مطلقا یکسان و برابر هفت سامان یا نظم کلی کیهانی و هفت عشق و زندگانی انسانی و یا به بیانی دیگر در محتوای هرکدام از آنها هفت عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین آفریده است ؟
ارائه یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت به این سوال که بصورت چرا طرح گردید خارج از توان دل و سر و فهم و عقل انسان می باشد. اما همین سوال را می توان طور دیگری طرح نمود که شاید یافتن جواب آن مقدور و امکان پذیر باشد ، یعنی به شکل زیر : ما انسان ها چگونه و از چه طریق و راه صحیح و راست و درستی یا بر روی کدام صراط مستقیم و به چه روشی میتوانیم بطور یقینی و با اطمینان و بدون شبهه و شک و تردید به حقیقت داشتن سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و یا به عبارتی دیگر به حقیقت داشتن عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه پی ببریم؟
نظریه یا بینش و باور خود من در پاسخ گویی به این سوال بطور روشن و حقیقی ( و نه تاریک و اوهامی و ابهامی ) این است که اگر انسان بتواند در آینده های دور دست کلیه کنج ها و گوشه و کناره های این واقعیت و طبیعت و کیهان را زیر رو نماید و آنرا بطور کامل تا سطح کوانت ها ( کوانتا ) و زیر آن سطح شناسایی کند نمی تواند به جواب حقیقی این سوال دست یابد غیر از شناخت کامل طبع یا طبیعت انسانی. از طرفی دیگر اگر انسان بخصوص دینی کلیه کلمات و الفاظ و واژه ها و عبارات یا جملات و یا آیات مندرج در کتاب دینی قوم یهود به نام تَورا ( عربی : تورات ) بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه قدیم و کتاب دینی اقوام مسیحی با نام ایوان گلی های چهارگانه ( عربی : اناجیل اربعه ) بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه نو یا جدید و کتاب بی بِل یا بای بِل مسیحیان یعنی عهد یا وصیت نامه قدیم و جدید روی هم در یک جلد و کتاب دینی اقوام مسلمان با نام قرآن ( در اصل و ریشه به شکل : کُرآن ) یکی به یکی تعریف و معنا کند و ظاهر لفظی و جمله ای و معنای حقیقی به اصطلاح نهفته در پشت پرده ظاهر الفاظ و عبارات را کشف نماید، نمی تواند به پاسخ حقیقی طرح شده در بالا دست یابد. در پایان یک اشاره کوتاه و فشرده و مختصر :
فَر یا خبر یا پیام شاد جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی به عنوان برترین هدیه معنوی و امید بخش، برای اولین بار توسط بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام برای انسان به ارمغان آورده نشده است بلکه ریشه در سرزمین های ایران و هندوستان دارد در اعصار دور دست تاریخ باستان ( قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی و سومری و ایلامی و اُگاریتی و هیروگلیف مصریان و قبل از تولد نوآه ( عربی : نوح ) و چگونگی جاودانه بودن عشق و زندگی در پشت پرده ظاهر سمبل ها یا نشانه های سنگی گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و دو سمبل یا نشان کوچکتر بر روی آن دو گردونه ( یا چرخ ) یعنی چلیپا و سواستیکا نهفته است.
راز و معنای ژرف و نهفته در پشت پرده ظاهر سنگی این دو گردونه از دیدگاه و بر اساس ایمان سر و دل خردمندان گم نام ایرانی و هندو و آفرینندگان اولیه این سمبل ها این بوده و می باشد:
عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یعنی یکبار متولد شدن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین و آنهم نه بر روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین رو به بالا بلکه دایره وار در سر جای خود به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پودهای کثیر و فراوان و گوناگون و مفید همین واقعیت و طبیعت و کیهان به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در پایان این راه و سفر بسیار طولانی و دور و دراز مقطعی و نزولی و صعودی. ما انسان ها مانند بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد به مثابه تافته هائی جدا بافته از کل از بیرون وارد این دنیا نشده ایم و رجعت یا بازگشتمان از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر نمی باشد و رجعت یا بازگشتمان هم بسوی الله اقوام مسلمان و یَهوَه قوم یهود و پدر آسمانی اقوام مسیحی و یا اهورامزدا قوم پارس و یا برهمن ( حالت جمع به شکل برهمان یعنی به ره ما ) اقوام هندو و بودایی نمی باشد بلکه هدف ما بهمراه خداوند به عنوان محیط و محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بازگشت بهمان نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی و برخورداری مجدد یا دوباره از همان زندگی اولیه ملکوتی یا آسمانی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین می باشد و آنهم سوار بر امواج نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و محتوای کیهان یا جهان و بر اثر آن از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی و نه از راه و روش و طریق دیگری.
نتیجه کلی اینکه ایمان داشتن به مبدء و معاد و زندگی یا حیات های موقتی بهشتی و جهنمی بر مبنای اعمال نیک و بد دنیوی پس از مرگ های انفرادی از طریق برپایی قیامت های انفرادی - صغرایی و زندگی های دائمی و همیشگی یا جاودانه بهشتی و دوزخی پس از برپایی قیامت جمعی - کبرائی در آخرت به تنهایی نشانه ایمان روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت نیستند بلکه باید دید و فهمید و درک کرد که آیا این شرح و توضیحات آئینی و دینی در مورد جاودانه بودن عشق و زندگی اهدایی به انسان از طرف خداوند متعال حقیقی اند یا اوهامی و ابهامی و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت.
