اقتصاد کِینزی ( به انگلیسی: Keynesian economics ) یا کِینزی گرایی ( به انگلیسی: Keynesianism ) نظریه ای در اقتصاد کلان است که بر مبنای ایده های اقتصاددان انگلیسی، جان مینارد کینز بنا شده است. اقتصاددانان کینزی گرا با این استدلال که تصمیمات بخش خصوصی گاه ممکن است منجر به نتایجی غیرکارا در اقتصاد کلان شود، از سیاست گذاری فعال دولت در بخش عمومی حمایت می کنند. به عنوان مثال کینزی گراها از سیاست های پولی اعمال شده توسط بانک مرکزی یا سیاست های مالی حکومت به منظور پایدار کردن چرخه تجاری حمایت می کنند.
متعاقباً، اصطلاح «اقتصاد کینزی» برای اشاره به این مفهوم به کار می رفت که عملکرد اقتصادی مطلوب به وسیله تأثیرگذاری بر تقاضای کل از طریق تثبیت فعالیت های اقتصادی دولت و همین طور اتخاذ سیاست های مداخله جویانه دولت در اقتصاد قابل دستیابی بود. اقتصاد کینزی به عنوان نظریهٔ «بخش تقاضا» در نظر گرفته می شود که بر تغییرات کوتاه مدت اقتصاد تمرکز دارد.
کینزگرایی ملی، نوعی سیاست اقتصادی - سیاسی است که در تلاش است در درون نظام سرمایه داری با ارائه مجموعه ای خدمات رفاهی - اجتماعی و کنترل نسبی اقتصاد توسط دولت از بروز بحران های ادواری و غیرادواری نظام اقتصادی سرمایه داری جلوگیری کند. جمله معروف کینز خطاب به کلاسیک ها:"ما در بلند مدت مرده ایم"
در ۱۹٣۰ ایالات متحده آمریکا دست خوش بحران اقتصادی شد و رکود گسترش یافت. طی این بحران که رکود بزرگ خوانده می شد با ترکیدن حباب سوداگری مالی، تولید صنعتی بین سال های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲، ۴۸ درصد سقوط کرد. کینزگرایی ملی واکنشی به درد و رنج ناشی از رکود بزرگ و در نتیجه طرد گرایش های ارتدوکس بازارهای آزاد یا اقتصادهای آزاد اولیه بود. رکود بزرگ اعتماد به نفس طبقهٔ حاکم را به هم ریخت و مسائلی بنیادی دربارهٔ ثبات سرمایه داری بی ضابطه مطرح کرد. در قارهٔ اروپا، اهل صنعت با فاشیست ها همکاری کردند و در همان حال کمونیست ها و سوسیالیست ها فعالانه به مقاومت در برابر نازیسم پرداختند. در پایان جنگ جهانی اول، کارگران و نیروی های سیاسی چپ از اعتبار زیادی برخوردار شده بودند و برای آنکه به نیروی سیاسی عمده ای در حکومت پس از جنگ تبدیل شوند، دست به سازماندهی زدند. دولت مشارکتی سوسیال دموکرات که بر سیاست های رفاهی تأکید زیادی داشت، در واقع اقدامی برای مقابله با حمایت کارگران از نیروهای سیاسی چپ بود تا با دادن امتیازاتی ناگزیر از قدرت گرفتن جنبش های ضدسرمایه داری جلوگیری کند. کینزگرایی ملی پایه و بنیادی را برای ساختاری از حاکمیت پی ریخت که در آن رشد سود و سطح بالاتر زندگی با یکدیگر همزیستی داشتند. قهرمانان ملی مورد حمایت قرار گرفتند و یارانه دریافت کردند و ابزارهای کنترلی سرمایه حفظ شد. در ژاپن، و بعدها در کشورهای آسیای شرقی، نظام مشارکتی بدون حضور کارگران تحت شرایط سیاسی خودکامه تری ظهور کرد. این کشورها توسعه با حمایت دولت را با مجموعه ای متفاوت از نیروهای طبقاتی مسلط در این اقتصادها پیش بردند. راهبرد اقتصادی توزیع درآمد و شبکهٔ تأمین اجتماعی نقش اقتصادی دولت را در اروپا و تا حد کمتری در امریکا در دهه های پس از جنگ جهانی دوم دست کم تا اواخر دههٔ ۱۹۶۰ تعریف می کرد. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمتعاقباً، اصطلاح «اقتصاد کینزی» برای اشاره به این مفهوم به کار می رفت که عملکرد اقتصادی مطلوب به وسیله تأثیرگذاری بر تقاضای کل از طریق تثبیت فعالیت های اقتصادی دولت و همین طور اتخاذ سیاست های مداخله جویانه دولت در اقتصاد قابل دستیابی بود. اقتصاد کینزی به عنوان نظریهٔ «بخش تقاضا» در نظر گرفته می شود که بر تغییرات کوتاه مدت اقتصاد تمرکز دارد.
