ازلام
لغت نامه دهخدا
ازلام. [ اِ ] ( ع مص ) زلم. پر کردن حوض. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پر کردن حوض
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اَزلام تیرهای تراشیده بی پر و پیکان هم اندازه را گویند. یکی از مصادیق آن قِداح، به معنی تیرهای به کار رفته در گونه ای از کهانت و قمار است. از این عنوان در فقه به مناسبت بحث قمار، در باب تجارت سخن رفته است.
زَلَمْ و زُلَمْ (جمع: ازلام) در لغت به شیء باریک و بلندی که تراشیده و صاف و مستقیم شده، زَلَمْ می گویند.یکی از مصادیق بارز زلم، قِدْح (جمع: اقداح و قداح)، چوبی است که به اندازه تیر، بریده و تراشیده شده و آماده پیکان و پَرنهادن است. نیز به دست و پای گاو یا هر حیوان شبیه به آن، زَلَمْ و ازلام گویند. در زبان عرب، چوبی را که به اندازه تیر از درخت جدا کرده و شاخ و برگ آن را بریده و کجی آن را راست کرده و آماده پر و پیکان نهادن کرده باشند، «قِدْح» و زَلَم نامند. قلم (جمع: اقلام) و سَهم (جمع: سِهام، أَسْهُمْ و سُهمان) نیز بر این تیرها اطلاق می شود؛ هرچند سهم به تیر کامل دارای پر و پیکان هم گفته می شود.
تعریف ازلام
ازلام جمع «زُلَم» یا «زَلَم»، به تیرهای تیز نشده و بی پَر اطلاق می شود که اعراب جاهلی برای کهانت و داوری خواستن از بتها به کار می بردند و در اصل، ساخته کاهنان بوده است. این عمل بیشتر در بتخانه های آنان و نزد خدایان دروغین صورت می گرفت و کاربرد آن نیز در مسائل اختلافی، امور مشورتی، مانند ازدواج یا مسافرت و تعیین نَسَب افراد و الحاق فرزند به پدر بوده است.
ازلام در اصطلاح
ازلام در اصطلاح، تیرهای هم اندازه نشان دار و نوشته داری را گویند که عرب جاهلی از آن ها در قمار، قرعه، آگاهی از آینده و تعیین نیک و بدکارها استفاده می کرد. مجاهد و سعید بن جبیر، افزون بر این معنا، ازلام را سنگ های کوچک و سفید نشان داری دانسته اند که در قمار به کار می رفته است. مجاهد در قول دیگری، ازلام را مطلق ابزار قمار دانسته که نزد عرب تیر (سهام) و نزد ایرانیان و رومیان نرد و شطرنج (کِعاب) بوده است. به نظر برخی نیز ازلام به معنای مطلق ابزار قمار است که نزد قومی تیر، و نزد ملّتی سنگ، و نزد دیگران قراطیس شمرده می شود.
زَلَمْ و زُلَمْ (جمع: ازلام) در لغت به شیء باریک و بلندی که تراشیده و صاف و مستقیم شده، زَلَمْ می گویند.یکی از مصادیق بارز زلم، قِدْح (جمع: اقداح و قداح)، چوبی است که به اندازه تیر، بریده و تراشیده شده و آماده پیکان و پَرنهادن است. نیز به دست و پای گاو یا هر حیوان شبیه به آن، زَلَمْ و ازلام گویند. در زبان عرب، چوبی را که به اندازه تیر از درخت جدا کرده و شاخ و برگ آن را بریده و کجی آن را راست کرده و آماده پر و پیکان نهادن کرده باشند، «قِدْح» و زَلَم نامند. قلم (جمع: اقلام) و سَهم (جمع: سِهام، أَسْهُمْ و سُهمان) نیز بر این تیرها اطلاق می شود؛ هرچند سهم به تیر کامل دارای پر و پیکان هم گفته می شود.
