فاطمه کریمیان - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on the front foot: کنترل اوضاع رو به دست گرفتن - پیش د ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow someone’s cover: پته کسی رو روی آب ریختن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play the martyr: مظلوم نمایی کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

militant: مبارز سیاسی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of guilt: "از روی احساس گناه یا عذاب وجدان" S ...

٣ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٣ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get some sense: سر عقل اومدن

٣ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٣ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

٣ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shake down: تلکه کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head cloth: عمامه!

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

luxury seeker: کسی که حسابی واسه مسافرتش مایه میزا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy in bulk: به صورت عمده خرید کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a second wind: جون گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rock on: ایول!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as easy as taking candy from a baby: مثل آب خوردن آسون!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as easy as taking candy from a baby: مثل آب خوردن آسون!

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a bash: امتحان کردن، سعی کردن برای انجام چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a bash: امتحان کردن، سعی کردن برای انجام چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give something your all: تمام انرژی خود را برای انجام کاری ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give something your all: تمام انرژی خود را برای انجام کاری ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull your finger out: یه تکونی به خودت بده و بیشتر تلاش ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull your finger out: یه تکونی به خودت بده و بیشتر تلاش ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bedside lamp: آباژور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot a film: فیلمبرداری/ ساخت یک فیلم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot a film: فیلمبرداری/ ساخت یک فیلم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strip off: در آوردن لباس و برهنه شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do sunbathe: آفتاب گرفتن. Let's go and do some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do sunbathe: آفتاب گرفتن. Let's go and do some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demonstrations: تظاهرات The demonstrations of 15 Kh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

national interests: منافع ملی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

national interests: منافع ملی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head cloth: عمامه!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

less of the sarcasm: کمتر طعنه بزن!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

less of the sarcasm: کمتر طعنه بزن!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on then: بفرما ببینم! حرفتو ادامه بده ببینم!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on then: بفرما ببینم! حرفتو ادامه بده ببینم!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a short time later: بعد از یه مدت کوتاهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to the conclusion: به یه نتیجه ای رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to the conclusion: به یه نتیجه ای رسیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have communist leaning: داشتن گرایش کمونیستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have communist leaning: داشتن گرایش کمونیستی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take to the street: ریختن تو خیابون برای اعتراض/ اغتشاش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take to the street: ریختن تو خیابون برای اعتراض/ اغتشاش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

militant: مبارز سیاسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for donkey: یه مدت خیلی طولانی I've had this ha ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for donkey: یه مدت خیلی طولانی I've had this ha ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cream crackered: خیلی خسته ( بریتیش )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cream crackered: خیلی خسته ( بریتیش )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

within minutes of: در عرض چند دقیقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

within minutes of: در عرض چند دقیقه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a sandwich short of a picnic: این اصطلاح رو بریتیش ها به شوخی به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a sandwich short of a picnic: این اصطلاح رو بریتیش ها به شوخی به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tomorrow is a new day: آینده پر از فرصت های تازه است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tomorrow is a new day: آینده پر از فرصت های تازه است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of breath: از نفس افتادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know my stuff: من خودم اینکاره ام!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i know my stuff: من خودم اینکاره ام!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

water cooler effect: ( یک اصطلاح آمریکایی ) به معنی: مک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

water cooler effect: ( یک اصطلاح آمریکایی ) به معنی: مک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

abusive relationship: رابطه سمی. تهش هیچی نیست، فقط خودتو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abusive relationship: رابطه سمی. تهش هیچی نیست، فقط خودتو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i know you inside out: تو رو مثل کف دستم میشناسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back in two: سریع بر میگردم - دو دقیقه ای بر میگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back in two: سریع بر میگردم - دو دقیقه ای بر میگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

material interests: منافع مادی، علایق مادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

material interests: منافع مادی، علایق مادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

widespread changes: تغییرات گسترده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's just how it goes: اینم شانس ماعه دیگه. اصلا انصاف نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's just how it goes: اینم شانس ماعه دیگه. اصلا انصاف نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tip of the iceberg: تازه کجاشو دیدی!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

greasy hair: موی چرب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greasy hair: موی چرب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smooth road: جاده هموار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth road: جاده هموار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock on: ایول!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock on: ایول!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a mug's game: فعالیتی که اصلا آینده ای نداره و یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

running on fumes: بیش از حد خسته بودن I was running o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running on fumes: بیش از حد خسته بودن I was running o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep in suspense: بلاتکلیف بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep in suspense: بلاتکلیف بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pussyfoot: کصنمک بازی در آوردن Don't pussyfoot ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kettlehead: احمق ، بی عقل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holy hell: هولی شت - خارشو . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be hot for: تو کف کسی بودن You're so hot for J ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bleed someone dry: کسی رو آس و پاس کردن He bled me dry

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dink: یه اسلنگ آمریکاییه به معنی "احمق"

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a second wind: جون گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

die away from me: گورتو گم کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

helping never helps: ثواب کنی کباب میشی!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wastoid: ( اسلنگ ) 1. به کسی میگن که به الک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

luxury seeker: کسی که حسابی واسه مسافرتش مایه میزا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tool: به آدم اسکل هم میگن : ) )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buy in bulk: به صورت عمده خرید کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuzzy thinking: تفکری که مخالف با حقیقت و اطلاعات م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stuck between a rock and a hard place: در یک شرایط و موقعیت سختی قرار گرفت ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های فاطمه کریمیان