فریدون
در زبان پهلوی فرتن . یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است . پادشاهی است مشهور که ضحاک را در بند کرد .
[ گویش مازنی ] /fereydoon/ نامی معمول در مازندران برگرفته از نام فریدون از پادشاهان سلسله ی پیشدادی ایران
احمد منشی ملقب به توقیعی از نویسندگان اواسط قر. ۱٠ ه. اوراست : نزهه الاخبار در تاریخ منش آت فریدون بیگ شامل رونوشت نامه هایی که بین امیر تیمور گورکان و سلطان با یزید عثمانی و دیگران مبادله شده . فریدون بیگ کتاب اخیر را در سال ۹۸۲ ه ق . تالیف کرده و آن در ۱۲۷۴ ه ق. در قسطنطنیه بطبع رسیده است .
پیروز و کامیاب . برجسته و برتر
پادشاهی که درفش او چون فریدون افراشته باشد . به کنایت پیروز و کامیاب .
فریدون صفت . آن که شکوه و شوکت فریدون دارد .
از شاهزاده های قاجار است که شعر نیز می گفته و قا آنی بر مجموعه اشعار او مقدمه نوشته است .
مانند فریدون خجسته و پیروز
[ گویش مازنی ] /fereydoon kelaa/ از توابع بندپی بابل
آن که کمر پادشاهی چون کمر فریدون دارد .
رودیست در مازندران که از فریدون کنار گذرد و ببحر خزر ریزد . طول آن ۶٠ کیلومتر است .
از اهالی شیراز و از شعرای ایران است
...