تعریف ازلام
ازلام جمع «زُلَم» یا «زَلَم»، به تیرهای تیز نشده و بی پَر اطلاق می شود که اعراب جاهلی برای کهانت و داوری خواستن از بتها به کار می بردند و در اصل، ساخته کاهنان بوده است. این عمل بیشتر در بتخانه های آنان و نزد خدایان دروغین صورت می گرفت و کاربرد آن نیز در مسائل اختلافی، امور مشورتی، مانند ازدواج یا مسافرت و تعیین نَسَب افراد و الحاق فرزند به پدر بوده است.
ازلام در اصطلاح
ازلام در اصطلاح، تیرهای هم اندازه نشان دار و نوشته داری را گویند که عرب جاهلی از آن ها در قمار، قرعه، آگاهی از آینده و تعیین نیک و بدکارها استفاده می کرد. مجاهد و سعید بن جبیر، افزون بر این معنا، ازلام را سنگ های کوچک و سفید نشان داری دانسته اند که در قمار به کار می رفته است. مجاهد در قول دیگری، ازلام را مطلق ابزار قمار دانسته که نزد عرب تیر (سهام) و نزد ایرانیان و رومیان نرد و شطرنج (کِعاب) بوده است. به نظر برخی نیز ازلام به معنای مطلق ابزار قمار است که نزد قومی تیر، و نزد ملّتی سنگ، و نزد دیگران قراطیس شمرده می شود.
wikifeqh: قداح
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
تیرهای تراشیده بی پر و پیکان هم اندازه.
زَلَمْ و زُلَمْ (جمع: ازلام) در لغت به شیء باریک و بلندی که تراشیده و صاف و مستقیم شده، زَلَمْ می گویند.
یکی از مصادیق بارز زلم، قِدْح (جمع: اقداح و قداح)، چوبی است که به اندازه تیر، بریده و تراشیده شده و آماده پیکان و پَرنهادن است. نیز بدست و پای گاو یا هر حیوان شبیه به آن، زَلَمْ و ازلام گویند.
در زبان عرب، چوبی را که به اندازه تیر از درخت جدا کرده و شاخ و برگ آن را بریده و کجی آن را راست کرده و آماده پر و پیکان نهادن کرده باشند، «قِدْح» و زَلَم نامند. قلم (جمع: اقلام) و سَهم (جمع: سِهام، أَسْهُمْ و سُهمان) نیز بر این تیرها اطلاق می شود؛ هر چند سهم به تیر کامل دارای پر و پیکان هم گفته می شود.
ازلام در اصطلاح، تیرهای هم اندازه نشان دار و نوشته داری را گویند که عرب جاهلی از آن ها در قمار، قرعه، آگاهی از آینده و تعیین نیک و بد کارها استفاده می کرد. مجاهد و سعید بن جبیر، افزون بر این معنا ازلام را سنگ های کوچک و سفید نشان داری دانسته اند که در قمار بکار می رفته است. مجاهد در قول دیگری، ازلام را مطلق ابزار قمار دانسته که نزد عرب تیر (سهام) و نزد ایرانیان و رومیان نرد و شطرنج (کِعاب) بوده است. به نظر برخی نیز ازلام به معنای مطلق ابزار قمار است که نزد قومی تیر و نزد ملتی سنگ و نزد دیگران قراطیس شمرده می شود.
قرآن کریم در آیات 141 سوره صافات/37 از «سهام»، 44 سوره آل عمران/3 از «اقلام»، 90 سوره مائده/5 از «ازلام» و در 3 سوره مائده/5 از «استقسام به ازلام» سخن گفته و در دو مورد اخیر از آن نهی کرده است. آنچه نهی بدان تعلق گرفته، چگونگی استفاده از ازلام و نوعی از استقسام به آن است.
واژه شناسان، استقسام را در لغت به معنای تمایل به انجام یکی از دو کار یا انتخاب یکی از دو چیز، طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران و کوشش و جستجو برای دانستن مقدار سهم خود از سهام دیگران دانسته اند.
تیرهای تراشیده بی پر و پیکان هم اندازه.
زَلَمْ و زُلَمْ (جمع: ازلام) در لغت به شیء باریک و بلندی که تراشیده و صاف و مستقیم شده، زَلَمْ می گویند.
