اورع

لغت نامه دهخدا

اورع. [ اَ رَ ] ( ع ن تف ) باورع تر. پارساتر.

فرهنگ فارسی

باورع تر، پرهی کارتر، پارساتر
( صفت ) با ورع تر پرهیزگارتر پارساتر .
نعت تفضیلی است . باورع تر . پارساتر

فرهنگ معین

( اَ رَ ) [ ع . ] (ص تف . ) پرهیزگارتر، پارساتر.

فرهنگ عمید

باورع تر، پرهیزکارتر، پارساتر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اورع: یعنی پرهیزکار تر.این واژه، در فقه و اصول فقه به کار رفته است ودر پاره اى موارد به جاى آن، واژۀ «اتقی» و«اعدل» نیز به کار رفته است ودر فقه، در باب هاى اجتهاد و تقلید، صلاة و قضا ودر اصول فقه،در موضوع تعادل وتراجیح،از آن سخن رفته است.
۱. اگر دو مرجع تقلید از نظر علمى وفقهى همسان باشند، لیکن یکى اتقی و اورع باشد، در وجوب تقلید از مرجع تقلید پرهیزکار تر، اختلاف است؛ هر چند در بهتر بودن آن اختلافى نیست.
طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی،ج ۱، ص ۱۹.
در صورت تعارض بین دو روایت، در این که ترجیح با روایتى است که راوى آن پرهیزکار تر است یا نه، میان صاحب نظران اصولى اختلاف است. بسیارى از آنان، مورد ترجیح را اختلاف دو قاضی در حکم به خاطر اختلاف روایت دانسته اند که حکم قاضی پرهیزکار تر پذیرفته است، نه اختلاف دو مجتهد.
خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، ص ۴۴۳.
۱. ↑ طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی،ج ۱، ص ۱۹.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس