امان
/~amAn/
مترادف امان: پناه، حمایت، زنهار، کنف، مهلت، نگهداری، تامین، فرجه، امن، ایمن، مصون
برابر پارسی: درپناه، بی بیم شدن، پناه دادن، پناه، زنهار
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: نترس شدن، ایمنی، حفاظت، زنهار، آرامش، عنایت، بی بیم شدن، بی ترس، ایمن، پناه
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی، اسم ترکی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
آنرا پس سختی ز همه رنج امان بود
وین را پس سختی ز همه رنج امان است.
منوچهری.
یافته و بافته ست شاه چو داود و جم یافته مهر کمال بافته درع امان.
خاقانی.
ره امان نتوان رفت و دل رهین امل رفوگری نتوان کرد و چشم نابینا.
خاقانی.
وگر خواهی کزین منزل امان آن سرایابی امانت دار یزدان را نیابت دار حسان شو.
خاقانی.
بعدل و احسان و امن و امان بیمن کفالت و حسن ایالت شمس المعالی آراسته گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).کنج امان نیست درین خاکدان
مغز وفا نیست درین استخوان.
نظامی.
اقصای برّ و بحر بتابید عدل اوآمد ز تیغ حادثه بر باره امان.
سعدی.
|| امن بودن شهر. امنیت. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) پناه. ( ناظم الاطباء ). آنکه یا آنچه بدان پناهنده شوند : حلم اوچون کوه و اندر کوه او کهف امان
طبع او چون بحر و اندر بحر او درّ فطن.
منوچهری.
اینک امام حق و امان زاهل روزگاراینک حریم ایمن و خورشید بی زوال.
ناصرخسرو.
تا زمان قیامت در امان سلامت نگه داراد. ( گلستان ).ایمان ما ز غارت شیطان نگاه دار
تا از عذاب و خشم توجان در امان شود.
سعدی.
با باز در زمان تو تیهو مصاحب است با شیر در امان تو آهو معانق است.
سلمان ساوجی.
- در امان بودن ؛ در پناه بودن. ( فرهنگ فارسی معین ) : ای خواجه دل تو شادمان باد
جان تو همیشه در امان باد.
مسعودسعد.
بخرمی و بخیر آمدی و آبادی که از صروف زمان در امان حق بادی.
سعدی.
|| مهلت. ( فرهنگ شعوری ). فرصت. وقت. با فعل «دادن » استعمال می شود. رجوع به امان دادن شود. || زنهار. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : گفت چون چاره نیست لابد امانی باید از جهت خداوند سلطان. ( تاریخ بیهقی ).کسی کز آسمان باید امانش
نباید بود زیر آسمانش.
امیرخسرو دهلوی.
بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بی بیم شدن . ۲ - ( اسم ) بی ترسی ایمنی . ۳ - حفاظت عنایت . ۴ - ( اسم ) زنهار پناه . یا امان کسی را بریدن . او را بستوه آوردن . یا در امان بودن . در پناه بودن .
بصیغه تثنیه مادر و پدر بطریق ابوان یا مادر و خاله .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آسایش، آرامش.
۳. (شبه جمله ) امان بدهید.
۴. (اسم ) امان نامه.
* امان خواستن: (مصدر لازم ) زنهار خواستن، پناه خواستن.
* امان دادن: (مصدر لازم )
۱. کسی را در پناه خود درآوردن و جان و مال او را حفاظت کردن.
۲. فرصت دادن، زمان دادن.
* امان یافتن: (مصدر لازم ) در پناه کسی درآمدن، زنهار یافتن.
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] امان (ذِمام) به قرارداد ویژه میان مسلمان و کافر حربی گفته می شود. از آن در باب جهاد بحث شده است، لیکن بعضی احکام آن در بابهای حدود و قصاص نیز آمده است.
امان دادن، تأمین جانی، مالی یا ناموسی- بر حسب قرارداد- از سوی مسلمان به کافر حربی (اهل حرب) است.
به درخواست کننده امان، «مستأمن» گویند.