لذا آنانیکه دارای اعتقاد یا باور و یا ایمان راسخ و استوار دوبالی ( علم و عمل ) به کتب به اصطلاح وحیانی و آسمانی و رسولان الهی و فرامین و اوامر آنان به معرف و نهی از منکر، باید بتوانند به ما بینوایان معنوی با زبانی روشن و ساده بگویند که منظور یاهوَه یا پدر آسمانی یا الله در بیان این جمله یا آیه چه بوده است : من شما را از یک نفس واحده آفریده ام و پس از مرگ انفرادی شما را بر نمی انگیزانم الا در نفسی واحده.
ای شیخ دست کم یا حد اقل بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دنیوی در همین جا و حال در این زمان و مکان/ در عوض پیشکش حضور خود و جمیع گذشتگان و حال و آینده گانت باد انشاء الله کلیه سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/ بیا تا باهم پیاله ای از شراب من نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول حافظ شیرین سخن نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/
... [مشاهده متن کامل]
سوال : چرا خداوند متعال در محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیاها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار فقط یک سامان یا نظم کلی کیهانی و یک عشق و زندگی انسانی و یا به بیانی دیگر فقط یک عالم بهمراه یک آسمان و یک زمین نیافریده است بلکه در محتوای هرکدام از آنها بطور مطلقا یکسان و برابر هفت سامان یا نظم کلی کیهانی و هفت عشق و زندگانی انسانی و یا به بیانی دیگر در محتوای هرکدام از آنها هفت عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین آفریده است ؟
ارائه یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت به این سوال که بصورت چرا طرح گردید خارج از توان دل و سر و فهم و عقل انسان می باشد. اما همین سوال را می توان طور دیگری طرح نمود که شاید یافتن جواب آن مقدور و امکان پذیر باشد ، یعنی به شکل زیر : ما انسان ها چگونه و از چه طریق و راه صحیح و راست و درستی یا بر روی کدام صراط مستقیم و به چه روشی میتوانیم بطور یقینی و با اطمینان و بدون شبهه و شک و تردید به حقیقت داشتن سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و یا به عبارتی دیگر به حقیقت داشتن عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه پی ببریم؟
نظریه یا بینش و باور خود من در پاسخ گویی به این سوال بطور روشن و حقیقی ( و نه تاریک و اوهامی و ابهامی ) این است که اگر انسان بتواند در آینده های دور دست کلیه کنج ها و گوشه و کناره های این واقعیت و طبیعت و کیهان را زیر رو نماید و آنرا بطور کامل تا سطح کوانت ها ( کوانتا ) و زیر آن سطح شناسایی کند نمی تواند به جواب حقیقی این سوال دست یابد غیر از شناخت کامل طبع یا طبیعت انسانی. از طرفی دیگر اگر انسان بخصوص دینی کلیه کلمات و الفاظ و واژه ها و عبارات یا جملات و یا آیات مندرج در کتاب دینی قوم یهود به نام تَورا ( عربی : تورات ) بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه قدیم و کتاب دینی اقوام مسیحی با نام ایوان گلی های چهارگانه ( عربی : اناجیل اربعه ) بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه نو یا جدید و کتاب بی بِل یا بای بِل مسیحیان یعنی عهد یا وصیت نامه قدیم و جدید روی هم در یک جلد و کتاب دینی اقوام مسلمان با نام قرآن ( در اصل و ریشه به شکل : کُرآن ) یکی به یکی تعریف و معنا کند و ظاهر لفظی و جمله ای و معنای حقیقی به اصطلاح نهفته در پشت پرده ظاهر الفاظ و عبارات را کشف نماید، نمی تواند به پاسخ حقیقی طرح شده در بالا دست یابد. در پایان یک اشاره کوتاه و فشرده و مختصر :
فَر یا خبر یا پیام شاد جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی به عنوان برترین هدیه معنوی و امید بخش، برای اولین بار توسط بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام برای انسان به ارمغان آورده نشده است بلکه ریشه در سرزمین های ایران و هندوستان دارد در اعصار دور دست تاریخ باستان ( قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی و سومری و ایلامی و اُگاریتی و هیروگلیف مصریان و قبل از تولد نوآه ( عربی : نوح ) و چگونگی جاودانه بودن عشق و زندگی در پشت پرده ظاهر سمبل ها یا نشانه های سنگی گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و دو سمبل یا نشان کوچکتر بر روی آن دو گردونه ( یا چرخ ) یعنی چلیپا و سواستیکا نهفته است.
راز و معنای ژرف و نهفته در پشت پرده ظاهر سنگی این دو گردونه از دیدگاه و بر اساس ایمان سر و دل خردمندان گم نام ایرانی و هندو و آفرینندگان اولیه این سمبل ها این بوده و می باشد:
عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یعنی یکبار متولد شدن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین و آنهم نه بر روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین رو به بالا بلکه دایره وار در سر جای خود به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پودهای کثیر و فراوان و گوناگون و مفید همین واقعیت و طبیعت و کیهان به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در پایان این راه و سفر بسیار طولانی و دور و دراز مقطعی و نزولی و صعودی. ما انسان ها مانند بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد به مثابه تافته هائی جدا بافته از کل از بیرون وارد این دنیا نشده ایم و رجعت یا بازگشتمان از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر نمی باشد و رجعت یا بازگشتمان هم بسوی الله اقوام مسلمان و یَهوَه قوم یهود و پدر آسمانی اقوام مسیحی و یا اهورامزدا قوم پارس و یا برهمن ( حالت جمع به شکل برهمان یعنی به ره ما ) اقوام هندو و بودایی نمی باشد بلکه هدف ما بهمراه خداوند به عنوان محیط و محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بازگشت بهمان نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی و برخورداری مجدد یا دوباره از همان زندگی اولیه ملکوتی یا آسمانی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین می باشد و آنهم سوار بر امواج نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و محتوای کیهان یا جهان و بر اثر آن از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی و نه از راه و روش و طریق دیگری.
