go off

/ˈɡoʊˈɒf//ɡəʊɒf/

معنی: در رفتن، مردن، اب شدن، بیرون رفتن
معانی دیگر: 1- ترکیدن 2- روی دادن 3- غفلتا رفتن 4- سروصدا کردن، در رفتن تفنگ، بیرون رفتن از صحنه نمایش، فاسد شدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to be activated to explode or emit a sound.

- Suddenly, the bomb went off and the bus was in flames.
[ترجمه مرضیه] ناگهان بمب منفجر شد و اتوبوس آتش گرفت
|
[ترجمه Pshko] یه دفه بمب ترکید و اتوبوس تو شعله رفت
|
[ترجمه marrinet] نا گهان بمبی در کنار اتوبوس منفجر شد و اتوبوس آتش گرفت
|
[ترجمه علیرضا] بمب ناگهان منفجر شد و اتوبوس آتش گرفت
|
[ترجمه گوگل] ناگهان بمب منفجر شد و اتوبوس در آتش سوخت
[ترجمه ترگمان] ناگهان بمب منفجر شد و اتوبوس در شعله های آتش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The alarm clock will go off at six.
[ترجمه مرتضی] هشدار ساعت در ساعت 6 سروصدا خواهد کردیا زنگ خواهد خورد
|
[ترجمه مارینت] هشدار ساعت ساعت شش به صدا در خواهد آمد
|
[ترجمه ش85.74] هشدار ساعت در ساعت 6 زنگ خواهد خورد
|
[ترجمه Mahla] موبایل ساعت ۶ زنگ میخورد
|
[ترجمه fasdi] زنگ ساعت، در ساعت شش به صدا درخواهد آمد
|
[ترجمه گوگل] ساعت زنگ دار ساعت شش خاموش می شود
[ترجمه ترگمان] ساعت شماطه دار در ساعت شش حرکت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to explode in anger or outrage, usually with a burst of speech.

- Mom went off when I told her I needed fifty dollars for the trip.
[ترجمه هستی] وقتی به مادرم گفتم ۵۰ دلار نیاز دارم ، او ناراحت شد و رفت
|
[ترجمه ...] وقتی به مادرم گفتم که 50 دلار برای این سفر لازم دارم او رفت
|
[ترجمه MMz] هنگامی که به مادرم گفتم که ۵۰ دلار برای مسافرت نیاز دارم او قهر کرد.
|
[ترجمه ............] وقتی به مادرم گفتم 50 دلار $ برای سفر نیاز ، او ناراحت شد و رفت. 🚶🏻‍♀️
|
[ترجمه علیرضا] مادرم بیرون رفت هنگامی که به او گفتم پنجاه دلار برای سفر نیاز دارم
|
[ترجمه تو گه خور اسم منی؟] وقتی به ننم گفتم برا سفر پنجا دلار می خوام ، گفت میخوای کنی تو کونت؟؟!بیا بکن تو کون من
|
[ترجمه learner] وقتی به مادرم گفتم ۵۰ دلار میخواهم عصبانی شد و غرغر کرد .
|
[ترجمه گوگل] وقتی به او گفتم که برای سفر به پنجاه دلار نیاز دارم، مامان رفت
[ترجمه ترگمان] وقتی به او گفتم پنجاه دلار برای این سفر لازم دارم، مامان بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to go away; leave.