مشروعیت و ارکان امان
امان، مشروع و جایز است و ارکان آن عبارت است از:
۱. قرارداد (عقد)
۲. امان دهنده (عاقد)
۳. امان گیرنده (معقود له)
قرارداد یا عقد در امان
← نحوه بستن عقد امان
...
امان دادن، تأمین جانی، مالی یا ناموسی- بر حسب قرارداد- از سوی مسلمان به کافر حربی (اهل حرب) است.
به درخواست کننده امان، «مستأمن» گویند.
مشروعیت و ارکان امان
امان، مشروع و جایز است و ارکان آن عبارت است از:
۱. قرارداد (عقد)
۲. امان دهنده (عاقد)
۳. امان گیرنده (معقود له)
قرارداد یا عقد در امان
← نحوه بستن عقد امان
...
wikifeqh: ذمام
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
تضمین امنیت کافران از سوی امام مسلمین، نایب او یا افراد مسلمان
واژه اَمان در لغت به معنای آرامش یافتن و برطرف شدن ترس و آرامش دادن و برطرف کردن ترس و در اصطلاح فقهی به معنای تأمین جانی و مالی کافر از سوی حاکم اسلامی یا مسلمانان است.
استیمان و استجاره نیز به معنای درخواست پناهندگی از سوی کافر آمده است و به مسلمانی که امنیت کافر را تضمین می کند «آمِن» و «جار» و به کافری که طلب تأمین می کند «مستأمِن» و «مستجیر» می گویند.
درباره عقد اَمان کتابی مستقل در فقه همانند آنچه در سایر عقود (بیع، اجاره، مضاربه و...) رایج است، نیامده و با آنکه به تصریح فقها عقدی مستقل است. به صورت بحثی فرعی در کتاب جهاد مطرح شده است.
این عقد از طرف «آمن» با عباراتی صریح همچون «أمّنتُک»، «آجرتک» یا هر عبارت، ترجمه، کنایه یا اشاره ای که مقصود را بفهماند منعقد می شود.
حنفیّه اَمان را عقد جایز ولی امامیّه، زیدیّه و بیشتر اهل سنّت آن را از جانب مسلمانان لازم و از سوی کافر، جایز شمرده اند.
اَمان و استیمان با نگاهی فراتر از اصطلاح فقهی از زمانهای دور در میان اقوام و ملل رواج داشته و قبل از اسلام نیز در میان اعراب مرسوم بوده است.
تضمین امنیت کافران از سوی امام مسلمین، نایب او یا افراد مسلمان
واژه اَمان در لغت به معنای آرامش یافتن و برطرف شدن ترس و آرامش دادن و برطرف کردن ترس و در اصطلاح فقهی به معنای تأمین جانی و مالی کافر از سوی حاکم اسلامی یا مسلمانان است.
استیمان و استجاره نیز به معنای درخواست پناهندگی از سوی کافر آمده است و به مسلمانی که امنیت کافر را تضمین می کند «آمِن» و «جار» و به کافری که طلب تأمین می کند «مستأمِن» و «مستجیر» می گویند.
درباره عقد اَمان کتابی مستقل در فقه همانند آنچه در سایر عقود (بیع، اجاره، مضاربه و...) رایج است، نیامده و با آنکه به تصریح فقها عقدی مستقل است. به صورت بحثی فرعی در کتاب جهاد مطرح شده است.
این عقد از طرف «آمن» با عباراتی صریح همچون «أمّنتُک»، «آجرتک» یا هر عبارت، ترجمه، کنایه یا اشاره ای که مقصود را بفهماند منعقد می شود.
حنفیّه اَمان را عقد جایز ولی امامیّه، زیدیّه و بیشتر اهل سنّت آن را از جانب مسلمانان لازم و از سوی کافر، جایز شمرده اند.
اَمان و استیمان با نگاهی فراتر از اصطلاح فقهی از زمانهای دور در میان اقوام و ملل رواج داشته و قبل از اسلام نیز در میان اعراب مرسوم بوده است.
wikiahlb: امان
[ویکی فقه] امان (قرآن). امان در لغت به معنای ایمنی، حفاظت، پناه و... آمده، و مقصود از آن در این جا، پناه دادن و تامین امنیت است.
