اسم ( noun )
• (1) تعریف: the state or condition of being without something that is needed or desired; absence; deficiency.
• مترادف: absence, dearth, deficiency, want
• متضاد: abundance, excess, surfeit
• مشابه: deprivation, inadequacy, need, scarcity, shortage, shortcoming, void
• مترادف: absence, dearth, deficiency, want
• متضاد: abundance, excess, surfeit
• مشابه: deprivation, inadequacy, need, scarcity, shortage, shortcoming, void
- Lack of clean water is one of the worst problems that humans face.
[ترجمه آناهیتا] نداشتن آب پاک یکی از بد ترین مشکلاتی است که انسان ها با آن رو به رو هستند|
[ترجمه اناهیتا] کمبود آب سالم یکی از بدترین مشکلاتی است که انسان ها با آن مواجه هستند.|
[ترجمه گوگل] کمبود آب تمیز یکی از بدترین مشکلاتی است که انسان ها با آن مواجه هستند[ترجمه ترگمان] فقدان آب تمیز یکی از بدترین مشکلاتی است که انسان ها با آن مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They suffer from a lack of food and medicine.
[ترجمه آناهیتا] آنها از نبود غذا و دارو رنج می برند|
[ترجمه اناهیتا] آنها از کمبود غذا و دارو رنج می برند|
[ترجمه گوگل] آنها از کمبود غذا و دارو رنج می برند[ترجمه ترگمان] آن ها از کمبود غذا و دارو رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They showed a lack of enthusiasm for his suggestion.
[ترجمه دکتر محمد شکیبی نژاد] از او با عدم اقبال استقبال کردند. ( جمع مستتر مجرد سالم )|
[ترجمه گوگل] آنها عدم اشتیاق به پیشنهاد او را نشان دادند[ترجمه ترگمان] آن ها عدم اشتیاق به پیشنهاد او را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: that which is missing, or the nonexistence or absence of a particular thing.
• مترادف: deficiency, need, want
• مشابه: absence, dearth, deficit, deprivation, omission
• مترادف: deficiency, need, want
• مشابه: absence, dearth, deficit, deprivation, omission
- We didn't have enough chairs for all the guests, but our neighbors supplied the lack.
[ترجمه گوگل] ما صندلی کافی برای همه مهمانان نداشتیم، اما همسایههایمان کمبود را تامین کردند
[ترجمه ترگمان] ما برای همه مهمون صندلی کافی نداشتیم، اما همسایه های ما نداشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما برای همه مهمون صندلی کافی نداشتیم، اما همسایه های ما نداشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our hotel room didn't have a balcony, but we never felt the lack.
[ترجمه صبا] اتاق ما در هتل بالکن نداشت اما ما هیچگاه احساس کمبود نکردیم|
[ترجمه گوگل] اتاق هتل ما بالکن نداشت، اما هیچ وقت کمبود را احساس نکردیم[ترجمه ترگمان] اتاق هتل ما بالکن نداشت، اما ما هیچ وقت این فقدان را احساس نمی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The lack of a tail is what makes our Manx cat different from the others.
[ترجمه گلی افجه] نداشتن دم چیزی است که گربه مانکس ما را از بقیه متفاوت میسازد|
[ترجمه گوگل] فقدان دم چیزی است که گربه مانکس ما را از بقیه متمایز می کند[ترجمه ترگمان] فقدان دم چیزی است که گربه Manx را از دیگران متمایز می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to be wanting in; be without.
• مترادف: want
• متضاد: enjoy, have, possess
• مشابه: need
• مترادف: want
• متضاد: enjoy, have, possess
• مشابه: need
- Thousands of people lacked homes after the earthquake.
[ترجمه گلی افجه] پس از زلزله هزاران نفر کمبود مسکن داشتند|
[ترجمه گوگل] هزاران نفر پس از زلزله فاقد خانه بودند[ترجمه ترگمان] هزاران نفر از مردم پس از زلزله خانه های خود را نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These children's diets lack calcium.
[ترجمه گلی افجه ] رژیم غذایی این کودکان کمبود کلسیم دارد|
[ترجمه گوگل] رژیم غذایی این کودکان فاقد کلسیم است[ترجمه ترگمان] این رژیم غذایی کودکان فاقد کلسیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The girls lacked a mother, but their father cared for them well.
[ترجمه Farhood] دخترها مادر داشتند، ولی پدرشان خوب از آنها مراقبت میکرد|
[ترجمه زهرا] دختر ها مادر نداشتند ولی پدرشان از آنها خوب مراقبت می کرد.|
[ترجمه گوگل] دختران فاقد مادر بودند، اما پدرشان به خوبی از آنها مراقبت می کرد[ترجمه ترگمان] دخترها فاقد مادر بودند، ولی پدرشان برای آن ها خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He lacks the energy to see the project through.
[ترجمه M] او فاقد انرژی لازم برای دیدن پروژه است|
[ترجمه Farhood] او انرژی لازم برای تا پایان پیش بردن آن پروژه را نداشت|
[ترجمه گوگل] او انرژی لازم برای اجرای پروژه را ندارد[ترجمه ترگمان] او انرژی لازم برای دیدن پروژه را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lacks, lacking, lacked
حالات: lacks, lacking, lacked
• : تعریف: to be without something wanted or needed.
• مترادف: need, want
• مشابه: require
• مترادف: need, want
• مشابه: require
- The refugee camp lacks for basic necessities.
[ترجمه دکتر محمد شکیبی نژاد] کمپ پناهجویان فاقد وسایل اولیه است.|
[ترجمه گوگل] کمپ پناهندگان فاقد نیازهای اولیه است[ترجمه ترگمان] اردوگاه پناهندگان فاقد ملزومات اساسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید