ادبیات

/~adabiyyAt/

مترادف ادبیات: ادب، داستان، رمان، شعر، فرهنگ

برابر پارسی: فرهنگ

معنی انگلیسی:
belles-lettres, letters, literature

لغت نامه دهخدا

ادبیات. [ اَ دَ بی یا ] ( ع اِ ) دانشهای متعلق بأدب. علوم ادبی. || آثار ادبی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) جمع : ادبیه ( امروز جمع ( ادب ) هم محسوب میشود ) دانشهای متعلق به ادب علوم ادبی آثار ادبی . توضیح در اصل ( فنون ادبیه ) یا ( علوم ادبیه ) بوده است و بعد ( ادبیه ) صفت بجای موصوف را جمع بستهاند.

فرهنگ معین

(اَ دَ یّ ) [ ع . ] (اِ. ) آثار ادبی ، علوم ادبی . ، ~ تطبیقی مطالعة ادبیات به شیوة فرامرزی . ، ~ کلاسیک مجموعة آثار با ارزش باقی مانده از سخنوران و نویسندگان کهن هر ملتی . ، ~ ِ شفاهی مجموعة آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افس

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) مجموعه آثار مکتوب منظوم یا منثور که بیانگر عواطف است.
۲. علومی که مربوط به ادب باشد و دربارۀ مسائل ادبی گفتگو کند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] از گذشته های بسیار دور، زمانی که انسان، با پدیده های ناشناخته و عجیبْ روبه رو می شد، به دنبال چاره ای بود تا راهی برای آرامش روح و رفع نیاز فطری خود به معنویت (ارتباط با آسمان و غیب) و زیبایی (درونی و بیرونی) بیابد، تا این که به تدریج آموخت که از طریق آیین های پرستش و با توسّل به صوت و کلام و آواهای موزون و ادبیات منظوم (آهنگین)، می تواند به مقصود خود برسد.
قدیمی ترین آثار مکتوبِ به جای مانده و نخستین آثار بشر در بین اقوام و ملّت های مختلف، سروده های دینی یا حماسی منظوم هستند، مانند: «گاتا» های زردشت، بخشی از مزامیر داوود، قصائد سلیمان، بخش هایی از «وِدا» ها و «اوپانیشاد» های هندیان قدیم، «ایلیاد» هُمِر و حماسه های ملّی چین و ژاپن. بعدها، نثر، پس از شعر و با گسترش دانش بشری در دوره های بعد، متداول شده است.اهمیت این مسئله، تا آن جاست که کلام خداوند در قرآن مجید نیز در دوره مکّه (یعنی از آغاز بعثت تا سال سیزدهم)، از جنس شعر و مسجّع و آهنگین است و نیز از این روست که قرآن و اذان و دعاها و مناجات ها هم برای این که تاثیر بیشتری بر دل و جان مؤمنان بگذارند، با صوت خوش خوانده می شوند.
ماهیت ادبیات
در ماهیت ادبیات، گفته شده که: ادبیات، عبارت است از آن گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده اند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگون گشته و احساس غم و شادی یا لذّت و اَلَم کرده اند». شاعران، با لطف طبع و احساسات دقیق، و نویسندگان چیره دست، با قدرت اندیشه و نیروی تخیل و به کارگیری بدیع زبان، جلوه و معنای خاصّی به کلام بخشیده اند و با نفوذ در فکر و جان خواننده، آنان را در غم ها و شادی های خود شریک کرده اند و گاه با ارائه آثار ادبی متنوّعی چون: شعر و ترانه، فیلم نامه، داستان، رمان و نمایش نامه، علاوه بر عاطفه و احساس، آگاهی ها و افکار و تجربیات خود را نیز منتقل کرده و جامعه را همدل و متّحد ساخته و موجب پیشرفت های بزرگ مادّی و معنوی شده اند؛ بدین طریق، گاه چنان تاثیر ماندگاری به جا گذاشته اند که موجب دگرگونی و تعالی اخلاق و فرهنگ نسل ها شده اند.
رسالت ادبیات
تاثیرات عمیق و ارزشمند آثار خوب و سالم ادبی بر جامعه، بر هیچ کس پوشیده نیست و این آثار، با جامعه، پیوندی استوار دارند. ادبیات، به خاطر بیان و ترویج ارزش های اجتماعی و انسانی، برای کلّ جامعه بشری، مفید بوده است.رسالت ادبیات، آشنا کردن انسان با شیوه های زندگی بهتر و تلاش برای کمال و پیشرفت، از طریق آموزش، نقد و اصلاح گری، اتّحاد، مهرورزی و هم دردی است و همواره بشر را به سوی آرمان های والای انسانی، هدایت کرده است.دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن می گوید: ادب (که در آغاز، به معنای رسم و آیین خوب زندگی کردن بود)، ادب فنّی (یعنی ایجاد آثار ادبی) را گسترش داد و در واقع، ادب نفس با ادب درس، پیوند گرفت و ادبیات، وسیله ای شناخته شد برای بهتر و زیباتر زندگی کردن». ادبیات، همواره با اخلاق، پیوندی دیرینه داشته و بر مسئله مهم «خودشناسی» تاکید فراوان کرده است و از آن جا که در آموزه های اسلامی، خودشناسی، پایه و پیش نیاز خداشناسی معرّفی شده است، (پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم): آن کس خدا را می شناسد که خود را بشناسد. ) می توان به اهمیت و جایگاه ادبیات در رشد اخلاق و تقویت ارزش های اخلاقی و دینی بیشتر پی بُرد.تولستوی، هنر و ادبیات را از عالی ترین تجلیات جمال الهی و به وجود آورنده عالی ترین لذّت های روحی و معنوی برای انسان، تعریف می کند. نظامی (شاعر نامدار ایرانی)، شاعران را پیشرو و راهنمای عالم بشریت دانسته و مرتبه والایی به آنان نسبت داده و مقام آنان را پس از پیامبران خدا می داند و می گوید:پیش و پَسی یافت صفِ کبریا پس، شعرا باشد و پیش، انبیا.کانت، شاعری را والاترینِ هنرها می پندارد و می گوید: شعر، غذای روح و فکر آدمی و آموزنده است». در پایان، می توان چنین گفت که هنر و ادبیات، در تمامی اهداف و رسالت ها، دارای ویژگی های مشترک و یکسانی هستند و هیچ حدّ و مرزی، آنها را از هم جدا نمی کند و شاید بتوان گفت که در اصل، ادبیات، بخشی از هنر است؛ امّا آن بخشی است که به خاطر گستردگی زیاد، تا حدّی استقلال یافته و در نهادهای رسمی آموزش (مدارس، دانشگاه ها و...) ، جدا بررسی می شود، در حالی که از نظر ماهیت، (چنان که ارسطو تصریح کرده است) در شمار هنرهاست. ادبیات، هنر کلامی است، در برابر هنرهای دستی، تصویری ـ تجسّمی، صوتی و....
منابع برای مطالعه بیشتر
...

