پیشنهادهای Masoud Dobash (١٢٣)
از ته دل آرزوی چیزی را داشتن - اشتیاق چیزی را داشتن I long for that sport car
ذهن رو مشغول چیزی کردن - حواس رو به چیزی جمع کردن He's trying occupy his mind with reading romance novels
مرد خیلی جذاب و خوش چهره
کسی را به زندگی امیدوار کردن - جان تازه بخشیدن به کسی مثال: Being with you bring me back to life
به خوبی در میان گروهی پذیرفته شدن و جا باز کردن
فهم و درک بالا داشتن - شعور بالا داشتن - فهمیده بودن
کسی که خود را وقف انجام کاری کرده - علاقمند - کوشا
هوس چیزی کردن مثال: I got an urge for pizza last weekend
دود از کنده بلند میشه
There's life in the old dog yet
دود از کنده بلند میشه ( سرزندگی و انرژی داشتن در سنین بالا )
نسخه تازه منتشر شده فیلم و کتاب و. . .
کسی را عصبانی کردن - کسی را ناراحت کردن
خودتو بپوشن مثال: بیرون سرده، خودتو بپوشون it's freezing out there, bundle yourself up
به دل نگیر - ناراحتش نشو
تو کفتم - تو نختم
من نشئه ام
با همدیگه مو نمیزنید - خیلی شبیه هم هستید
فضولی موقوف
گند زدیم - گاومون زایید
شهامت و جراتشو ندارم - عرضشو ندارم
تو بی حیایی - تو بی شرمی
مست و پاتیلم
حوصله م پوکید - حوصله م حسابی سر رفته
دیوانه شده ام - رد داده ام
سرم خیلی شلوغه - وقت سر خاروندن ندارم
از دهنم پرید
این حقیقت ماجرا نیست
دنبال نخود سیاه فرستادن
به ما نمیخوری - مال این حرفا نیستی
چشمام سیاهی میره سرم گیج میره
پشت سر کسی حرف زدن - غیبت کردن
مترادف های because: Due to Owing to Since As a result of Now that As
اینجا چه خبره؟
1 - پر و مملو شده از چیزی 2 - درگیر مساله ای بودن
سوار آسانسور شدن
خیلی تاریکه
میدونم چی میگی - میفهمم چی میگی
نه از نظر من
نفهمیدم چی شد - نفهمیدم قضیه چی بود
منظورمو نفهمیدی
وزارت کشور
وزارت تعاون
وزارت رفاه و تامین اجتماعی
وزارت نیرو
روی هم رفته - جمعا
طعم کنایه و تمسخر
تاخیر موردی - گهگاهی دیر کردن
درباره این موضوع - در این حیطه
خودستایی نباشه - فخرفروشی نباشه - تعریف از خود نباشه