Zeinab cheraghi7 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrote down: نوشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be supposed to do sth: مسئول انجام کاری بودن وآن راانجام د ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be meant to do sth: مسئول انجام کاری بودن وآن کارراحتما ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in charge of sb: مسئول کسی بودن/کنترل ویافرماندهی رو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in charge of sb: مسئول کسی بودن/کنترل ویافرماندهی رو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a stone’s throw: درفاصله ی خیلی نزدیک ( درفاصله ای ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get through to sb: ارتباط برقرارکردن باکسی ازطریق تلفن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get through to sb: ارتباط برقرارکردن باکسی ازطریق تلفن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laugh sth off: شوخی کردن ( برای آنکه جوّصمیمی شودو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fed up with: خسته شدن از. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marched off: باعصبانیت راه رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

live on: امرارمعاش کردن، مخارج زندگی راتامین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good grief: عجیبه، چه عجیب! ( هنگامی استفاده می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the main: غالباً، عموما

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find my feet: خودراباشرایط هماهنگ کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a fact of life: زندگیه دیگه بایداونوباسختیاش پذیرفت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

noway: معلومه که نه!/قطعانه!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get lost: بزن به چاک!/گمشو!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make fun of sb: کسی راموردتمسخرقراردادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have sth in common: علاقه مندی های مشترک داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if you ask me: اگه ازمن بپرسی/اگه ازمن باشه. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch one's eye: توجه کسی راجلب کردن یابه زبان عامیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch one's eye: توجه کسی راجلب کردن یابه زبان عامیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go public: افشاکردن راز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go public: افشاکردن راز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wonder: باخودفکرکردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep out of his way: ازفردی دوری کردن He's very angry, s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall off the back of a lorry: همینجوری ازآسمون افتادن، کش رفتن ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall off the back of a lorry: همینجوری ازآسمون افتادن، کش رفتن ، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch your death of cold: سرماخوردن ( هنگامی استفاده میشودکه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch your death of cold: سرماخوردن ( هنگامی استفاده میشودکه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make sth up: بهانه آوردن، بهانه تراشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

try sth on: لباس پُرُو کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wrote down: نوشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look into sth: تحقیق کردن، پیگیری کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut back on: کم کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

went on about: وراجی کردن، خیلی حرف زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

learn something by heart: یادگرفتن ازطریق شنیدن یاخواندن وتکر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brush up on sth: تقویت کردن مهارت یادانشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get down to: به طورجدی شروع به انجام کاری کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go blank: خالی شدن ذهن، فراموش کردن، به طورعا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go blank: خالی شدن ذهن، فراموش کردن، به طورعا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by comparison: درمقایسه با. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on: پیشرفت کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep sb in the dark: درموردموضوع مهمی به کسی چیزی نگفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep sb in the dark: درموردموضوع مهمی به کسی چیزی نگفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep in touch with sb: ارتباط خودراباکسی ادامه دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep in touch with sb: ارتباط خودراباکسی ادامه دادن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose touch with sb: دیگربافردی ارتباط نداشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose touch with sb: دیگربافردی ارتباط نداشتن

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های Zeinab cheraghi7