نتیجه کلی اینکه ایمان داشتن به مبدء و معاد و زندگی یا حیات های موقتی بهشتی و جهنمی بر مبنای اعمال نیک و بد دنیوی پس از مرگ های انفرادی از طریق برپایی قیامت های انفرادی - صغرایی و زندگی های دائمی و همیشگی یا جاودانه بهشتی و دوزخی پس از برپایی قیامت جمعی - کبرائی در آخرت به تنهایی نشانه ایمان روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت نیستند بلکه باید دید و فهمید و درک کرد که آیا این شرح و توضیحات آئینی و دینی در مورد جاودانه بودن عشق و زندگی اهدایی به انسان از طرف خداوند متعال حقیقی اند یا اوهامی و ابهامی و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت.
لذا آنانیکه دارای اعتقاد یا باور و یا ایمان راسخ و استوار دوبالی ( علم و عمل ) به کتب به اصطلاح وحیانی و آسمانی و رسولان الهی و فرامین و اوامر آنان به معرف و نهی از منکر، باید بتوانند به ما بینوایان معنوی با زبانی روشن و ساده بگویند که منظور یاهوَه یا پدر آسمانی یا الله در بیان این جمله یا آیه چه بوده است : من شما را از یک نفس واحده آفریده ام و پس از مرگ انفرادی شما را بر نمی انگیزانم الا در نفسی واحده.
ای شیخ دست کم یا حد اقل بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دنیوی در همین جا و حال در این زمان و مکان/ در عوض پیشکش حضور خود و جمیع گذشتگان و حال و آینده گانت باد انشاء الله کلیه سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/ بیا تا باهم پیاله ای از شراب من نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول حافظ شیرین سخن نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/
im An با تلفظ ایم آن : ایم در زبان فارسی علامت یا نشانه ضمیر متصل یا صفت هستی می باشد و آن ضمیر سوم شخص مفرد و اشاره به دور یعنی خداوند. لذا این واژه ترکیبی در اصل و ریشه به زبان فارسی و به معنای زیر بوده است : ما آنیم یا ما آن هستیم. و ضمیر اول شخص جمع یعنی ما در پشت پرده لفظی ضمیر متصل اول شخص جمع " ایم " پنهان شده است . بهرحال، ما در این کلمه تنها اشاره به افراد انسانی نداشته و ندارد بلکه کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و زمین و ماه و سیارات منظومه شمسی و خورشید و منظومه های فراوان ستاره ای و مجموعه های وسیع کهکشانی و بطور کلی کائنات و یکی از نام های خداوند در زبان پارسی یا فارسی قدیم آفریدگار کائنات بوده است. من خودم معتقدم که خداوند متعال در خارج یا در بیرون و جدا از کائنات نیست بلکه خود آنها هم می باشد و نه تنها صاحب یا مالک عالم غیب و امر و ملکوت ( معمولا در اعلا یا بالا مانند عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت افلاطونی ) و عالم شهود و خلق و مِلک ( معمولا در اسفل یا پایین بسان عالم محسوسات یا طبیعت ) بلکه خود آنها هم می باشد به صورت ظاهر و باطن و نه جدا از هم به شکل اعلی العلیین و اسفل السافلین به زبان امروز و آینده خودمان یعنی بالائی و پائینی . در همین رابطه آیه قرآنی به شکل : هو الاول و الوسط و الآخر و هوالظاهر و الباطن به زبان فارسی امروزی به معنای زیر می باشد : هو یا الله اول و وسط و آخر ( وسط یعنی پیوند اول و آخر ) و ظاهر و باطن یا بیرون و درون همین واقعیت و طبیعت و کیهان می باشد. لذا شناخت هو یا الله یا خداوند بدون شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و کیهان به راه و روش علمی محال و غیر ممکن می باشد. انسان از دیر باز تاکنون به دنبال دست یابی به تعریف و معنا و پیدا کردن حقیقت در پویش و جستجو بوده و امروز و آینده هم خواهد بود. در این زمینه میتوان تعریف حقیقت را به معنای مساوی بودن و برابری و انطباق بر واقیعت دانست . این تعریف به این معناست، حقیقی که انسان از دیر باز تاکنون در جستجوی آن بوده است توسط دانشمندان علوم طبیعی و تجربی در عصر جدید پیدا شده است، یعنی همین واقعیت و طبیعت و کیهان. شاید خوانندگان گرامی بیشتر از من به سوال پرسیده شده توسط پیلاتوس فرمانده رومی و نماینده سزار در اورشلیم از ایسا مسیح ، اطلاع داشته باشند و آن پرسش به شکل زیر بوده است : حقیقت چیست ؟
... [مشاهده متن کامل]