لزوم پذیرش پناهندگی مشرکان و کافران محارب به وسیله حاکم اسلامی، به منظور آشنایی آنان با معارف الهی: «وان احد من المشر کین استجار ک فاجر ه حتی یسمع کلام اللـه ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون: و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند! »
امان به مشرکان
موظف بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم به پذیرش امان خواهی مشرکان طالب حق و تامین امنیت آنان: «وان احد من المشر کین استجار ک فاجر ه حتی یسمع کلام اللـه ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون: و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند! » بنابراین ، معنای آیه چنین می شود: اگر بعضی از این مشرکین که خونشان را هدر کردیم از تو خواستند تا ایشان را در پناه خود امان دهی تا بتوانند نزدت حاضر شده و در امر دعوتت با تو گفتگو کنند ایشان را پناه ده تا کلام خدا را که متضمن دعوت تو است بشنوند و پرده جهلشان پاره شود و این معنا را به ایشان ابلاغ کن تا از ناحیه تو ایمنی کاملی یافته و با خاطر آسوده نزدت حاضر شوند، و این دستور از این جهت از ناحیه خدای متعال تشریع شد که مشرکین مردمی جاهل بودند و از مردم جاهل هیچ بعید نیست که بعد از پی بردن به حق آنرا بپذیرند. و این دستورالعملها از ناحیه قرآن و دین قویم اسلام نهایت درجه رعایت اصول فضیلت و حفظ مراسم کرامت و گسترش رحمت و شرافت انسانیت است .
فلسفه امان به مشرکان
شنیدن کلام خدا، فلسفه امان دادن محمد صلی الله علیه و آله وسلّم به مشرکان: «وان احد من المشر کین استجار ک فاجر ه حتی یسمع کلام اللـه ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون: و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند! » در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده که یکی از بت پرستان پس از الغای پیمان آنها، به امام علی (علیه السلام ) گفت : ای فرزند ابوطالب اگر کسی از ما بعد از گذشتن این چهار ماه بخواهد پیامبر را ملاقات کند و مسائلی را با او در میان بگذارد و یا سخن خدا را بشنود، آیا در امنیت خواهد بود؟!علی (علیه السلام ) فرمود آری ، زیرا خداوند فرموده (و ان احد من المشرکین استجارک فاجره ...)و به این ترتیب سختگیری فوق العاده ای که از آیه اول استفاده می شود، با نرمشی که در آیه دوم به کار رفته ، تعدیل می گردد، و راه و رسم تربیت همین است که همیشه شدت عمل را با نرمش بیامیزند و از آن معجونی شفابخش بسازند.
تاریخ امان خواهی
...
لزوم پذیرش پناهندگی مشرکان و کافران محارب به وسیله حاکم اسلامی، به منظور آشنایی آنان با معارف الهی: «وان احد من المشر کین استجار ک فاجر ه حتی یسمع کلام اللـه ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون: و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند! »
امان به مشرکان
موظف بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم به پذیرش امان خواهی مشرکان طالب حق و تامین امنیت آنان: «وان احد من المشر کین استجار ک فاجر ه حتی یسمع کلام اللـه ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون: و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند! » بنابراین ، معنای آیه چنین می شود: اگر بعضی از این مشرکین که خونشان را هدر کردیم از تو خواستند تا ایشان را در پناه خود امان دهی تا بتوانند نزدت حاضر شده و در امر دعوتت با تو گفتگو کنند ایشان را پناه ده تا کلام خدا را که متضمن دعوت تو است بشنوند و پرده جهلشان پاره شود و این معنا را به ایشان ابلاغ کن تا از ناحیه تو ایمنی کاملی یافته و با خاطر آسوده نزدت حاضر شوند، و این دستور از این جهت از ناحیه خدای متعال تشریع شد که مشرکین مردمی جاهل بودند و از مردم جاهل هیچ بعید نیست که بعد از پی بردن به حق آنرا بپذیرند. و این دستورالعملها از ناحیه قرآن و دین قویم اسلام نهایت درجه رعایت اصول فضیلت و حفظ مراسم کرامت و گسترش رحمت و شرافت انسانیت است .
فلسفه امان به مشرکان
شنیدن کلام خدا، فلسفه امان دادن محمد صلی الله علیه و آله وسلّم به مشرکان: «وان احد من المشر کین استجار ک فاجر ه حتی یسمع کلام اللـه ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون: و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند! » در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده که یکی از بت پرستان پس از الغای پیمان آنها، به امام علی (علیه السلام ) گفت : ای فرزند ابوطالب اگر کسی از ما بعد از گذشتن این چهار ماه بخواهد پیامبر را ملاقات کند و مسائلی را با او در میان بگذارد و یا سخن خدا را بشنود، آیا در امنیت خواهد بود؟!علی (علیه السلام ) فرمود آری ، زیرا خداوند فرموده (و ان احد من المشرکین استجارک فاجره ...)و به این ترتیب سختگیری فوق العاده ای که از آیه اول استفاده می شود، با نرمشی که در آیه دوم به کار رفته ، تعدیل می گردد، و راه و رسم تربیت همین است که همیشه شدت عمل را با نرمش بیامیزند و از آن معجونی شفابخش بسازند.
تاریخ امان خواهی
...
wikifeqh: امان_(قرآن)
دانشنامه عمومی
آمان (سرزمین میانه). آمان یک مکان خیالی در رشته افسانه های تالکین است که به آن سرزمین های نامیرا یا همواره زنده، یا قلمروی مبارک نیز می گویند. آمان سرزمین والار و سه خانوادهٔ بزرگ الف ها: وانیار، برخی از نولدور و برخی از تلری است.
آمان قاره ای است که در غرب دور سرزمین میانی در آن سوی اقیانوس بلگائر واقع شده است. جزیرهٔ تول ارسئا درست در ساحل شرقی آن جای دارد. در پایان دورهٔ دوم، آمان از سطح زمین ناپدید شد و به قلمروی دیگر پیوست که دیگر با ابزارهای معمول سفر، امکان رفتن به آنجا وجود ندارد.
الدامار به معنی «سرزمین الف ها» است که منطقه ای ساحلی در آمان است و توسط الف ها بنا نهاده شده است. [ ۱] الدامار بخشی از والینور بود. معنی واژه ای آن، «سرزمین والار» است. در رمان هابیت به آن فائری گفته می شود. در این منطقه جنگل های خوبی وجود دارد.
گسترهٔ الدامار روشن نیست اما فاصلهٔ میان خلیج الدامار و کوهستان پلوری چند ده مایل است.
] کالاکیریا ( به زبان کوئنیا: Calacirya ) به معنی شکاف روشن، گذرگاهی در کوهستان پلوری است. کالاکیریا در شمال تانیکتیل جایی که شهر الفی تیریون بر روی تپهٔ تونا بنا شده، قرار دارد. پس از آنکه والینور پنهان شدند، این راه خروج را نگه داشتند. والار می خواستند کل کوهستان را ببندند و آن را تبدیل به یک منطقهٔ بسته کنند اما الف ها و حتی وانیار نیاز به تنفس هوای بیرون داشتند از این رو کالاکیریا را باز نگه داشتند همچنین آنها نمی خواستند به طور کامل وانیار و نولدور را از تلری در ساحل جدا کنند.
در عبارت شکاف روشن، منظور از روشن، نوری است که از دو درخت وارد شکاف می شده و به فرای جهان می رسیده، دو درخت پیش از خورشید و ماه و غیر از ستارگان تنها منبع نورانی بودند.
تیریون شهر نولدور ( و در دوره ای شهر وانیار ) است که در بالای تپهٔ تونا ساخته شده است و رو به دو درخت قرار دارد. این شهر یک میدان مرکزی در بالای تپه داشت و برجی که میندون الدالیوا نام داشت و از ساحل دیده می شد.