دانشنامه عمومی

به هر اثر مکتوب، ادب یا ادبیات می گویند، از این واژه برای سخنی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده و دارای کلمات زیباتر است، مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده اند و از خواندن و شنیدن آن ها دگرگون گشته و احساس غم، شادی یا لذّت نیز استفاده می شود. [ ۱] در باور همگانی، ادبیات یک تیره یا ملت برای نمونه مجموعه متن هایی است که آثار ماندگار و برجسته پیشینیان آن تیره و ملت را تشکیل می دهند. یکی از طبقه بندی های مشهور و پرکاربرد متن های ادبی، طبقه بندی دوگانه ایست که بر اساس آن متن ها به دو گونهٔ اصلی شعر و نثر تقسیم می شوند. این طبقه بندی سنت دیرینه ای در سخن شناسی، زبان فارسی و ادبیات جهان دارد. سخنوران و فیلسوفان از دیرباز در پی پررنگ کردن خط ظریف میان این دو گونه، تعریفی فراگیر و تمیزدهنده از شعر و نثر بوده اند؛ البته در نخستین دسته بندی ادبی انجام شده توسط ارسطو در تاریخ بشر، ادبیات یونان شامل گونه سومی به نام دراما یا همان هنر نمایشی باستان نیز بود که بعدها توسط رومیان توسعه یافت و در متون غربی تا به امروز این دسته بندی، برخلاف سنت ایرانی نظم و نثر، به نظم و نثر و دراما تقسیم می شود. شاید یکی از دلایل نبود دراما در گونه های اصلی ادب فارسی، فقدان توجه به هنرهای نمایشی پیش از اسلام بوده باشد، زیرا همزمان با یونان باستان، در ایران باستان از هخامنشی به بعد نیز نمونه هائی از هنرهای نمایشی همراه آواز و موسیقی نیز وجود دارد.
ادبیات در هر فرهنگ، جامعه و ملتی دارای تعاریف مختلفی بوده و در طی زمان[ ۲] ممکن است تعاریف پیشین آن تغییر کند یا به چالش کشیده شود. ادب واژه ای است معرب از فارسی. [ ۳] این واژه از دیدگاه واژه شناسان به معنی ظرف و حسن تناول آمده است. [ ۴] برخی نیز در فارسی، ادب را به معنی فرهنگ ترجمه کرده اند و گفته اند که ادب یا فرهنگ همان دانش است. [ ۵] از دیگر معانی واژهٔ ادب می توان به هنر، حسن معاشرت، شیوهٔ پسندیده، با سخن اشاره کرد؛ اما ادب در اصطلاح، نام دانشی است که قدما آن را شامل این علوم دانسته اند: واژه، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، قوانین خط، قوانین قرائت که بعضی اشتقاق و انشاء راهم بدان ها افزوده اند. [ ۶]
البته دیدگاه ادبای قدیم دربارهٔ معنی اصطلاحی «ادب» کمی مختلف است. بعضی آن را فضیلت اخلاقی، [ ۷] برخی پرهیز از انواع خطاها[ ۸] و برخی آن را مانند فرشته ای دانسته اند که صاحبش را از ناشایستی ها بازمی دارد. [ ۹]
عکس ادبیاتعکس ادبیاتعکس ادبیات
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

