spill

/ˈspɪl//spɪl/

معنی: خرده
معانی دیگر: (آبگونه - با تداعی به هدر دادن) ریختن، پشنجیدن، (از ظرف یا جعبه و غیره - چیزهایی مانند مهره ی بازی یا آجیل یا دانه ی تسبیح و غیره) ریختن، پراکنده شدن، (عامیانه) افشا کردن، بند را به آب دادن، (عامیانه - بار یا سوار را) به زیر افکندن، انداختن، عمل ریختن، ریختگی، مقدار ریختگی، چیز ریخته شده، ریختش، پشنگ، (از اسب و دوچرخه و غیره) افتادن، عمل افتادن، (جمعیت و غیره) ریختن (توی محلی)، (نور و غیره) پراکنده کردن یا شدن، از فشار باد بر بادبان کاستن، (مهجور) کشتن، نابود کردن، ویران کردن، حرام کردن، به هدر دادن، ریخته شدن، شریدن، لبریز شدن، سررفتن، سرریز شدن، لیز خوردن، لپر زدن، رجوع شود به: spill way، تکه ی چوب، باریکه کاغذ (برای آتش درست کردن)، گیرانه، قیف کاغذی (که مثلا در عطاری در آن چیزی می ریزند)، ریزش، عمل پرت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spills, spilling, spilled, spilt
(1) تعریف: to cause or allow (a liquid or small particles or objects) to flow or fall from a container, esp. unintentionally.

(2) تعریف: to cause (blood) to flow, as in killing or wounding; shed (blood).

(3) تعریف: to cause to fall off or out.

- The wagon overturned and spilled us on the road.
[ترجمه A.A] واگن واژگون شد و ما را انداخت در جاده
|
[ترجمه ایلیا ابراهیمی] واگون واژگون شد و مارا بر روی جاده انداخت
|
[ترجمه کوروش شفیعی] واگن واژگون شد و ما را روی جاده انداخت/پرت کرد.
|
[ترجمه گوگل] واگن واژگون شد و ما را روی جاده ریخت
[ترجمه ترگمان] گاری واژگون شد و ما را روی جاده ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) to reveal or divulge (a secret or the like).
مشابه: betray, divulge

- She spilled what she knew about our business.
[ترجمه جواد حاجیلو] او هر آنچه را که در مورد کسب و کار ما می دانست برملا کرد.
|
[ترجمه ایلیا ابراهیمی] او هر آنچه درباره ی کسب و کار ما میدانست را گفت
|
[ترجمه گوگل] او آنچه را که در مورد کسب و کار ما می دانست به بیرون ریخت
[ترجمه ترگمان] اون چیزی رو که در مورد تجارت ما میدونست رو لو داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to flow or fall out of a container.

- The milk will spill if you're careless.
[ترجمه B] اگر بی دقت باشی شیر می ریزد
|
[ترجمه ایلیا ابراهیمی] اگر بی دقتی کنی شیر روی زمین خواهد ریخت
|
[ترجمه هلیا خلیلی ] اگر مراقب نباشی شیر می ریزد
|
[ترجمه گوگل] اگر بی احتیاطی کنید شیر می ریزد
[ترجمه ترگمان] اگر بی احتیاطی کنید، شیر نشت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to spread out in a rush or beyond some boundary.

- People spilled from the theater after the bomb threat.
[ترجمه گوگل] مردم پس از تهدید بمب از سالن تئاتر بیرون ریختند
[ترجمه ترگمان] مردم پس از تهدید بمب از صحنه تئاتر بیرون ریختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: that which has spilled, or the amount spilled.

(2) تعریف: a channel along which something flows out or is spilled; spillway.

(3) تعریف: (informal) a fall.

- She took a nasty spill on the ice.
[ترجمه Saeid.T] او خیلی بد افتاد رو یخا
|
[ترجمه Farshad] اون روی یخ پخش و پلا شد
|
[ترجمه گوگل] او روی یخ ریخته بود
[ترجمه ترگمان] او روی یخ تف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin piece of wood or twist of paper used to light a flame.