- He went off in an angry huff.
[ترجمه علی] او با عصبانیت رفت .
|
[ترجمه گوگل] با عصبانیت رفت
[ترجمه ترگمان] با اوقات تلخی از خانه خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I like to go off on my own - to sit back and bliss out in a darkened move theater.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم به تنهایی بروم - آرام بنشینم و در یک تئاتر حرکتی تاریک بیرون بروم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم به تنهایی از خانه بیرون بروم تا در یک تماشاخانه تاریک و تاریک بنشینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't go off at half cock and accept any offer you'll regret later.
[ترجمه گوگل]به هیچ وجه ناامید نشوید و هر پیشنهادی را که بعداً از آن پشیمان خواهید شد بپذیرید
[ترجمه ترگمان]به نصف cock نروید و هر پیشنهادی را که بعدا پشیمان خواهید شد قبول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Did the alarm clock go off ?
[ترجمه زهرا] آیا ساعت زنگ خورد؟
|
[ترجمه عام] ایا زنگ ساعت خاموش شد؟ الارم ساعت برداشته و خواموش شد؟
|
[ترجمه *%*] ایا زنگ ساعت ( الارم ) قطع شد؟
|
[ترجمه ........] آیا ساعت هشدار داده بود؟؟؟ 💕یا💕 آیا ساعت زنگ خورده بود؟؟؟
|
[ترجمه گوگل]آیا ساعت زنگ دار خاموش شد؟
[ترجمه ترگمان]زنگ خطر قطع شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The explosive device was timed to go off at the rush hour.
[ترجمه گوگل]زمان بندی شده بود که وسیله انفجاری در ساعت شلوغی منفجر شود
[ترجمه ترگمان]دستگاه منفجر شده موقع عجله موقع منفجر شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bomb was timed to go off at 12 o'clock.
[ترجمه جلیلی] بمب ساعت ۱۲ قراره بتترکه
|
[ترجمه ▫️] یو نو جاست نید ایتنشین: )
|
[ترجمه walya] بمب تنظیم شده بود تا ساعت 12 منفجر بشه
|
[ترجمه گوگل]بمب ساعت 12 منفجر شد
[ترجمه ترگمان]این بمب ساعتی بعد از ظهر منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The smart kids get good grades and go off to college.
[ترجمه .] بچه های باهوش نمرات خوبی می گیرند و به دانشکده می روند
|
[ترجمه گوگل]بچه های باهوش نمرات خوبی می گیرند و به دانشگاه می روند
[ترجمه ترگمان]بچه های باهوش نمرات خوبی می گیرند و به کالج می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I started to go off the idea.
[ترجمه آیلین] من این نظر را شروع کردم
|
[ترجمه گوگل]من شروع به دور زدن این ایده کردم
[ترجمه ترگمان]من شروع به بیرون رفتن از ایده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My alarm clock didn't go off this morning.
[ترجمه زهرا] ساعت من امروز صبح زنگ نخورد.
|
[ترجمه رها نیک پور] هشدار ساعت من امروز صبح خاموش نبود
|
[ترجمه سکوت] ساعت زنگ دار من امروز صبح زنگ نخورد
|
[ترجمه گوگل]امروز صبح ساعت زنگدارم خاموش نشد
[ترجمه ترگمان]ساعت شماطه دار من امروز صبح بیرون نرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The alarm should go off automatically as soon as smoke is detected.
[ترجمه Yahya1818] آژیر خطر به محض تشخیص دود به طور خودکار صدا خواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل]به محض تشخیص دود، آلارم باید به طور خودکار خاموش شود
[ترجمه ترگمان]آژیر خطر به محض تشخیص دود، به طور خودکار خاموش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've set the alarm clock to go off at 7 am.
[ترجمه گوگل]زنگ ساعت را روی ساعت 7 صبح تنظیم کرده ام
[ترجمه ترگمان]ساعت شماطه دار را تنظیم کردم که ساعت ۷ حرکت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What time do you go off duty?
[ترجمه learner] Off duty : مرخص شدن چه موقع مرخص می شوی ؟
|
[ترجمه گوگل]چه ساعتی از خدمت خارج می شوید؟
[ترجمه ترگمان]ساعت چنده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. John decided to go off on his own.
[ترجمه Bb] جان تصمیم گرفت خودش به تنهایی برود
|
[ترجمه گوگل]جان تصمیم گرفت خودش برود
[ترجمه ترگمان]جان \"تصمیم گرفت خودش تنهایی بره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Well you won't be able to go off gallivanting around like this when there's a baby to be taken care of.
[ترجمه گوگل]خوب، وقتی کودکی وجود دارد که باید از او مراقبت شود، نمی‌توانید این‌طور به این اطراف بپرید
[ترجمه ترگمان]خوب، وقتی بچه ای هست که باید از خودت مراقبت کنه، نمی تونی با خودت به گردش بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The alarm did go off but all I did was yawn, turn over and go back to sleep.
[ترجمه امین جهانگرد] زنگ به صدا در آمد اما همش خمیازه کشیدم، غلت زدم و دوباره خوابیدم
|
[ترجمه گوگل]زنگ خطر به صدا درآمد اما تنها کاری که انجام دادم این بود که خمیازه بکشم، برگردم و دوباره بخوابم
[ترجمه ترگمان]زنگ خطر خاموش شد، اما تنها کاری که کردم این بود که خمیازه می کشیدم و به خواب می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در رفتن (فعل)
abscond, escape, go off, scuttle