یکی از مصادیق بارز زلم، قِدْح (جمع: اقداح و قداح)، چوبی است که به اندازه تیر، بریده و تراشیده شده و آماده پیکان و پَرنهادن است. نیز بدست و پای گاو یا هر حیوان شبیه به آن، زَلَمْ و ازلام گویند.
در زبان عرب، چوبی را که به اندازه تیر از درخت جدا کرده و شاخ و برگ آن را بریده و کجی آن را راست کرده و آماده پر و پیکان نهادن کرده باشند، «قِدْح» و زَلَم نامند. قلم (جمع: اقلام) و سَهم (جمع: سِهام، أَسْهُمْ و سُهمان) نیز بر این تیرها اطلاق می شود؛ هر چند سهم به تیر کامل دارای پر و پیکان هم گفته می شود.
ازلام در اصطلاح، تیرهای هم اندازه نشان دار و نوشته داری را گویند که عرب جاهلی از آن ها در قمار، قرعه، آگاهی از آینده و تعیین نیک و بد کارها استفاده می کرد. مجاهد و سعید بن جبیر، افزون بر این معنا ازلام را سنگ های کوچک و سفید نشان داری دانسته اند که در قمار بکار می رفته است. مجاهد در قول دیگری، ازلام را مطلق ابزار قمار دانسته که نزد عرب تیر (سهام) و نزد ایرانیان و رومیان نرد و شطرنج (کِعاب) بوده است. به نظر برخی نیز ازلام به معنای مطلق ابزار قمار است که نزد قومی تیر و نزد ملتی سنگ و نزد دیگران قراطیس شمرده می شود.
قرآن کریم در آیات 141 سوره صافات/37 از «سهام»، 44 سوره آل عمران/3 از «اقلام»، 90 سوره مائده/5 از «ازلام» و در 3 سوره مائده/5 از «استقسام به ازلام» سخن گفته و در دو مورد اخیر از آن نهی کرده است. آنچه نهی بدان تعلق گرفته، چگونگی استفاده از ازلام و نوعی از استقسام به آن است.
واژه شناسان، استقسام را در لغت به معنای تمایل به انجام یکی از دو کار یا انتخاب یکی از دو چیز، طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران و کوشش و جستجو برای دانستن مقدار سهم خود از سهام دیگران دانسته اند.
wikiahlb: ازلام
[ویکی حج] تیرهای چوبی ویژه در روزگار جاهلیت که از آنها برای تعیین سهم و قسمت خود از سهام دیگران از طریق قمار یا قرعه استفاده می کردند.
اَزلام جمع زَلَم، به دست و پای گاو و حیوانات مانند آنو نیز چوبی تراشیده را گویند که به اندازه تیر بی پر و پیکان باشد.این چوب ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می کردند.ازلام در عرف جاهلی، تیرهای هم اندازه و بی پر و پیکان بودکه هر یک نشانه هایی متفاوت داشتو با آن استقسام می کردند.استقسام به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بودکه با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می شد.افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه های سفیدی می دانند که در قمار به کار می رفت.در معنایی عام تر، ازلام مطلق ابزار قمارو شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد، کعاب (تاس)، قراطیس (ورق) و هر چیز دیگری می شود که آلت قمار باشد.
اَزلام جمع زَلَم، به دست و پای گاو و حیوانات مانند آنو نیز چوبی تراشیده را گویند که به اندازه تیر بی پر و پیکان باشد.این چوب ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می کردند.ازلام در عرف جاهلی، تیرهای هم اندازه و بی پر و پیکان بودکه هر یک نشانه هایی متفاوت داشتو با آن استقسام می کردند.استقسام به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بودکه با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می شد.افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه های سفیدی می دانند که در قمار به کار می رفت.در معنایی عام تر، ازلام مطلق ابزار قمارو شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد، کعاب (تاس)، قراطیس (ورق) و هر چیز دیگری می شود که آلت قمار باشد.
wikihaj: ازلام
پیشنهاد کاربران
کلمه ( ازلام ) به معنای ترکه چوبهائی است که در ایام جاهلیت وسیله نوعی قمار بوده .