ایسا در مقابل پیلاتوس و در پاسخگوئی به این سوال حالت سکوت را انتخاب می کند. شاید به تعبیر امروز بتوان گفت که سکوت ایسا به این معنا بوده باشد: جواب سوال احمقان یا احمقانه سکوت می باشد. اگر من بجای ایسا و دارای بینش امروزیم بودم، در پاسخ به او میگفتم که همین واقعیت و منجمله من و تو ( یا شما و من ) حقیقت هستیم. بهر حال ایسا قبل از محاکمه شدن و در طی اجرای رسالت کوتاه مدت ( سه ساله : از سن ۳۰ تا اواخر ۳۳ سالگی ) به شنودگان کلام گُهر بار خویش و بخصوص شاگردان دوازده گانه اش می فرموده است که: من حقیقت و راه و زندگی ام و فقط از طریق من می توانید به سرزمین و پیشگاه پدر آسمانی راه یابید و از زندگی جاودانه برخوردار گردید. اما از دیدگاه دانش آموزان دوره ابتدائی و اوایل دوره راهنمائی امروز و این حقیر، سرزمین و پیشگاه خداوند متعال و خود وی هر سه یکی اند و بیکران و بی نهایت یا به بیانی دیگر بدون حد و مرز و ساحل و کرانه اند ، لذا در خارج یا در بیرون از کرانه های بیکرانی سرزمین و پیشگاه و خود خداوند متعال هیچ موجودی نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. از دیدگاه من این بیان یا کلام مبارک ایسا ( عربی : عیسی ) چیز دیگری نمی باشد غیر از نشانه بارز و آشکار نامجویی و نام آوری و شهرت طلبی در میدان مسابقه رقابت آمیز نام ها و آثار و نشانه ها.
شاید برای ما ایرانیان امروز و آینده مفید و مثمر ثمر باشد که در میدان رقابت سرسختانه آئین ها و ادیان و مذاهب و ایدئولوژی ها و فرقه ها و حلقه های گوناگون با همدیگر ، انرژی حسی و فکری و خیالی خود را بر سر موضوع و سوال قدیمی به شکل زیر تلف نمائیم: کدام آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه حق است و کدامیک باطل ؟ بلکه واقف و آگاه و بیدار و هوشیار به این حقیقت و واقعیت باشیم که اعتقاد یا باور و ایمان و امید انسان به خدایان گوناگون و خدای واحد و احد و یگانه همیشه یا تاریک و اوهامی و ابهامی و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت بوده و هست و خواهد بود و یا روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت. در این زمینه بینش و باور فردی خود من این است که شناخت و دانش علمی به حقیقت و واقعیت بسیار نزدیک تر است تا محتوای معارف اسطوره ای ؛ افسانه ای ؛ حماسی ؛ آئینی و دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و فرقه ای و حلقه ای. در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشد یکی دو بیت شعر کودکانه در باره تکلیف انسان در مقابل خداوند متعال یا آفریدگار کائنات:
آفریدگار کائنات نیافریده ست مرا بهر طاعت و بندگی و یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کند مرا وانهم نه بسان ماریا مادر ایسا یعنی مریم عذرا/ الا یعنی بلکه به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مرا / تا سهیم گرداند و بهره مند نماید از عشق و زندگی لا آغاز و بی پایان خویش مرا/ بهر گفت و شنود و بازی و لذت و شادی در سطح کمال ایده آل در پیشگاه اعلا و والا و بیکران خویش/ با من و تو و شما یعنی جملگی یا همگی ما / و نه فقط با محمّد و ایسا و موسا و آبراهام و نوآه/ به اصطلاح منتخبین و مقربین و برگزیدگان و اعزامیان یا ارسال شده ها / بسوی قوم و اقوام برای تربیت و هدایت انسان ها به سمت معنویت و نور و روشنایی ها و احیانا نجات آنها از ظلمات و جهل ها /و نه غرق نمودن آنها در ظلمت های ژرف و علاج ناپذیری جهل ها / مانند رهبری ها و پیشوائی ها و مراجع تقلیدی امروزی ها / ای شیخ بیا دست بر دار ، زمین بگذار ، رها کن و بگذر از این سد و مانع عظیم باز دارنده یعنی آئین یکتا پرستی/ زیرا هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی/ گر نمی توانی ترک کنی این عادت یا اعتیاد کهنه و دیرنه را به تنهایی/ شبانه روز تن به آن ده تا می توانی در چاردیواری کوخ گلی خویش که داری و از آن برخورداری/ اما نکن به سنت و طریقه و رسم و روش قدیمی ضحاک مار بر دوش/ آنرا همه جانبه بر دیگران و همگان تحمیل بطور اجباری/ یک پند کودکانه به شیوخ خوب وان اینکه دست بردارند از این همه مردم آزاری/ تا که انشاء الله شاید باشد الله از دست و زبان دنیوی شان در آخرت و قیامت خشنود و راضی / تاکه خالق سماوات سبع و الارض و یا رب العالمین نکند حرام بلکه شیر مادر را در زبان و طبع و کام شان حلال / نپندارند و نیانگارند و نگیرند آن طنین را به شوخی و بازی / یعنی پژواک صدای نازنین شعار زن و زندگی و آزادی/ در گوش سر و دل نگران حاجیان پس کوچه ها و خیابان و خورده بازاری/ سیاست حجاب و جدایی زن و مرد زهمدیگر از دوران کودکی تا پیری و کهولت فرسودگی و مرگ و مردن/ ندارند ریشه در حکمت و امر و کلام و کار و هنر خداوند/ الا یعنی بلکه یا مگر در وسوسه های ابلیس و شیطان و یا اهریمن/ جان معنا عشق ست و زندگی و بازی و کار و لذت و شادی و آزادی/ نیست دیگر هنگامه ستم بر زن و مرد و ادامه بردگی و طاعت و بندگی به ولی و والی فقیه / گیانا بهر دریافت و فهم و درک این معنا بی درنگ آماده شو خروشان/ بسان کاوه آهنگر درفش بر دوش و پتک در دست شو خطر کن جان معنا را بجوی ز کام گربه کان و روبهان و شیره کان /
... [مشاهده متن کامل]