مردن (فعل)
go off, expire, die, demise, perish, die down, be killed, drop off, be slain, pop off, decease, pass away, pass out, knock off

اب شدن (فعل)
go off, deliquesce, melt, thaw

بیرون رفتن (فعل)
go off, go out

انگلیسی به انگلیسی

• explode; fire (gun, cannon, etc.); fall asleep; wander off, leave; stop loving; be managed or conducted, pass, transpire; (slang) have an orgasm

پیشنهاد کاربران

منبع کتاب اکسفورد ورد اسکیلز ج 3 - درس 83 :
go off something : stop liking or being interested in something
مثال
i've gone off coffee - it keeps me awake.
از معانی رایج go off
1. ترک کردن یک مکانی
2. به صدا دراومدن صدای هشدار ( آلارم )
3. منفجر شدن
4. قطعی برق، برق رفتن
5. فاسد شدن، خراب شدن
قطع شدن برق هم میتونه معنی بده
an hour before her alarm clock was due to go off
یک ساعت قبل از آنکه ساعتش زنگ بخورد.
زنگ خوردن ساعت
ترک کردن ( رفتن /خارج شدن ) از جایی، به ویژه برای انجام کاری
ترک کرد ( رفتن ) از جایی، به خصوص برای انجام کاری
از کار افتادن
The lights suddenly went off,
در مورد تلفن به معنای زنگ خوردن
یه معنی دیگه هم داره:زمانی که شما یه چیزی رو توی گذشته دوست داشتی و الان دیگه دوست نداری تغییر ذائقه دادن
به صدا در آمدن
I woke up before the alarm went off
من بیدار شدم قبل از به صدا در اومدن زنگ
در مورد گوشت هم به معنای خراب شدن است.
This meat smells as if it has gone off
این گوشت بوی بدی میده انگار خراب شده
1 ) to leave a place and go somewhere else
SYN: leave
چند تا معنی داره ولی ییکی از معنیاش ترک کردن یک مکان یا شخص هست که مترادف Leave میشه
👉🏿 A: Son of a bitch. . . where are you?
You go off and leave me alone.
...
[مشاهده متن کامل]

Help. Please help me.
B: What's the matter? C'mon get up.
C: What's going on?
. . .
A: Where should I go?
Help me.
آهااای توله سگ. . . کدوم گوری رفتی؟
منو تنها گذاشتی رفتی.
به دادم برسید.
چه خبرته بابا چی شده!؟ پاشو بینم، بلند شو، یالا بینم. .
چی شده بابا؟
کجا باس ( بایست ) برم؟
به دادم برسید.
👉🏿 Where were you?
With Alex.
You had no right!
So you leave me and go off?
What happened?
What happened, you good for nothing! I've been waiting for three hours, I'm starving.
تا حالا کجا بودی؟
با الکس رفته بودم.
غلط کردی!
مثلاً تو عصاکش منه بدبختی؟
ولم میکنی و میری؟
حالا چی شده توئم؟
حالا چی شده، نامرد!
سه ساعته اینجا منتظرتم، دارم از گشنگی میمیرم.
2 ) go off someone/something
UK
to stop liking or being interested in someone or something
👉🏿 I went off beefburgers after I got food poisoning from a takeaway.
👉🏿 I went off Peter when he said those dreadful things about Clare.
👉🏿 They began to go off each other after two months together.

I had flat tire and It made me go off schedule
تایر پنچر شد و
آن باشه شد که از برنامه عقب بیفتم .
What time does your alarm go off?
چزمانی الارم شما بصدا در میاد؟
Ring or make a noise
منفجر شدن
صحنه را ترک کردن
از میدان بیرون رفتن
When a camera flash goes off یعنی وقتی فلاش دوربین چشمک بزنه.
یهویی جیم زدن
در مورد شیر، خراب شدن
to stop liking something or someone that you liked in past
به معنی دوست نداشتن چیزی
I went off beef burgers after I got food poisoning from a takeaway.
( happen ( in particular way =
go off without a hitch
( یک رویداد رسمی ) به خوبی و خوشی پیش رفتن
طبق برنامه پیش رفتن
بدون مشکل برگزار شدن
عقب افتادن از ( بطور مثال برنامه طرح ریزی شده )
قطع کردن، متوقف کردن، راهی جایی شدن
هیجان انگیز، عصبانی شدن/ازکوره دررفتن:slang
منفجرشدن، بصدادرآمدن، شلیک شدن
خراب شدن غذا، ازکارافتادن، بدترشدن، مردن
زده شدن ازچیزی/کسی
معنی متوقف کردن هم میده ولی مثال ازش نیومده
Stop functioning or operating
جمله ندارم براش 😭
Go off sth
ترک تعلق گفتنstop liking
■ معانی که این واژه بدون حرف اضافه داره:
● راهی جایی شدن ( به منظور انجام کاری )
● منفجر شدن
● به صدا درآمدن
● زده شدن ( از کسی یا چیزی )
● از کار افتادن
● روی دادن، اتفاق افتادن
● خراب شدن غذا ( فاسد نه، فقط بد یا بدمزه شدن )
...
[مشاهده متن کامل]

● رفتن خوابیدن
●بدتر شدن
■ با حرف اضافه:
● go off on somebody: توپیدن به کسی
● go off with somebody:
□با کسی روی هم ریختن یا رل زدن با کسی وقتی خودت شریک عاطفی داری
□ بدون اجازه چیزی رو ورداشتن
بسه دیگه انصافا، حالا همینا رو حفظ کنین تا بعد
توجه: اینکه میگیم با حرف اضافه، باید اون حرف اضافه مال خود فعل باشه نه برای مفعول، مثلا:
Go off on an adventure : اینجا حرف اضافه on مال adventure هست نه فعل، پس میشه " راهی یک ماجراجویی شدن"

فاسد شدن غذا یا میوه، ، ، البته بریتیش وغیر رسمی هست
در بریتیش وغیر رسمی به معنی "فاسد شدن غذا هست**
راه افتادن به معنای اقدام کردن
Creative people go off and develop and invent with no clear problem to solve or reason why some activity is being undertaken.
افراد خلاق بدون مشکلی روشن برای حلی یا چرایی دلیل انجام برخی کارها، راه می افتندو اختراع یا توسعه ای را انجام می دهند. این جمله در توجیه عدم موفقیت برخی فن آوری ها آورده شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

جا خوردن
Go off on sb
با کسی بیرون رفتن
جدا از اون معانی که دوستان زحمت کشیدین🙏، ممکنه به معنی 《 حرکت کردن از جایی به جای دیگری یا جابه جا شدن》 هم باشه؛
✅ یه مثال از متون تخصصیح ح نفت و گاز براتون میزنم:
if your neighbor starts pumping ●
...
[مشاهده متن کامل]

اگر همسایه شما شروع به پمپاژ نفت و گاز کنه،
and all of a sudden your oil and gas goes off to their well . . .
و ناگهان نفت و گازتون به سمت چاه اونا 《 حرکت کنه یا جابه جا بشه》. . . . .

دلزده شدن از چیزی
دیگه دوست نداشتن چیزی که قبلا دوست می داشتی
I used to love chicken , but I've gone off it now
منفجر شدن , شلیک شدن ؛ خراب شدن ؛ خاموش شدن ؛ به صدا در آمدن ؛ رفتن
# The bomb went off at midday
# His gun went off accidentally
# That meat looks like it's gone off
# Cream will go off very quickly if it is not kept in the fridge
...
[مشاهده متن کامل]

# The lights went off in several villages because of the storm
# It's getting cold, The heater must have gone off
# I got a real shock when the fire alarm went off
# Didn't you hear your alarm clock going off this morning?
# She's gone off to the pub with Tony

the power went off
برق رفت
1 - ring
2 - stop working
3 - explode
go off the telephone
تمام کردن و قطع کردن تلفن.
راه افتادن . رفتن .
۱. رفتن تا کاری و انجام دادن go off to do sth
۲. منفجر شدن
۳. به صدا در اومدن ( آلارم، زنگ خطر و ساعت و. . . مثلا
The thieves ran away when the alarm went off
۴. از کار افتادن
۵. خوابیدن
...
[مشاهده متن کامل]

۶. تو انگلیسی* بریتانیایی* به معنای دوست نداشتن، فاسد شدن ( غدا ) و بد تر شدن هم میده که informal هستن

دوستان کلمه به معنی make a loud short Noise نیست چرا که در کتاب اشاره شده که اینکار مخصوص سگ است. پس به معنی پارس کردن میاد ( bark ) اما جدا از متن کتاب میتونیم استفادش بکنیم☻︎
معنی درست تر:make a sudden loud noise☻︎
" To stop working"
قطع شدن یا از کار افتادن ( برق یا ماشین )
مثال :
. the lights went off in several villages because of the storm
برق های چند روستا بخاطر طوفان قطع شد.
دوست داشتید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر میتونید به کانال اینستاگرام من سر بزنید .
languageyar@
در رفتن . به چاک زدن
سرخود کاری کردن. . .
بیجا رفتار کردن. . .
افتادن ( بمب )
The bomb went off in the same areaبمب در همان منطقه افتاد
Firework went off in his face آتش بازی افتاد توی صورتش
در رفتن ( گلوله از اسلحه )
His gun went off accidentally. تفنگش در رفت اتفاقی
- explode
- fire ( gun, cannon, etc )
- fall asleep
- wander off, leave
- stop loving
- pass, transpire
- ( slang ) ( have an orgasm
- run away after taking something or sb along
- be discharged or activated

• ( Of electric power , a light , etc )
Stop functioning or operating
• ( از انرژی الکتریکی، نور و غیره )
عملکرد یا عملکرد ( هر دو کلمه معنی عملکرد را می دهند ) را متوقف کنید
•قطع شدن ( برق ، نور )
دقت کنید بعضی جاها به معنی "خراب شدن" به کار میره
متوقف کردن
قطع کردن
To go off the shot
شروع به شلیک کردن
The alarm goes off at 7. 00 ( rings )
We were going to a party suddenly my car went off ( stop working )
I go off our house to be independent ( leave a place in order to do smt )

شلیک کردن، خروج گلوله از اسلحه
To stop liking sth or someone
She went ogg her last boy friend after hearing about his past relationship
to make a loud noise very suddenly
تولید صدای خیلی بلند و ناگهانی مثل صدای زنگ ساعت

در رفتن
آب شدن
بیرون رفتن
مردن
شلیک بی مورد بر اثر ملعبه و بی احتیاطی
شلیک گلوله بیجا
زیان کج اندیشی
ضرر و آسیب غفلت
رم کردن صید از دام بدون جهت
خلوت کردن
go off اگه به صورت اسلنگ ( slang ) به کار بره دوتا معنی داره
1:هیجان انگیز:The party went off
2:عصبانی شدن ( از کوره در رفتن ) :i started going off
برگزارشدن
به صدا در امدن
در رفتن، مردن، بیرون رفتن
to leave a place especially in order to do something
از کسی تعریف کردن
ترک یک مکان بخصوص برای انجام چیزی
make a noise to warn
خارج شدن از مسیر
منحرف شدن از مسیر
درباره غذا :ماسیدن ، از دهن افتادن
make sudden loud noise

از کوره در رفتن
توقف کردن
دوست نداشتن چیزی که قبلا دوست داشتی
He went off the road
منحرف شدن
به راه افتادن ( به صورت ناگهانی )
fireworks went off
آتش بازی به راه افتاد

منفجر شدن یا عمل کردن یا شروع به فعالیت کردن بصورت ناگهانی
( بمب ) منفجر شدن
Cambridge:👇👇👇👇
If a bomb goes off, it explodes.
�Eg: The �bomb� went off at midday.
بمب وسط روز ترکید.
Go off:
رفتن ( منظور جایی رو ترک کردن و به جای دیگه ای رفتن مخصوصا به منظور انجام کاری )
Oxford:👇👇👇
to leave a place, especially in order to do something.
Eg: she went off to get a drink.
رفت یه نوشیدنی بخره.
Start working
شروع به زنگ زدن
make a sudden loud noise

راه افتادن
بیرون رفتن قبلش با ساعت بیدار شدن و بدون خبر بیرون رفتن و ترکیدن چیزی
فرار کردن از جایی. ترک کردن جایی
( برق، زنگ هشدار ) قطع شدن
به صدا در آمدن
Make a sudden loud noise
talking about something at length
درمورد چیزی به تفصیل صحبت کردن
از کار افتادن
ترک کردن ( مکان )
در رفتن صدا مانند زنگ ، زنگ هشدار ( به صدا در امدن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٩٥)

بپرس