11156600.jpg
مجموعۀ آثار کتبی یا شفاهی که به نحوی با زبان روزمرۀ معمولی فرق دارد. امروزه عموماً به آثار مکتوب تخیّلی اعم از شعر و نثر که هنرمندانه فراهم آمده اند ادبیات می گویند و ادبیات غیر مکتوب را ادبیات شفاهی می نامند. در سنّت باستان، پیش از آن که داستان ها و شعرها مکتوب شوند، ادبیات صرفاً صورت شفاهی داشت و سینه به سینه نقل می شد. با پیدایش و رواج خط و به ویژه پس از اختراع چاپ این گونه آثار به صورت مکتوب درآمدند. در زبان های غربی حتی به مجموعه آثار مکتوب در یک حوزه یا موضوع خاص نیز ادبیات می گویند، مثلاً ادبیات جامعه شناسی که ترجمۀ صحیح آن به فارسی متون جامعه شناسی است. واژه ادبیات در گذشته در زبان فارسی و عربی وجود نداشت، در قرن ۱۹م (۱۳ق) این اصطلاح در مقابل Literature در کشور عثمانی وضع شد و از آن جا به ایران آمد. البته واژه ادب که سابقه دیرینه دارد بیشتر به معنی فرهنگ است تا ادبیات به معنای خاص آن. در کشورهای عربی هم امروزه واژه ادبیات وجود ندارد و به کار نمی رود، به جای آن از ادب و جمع آن آداب استفاده می کنند. ادبیات را برحسب زبان، ملّیت، دوره، موضوع و نوع ادبی تقسیم می کنند. در این دایرة المعارف دربارۀ ادبیات زبان ها و ملّیت های مختلف به نام زبان، قوم یا کشور مربوطه رجوع کنید، مثلاً در مورد ادبیات عرب به مدخل «عربی، ادبیات» و در مورد ادبیات انگلیسی، به «انگلیسی، ادبیات» رجوع کنید. نیز ← داستان، داستان_کوتاه، رمان، نمایش نامه، حکایت، نقد_ادبی،شعر، منظومه

مترادف ها

letter (اسم)
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده

belles lettres (اسم)
ادبیات، شعر و اثار ادبی زیبا و هنری

literature (اسم)
ادبیات، نوشتجات، ادب و هنر، مواد چاپی

فارسی به عربی

ادب

پیشنهاد کاربران

کسی ( چیزی ) داستانی ویا . . . . می نویسد برای نوشتن بخشهایی از آن در کتاب های درسی از پیشا دبستان تا پسا دکترا، بایسته وشایسته این است که ویژان ادبیات فارسی با قلم خود آن را در کتاب های درسی بیاورند زیرا
...
[مشاهده متن کامل]
آوردن آن به خامهء نویسندهء آن بسا نا دانشانه باشد و از پایه دو کس مردم را پذیره نیستند ۱_فقیهان ۲_پزشکان، زیرا مردم پزشکی پسندانه و فقه پسندانه زندگی نمی کنند وهمهء رشته های زندگی ناورزیدهء آگاهیِ دانشورانه است واین خود دانشورانه ودرست وراست است.

ادبیات= سخن پروری
ادبیات: مجموعه آثار هنری در دسته بندی های گفتاری، نوشتاری و نمایشی به صورت شعر، داستان ( سرگذشتی که بر پایه ی تخیل است ) ، رمان ( داستانی که بر پایه واقعیت نگاشته شده ) و نگارگری در موضوعات گوناگون و آهنگ های با آواز و بی آواز و دانش های مربوط به آنها و مطالعات در زمینه ی آنها. ( https://www. cnrtl. fr/definition/litt�rature )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ژازیبان žAzibAn
ژا: سخن، گفتار ( سغدی )
زیب: زیبا
پسوند جمع آن.

1 - she gave her life to literature
او عمر خود را وقف ادبیات کرد.
2 - the golden period of greek literature
عصر طلایی ادبیات یونان
ادبیات در زبان پهلوی هونیپیک میشود هو به معنای خوب و نیپیک از مصدر نیپیشتن به معنای نوشتن و در کل یعنی متن و نوشته خوب که به واژه ی ادبیات اطلاق میشده.
سخنوری
سخن گنج
ز فردوسی طوسی و شهریار - سخن گنج پارسی بُوَد یادگار
منش . . سخن. . . سخن وری. . . . . فرهنگ. . . . . زبان. . . . ( ادبیات فارسی. . . ادب فارسی . . فرهنگ فارسی . .
عشق
به نگرم ، پیام فرشته بسیار به جاست و بنده از سخنان ایشون آموزه های فرهنگی یا فرآموز رو برداشت کردم.
فرآموز پارسی = ادبیات پارسی
فرآموز کهن =ادبیات کلاسیک
فرآموز انگلیسی=ادبیات انگلیسی
تخیل ادبی=پنداشت فرآموزی
آثار ادبی=آفرینه های فرآموزی
● اَدَبیّات: مجموعِ آثارِ مکتوبِ شاعران و نویسندگانِ یک سرزمین و ملّتش که از نظر هنری ارزشمند باشد.
● اَدَبیّات: مجموعِ آثارِ مکتوبِ شاعران و نویسندگانِ یک سرزمین و ملّتش که از نظر ِ هنری ارزشمند باشد.
واژه ی ادبیات ( مفرد آن ادبیّه در فارسی مستعمل نیست ) به معنای آثار شعری و نثری یک سرزمین یا یک زبان یا یک دوره از تاریخ که از نظر هنری دارای ارزش باشد "در حدود یک قرن پیش به ازای واژه فرانسویlitteratur در فارسی رایج شده است. اما این واژه فرانسوی و به ویژه معادل انگلیسی آن لیتریچر در خود این زبانها به معنی دیگری نیز به کار می رود و آن مجموع کتاب ها و مقاله هایی است که درباره ی موضوع خاصی نوشته شده باشد. این معنی را در فارسی نمی توان با لفظ ادبیات بیان کرد، در یکی از مجلات معتبر، در پایان مقاله علمی درباره زلزله، ترکیب" ادبیات زمین لرزه" آمده و سپس عناوین تعدادی کتاب نوشته شده است. این ترکیب در اینجا به کلی بی معنی است. البته اگر مقصود نویسنده شعرها یا داستان ها یا احیاناً قطعات منثور ادبی در وصف زمین لرزه می بود. اشکالی نمی داشت. ولی مقصود او "منابع و ماخذ مربوط به زمین زمین لرزه"یا به عبارت رایج تر دیگر"کتاب شناسی زمین لرزه" است. ادبیات به این معنی گرته برداری از زبانهای فرنگی است و باید از استعمال آن پرهیز کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۸. )

ادب اربی از آداب پارسی گرفته شده
بی ادب پارسیش میشه بی آداب
آداب و رسوم هم گفته میشه چم آداب وآدابها یا آداب و آدابان
ادبیان با پسوند الف و ت پسوند جم اربی است
و ما باید جم پارسی الف ن بگذاریم ۔ یا پسوند جم ه الف بگذاریم
آدابان یا آدابها
"ادب" واژه ی عربی هست . یعنی فرهنگ ، شعر ، رفتار بجا ،
روش پسندیده ، خوش معاشرتی . 🧐 ادبی میشه :ادب ی .
یعنی چیزی که فرهنگ ، شعر، روش پسندیده ، رفتار بجا یا
خوش معاشرتی را تولید می کند . ( 🏅یادمی دهد🏅 ) =مولد
...
[مشاهده متن کامل]

یا تولید کننده ی ( 🏅یاد دهنده ی 🏅 ) فرهنگ ، شعر ، رفتار بجا
، روش پسندیده ، خوش معاشرتی . ) 🧐
"ادبیات" میشه ادب ی ات. وباتوجه به اینکه *ات* نشانه
جمع هست . "ادبیات" یعنی چیز هایی که فرهنگ ، شعر ، رفتار
بجا ، روش پسندیده ، خوش معاشرتی را تولید می کنند .
( 🏅یاد می دهند یا می اموزند 🏅 ) . 🧐🧐🥳🥳🥳•●•=یاد
دهنده های =اموزنده های فرهنگ ، شعر، رفتار پسندیده ،
خوش معاشرتی .

سخنگان
ادبیات: [اصطلاح مداحی ]اصطلاحی کلّی ست که شامل تمام مباحث شعری می شود که به کار مداحی می آید.
شیوانگاری
فروغ رویت اندازی سوی خاک

" فرهی ها " ، فرهی های توده = ادبیات عامه .
قاعده های هر چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس