R@M!N - جزئیات مدال‌ها

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ هفته پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in the balance: آینده ملت ها نامشخص / مبهم است.

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

requiem: سوگواری یا مرثیه میتونی معنی مناسبی ...

١ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of all proportion to: بیش از حد بیش از اندازه ای که باید ...

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reserved: به معنی محدود شده هم می تونه باشه ...

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get up to: به معنی to do sth in a relaxed way ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsiderable: افرادی که ملاحظه دیگران رو نمی کنند ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: It's necessary for people that made ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neutral: به معنی ساده هم به کار میره

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sizable following: The artist had a sizable following ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immigration: Immigration = entering foreign coun ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overdramatic: بیش از حد نمایشی

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

private person: very quiet by nature and do not rev ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

transmission: پشت ماشین های اتوماتیک نوشته AT که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

piracy: کلمه piracy بیشتر برای استفاده غیر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tend to: یه نکته دوستان به تفاوت tend not t ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conscious thought: ضمیر خودآگاه چیزی که در کنترل اراد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wear: می تونه به معنی درست کردن مو ( حالت ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

irish exit: ترک مهمانی یا دورهمی بدون خداحافظی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cocoon: I need to be out of my coocon نیازه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i keep telling you: چقدر بهت بگم I keep telling you I ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any takers: کسی که چیزی رو که پیشنهاد میشه رو ق ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stow the attitude: اصلاح نگرش درس کردن طرز برخورد I ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay bump: افزایش حقوق ( بخاطر ترفیع ) an ext ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

salary bump: افزایش حقوق ناشی از ارتقا an extra ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump with both feet: to become involved in a situation t ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm taken: من دوست دختر / پسر دارم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so are you: پس بفرما پس تحویل بگیر

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chickens coming home to roost: A person's past wrongdoings will re ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buy the tears: باور کردن اشک ریختن کسی I wish I co ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look pale: رنگ پریده بنظر رسیدن You look so p ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no reflection on somebody: تاثیری رو کار کسی نداشتن No refle ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

least of my worries: این کمترین چیزیه که نگرانم می کنه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get into somebody: عجیب رفتار کردن If you do not know ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chickens coming home to roost overview usage examples similar and: A person's past wrongdoings will re ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for someone's eyes only: محرمانه ست ( تحت الفظی اینکه فقط چش ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have an errand to run: کاری داشتن برای رفتن و انجام دادن I ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gaze into somebody's eyes: به چشم کسی زل زدن خیره شدن به چشم ک ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take lead: اختیار دادن to take a position tha ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dole out justice: اجرای عدالت

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

somebody second: معاون قائم مقام As your second, I ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sadfishing: درگیر کردن دیگران از طریق اغراق در ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bond with your captor you survive: با زندانبانت دوست شو تا زنده بمونی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overstep my balance: پارا از گلیم درازتر کردن از حد خود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let s put our cards on the table: بیا باهم صادق باشیم

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s one way to do it: وقتی کسی یه کاری رو به یه روش غیرمع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

political positioning: حفظ ظاهر Why did you do that? Tha ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

initiatives: Schemes طرح / برنامه Initiatives ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

post: به معنی انتقال دادن ( شغلی ) هم هست ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to: یکی از معانیش می تونه Can باشه I g ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provoke: invoke یعنی استمداد طلبیدن یا درخوا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bicycle lane: خط ویژه دوچرخه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not your sink not your dishes: این به تو هیچ ربطی نداره تو نه سر پ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

introduced: در ارتباط با قوانین معنای اجرا میده ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was what it was: کاریش نمیشد کرد همینی بود که بود

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch: می تونه به معنی مشکل یا پیچیدگی هم ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they’re the ones that: اینا اونایین که . . . . . اینا همو ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deadname: call ( a transgender person ) by th ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feeling out of place: حس تعلق نداشتن ( به جایی ) حس وصله ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a treat for the eyes: چشم نواز Sth impressive and enjoya ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

well thumbed: کتابی که زیاد خوانده شده و ورق خورد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criminal offenses: جرایم کیفری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm telling you: Believe me باور کن راست میگم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick around: می تونه برای از ذهن نرفتن هم استفاد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home foreclosure: مصادره خانه سلب مالکیت خانه شخص به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wage garnishment: کسر از حقوق شخص اگر شخصی طبق حکم دا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caught in a vicious circle: گرفتار شدن در یک دور باطل be in a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

social alienation: بیگانگی نسبت به جامعه احساس انزوا ...

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear: می تونه به معنی درست کردن مو ( حالت ...

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conciliation: توافق ، تراضی طرفین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conciliation: توافق ، تراضی طرفین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the occasion call: when a particular situation happen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when the occasion call: when a particular situation happen ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of all proportion to: بیش از حد بیش از اندازه ای که باید ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trust one blindly: چشم بسته به کسی اعتماد کردن مثلا I ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imposing: تحمیل کردن در حال فعل مثلا Imposin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

persecuted person: فرد آزار دیده فرد شکنجه شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

testified under oath: شهادت دادن ( همراه با قسم ) در دادگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synchronously: در آن واحد simultaneously at the sa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overdramatic: بیش از حد نمایشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

electic: متنوع و جورواجور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

helping: میتونه به معنی بشقاب یا پرس هم باشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chronograph: کورنومتر.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flat living: زندگی آپارتمانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inconsiderable: افرادی که ملاحظه دیگران رو نمی کنند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stereotypes: به این معنی که همه رو یه جور دیدن ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