ایسا در مقابل پیلاتوس و در پاسخگوئی به این سوال حالت سکوت را انتخاب می کند. شاید به تعبیر امروز بتوان گفت که سکوت ایسا به این معنا بوده باشد: جواب سوال احمقان یا احمقانه سکوت می باشد. اگر من بجای ایسا و دارای بینش امروزیم بودم، در پاسخ به او میگفتم که همین واقعیت و منجمله من و تو ( یا شما و من ) حقیقت هستیم. بهر حال ایسا قبل از محاکمه شدن و در طی اجرای رسالت کوتاه مدت ( سه ساله : از سن ۳۰ تا اواخر ۳۳ سالگی ) به شنودگان کلام گُهر بار خویش و بخصوص شاگردان دوازده گانه اش می فرموده است که: من حقیقت و راه و زندگی ام و فقط از طریق من می توانید به سرزمین و پیشگاه پدر آسمانی راه یابید و از زندگی جاودانه برخوردار گردید. اما از دیدگاه دانش آموزان دوره ابتدائی و اوایل دوره راهنمائی امروز و این حقیر، سرزمین و پیشگاه خداوند متعال و خود وی هر سه یکی اند و بیکران و بی نهایت یا به بیانی دیگر بدون حد و مرز و ساحل و کرانه اند ، لذا در خارج یا در بیرون از کرانه های بیکرانی سرزمین و پیشگاه و خود خداوند متعال هیچ موجودی نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. از دیدگاه من این بیان یا کلام مبارک ایسا ( عربی : عیسی ) چیز دیگری نمی باشد غیر از نشانه بارز و آشکار نامجویی و نام آوری و شهرت طلبی در میدان مسابقه رقابت آمیز نام ها و آثار و نشانه ها.
شاید برای ما ایرانیان امروز و آینده مفید و مثمر ثمر باشد که در میدان رقابت سرسختانه آئین ها و ادیان و مذاهب و ایدئولوژی ها و فرقه ها و حلقه های گوناگون با همدیگر ، انرژی حسی و فکری و خیالی خود را بر سر موضوع و سوال قدیمی به شکل زیر تلف نمائیم: کدام آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه حق است و کدامیک باطل ؟ بلکه واقف و آگاه و بیدار و هوشیار به این حقیقت و واقعیت باشیم که اعتقاد یا باور و ایمان و امید انسان به خدایان گوناگون و خدای واحد و احد و یگانه همیشه یا تاریک و اوهامی و ابهامی و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت بوده و هست و خواهد بود و یا روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت. در این زمینه بینش و باور فردی خود من این است که شناخت و دانش علمی به حقیقت و واقعیت بسیار نزدیک تر است تا محتوای معارف اسطوره ای ؛ افسانه ای ؛ حماسی ؛ آئینی و دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و فرقه ای و حلقه ای. در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشد یکی دو بیت شعر کودکانه در باره تکلیف انسان در مقابل خداوند متعال یا آفریدگار کائنات:
آفریدگار کائنات نیافریده ست مرا بهر طاعت و بندگی و یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کند مرا وانهم نه بسان ماریا مادر ایسا یعنی مریم عذرا/ الا یعنی بلکه به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مرا / تا سهیم گرداند و بهره مند نماید از عشق و زندگی لا آغاز و بی پایان خویش مرا/ بهر گفت و شنود و بازی و لذت و شادی در سطح کمال ایده آل در پیشگاه اعلا و والا و بیکران خویش/ با من و تو و شما یعنی جملگی یا همگی ما / و نه فقط با محمّد و ایسا و موسا و آبراهام و نوآه/ به اصطلاح منتخبین و مقربین و برگزیدگان و اعزامیان یا ارسال شده ها / بسوی قوم و اقوام برای تربیت و هدایت انسان ها به سمت معنویت و نور و روشنایی ها و احیانا نجات آنها از ظلمات و جهل ها /و نه غرق نمودن آنها در ظلمت های ژرف و علاج ناپذیری جهل ها / مانند رهبری ها و پیشوائی ها و مراجع تقلیدی امروزی ها / ای شیخ بیا دست بر دار ، زمین بگذار ، رها کن و بگذر از این سد و مانع عظیم باز دارنده یعنی آئین یکتا پرستی/ زیرا هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی/ گر نمی توانی ترک کنی این عادت یا اعتیاد کهنه و دیرنه را به تنهایی/ شبانه روز تن به آن ده تا می توانی در چاردیواری کوخ گلی خویش که داری و از آن برخورداری/ اما نکن به سنت و طریقه و رسم و روش قدیمی ضحاک مار بر دوش/ آنرا همه جانبه بر دیگران و همگان تحمیل بطور اجباری/ یک پند کودکانه به شیوخ خوب وان اینکه دست بردارند از این همه مردم آزاری/ تا که انشاء الله شاید باشد الله از دست و زبان دنیوی شان در آخرت و قیامت خشنود و راضی / تاکه خالق سماوات سبع و الارض و یا رب العالمین نکند حرام بلکه شیر مادر را در زبان و طبع و کام شان حلال / نپندارند و نیانگارند و نگیرند آن طنین را به شوخی و بازی / یعنی پژواک صدای نازنین شعار زن و زندگی و آزادی/ در گوش سر و دل نگران حاجیان پس کوچه ها و خیابان و خورده بازاری/ سیاست حجاب و جدایی زن و مرد زهمدیگر از دوران کودکی تا پیری و کهولت فرسودگی و مرگ و مردن/ ندارند ریشه در حکمت و امر و کلام و کار و هنر خداوند/ الا یعنی بلکه یا مگر در وسوسه های ابلیس و شیطان و یا اهریمن/ جان معنا عشق ست و زندگی و بازی و کار و لذت و شادی و آزادی/ نیست دیگر هنگامه ستم بر زن و مرد و ادامه بردگی و طاعت و بندگی به ولی و والی فقیه / گیانا بهر دریافت و فهم و درک این معنا بی درنگ آماده شو خروشان/ بسان کاوه آهنگر درفش بر دوش و پتک در دست شو خطر کن جان معنا را بجوی ز کام گربه کان و روبهان و شیره کان /
مترادف معنای ایمان در زبان فارسی؛ باور قلبی داشتن و گرویدن است
اول اینکه ایمان به هیچ وجه فارسی نیست
دو حالت داره یا ترکی هست یا عربی
ایمان یک کلمه ی کاملا ترکی هست و از زبان ترکی به عربی و عبری راه پیدا کرده
ای در زبان ترکی به معنی خوب هست و مان به معنی ننگ و عار و باور به کار میده پس معنی ایمان میشه باور خوب. اینم بگم نگارش درست کلمه هایی مثل ایمان در واقع به این ییمان هست نمونه ی این کلمات در ترکی بسیارند مثال؛ ییلان به معنی مار، یینان به معنی باور کن . متضاد کلمه ی ایمان، پشیمان هست پس ایمان و پشیمان متضاد هم هستن. املای درست پشیمان پشییمان هست
... [مشاهده متن کامل]
دو حالت داره یا ترکی هست یا عربی
ایمان یک کلمه ی کاملا ترکی هست و از زبان ترکی به عربی و عبری راه پیدا کرده
ای در زبان ترکی به معنی خوب هست و مان به معنی ننگ و عار و باور به کار میده پس معنی ایمان میشه باور خوب. اینم بگم نگارش درست کلمه هایی مثل ایمان در واقع به این ییمان هست نمونه ی این کلمات در ترکی بسیارند مثال؛ ییلان به معنی مار، یینان به معنی باور کن . متضاد کلمه ی ایمان، پشیمان هست پس ایمان و پشیمان متضاد هم هستن. املای درست پشیمان پشییمان هست
... [مشاهده متن کامل]
باور قلبی
تصدیق و اعتقاد قلبی به کسی یا چیزی
تصدیق و اعتقاد قلبی به کسی یا چیزی
واقعا پدربزرگم اسم با معنی و زیبایی برام انتخاب کرده. از اینکه اسمم ایمان هست خوشحالم.
باور بی چون و چرا
ایمان پسری است که صداش خوبه و کار زیاد میکنه و لباس قرمز پوشیده
ایمان =امید
دل باورى - دلباور
ای مخفف این می باشد که ضمیر اشاره به نزدیک است و مان نشانه صفت ملکی اول شخص جمع. لذا معنای ایمان عبارت است از : این مال ماست. این اشاره به طبیعت و کیهان دارد. به هر حال ایمان یا اعتقاد و باور قلبی این حقیر بطور اختصار به شرح زیر می باشد : خداوند متعال در طول تاریخ بشریت تاکنون هیچ انسانی را تحت عنواین نبی و پسر و رسول برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه بطور غیر مستقیم و با واسطه. این حقیر همچنین بر این باورم که تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و باز دارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان از قبیل ستایش و پرستش ؛ نیایش و مناجات ؛ دعا و عبادات ؛ تسبیح و ذکر ؛ احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها ؛ تعیین قبله گاه ؛ زیارت امکان به اصطلاح مقدسه ؛ طاعت و بندگی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان مثل بلایا و آفات بر وجود انسان نازل و تحمیل نگردیده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی می باشند و توسط بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی اقتباس و بر روی گردن و دوش و گرده انسان نهاده شده اند و آنهم با قصد و نیت و هدف و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان چه موافق و پیرو و چه مخالف و غیر پیرو و آنهم نه با تبعیت و پیروی از امر و کلام خداوند متعال بلکه به پیروی از وسوسه های پرتو نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان. همچنین بر این باورم که در پیشگاه خداوند متعال کلیه افراد انسانی بدون استثناء بسان نقاط ناچیز و بی بُعد هندسی بطور مطلق هم ارز و هم ارزش می باشند و هیچ کدام از افراد انسانی به اندازه سر یک سوزن یا کوچکترین عنصر یعنی اتم هیدروژن یا یکی از ذرات زیر اتمی یا یکی از ذرات زیر هسته ای کوارکی یا کوتاه ترین طول موج نور نامرئی و یا به قدر و اندازه ریزترین سیاه چاله موجود در کیهان بر انسان های دیگر هیچگونه ارجحیت و برتری نداشته و ندارد و نخواهد داشت. نه در نظام احسن مبداء و نه در طول سفر و نظام های ناقص دنیوی و نه در نظام احسن معاد که همان نظام احسن مبداء خواهد بود و بطور کلی در طول سفر بینهایت ( نه سفر به بینهایت. هیچ فرد انسانی طبق باور این حقیر در پیشگاه خداوند متعال به شفاعت و میانجی و واسطه گری هیچ انسان دیگری هیچگونه نیازی ندارد. کلیه افراد انسانی در پیشگاه خداوند متعال از لحاظ شفاعت و میانجیگری و وساطت بی نیاز مطلق می باشند . این حقیر با این زوایه دید و این گرایش دل به خداوند متعال اعتقاد و باور و ایمان و اطمینان و اعتماد و امید دارم و نه از زاویه دید و گرایش دل و باطن بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی .
... [مشاهده متن کامل]
امیدوارم که با بیان ایمان و باور کودکانه خویش موجب آزردگی خاطر مبارک مراجعه کنندگان گرامی به این سایت ارزشمند نشده باشم.
سفر بینهایت متعلق به خود خداوند است به عنوان کل و کلیه موجوداتی که در نظام احسن آفرینش مبداء آفریده شده اند به عنوان اعضا در این سفر بطور جاودانه سهیم و شریک اند و آنهم نه بطور بریده شده و جدا از کل بلکه همیشه بهمراه کل. در پایان کلام کودکانه خویش برای همگی سفری پر از لذت و شادی و خرّمی و صلح و صفا و سلامتی در پیشگاه خداوند متعال آرزومندم.
... [مشاهده متن کامل]
امیدوارم که با بیان ایمان و باور کودکانه خویش موجب آزردگی خاطر مبارک مراجعه کنندگان گرامی به این سایت ارزشمند نشده باشم.
سفر بینهایت متعلق به خود خداوند است به عنوان کل و کلیه موجوداتی که در نظام احسن آفرینش مبداء آفریده شده اند به عنوان اعضا در این سفر بطور جاودانه سهیم و شریک اند و آنهم نه بطور بریده شده و جدا از کل بلکه همیشه بهمراه کل. در پایان کلام کودکانه خویش برای همگی سفری پر از لذت و شادی و خرّمی و صلح و صفا و سلامتی در پیشگاه خداوند متعال آرزومندم.
ایمانیدن به کسی.
آیمان ( Ayman ) : نام پسرانه ترکی به معنی انسان ماه، شخص پاکیزه چون ماه
باور قلبی داشتن
اعتقاد راسخ داشتن
اعتقاد راسخ داشتن
ایمان
ایمان : ای - مان
ای : پیشوند نَفی کُننده ( نفینده ) ( نایش ) ( ناینده ) مانند" ای" در واژه ایراد
( ایراد را بنگرید )
مان : اندیشه ، فکر ، مَنِش
ایمان = نااندیشه ، بی فکر
روشنگری : خداوند را نه با اندیشه وانگه با دِل باور کردن
ایمان : ای - مان
ای : پیشوند نَفی کُننده ( نفینده ) ( نایش ) ( ناینده ) مانند" ای" در واژه ایراد
( ایراد را بنگرید )
مان : اندیشه ، فکر ، مَنِش
ایمان = نااندیشه ، بی فکر
روشنگری : خداوند را نه با اندیشه وانگه با دِل باور کردن
باور داشتن به خداوند.
باورواقعی . عزم واراده راسخ
ایمان به معنای عقیده داشتن ، باورکردن خداوند . . . . . معنایه زیادی داره
من اسم عشقم ایمانه
�خیلی دوست دارم نفسم�
من اسم عشقم ایمانه
�خیلی دوست دارم نفسم�
آیمان اسم پسرانه با ریشه ترکی به معنای مانند ماه که معادل اسم دخترانه ترکی آن آیلاست که اسم هایی بسیار زیبا می باشند.
من خودم اسمم . . ایمان هست . . من ی دخترم . . عرب زبان هم هستم . ایمان کاملا ی اسم عربی و قرآنی هست . عرب زبانها اسم دختر رو ایمان میزارن . . ایمان یعنی اعتقاد و باور قلبی . . . من عاشق اسمم هستم . .
اسم پسرانه هست که ریشه ی آن ترکی است به معنای ماهرو برای اسم مثل که دخترانه باشه به شما اسم آیما رو پیشنهاد میکنم معنی اسم ماهرو ریشه ترکی
اسم بسیار تک و زیبا و خوش آوا و نامی پسرانه هست . . برای نام دخترانه میتوان از آیسان استفاده کرد
به معنی مردی که از زیبایی صورت مانند ماه میماند . . .
به معنی مردی که از زیبایی صورت مانند ماه میماند . . .
ایمان
به گُمان واژه ای پارسی است :
ایمان : ای - مان
ای : پیشوند نَفی کُننده / نَفیَنده مانند" ای" در واژه ایراد
( ایراد را بنگرید )
مان : اندیشه ، فکر ، مَنِش
ایمان = نااندیشه ، بی فکر
روشنگری : به خداوند نه با اندیشه بلکه با دِل باور کردن
به گُمان واژه ای پارسی است :
ایمان : ای - مان
ای : پیشوند نَفی کُننده / نَفیَنده مانند" ای" در واژه ایراد
( ایراد را بنگرید )
مان : اندیشه ، فکر ، مَنِش
ایمان = نااندیشه ، بی فکر
روشنگری : به خداوند نه با اندیشه بلکه با دِل باور کردن
ایمان به معنی باور عمیق و قلبی یک فردبه بودن یک یا چند ویژگی بسیار مهم در یک موجود.