(2) تعریف: a small peg or pin used as a stopper.

جمله های نمونه

1. spill over
لبریز شدن،سرریز شدن،سررفتن

2. spill the bean
(عامیانه) افشا کردن،بروز دادن

3. spill the beans
1- رازی را افشا کردن،لو دادن 2- نقشه ای را به هم زدن،کار را خراب کردن،خیطی بالا آوردن

4. his spill from the horse caused a broken bone
افتادن او از اسب موجب شکستگی استخوان شد.

5. an oil spill in the persian gulf
ریختگی نفت در خلیج فارس

6. don't you spill the coffee on the rug!
قهوه را روی فرش نریزی !

7. to take a spill
افتادن (از چیزی)

8. eat the cake but don't spill the crumbs!
کیک را بخور ولی تکه های آن را نریز!

9. hold the full cup steady, else it may spill
فنجان پر را بی تکان نگهدار و الا می ریزد.

10. if you tilt the cup the tea will spill on the rug
اگر فنجان را کج کنی چای روی فرش ریخته خواهد شد.

11. The coffee is so full that it might spill over.
[ترجمه رصاخدایاری] قهوه خیلی پر شده و ممکنه سربیاد و بریزه
|
[ترجمه ایمان حجتی] قهوه اینقدر پره که ممکنه سر ریز کنه
|
[ترجمه گوگل]قهوه آنقدر پر است که ممکن است بریزد
[ترجمه ترگمان]قهوه آنقدر پر است که ممکن است نشت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The spill could wipe out the Gulf's turtle population.
[ترجمه ایلیاابراهیمی] این نشت میتواند جمعیت لاکپشت خلیج را کم کند و ازبین ببرد
|
[ترجمه گوگل]این نشت می تواند جمعیت لاک پشت های خلیج را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]این نشت می تواند جمعیت لاک پشت خلیج را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tears began to spill out of the boy's eyes.
[ترجمه گوگل]اشک از چشمان پسرک شروع به ریختن کرد
[ترجمه ترگمان]اشک از چشمان پسرک سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't spill water on your suit.
[ترجمه هانی] روی کت و شلوارت آب نریز.
|
[ترجمه گوگل]روی کت و شلوارتان آب نریزید
[ترجمه ترگمان]آب را بر روی لباس خود بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tyson broke a rib when he took a spill on his motorcycle.
[ترجمه Farshad] یکی از دنده های تایسون شکست، وقتی ک از موتور سیکلت ) به زمین ( افتاد
|
[ترجمه گوگل]تایسون وقتی روی موتور سیکلتش ریخت، دنده اش شکست
[ترجمه ترگمان]تایسون یه دنده رو شکسته وقتی که روی موتورش ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was tempted to spill out his problems to Philip.
[ترجمه نازنین] او وسوسه شد تا مشکلات خود را با فیلیپ در میان بگذارد
|
[ترجمه گوگل]او وسوسه شد که مشکلات خود را به فیلیپ برساند
[ترجمه ترگمان]وسوسه شده بود که مشکلاتش را به فیلیپ بریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Trust her to spill the beans, she never could keep a secret.
[ترجمه Gida] بهش اعتماد کن تا راز رو برملا کنه، اون هیچ وقت نمی تونه یه راز رو نگه داره.
|
[ترجمه گوگل]به او اعتماد کنید که لوبیاها را بریزد، او هرگز نمی تواند رازی را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]بهش اعتماد کن که لوبیا رو بریزه بیرون اون هیچوقت نمیتونه یه راز رو نگه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The effects of stress at work can spill over into home life.
[ترجمه گوگل]اثرات استرس در محل کار می تواند به زندگی خانگی نیز سرایت کند
[ترجمه ترگمان]اثرات استرس در کار می تواند به زندگی خانگی سرایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

تخصصی

[عمران و معماری] سرریز شدن - سرریز کردن
[آب و خاک] سرریز کردن

انگلیسی به انگلیسی

• instance of spilling; quantity spilled; mark made by spilled liquid; fall, tumble; spillway; small scrap of paper or wood for lighting a fire
cause or allow something to fall out of a container (especially unintentionally); scatter; shed blood; cause to fall, tumble; reveal, divulge (informal)
if you spill a liquid, or if it spills, it accidentally flows over the edge of its container.
if people or things spill out of a place, they come out in large numbers.
see also spilt.
if something in one place or situation spills over into another, it begins to happen or have an effect in the other place or situation.
if one feeling or situation spills over into another, more serious one, the first feeling or situation causes the second one to exist.

