فدا کردنفداکاریفداکاری کردنفداییفدراتیوفدراسیونفدرالیفدرالیسمفدیهفدیه دادنفدیه دهندهفرفر دادنفر ریزفر زدنفر موی سرفر کلوچه پزیفرا خوانفرا خواندفرا خواندهفرا فرستفرا فرستادنفرا فرستیفرا گرفتفرا گرفت ازفرابنفشفراتر رفت ازفراچنگ کردنفراخفراخواستنفراخواندنفراخوانندهفراخوانىفراخوانیفراخورفراخیفرارفرار از مرکزفرار کردنفرار کردن ازفرار کردن با معشوقفرارویفراریفرازفراز جوفراز گرایفرازافرازیابفرازیدنفراست