کینزگرایی ملی، نوعی سیاست اقتصادی - سیاسی است که در تلاش است در درون نظام سرمایه داری با ارائه مجموعه ای خدمات رفاهی - اجتماعی و کنترل نسبی اقتصاد توسط دولت از بروز بحران های ادواری و غیرادواری نظام اقتصادی سرمایه داری جلوگیری کند. جمله معروف کینز خطاب به کلاسیک ها:"ما در بلند مدت مرده ایم"
در ۱۹٣۰ ایالات متحده آمریکا دست خوش بحران اقتصادی شد و رکود گسترش یافت. طی این بحران که رکود بزرگ خوانده می شد با ترکیدن حباب سوداگری مالی، تولید صنعتی بین سال های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲، ۴۸ درصد سقوط کرد. کینزگرایی ملی واکنشی به درد و رنج ناشی از رکود بزرگ و در نتیجه طرد گرایش های ارتدوکس بازارهای آزاد یا اقتصادهای آزاد اولیه بود. رکود بزرگ اعتماد به نفس طبقهٔ حاکم را به هم ریخت و مسائلی بنیادی دربارهٔ ثبات سرمایه داری بی ضابطه مطرح کرد. در قارهٔ اروپا، اهل صنعت با فاشیست ها همکاری کردند و در همان حال کمونیست ها و سوسیالیست ها فعالانه به مقاومت در برابر نازیسم پرداختند. در پایان جنگ جهانی اول، کارگران و نیروی های سیاسی چپ از اعتبار زیادی برخوردار شده بودند و برای آنکه به نیروی سیاسی عمده ای در حکومت پس از جنگ تبدیل شوند، دست به سازماندهی زدند. دولت مشارکتی سوسیال دموکرات که بر سیاست های رفاهی تأکید زیادی داشت، در واقع اقدامی برای مقابله با حمایت کارگران از نیروهای سیاسی چپ بود تا با دادن امتیازاتی ناگزیر از قدرت گرفتن جنبش های ضدسرمایه داری جلوگیری کند. کینزگرایی ملی پایه و بنیادی را برای ساختاری از حاکمیت پی ریخت که در آن رشد سود و سطح بالاتر زندگی با یکدیگر همزیستی داشتند. قهرمانان ملی مورد حمایت قرار گرفتند و یارانه دریافت کردند و ابزارهای کنترلی سرمایه حفظ شد. در ژاپن، و بعدها در کشورهای آسیای شرقی، نظام مشارکتی بدون حضور کارگران تحت شرایط سیاسی خودکامه تری ظهور کرد. این کشورها توسعه با حمایت دولت را با مجموعه ای متفاوت از نیروهای طبقاتی مسلط در این اقتصادها پیش بردند. راهبرد اقتصادی توزیع درآمد و شبکهٔ تأمین اجتماعی نقش اقتصادی دولت را در اروپا و تا حد کمتری در امریکا در دهه های پس از جنگ جهانی دوم دست کم تا اواخر دههٔ ۱۹۶۰ تعریف می کرد. [ ۱]
wiki: اقتصاد کینزی