پیشنهاد کاربران

سر ریز شدن
Spill ( ریختن یا ریزش )
وقتی می گیم "spill"، به معنای ریختن یا ریزش کردن چیزی مایع یا جامد است. این اصطلاح معمولاً برای توصیف وقتی استفاده میشه که چیزی به صورت غیرقابل کنترلی از جای خود بیرون بریزه یا ریخته شه.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
- کودک کوچک چای رو روی میز ریخت. ( The little child spilled the tea on the table. )
به عنوان اصطلاح، "spill the beans" وقتی استفاده میشه که شخصی اطلاعات مهم یا رازی که باید پنهان بمونه ناگهان بیان کنه یا فاش کنه.
مثال:
- اون دختر اطلاعات مهم رو فاش کرد! اون عوضی گوشی بزرگ داره. ( She spilled the beans! She's getting a new phone. )
منبع CHAT GPT4. 00

I slipped and spilled the tea on the table
من سر خوردم و چایی و ریختم رو میز .
spill: ریختن
When she spilt juice on her new skirt the little girl burst into tears.
spilt = past of spill
spill = flow, spread, move, fall off or out
ریختن چیزی
مثلا ریختن چای یا قهوه بر روی پارچه یا لباس
آلاینده
ریختن چیزی
پاشیدن
she spill some coffee on her shirt
اون قهوه را بر روی لباسش ریخت
باای
spill به معنی tell هم استفاده میشه
tell me:spill it بهم بگو
🟢to spill
ریختن تصادفی یا غیر عمدی
🟢 to pour
ریختن عمدی
. Please pour a cup of tea for me
?Who has spilled the milk on the carpet
به ترکی : جالاماق
نگاگهان مایعی را ریختن😱
پاشیدن 😱😱😱😱😱
😅
از دیکشنری تحلیل گران:
spill :
ریزش، توپی، میله، تیکه کاغذ، ریختن، انداختن، پرت کردن، علوم مهندسی: جوش سرد
: spill ( to )
معماری: سرریز کردن
"especially "British English
a past tense and past participle of spill
❤️🙂❤️
Chemical spill
نشت شیمیایی.
🔥
مطابق تصویر
ریختن مایعات
spill ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: ریزش 2
تعریف: ریخته شدن اتفاقی مواد نفتی یا آلاینده در دریا
سرریز کردن مخزن سد
( برای مایع ) پاشیدن_ریختن یهویی
افشا شدن_لو رفتن اطلاعات
خلاصه سرازیر شدن یهوییه هرچیز
که برای حرف و اطلاعات وقتی ناخواسته و یهویی باشه میشه لو رفتن
چیپجالاتماق ( تُرکی ) �ıpcalatmaq
افتادن از چیزی
زیاده روی در استفاده چیزی
spill و spills به معنای نشت
ریختن چیزی

نشت کردن
( spillage ( n نشت
سرازیر کردن یا شدن ( مفاهیم، احساسات، . . . ) به سمت کسی
فاش مکن
افشاش نکن برملا نکن
لو نده
نشت کردن
to flow over the edge of a container by accident ( especially of liquid ) ; to make liquid do this. Ox
ریز - دقیق
ریختن
خرده
افشا کردن، لو دادن، اعتراف کردن، مقر آمدن
Spill the beans
رازی را افشا کردن
بند ب آب دادن😊
ریختن دانه
پاشیدن غیر عمد
ریختن، پاشیدن
ریختن هر چیزی چه جامد و چه مایع
برفک یخچال هم معنی میده
ریختن چیزی
ریختن مایع
پرت کردن
پاشیدن
نشت
ریختن
لو دادن
ناخواسته مایعی ریختن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس