گوش داشتنگوش دردگوش روزگوش زمانگوش سپردنگوش شالومگوش شنواگوش شیطون کرگوش فرا دادنگوش فرا داشتنگوش فیلگوش فیلیگوش گرفتنگوش گشادنگوش مالیدنگوش ماهیگوش ملگوش می سپردگوش نهادنگوش نوازگوش نوازیگوش وستهگوش کردنگوش کسی را گرفتنگوش کسی را کر کردنگوش کمیابگوش کنگوش کن ادبیگوش کولاگوش یارکگوش یشتگوشاسبگوشاگوشگوشتگوشت اذریگوشت اسبگوشت الودگوشت اهوگوشت اوردنگوشت با استخوانگوشت بدان اویزان میکنندگوشت بدان اویزان کنندگوشت بریانگوشت به اذریگوشت به دست گربه سپردنگوشت بی استخوانگوشت بیخ دندانگوشت تلخگوشت تنش ریختنگوشت جوان لب طاقچه است