در زبان کوئنیا به معنی قوی آسمان، شهر اصلی تلری در ساحل شرقی والینور است. این شهر در شمال و شرق تیریون میان کالاکیریا و آرامان در شمال الدامار قرار داشت. این شهر از سنگ ساخته شده بود و سطح آن از مرواریدهایی که تلری از دریاها صید کرده بودند و گوهرهایی که نولدور بدست آورده بودند، پوشانده شده بود.
برج اولوه برادر تینگول در این شهر قرار داشت.
آمان قاره ای است که در غرب دور سرزمین میانی در آن سوی اقیانوس بلگائر واقع شده است. جزیرهٔ تول ارسئا درست در ساحل شرقی آن جای دارد. در پایان دورهٔ دوم، آمان از سطح زمین ناپدید شد و به قلمروی دیگر پیوست که دیگر با ابزارهای معمول سفر، امکان رفتن به آنجا وجود ندارد.
الدامار به معنی «سرزمین الف ها» است که منطقه ای ساحلی در آمان است و توسط الف ها بنا نهاده شده است. [ ۱] الدامار بخشی از والینور بود. معنی واژه ای آن، «سرزمین والار» است. در رمان هابیت به آن فائری گفته می شود. در این منطقه جنگل های خوبی وجود دارد.
گسترهٔ الدامار روشن نیست اما فاصلهٔ میان خلیج الدامار و کوهستان پلوری چند ده مایل است.
] کالاکیریا ( به زبان کوئنیا: Calacirya ) به معنی شکاف روشن، گذرگاهی در کوهستان پلوری است. کالاکیریا در شمال تانیکتیل جایی که شهر الفی تیریون بر روی تپهٔ تونا بنا شده، قرار دارد. پس از آنکه والینور پنهان شدند، این راه خروج را نگه داشتند. والار می خواستند کل کوهستان را ببندند و آن را تبدیل به یک منطقهٔ بسته کنند اما الف ها و حتی وانیار نیاز به تنفس هوای بیرون داشتند از این رو کالاکیریا را باز نگه داشتند همچنین آنها نمی خواستند به طور کامل وانیار و نولدور را از تلری در ساحل جدا کنند.
در عبارت شکاف روشن، منظور از روشن، نوری است که از دو درخت وارد شکاف می شده و به فرای جهان می رسیده، دو درخت پیش از خورشید و ماه و غیر از ستارگان تنها منبع نورانی بودند.
تیریون شهر نولدور ( و در دوره ای شهر وانیار ) است که در بالای تپهٔ تونا ساخته شده است و رو به دو درخت قرار دارد. این شهر یک میدان مرکزی در بالای تپه داشت و برجی که میندون الدالیوا نام داشت و از ساحل دیده می شد.
در زبان کوئنیا به معنی قوی آسمان، شهر اصلی تلری در ساحل شرقی والینور است. این شهر در شمال و شرق تیریون میان کالاکیریا و آرامان در شمال الدامار قرار داشت. این شهر از سنگ ساخته شده بود و سطح آن از مرواریدهایی که تلری از دریاها صید کرده بودند و گوهرهایی که نولدور بدست آورده بودند، پوشانده شده بود.
برج اولوه برادر تینگول در این شهر قرار داشت.
wiki: آمان (سرزمین میانه)
اَمّان[ ۱] ( به عربی: عَمّان ) پایتخت و پر جمعیت ترین شهر کشور اردن است. شمار ساکنین این شهر ( به همراه حومه ) در برآورد سال ۲۰۱۴، نزدیک ۴ میلیون بوده است.
روستای عَمان در سده ۱۳ پیش از میلاد رباث آمّون/عَمّون نامیده می شد. منطقه ای که شهر کنونی امان در آن جا واقع شده، در طول سده های متعدد به تصرف آشوری ها، ایرانیان، یونانیان، رومی ها، اعراب و تُرک های عثمانی درآمد.