مثال: ایمان به وحدانیت خداوند ، ایمان به قدرت بی انتهای خداوند ، ایمان به رحمانیت خداوند ، ایمان به حکمت خداوند و . . .
... [مشاهده متن کامل]
مثال دیگر: ایمان به صداقت شخصی ، ایمان به امانتداری شخصی ، ایمان به وفاداری شخصی ، ایمان به نبوغ شخصی و . . .
مثال دیگر: ایمان به استحکام تولیدات یک کارخانه ، ایمان به سالم بودن یک ماده غذایی و . . .
معنی ایمان به ترکی: " اینانج " یا " اینان " می باشد. مثال: بو سؤزَه اینانجین وارمی؟ = آیا به این حرف ایمان داری؟ - بو سؤزو اینانیسان می؟ = آیا این حرف را باور داری؟ ( در گویش مناطق ترک نشین ایران، " می " به معنی " آیا " در گذشت زمان از آخر جملات حذف شده است. )
مثال: ایمان به وحدانیت خداوند ، ایمان به قدرت بی انتهای خداوند ، ایمان به رحمانیت خداوند ، ایمان به حکمت خداوند و . . .
... [مشاهده متن کامل]
مثال دیگر: ایمان به صداقت شخصی ، ایمان به امانتداری شخصی ، ایمان به وفاداری شخصی ، ایمان به نبوغ شخصی و . . .
مثال دیگر: ایمان به استحکام تولیدات یک کارخانه ، ایمان به سالم بودن یک ماده غذایی و . . .
معنی ایمان به ترکی: " اینانج " یا " اینان " می باشد. مثال: بو سؤزَه اینانجین وارمی؟ = آیا به این حرف ایمان داری؟ - بو سؤزو اینانیسان می؟ = آیا این حرف را باور داری؟ ( در گویش مناطق ترک نشین ایران، " می " به معنی " آیا " در گذشت زمان از آخر جملات حذف شده است. )
اعتقاد به وجود خداوند مهربان ، باور
اسم ترکی پسرانه هست اسم پسر منم آیمان هس معنی مثل ماه
آیمان اسم پسرانه تورکی به معنی مانند ماه که دخترانه آن آیسان هست
باور قلبی به یک قدرت بی انتها که همه چیز دست اوست وهمه کاره عالم است
اسمی زیبا پسرانه با ریشه ترکی
به مانند ماه
به مانند ماه
اسم آیمان در زبان ترکی. مانند ماه معنی میشود
اسم تک و کمتر به کار برده شده ای هست
نامی پسرانه برای انهایی که دنبال اسم تک هستن
اسم تک و کمتر به کار برده شده ای هست
نامی پسرانه برای انهایی که دنبال اسم تک هستن
این وازه و همخانواده های آن مانند امن و امنیت و . . . عربی نیست و عبری است و نمونه اش واژه آمین است که در سفر تثنیه تورات آمده است ولی اینکه اصل واژه از کجا آمده است روشن نیست شاید از آمون خدای مصری گرفته
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
شده است یا از فرهنگ های ایرانی ، فرانوش ن نکنیم زمانی که یهودیان در کار تورات نویسی بودند ، ایران بر آنها فرمانروایی می کرد و باید به زبان سانسکریت رو کرد و شاید این واژه آریایی باشد ، زبان عربی ، زبانی ساختگی است که با واژه های ایرانی و عبری و سریانی و حبشی ساخته شده است و چیزی که به راستی عربی باشد ، شاید بیش از هزار واژه نباشد
اسم پسر من آیمان هستش اسم ترکی که معنیش میشه مانند ماه، مرد پاکیزه، برگزیده. پسوند ( مان ) در اسم های ترکی برای پسران استفاده میشه، مثل:المان، سایمان، آیمان و. . . .
ایمان کلمه عربیست نه فارسی. معنای لغوی:باوری استواروغیرقابل برگشت٬آرامش و اطمینان قلبی و. . . تعریف اصطلاحی:باوری استواروغیرقابل خدشه به:توحید؛عدل؛نبوت؛امامت؛معاد
باور داشتن
عقیده داشتن
عقیده داشتن
باور و اعتقاد
آیمان اسم پسرانه برای ست کردن با اسم آیدان
عقیده داشتن
ایمان به معنای اعتقاد، باور، اطمینان و. . . . من خودم عاشق این اسمم. ب نظرم اسم خیلی قشنگیه. هیچ وقتم تکراری نمیشه.
در پهلوی " گروش " برابر نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
ایمان بعنی مردی پر باور
اعتقاد به پروردگار بخشنده و مهربان وباور به دین اسلام وپیامبران
مانند ماه
ایمان از ا م ن به معنی اعتقاد امن و راحت , اطمینان و امنیت عقیده و قلب
ایمان به معنی اعتقاد به خدای واحد است
آیمان به نظر واژه ای مرکب از دو واژه ی آی و مان است که طبیعتا به معنای ماه مانند معنی می شود. همچون سایر نام های شبیه چون آیسان.
اطمینان
ایمان اسم پسرانه است، معنی ایمان: ( عربی ) اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین ، در مقابل کفر.
باور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦١)