being exposed: روبرو شدن مواجه شدن Encounter Fac ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well adjusted: میزون بودن نرمال بودن He is not w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pace of life: سرعت یا ریتم زندگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incessant roar: سرو صدای همیشگی ( معمولا در شهرهای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transmission: پشت ماشین های اتوماتیک نوشته AT که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good old times: یادش بخیر ( یادآوری لذت بخش خاطرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good old times: یادش بخیر ( یادآوری لذت بخش خاطرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonverbal: غیر کلامی ( غیر رودر رو ) مثل ارتب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come at the price: یه بهایی / قیمتی داشت به این معنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taken into account: در نظر گرفتن به حساب آوردن Consid ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taken into account: در نظر گرفتن به حساب آوردن Consid ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spatial skill: یعنی یه درک سه بعدی از مسایل مثلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chartered accountant: در ایران حسابدار رسمی کسانی که در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

very own: به معنی اختصاصی یا شخصی هست مثل My ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iron out: To get ride of To remove You can ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

months on end: A period of time that seems very lo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

comfort zone: محدوده راحتی و آسایش که تو این وضعی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

year ahead: سال پیش رو They wished me successfu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give the evil eye: چشم غره رفتن یا به کسی ( با حالت چ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm telling you: Believe me باور کن راست میگم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm telling you: Believe me باور کن راست میگم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got it all wrong: اشتباه متوجه شدن اشتباه برداشت کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drastically: با تشکر از دوستان خواستم اینو هم ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unclarify: مبهم و نامشخص غیر شفاف . غ ق تشخیص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inalienable rights: حق مسلم Everything that lives has a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cradle of civilization: مهد تمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

masquerade: We assume whatever is on the web mu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piracy: کلمه piracy بیشتر برای استفاده غیر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capitalise on: بهره بردن از چیزی capitalize on sth ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capitalise on: بهره بردن از چیزی capitalize on sth ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

competitive salary: Well paid High paying Financially ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

competitive salary: Well paid High paying Financially ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

born enterpreneur: کارآفرین مادرزاد کسی که استعداد خا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

5 second rule: قانون عامیانه ای که میگه اگر هرنوع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

donkey's years: Etymology 1923, from donkey's ears ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

float my boat: You find it interesting or exciting ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not in a million years: یعنی نه حتی تو یه میلیون سال برای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the world at your feet: to be extremely successful and admi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the boy next door: کنایه از آدم عادی بنظر رسیدن ( بخاط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

has more time on once hands: To have extra time زمان فراغت بیشتر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chilled: Relaxed

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devil: Speak of the devil! این اصطلاح زمان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tick: اصطلاح ?What makes you tick به معنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

being as: Alternatives for beacause 1 ) as 2 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit: علاوه بر معانی بالا که دوستان گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be so blue: Blue : sad , upset You are so blue

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

necessary lie: دروغ مصلحتی اصطلاحا دروغ سفید دروغ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plod along: To progress at a slow but steady ra ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivate: To help grow and develop It can be ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of tune: یه معنی دیگه هم من اضافه میکنم که م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tend to: یه نکته دوستان به تفاوت tend not t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grown up problems: مشکلات عدیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solid foundation: بنیان درست و حسابی مثلا The role ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

media tycoon: شخص قدرتمند و سرمایه دار در عرصه رس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

media tycoon: شخص قدرتمند و سرمایه دار در عرصه رس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all worth it: enjoyable or useful despite the fac ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one second thought: الان که فکر میکنم حالا که فکرشو می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard work: برخی دوستان hard work رو با hard - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wary of: Would I need to be wary of you? نیا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maslow hierarchy: هرم مازلو که بیشتر با عنوان Maslo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckless: بی احتیاط He is too reckles She thi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detour: بی راهه Take a detour از بی راهه رف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that of: Us economy is better than that of C ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to a decision: If you come to a decision, arrangem ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not having to: مجبور نبودن برای . . . . Not havin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not having to: مجبور نبودن برای . . . . Not havin ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

private person: very quiet by nature and do not rev ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

private person: very quiet by nature and do not rev ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

case: می تونه به معنی درست true هم باشه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head to toe: سرتا پا یه رنگ پوشیدن برای لباس خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

referred to: Iran is mainly referred to the crad ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in all areas of life: در تمام عرصه های زندگی / از همه نظر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under normal circumstances: در شرایط عادی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

existential crises: بحران وجودی یا بحران اگزیستانسیال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

existential crises: بحران وجودی یا بحران اگزیستانسیال ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

some way or another: به نوعی به طریقی یه جوری We'll ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the reason behind one's decision: دلیل تصمیم فرد دلایل پشت تصمیم ( که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

requiem: سوگواری یا مرثیه میتونی معنی مناسبی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conscious thought: ضمیر خودآگاه چیزی که در کنترل اراد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put out: Annoyed I'd be a bit put out if som ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rule of thumb: Something often true ( not always )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

may well: We can add well to may, might and c ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold my own: Be pretty good at sth E ) Are you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold my own: Be pretty good at sth E ) Are you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to: یکی از معانیش می تونه Can باشه I g ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and the like: And so on. . . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

popular demand: برای زمانی که درخواست برای چیزی بسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

popular demand: برای زمانی که درخواست برای چیزی بسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flower person: میشه برای هر موضوعی از ساختار xxxxx ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

building code: مقررات ساخت و ساز کلمه code یکی از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stricken: آسیب دیده , بحران زده ، گرفتار Aff ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raise public awareness: بالا بردن آگاهی عمومی در ارتباط با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tolerance threshold: آستانه تحمل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too much on my plate: بسیار مشغول بودن، خیلی درگیر بودن، ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های R@M!N