صفت ( adjective )
• : تعریف: feeling fear; afraid.
• مترادف: afraid, fearful, frightened
• متضاد: intrepid, unafraid
• مترادف: afraid, fearful, frightened
• متضاد: intrepid, unafraid
- My sister was always scared of dogs.
 [ترجمه نگین ترسو] خواهر من همیشه از سگ ها میترسه| 
 [ترجمه Eli] خواهر من همیشه از سگ ها می ترسید| 
 [ترجمه msti] خواهر من همیشه از سگ ها می ترسد| 
 [ترجمه امیررضا فرهید] خواهر من همیشه از سگ ها می ترسد.| 
 [ترجمه علی قدس] خواهرم همیشه از سگ ها می ترسید| 
 [ترجمه امیررضا فرهید] خواهر من همیشه از سگ ها میترسید.| 
 [ترجمه miraculous leady bug] خواهر من همیشه از سگ ها میترسید. ( چون was به کار رفته در زمان گذشته است. )| 
 [ترجمه سید] خواهر من از سگ ها میترسید| 
 [ترجمه علی سان] خواهر من همیشه از سگ ها میترسیر| 
 [ترجمه بلتم] همین چیزی که بال نوشته| 
 [ترجمه Ted] خواهر من همیشه از سگ میترسید| 
 [ترجمه Y] خواهرم همیشه از سگ میترسید.| 
 [ترجمه گوگل] خواهر من همیشه از سگ می ترسید[ترجمه ترگمان] خواهرم همیشه از سگ ها می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I wanted to know what happened, but I was still scared to find out the truth.
 [ترجمه Miss.ronny.mohsen] دلم میخواست بدانم چه اتفاقی افتاده اما از حقیقت هراس دارم| 
 [ترجمه نازنین کریمی] می خواستم بدانم چه اتفاقی افتاده اما همچنان از دانستن حقیقت می ترسیدم.| 
 [ترجمه آوین] میترسم حقیقت را بدانم| 
 [ترجمه گوگل] می خواستم بدانم چه اتفاقی افتاده است، اما هنوز از کشف حقیقت می ترسیدم[ترجمه ترگمان] می خواستم بدانم که چه اتفاقی افتاد، اما هنوز می ترسیدم که حقیقت را بفهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The boy was scared that his father would be angry and punish him.
 [ترجمه ابوالفضل] پسرک می ترسید که پدرش عصبانی شود و اورا کتک بزند| 
 [ترجمه jooon] پسر بچه ترسید از اینکه پدرش او را بخاطر عصبانی شدن تنبیه کنند| 
 [ترجمه Miss.ronny.mohsen] پسرک میترسید پدرش عصبی شود و او را کتک بزند| 
 [ترجمه پارسا میریوسفی] پسر بچه می ترسید که پدرش عصبانی شود و او را تنبیه کند| 
 [ترجمه نازنین کریمی] پسرک می ترسید که پدرش عصبانی شود و او را تنبیه کند| 
 [ترجمه O;o] پسر می ترسید که پدراش عصبانی شود و اورا تنبیه یا کتک بزند.| 
 [ترجمه گوگل] پسر می ترسید که پدرش عصبانی شود و او را مجازات کند[ترجمه ترگمان] پسر می ترسید که پدرش عصبانی شود و او را تنبیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