در دوران فرمانروایی یونانی ها - رومی ها این شهر «فیلادلفیا» ( به زبان یونانی باستان "Φιλαδέλφεια" به معنی «عشق برادرانه» ) نام داشت. [ ۲]
راه آهن حجاز تأثیر قابل توجهی در شهر شدن و اهمیت پیداکردن امان داشت. تا قبل از احداث خط آهن حجاز، امان در حد و اندازه یک روستا بود. [ ۳]
• وبگاه رسمی شهر
• Petra - Wikivoyage
• New Projects in Amman
• 360 degrees panorama from the Citadel Hill in central Amman
• Amman Map ( Interactive ) .
• Amman Photo Gallery
• Amman Photo Slideshow
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفروستای عَمان در سده ۱۳ پیش از میلاد رباث آمّون/عَمّون نامیده می شد. منطقه ای که شهر کنونی امان در آن جا واقع شده، در طول سده های متعدد به تصرف آشوری ها، ایرانیان، یونانیان، رومی ها، اعراب و تُرک های عثمانی درآمد.
در دوران فرمانروایی یونانی ها - رومی ها این شهر «فیلادلفیا» ( به زبان یونانی باستان "Φιλαδέλφεια" به معنی «عشق برادرانه» ) نام داشت. [ ۲]
راه آهن حجاز تأثیر قابل توجهی در شهر شدن و اهمیت پیداکردن امان داشت. تا قبل از احداث خط آهن حجاز، امان در حد و اندازه یک روستا بود. [ ۳]
• وبگاه رسمی شهر
• Petra - Wikivoyage
• New Projects in Amman
• 360 degrees panorama from the Citadel Hill in central Amman
• Amman Map ( Interactive ) .
• Amman Photo Gallery
• Amman Photo Slideshow
wiki: امان
دانشنامه آزاد فارسی
اَمّان
رجوع شود به:عمان
رجوع شود به:عمان
wikijoo: امان
جدول کلمات
مترادف ها
اطمینان، ضامن، تضمین، ضمانت، وثیقه، ضمانت نامه، گرو، سلامت، سلامتی، امان، اسایش خاطر، امنیت، ایمنی، تامین
مروت، بخشش، شفقت، رحم، رحمت، امان
مهلت، فرجه، استراحت، امان، تمدید مدت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
آماِن
امان از اَ مان ساخته شده و در برخی از گویش و زبان های ایرانی آمان نیز خوانده میشود که میشود بسیار ماندنی ( چیزی که محفوظ است = اطمینان )
از بنواژ ( ریشه واژه ) ماندن آمده و پیشوند آ یا اَ در بسیاری از واژه های ایرانی و اوستایی مرسوم بوده مانند:
... [مشاهده متن کامل]
آوار = آ وار = بسیار واریده و باریده شده = تخریب
آهنگ = آ هنگ ( بسیار هنگ ( جمع ) ) => منظور تصمیم و اراده جمع شده در افراد است که امروزه به چمار قصد و هدف بکار میرود
آخور = آ خور = خور همان و خوراک دهی می باشد و=> آخور = منبع تغذیه و خوراک ( غذای بسیار / تغذیه بسیار داشتن )
آخوند = آ خوند = کسی که بسیار میخواند
آشنا = ا شنا = بسیار شناسا و معلوم
آتش = آ تش = بسیار تند و تشین = بسیار عصبی ( کنایه از خشم / خشن و سوزان دارد ) و . . . . پس امان = آ یا اَ مان = بسیار ماندن / بسیار در امان ماندن = اطمینان / حفاظت
برای اطمینان در لاتین واژه تراست = trust را داریم که از درست آمده و هر چیز درستی اطمینان بخش می باشد پس میتوان به اطمینان بگوییم تراست و به حفاظت و در پناه مانده بگوییم امان
اطمینان = تراست
مطمئن = تراستطور = تراست طور
امان = که ایرانیست
امانت = پاسداشت ( پاس به چم دادن و کشیک و سپردن چیزی به کسی بوده که بعد ها در پاسگاه و پاسبان و . . . بهره برده شده است => امانت = پاسداشت
مومن = پاسدار
و . . .
از بنواژ ( ریشه واژه ) ماندن آمده و پیشوند آ یا اَ در بسیاری از واژه های ایرانی و اوستایی مرسوم بوده مانند:
... [مشاهده متن کامل]
آوار = آ وار = بسیار واریده و باریده شده = تخریب
آهنگ = آ هنگ ( بسیار هنگ ( جمع ) ) => منظور تصمیم و اراده جمع شده در افراد است که امروزه به چمار قصد و هدف بکار میرود
آخور = آ خور = خور همان و خوراک دهی می باشد و=> آخور = منبع تغذیه و خوراک ( غذای بسیار / تغذیه بسیار داشتن )
آخوند = آ خوند = کسی که بسیار میخواند
آشنا = ا شنا = بسیار شناسا و معلوم
آتش = آ تش = بسیار تند و تشین = بسیار عصبی ( کنایه از خشم / خشن و سوزان دارد ) و . . . . پس امان = آ یا اَ مان = بسیار ماندن / بسیار در امان ماندن = اطمینان / حفاظت
برای اطمینان در لاتین واژه تراست = trust را داریم که از درست آمده و هر چیز درستی اطمینان بخش می باشد پس میتوان به اطمینان بگوییم تراست و به حفاظت و در پناه مانده بگوییم امان
اطمینان = تراست
مطمئن = تراستطور = تراست طور
امان = که ایرانیست
امانت = پاسداشت ( پاس به چم دادن و کشیک و سپردن چیزی به کسی بوده که بعد ها در پاسگاه و پاسبان و . . . بهره برده شده است => امانت = پاسداشت
مومن = پاسدار
و . . .
آماَن
سلیم
امان: واژه ای اربی ست با پناهندگی یا پناه خاهی در فارسی برابری دارد.
امان: واژه ای اربی ست با پناهندگی یا پناه خاهی در فارسی برابری دارد.
شهر امان پایتخت کشور اردن هاشمی، پادشاه این کشور از فرزندان امام حسن علیه السلام و از اهل سنت می باشد
امان در زبان گیلکی یعنی: ما
امان : ایمنی، آرامش ، حمایت ، پناه ، حفاظت ، بی ترس .
اگر ( م ) آن تشدید داشته باشد معنیش میشود، پایتخت اردن.
در شعر ها به معنی بحر ( دریا ) است.
امان ریشه ی عربی دارد. وبا واژگان امن ، امنیت هم ریشه وهم معنی و مترادف هم هست. درقران هم وجود دارد و کاملا عربی است.
آمان : /amāne/ آمان ( عربی ) 1 - بی بیم شدن، بی ترس؛ ایمن؛ 2 - حفاظت، عنایت؛ 3 - زنهار، پناه؛ 4 - ایمنی، آرامش.
آمانه : /amāne/ آمانه ( عربی ) 1 - اطمینان و آرامش قلب.
آمنه : /āmene/ آمنه ( عربی ) ( مؤنث آمن ) 1 - ایمن و بی خوف، در امن و امان؛ 2 - ( اَعلام ) [حدود 46 پیش از هجرت] دختر وهب ابن عبد مناف ابن زهره و مادر پیامبر اسلام ( ص ) .
... [مشاهده متن کامل]
اسمهای آمان ، آمانه ، آمنه با همین معانی ذکر شده مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .
آمانه : /amāne/ آمانه ( عربی ) 1 - اطمینان و آرامش قلب.
آمنه : /āmene/ آمنه ( عربی ) ( مؤنث آمن ) 1 - ایمن و بی خوف، در امن و امان؛ 2 - ( اَعلام ) [حدود 46 پیش از هجرت] دختر وهب ابن عبد مناف ابن زهره و مادر پیامبر اسلام ( ص ) .
... [مشاهده متن کامل]
اسمهای آمان ، آمانه ، آمنه با همین معانی ذکر شده مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .
آمان تو کوردی اسم خانماس معنیشم همون اطمینان میشه
نامی است . ناهی ترکمنی که در این قوم مستعمل است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)